تریبون مستضعفین- محمد غفاری
سالهای سال شعر را با قصیده میشناختند و شاعر را کسی میدانستند که در قصیدهسرایی متبحّر بود. روزگاری قصیده مهمترین رسانهی مردم بود و دهان به دهان میچرخید، بر خلاف این سالها که قصیده در کتابهای کهنهی کتابخانهها خاک میخورد و کسی حالی از آن نمیپرسد. جدا از اینکه سلیقهی مخاطب امروز متفاوت شده است و سخن کوتاه جایگاه بیشتری نزد جوانان دارد و شعر کوتاه هم مانند لقمههای کوچک و ساندویچی، بیشتر مورد توجه است، لذت سرودن و خواندن قصیده فراتر از آن است که بتوان شرح داد و کسی که به آن رو کند، از هر چه شعر دیگر فراری میشود. اتفاقی که در شعر معاصر رخ نداد و جز برخی تلاشهای محدود و جزیرهای، که بیشتر بر سلیقههای فردی استوار بود، اثر قابل مشاهدهای یافت نمیشود. بزرگانی در احیای این قالب فخیم و سترگ تلاش داشتهاند که هر کدام به نحوی تاثیرگذار بودند اما بیشک یکی از موفقترین شاعرانی که توجه عموم را دوباره به سمت قصیده جلب کرد و صدایی از آن به گوشها رساند، مرحوم مهرداد اوستا بود.
محمد رضا رحمانی در سال 1306 در خانوادهای فرهنگی و ادب دوست در بروجرد متولد شد. از آنجا که در خانوادهی او علاقه به ادبیات زیاد بود، محمد رضا خیلی زود دست به قلم شد و از ده سالگی سرودن را آغاز کرد. در چهارده سالگی به تهران مهاجرت کردند و دوران دبیرستان را در تهران پشت سر گذاشت و به دانشگاه معقول و منقول (دانشکده الهیات دانشگاه تهران) رفت و در همین حال به استخدام آموزش و پروش نیز درآمد و در دبیرستانها مشغول به تدریس شد. خیلی زود پیشرفتهای علمی وی شروع شد و پس از اخذ مدرک کارشناسی، در دانشگاه تهران ادامهی تحصیل داد و فوق لیسانس رشته فلسفه را اخذ کرد و به تدریس در دبیرستانها و موسسات آموزش عالی پرداخت. از نکات مهم زندگی وی میتوان مبارزات سیاسی ایشان اشاره کرد. او در سال 1332 به همراهی با نهضت ملی و مخالفت با شاه پرداخت سخنرانیها و جلسات زیادی را برگزار کرد که همین سبب هفت ماه زندانی شدنش شد. در ادامه نیز با پیوستن به نهضت اسلامی مردم ایران و آشنایی با امام خمینی (ره)، فصل جدیدی از مبارزات سیاسی وی رقم خورد که در شعرها و اندیشههای وی به خوبی نمایان بود؛ آنقدر که به سبب طرح برخی مسائل، مانند ذکر نام امام خمینی در اشعارش و انتقاد شدید از رژیم، یکسال ممنوعالقلم شد.
اشعار محمدرضا رحمانی که با تخلص «مهرداد اوستا» بر سر زبانها افتاد، اشعاری فخیم، مستحکم و در عین حال خیالانگیز است که با هر بیت در دل خواننده شور میافکند. مطالعات گسترده در ادبیات گذشته و پیوند مداوم با فلسفهی شرق و غرب در اندیشهی اوستا تاثیر گذاشته است و شعر او را عمیق کرده است اما هرگز باعث نشده که به آن رنگ تصنع ببخشد و موجب سردرگمی خواننده نمیشود و از روانی و جذابیتش کم نمیکند.
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
ز دستبرد زمانه، خلاف عهد مودّت
کشیدم آنچه کشیدم، شنیدم آنچه شنیدم
چو شمع خنده نکردی مگر به شام سیاهم
چو بخت جلوه نکردی مگر ز موی سپیدم…
بیشک هیچ علاقهمند به ادبیاتی پیدا نمیشود که شعر بالا را در یاد نداشته باشد و از آن لذت نبرده باشد. از این دست اشعار در دیوان اشعار مهرداد اوستا زیاد است و هر چند در زبان اشعار او رگههای از آرکاییک را میتوان مشاهده کرد، اما تصاویر و مضامین بکر و تازه از انگور واژگان او شرابی ساخته است که با کهنگی خوشایندتر میشود. شاهد مثال هم قصائدی است که گویی اوستا جانی دوباره در آن بخشید و پلی شد برای حرکت دوبارهی قصیده در دنیای جدید.
