یکشنبه 17 اکتبر 10 | 21:01

مصیبت‌های فرهنگ ویترینی

مدیران فرهنگی برای «مصرف بودجه‌ی فرهنگی» آسان‌ترین راه را برگزیدند؛ آنها گام در راه ترویج «فرهنگِ ویترینی» نهادند. «فرهنگِ ویترینی» با «دیده»ی جماعت سر و کار دارد. چشم‌ها را هدف قرار می‌دهد تا دیده شود؛ همین و بس.


فعالین فرهنگی، همواره از کمبود اعتبار می‌نالند و اینکه اگر «پول» داشتند چه کارها که نمی‌‌کردند! این گلایه، پر بیراه نیست البته. برای راه انداختن برخی جریان‌های فرهنگی، باید هزینه کرد. اما همین فعالین فرهنگی به تجربه دریافته‌اند که همه‌ی مشکل فرهنگ «پول» نیست؛ نشان به آن نشان که در روزگار بی‌پولی، موثرترین حرکت‌های فرهنگی سامان یافته‌اند که طعم شیرین آنها، همچنان زیر زبان هاست.

تجربه‌ی دیگری هم که نصیب شده این است که فعالین فرهنگی، بویژه مدیران، غالباً بلد نیستند که چگونه برای فرهنگ هزینه کنند و به محض اینکه چند ریال به دست‌شان رسید، حتماً نفله‌اش می‌کنند!

در یکی دو سال گذشته، که ندای مظلومیت فرهنگ به آسمان‌ها بلند شد، خیلی‌ها به فکر افتادند که این مظلومیت را پایان دهند. همه‌ی دردمندان، لااقل در یک موضوع تردید نداشتند و آن اینکه اعتبارات بخش فرهنگ کشور، کفاف فعالیت‌ها را نمی‌کند. عزم‌ها جزم شد تا اینکه بودجه‌ی فرهنگی کشور، به شکل قابل توجهی افزایش یافت. این اتفاق، برای بسیاری از مدیران فرهنگی خوشحال‌‌کننده بود؛ چرا که به زعم خود، از ضیقِ مالی رها شده و می‌توانستند کارهای بزرگ فرهنگی را سامان دهند.

اما آنگاه که بودجه‌ها تحقق یافت و مدیران فرهنگی شروع به کارهای بزرگ کردند، معلوم شد که سال‌های بی‌پولی، ذائقه‌ی فرهنگی آنها را کور کرده و تصورشان از کار فرهنگی را بدقواره و کاریکاتوری شکل داده است.
آنها مانند کسانی که به یکباره در فضایی غریب و ناآشنا وارد شده باشند، با دیدن میلیاردها ریال اعتبار فرهنگی، دست و پای خود را گم کرده و ماندند که حالا با این همه پول چه کنند؟!

از اینجا به بعد بود که «مصیبت جدید» آغاز شد. اگر تا دیروز، برای مظلومیت فرهنگ مرثیه‌سرایی می‌کردیم، حالا باید برای تحمل مصیبت جدید آماده می‌شدیم.
این مصیبت، همزمان شد با تولد گونه‌ای از کار فرهنگی که نتیجه‌اش را باید در «خاکسپاری فرهنگ» خلاصه کرد. مدیران فرهنگی برای «مصرف بودجه‌ی فرهنگی» آسان‌ترین راه را برگزیدند؛ آنها گام در راه ترویج «فرهنگِ ویترینی» نهادند. «فرهنگِ ویترینی» با «دیده»ی جماعت سر و کار دارد. چشم‌ها را هدف قرار می‌دهد تا دیده شود؛ همین و بس.

مدیران فرهنگی، که حالا دست‌شان به دهانشان می‌رسید، شروع کردند به تولید و عرضه‌ی انبوهِ نمادهای فرهنگی. در و دیوار و حتی درختان شهر، آنچنان از تصاویر منتسب به فرهنگ انباشته شد که دیگر هیچ فضایی برای «تنفس غیرفرهنگی» باقی نبود. با این وصف، چنین پنداشته می‌شود که اهداف فرهنگی نظام تحقق یافته و جایی برای نگرانی نیست!

کسی نمی‌پرسد که خاصیت جشنواره‌های پی‌در پی و رنگارنگی که با بهانه‌های مختلف برگزار می‌شوند، چیست. جشنواره‌های پرخرج و شیک و پر سرو صدایی که این روزها مد شده، تنها نتیجه‌ای که دارند این است که با تقویت پایه‌های «فرهنگِ نمایشی»، بیلان کار عده‌ای مدیر را پررنگ و لعاب می‌کنند. مدیرانی که محور فعالیت‌های فرهنگی خود را جشنواره و تبلیغات رسانه‌ای برای موضوعات دست چندم قرار داده‌اند، در واقع دارند «فرهنگ نمایشی» را تبلیغ می‌کنند. و این مصیبت جدیدی است که گریبان فرهنگ را گرفته…

رهبر انقلاب نیز چندی پیش در مورد کارهای ویترینی در فرهنگ چنین هشدار دادند: «در تخصیص بودجه به کارهای فرهنگی، باید با توجه به اهداف و واقعیات، اولویتها را تعیین کرد و سپس به استحکام محتوایی و هنری کار، توجه کامل داشت چرا که کارهای «ویترینی» و «تشریفاتی» در مسائل فرهنگی نه تنها فایده ندارد بلکه ضررهای مشخصی به همراه می‌آورد.»

و شاید مهمترین آسیب فرهنگِ نمایشی و ویترینی، فروکاستن مفاهیم ارزشمند فرهنگ اسلامی و ایرانی، در حد کالایی بی‌خاصیت باشد که همچون نقل و نبات در شهر ریخته و توجه کسی را جلب نمی‌کند.

برچسب‌ها: ،

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.