یکی از مشکلات عمده سینمای این است که برخی از روی شکم سیری و برای برآوردن خواستههای کریه سیاسی خود مستضعفین را بهانه می کنند و به بهانه گفتن «درد جامعه» درد بی درمان خودشان را بر پرده عیان می کنند. درمیشیان نیز از همین قشر است، قشری که تاکنون طعم گرسنگی را نچشیده اما از گرسنگان برای خود سپر بلا درست و می کند و می خواهد از پشت آن تکهپرانیهایش را انجام دهد. حال اینکه چگونه است که آقایان همه چیزدان و همه جوره فهم دولت یازدهم نخواسته و یا نتوانسته این ماجرا را درک کنند نقل دیگری است که به همان ماجرای کلید و … بر میگردد!
اما برویم سر اصل مطلب، همان فیلم عصبانی «عصبانی نیستم»، حتما می پرسید چرا می گویم «فیلم عصبانی» است؟ چون عصبانیت قدرت شخصیت پردازی درست را هم از درمیشیان گرفته است، او فقط می خواهد رگباری، به همان صورتی که در ابتدای فیلم صدای چرخهای خیاطی که مانند صدای مسلسل هستند، تکه هایش را بیاندازد، حالا این تکه ها صدای احمدی نژاد باشد که همین جوری روی هوا در وسط فیلم پخش بشود یا ارجاعی به سخن شریعتی که توسط نوید در سر کلاس گفته بشود و حتی برای همان لحظه هم که می گوید به قواره دهن اون اندازه نباشد.
چرا عصبانی است؟ در معرفی شخصیت از زبان او می شنویم که می گوید اصول دارد، مرد جنگ است، جنگ با شرایط با روزگار، اما پنج دقیقه هم نمی گذرد که در مطب دکتر می گوید گیج و بی قرار و عقب و آویزون است، حتی نمی گذارد این حرفها را آخر فیلم بزند که بگوییم در روند فیلم این تغییرات را کرده و شکسته شده است.
چرا عصبانی است؟ چون همه تقصیر ها و بلاهایی و مشکلات روحی نوید را از بعد از فتنه ۸۸ می داند اما آنقدر دستپاچه است که وی را در دانشگاه هم مشغول قرص خوردن نشان میدهد.
چرا عصبانی است؟ چون روزنامه های پشت سر نوید به سن اش نمی خورد اما به درد مرض کارگردان می خورد! نوید وقتی خاتمی ۲۲ میلیون رای آورد احتمالا هنوز داشته جدول ضرب پاس می کرده است!
چرا عصبانی است؟ چون یادش نیست که این شخصیت با وقار و پایبند به اصول است و از مصدق می گوید و شریعتی و علی (ع) و حتی نمی گذارد بسیجی ها را بزنند، اما روی شیشه ماشین استادش را با رنگ سبز پر می کند!
چرا عصبانی است؟ چون اول دق دلی اش را سر آن بچه بسیجی در می اورد و مفصل او را خونی مالی میکند، بعد می گوید ما مثل اونها نیستیم که مردم را بزنیم، پس فرق ما و اونها چیست، حالا جالب است که در کل فیلم هم می خواهد همه را بزند و برخی را می زند و برخی را نه! آخر سر هم زورش به پدر ستاره می رسد که اتفاقا از همین بدبخت بیچارههایی است که فیلم ادعای دفاع از انها را دارد.
چرا عصبانی است؟ چون یک فرد خپل ریشدار را نشان می دهد که حتی موقع در اوردن شناسنامه از جیبش بسم ا… می گوید بعد هم به او می گوید طالبان، چون عصبانی است!
او بسیار عصبانی است آنقدر که فیلم شده است مانیفست فکری ضد نظام فتنه سبز، دیواری را پر از آگهی فروش کلیه می کند و وسط آن بزرگ می نویسد مرگ بر آمریکا! می دانم که نیازی به توضیح ندارد اما برای آقایان متولی پروانه نمایش می گویم که بدانند این یعنی شعار مرگ بر امریکاست که باعث همه این بدبختی ها شده است.
شنیده بودیم در ارشاد برخی فیلمها را با دور تند نگاه می کنند اما باورمان نمی شد، حالا مجبوریم باور کنیم چون تنها در این حالت است که صحنههای فتنه ۸۸ و مراسم ختم «ندا آقا سلطان» را می توانیم بگوییم در تدوین سریع فیلم ندیدهاند چون اگر دیده باشند آن وقت باید به ذی صلاح بودن این مراجع شک کرد. هر چند دور تند هم نمی تواند سکانس روشن کردن شمع برای کشته شدههای فتنه ۸۸ را پنهان کند.
به نظر میرسد سازمان سینمایی وزارت ارشاد دولت تدبیر و امید، مصالح نظام را قربانی دشمنی سیاسی دولت متبوع خود با دولت احمدینژاد کرده است و تنها به دلیل اینکه این فیلم پر از متلک به هشت سال دولت احمدینژاد است از تمام حرمت شکنیهای آن نسبت به انقلاب اسلامی چشم پوشی کرده است.
حالا چرا عصبانی هستی آقای عباس سبک مغز ؟