الا ای باد نوروزی ز صحراها به برزنها
چه مجمرها برافروزی ز گلبنها به به گلشنها
افقها در سحرها همچو رویاها به مستیها
سحرها در افقها همچو گلها زیب دامنها
ملّمع از تو گلشنها چون گردونها ز اخترها
مشعشع از تو گلبنها چو گوهرها ز معدنها…
روح حاکم بر اشعار مرحوم مهرداد اوستا، آزادی و عدالت است و همواره امید روزهای روشن آینده در آن موج میزند. از طرف دیگر پیوند عمیق او با انقلاب اسلامی و ارزشهای آن، تاثیر زیادی در اندیشهی اوستا گذاشته است و در آثار مختلف نمونههای زیادی را میتوان پیدا کرد؛ به ویژه در مجموعههای دههی پنجاه به بعد. همچنین حضور مرحوم اوستا در جبههها از نشان روح بزرگ ایشان دارد و به همین ترتیب در حوزه دفاع مقدس نیز اشعار شاخصی را از خود به یادگار گذاشتند. در قصیده حماسه شهید می خوانیم:
ولایت و سرود جانفزای وی
شهادت و حماسهی ولای او
چه گوهری که خاک را بدل کند
به گرمی و به نور کیمیای او
لقای دوست خواهد و بلای وی
خوشا شهید و ایزدی لقای او…
مرحوم اوستا اشعار زیادی برای اهلبیت عصمت و طهارت(ع) از خود به جای گذاشت که هر کدام به نوبهی خود دلکش و خواندنی است. شاید شاخصترین این اشعار، قصیدهی آفرین محمد (ص) است که در آن به مدح و ستایش پیامبر اعظم (ص) میپردازد:
درود باد و سلام آن فروغ بینش را
چراغ چشم و دل و شمع دیده ی جان را
جمال شاهد معنی، چراغ کعبهی دل
لوای قبلهی توحید، فرّ فرقان را
برون خرامید از لفظ معنی و بنمود
به آفرین محمد، خدای سبحان را…
و در ادامهی این قصیدهی زیبا به مدح امیرالمونین علی (ع) و دوشادوش بودن حضرت با پیامبر (ص) میرسیم:
یکی به مدح علی هل اتی علی الانسان
که قطب دایره عشق بود عرفان را
به موجخیر نبردش چه حای موج سپاه
که تیغ صاعقه در پنجه بود توفان را…
زندهیاد منوچهر آتشی درباره اشعار مهرداد اوستا می گوید: «اوستا شاعری است که سالهاست شعر میسراید، آن هم نه با تفنن، زیرا او در حاشیه شعر، زندگی میکند. شعر او یادآور شعر خاقانی است، با این تفاوت که شعر اوستا، استخوان دارتر و امروزیتر است»
«از کاروان رفته»، «امام حماسهای دیگر»، «شراب خانگی ترس محتسب خورده»، «پالیزبان»، «حماسه آرش»، «از امروز تا هرگز»، «اشک و سرنوشت»، «آن صبح پرنیانی» و…. مجموعه اشعاری هستند که از مرحوم مهرداد اوستا منتشر شده است و علاوه بر این پژوهشهای ادبی و فلسفی ایشان نیز از جایگاه والایی برخوردار هستند. از آثار بجای مانده از ایشان در این عرصه میتوان به تصحیح دیوان سلمان ساوجی، رسالههای مختلفی در زمینههای فلسفه، منطق، اخلاق، عرفان و روانشناسی، تعلیقاتی بر نوروزنامه خیام و تصحیح رسائل خیام، روش تحقیق در دستور زبان فارسی و… اشاره کرد.
مهرداد اوستا و شهید بهروز مرادی
استاد مهرداد اوستا پس از پیمودن راهی طولانی در مسیر شعر و ادب پارسی، عصر سه شنبه 17 اردیبهشت سال 1370 در 62 سالگی در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بر اثر سکته قلبی بدرود حیات گفت. یادش گرامی.
مبين كه عهد مودت ز هر چه بود گسستم
كجا كه با تو نبودم، كجا كه بيتو نشستم
فرو گسستي اگر ذره ذره، ساز دل من
به پرده پرده هر نغمه نقش روي تو بستم
هواي نرگس مردم فريب تو نگذارد
بتي كه در همه آفاق تا منش نپرستم
از آشيان ملامت چو مرغ آه پريدم
بر آستان ندامت چو گرد راه نشستم
خيال گردش چشم تو بود در سر و مردم
در اين خيال، كه من سرخوشم ز باده و مستم
شب فراق مرا بود ره به دامن محشر
اگر كه دامن آه سحر نبود به دستم
نهان به سايه اندوهم آنچنان كه نداني
شب است، يا كه ندامت، خيال، يا كه منستم؟
به دوش ناز، نگاهت چو تكيه كرد، هماندم
اميد عافيت از دور روزگار گسستم
هنوز نقش وجود مرا به پرده هستي
نبسته بود زمانه،كه دل به مهر تو بستم
Sorry. No data so far.