پیروزی مخالفان دولت یانوکویچ، پایان بحران در اوکراین نیست، بلکه میتواند آغازی بر بحرانهای بیشتر باشد. به نظر میرسد در آینده، علاوه بر مداخلهی بیشتر روسیه در مسائل اوکراین، شاهد یکی از سه وضعیت مقاومت توسط یانوکویچ، پذیرش رقابت سیاسی در قالب انتخابات یا شکاف و دوپاره شدن اوکراین باشیم.
در حالی که توافق چند روز پیش مخالفان و حکومت، مبنی بر انجام اصلاحات و برگزاری انتخابات زودهنگام، این تصور را ایجاد کرد که ناآرامیهای اوکراین پایان خواهد یافت و دولت این کشور به فعالیت خود ادامه خواهد داد، در عرض چند روز گذشته، ورق تحولات به نفع مخالفان برگشت. آنها اینک به همهی خواستههای خود رسیدهاند؛ رئیسجمهور برکنار شد، خانم تیموشنکو آزاد شد، قانون اساسی اوکراین اصلاح میشود و انتخابات زودهنگام (سه ماه دیگر) برگزار می-گردد. اما یک چیز برای همهی ناظران و کارشناسان بدیهی است: این پایان ماجرا نیست، بلکه میتواند آغازی بر تحولات و بحرانهای تازه باشد.
آغاز بحران
ریشهی بحران اوکراین را باید در مسائل عمیقتر و تحولات تاریخی، بهویژه در دو دههی اخیر، یعنی از زمان استقلال این کشور، جستوجو کرد؛ اما آنچه بحران کنونی را شکل داد، تصمیم سه ماه پیش دولت این کشور برای تقویت روابط با روسیه، به جای نزدیکی بیشتر به اتحادیهی اروپا بود. یانوکویچ برای تقویت اقتصاد بیجان اوکراین، ابتدا به اتحادیهی اروپا و سازمانهای بینالمللی روی آورد. این کمکها برای اوکراین دور از دسترس نبودند، اما مشروط به تحقق اصلاحات سیاسی از سوی دولت این کشور بود. در این شرایط، دولت روسیه با پیشنهاد اغواکنندهتری، اوکراین را تشویق کرد تا در ازای نزدیک نشدن به اتحادیهی اروپا و عدم دریافت کمک از این اتحادیه، پانزده میلیارد دلار از روسیه کمک بگیرد. طبیعتاً یانوکویچ در این شرایط پیشنهاد روسیه را ترجیح داد.
هم رویکرد وی مبنی بر تمایل بیشتر به روسیه و هم شرایط دشوار اقتصادی این کشور، یانوکویچ را مجاب کرد که روسیه را بر اتحادیهی اروپا ترجیح دهد. اما این موضوع باعث شد تا اعتراض مخالفان برانگیخته شود؛ اعتراضی که حدود سه ماه است در خیابانهای شهر کییف و اطراف میدان استقلال این شهر ادامه دارد و گاهی اوقات نیز با خشونت همراه بوده است. دامنهی اعتراضات به تدریج گسترش یافت و سطح مطالبات مردم نیز از حمایت از نزدیکی به اتحادیهی اروپا، بهتدریج به سطح درخواست برای تغییر قانونی اساسی و کاهش اختیارات ریاستجمهوری و در نهایت، برکناری رئیسجمهور رسید.
اعتراضات مخالفان سرانجام با برکناری رئیسجمهوری و تشکیل دولت جدید به پیروزی رسید؛ اما این پیروزی یک پیروزی برای همهی مردم اوکراین نیست. رئیسجمهور سابق و طرفدارانش این را یک کودتا میدانند. از سوی دیگر، با توجه به بسترهای موجود در این کشور برای تعمیق منازعه و همچنین تمایل بازیگران خارجی برای مداخله در موضوع، به نظر میرسد که تحولات چند روز گذشته را نمیتوان نقطهی پایان ناآرامیهای چند ماه اخیر در این کشور دانست. سؤالی که ذهن همه را به خود مشغول کرده این است که تحولات اوکراین به کدام سمت پیش خواهد رفت؟ برای پاسخ به این سؤال، میتوان ضمن بررسی میزان حساسیت و تمایل بازیگران خارجی، یعنی روسیه و غرب (آمریکا و اتحادیهی اروپا) بهعنوان یک عامل تعیینکننده، سه سناریوی مختلف برای تحولات آینده در این کشور پیشبینی کرد.
آمریکا و اروپا در انتظار واکنش روسیه
روسیه اهمیت بسیاری زیادی برای اوکراین قائل است. در واقع اوکراین برای پوتین و روسیه بسیار مهمتر است تا آمریکا و اروپا. او از زمان به قدرت رسیدن در سال 2000 همواره تلاش کرده است تا روند حرکت اوکراین به سمت غرب را متوقف کند و همچنان این کشور را در مدار روسیه نگه دارد. پوتین میداند برای اینکه اوکراین در کنار روسیه باقی بماند، یانوکویچ و یا متحدان وی باید همچنان در قدرت باشند و به نظر میرسد که برای تحقق این هدف، هرکاری بتواند انجام میدهد.
البته روسیه تاکنون واکنش تندی در قبال تحولات چند روز اخیر نشان نداده است که این موضوع به دلیل مسابقات المپیک زمستانی در این کشور از یک طرف و عدم برانگیختن حساسیت غرب از سوی دیگر بوده است. اما اینک که مسابقات پایان یافته است و بهتدریج نگرانی روسیه بیشتر شده است، انتظار میرود که این کشور واکنش تندتری به تحولات چند روز اخیر در اوکراین نشان بدهد. بهویژه که دولت جدید موضعی بهشدت ضدروسی اتخاذ کرده است و زبان روسی را بهعنوان زبان دوم اوکراین حذف کرده است. از سوی دیگر، پیوستن اوکراین به اتحادیهی اروپا، دموکراسی و لیبرالیسم (غرب) یعنی دشمن دیرینهی روسیه (شوروی) را به مرزهای این کشور نزدیک میکند. هشدار آمریکا به روسیه، مبنی بر عدم استفاده از نیروی نظامی برای مداخله در امور اوکراین، میتواند تا حدودی بیانگر انتظارات دربارهی واکنش تند روسیه در روزهای آینده باشد.
در مقابل، دولتهای غربی اگرچه تحولات اوکراین را با نگرانی و جدیت دنبال کردهاند، اما به میزانی که روسیه حاضر است برای تحقق اهداف خود در این کشور تلاش کند، اروپا و آمریکا تمایلی در این باره نشان ندادهاند. علاوه بر این، به نظر نمیرسد که با وجود مسائلی مانند بحران سوریه و بحث هستهای ایران، آمریکا و اروپا مایل باشند که جبههی جدیدی در مقابل روسیه بگشایند؛ جبههای که برای روسیه از اهمیت حیاتی برخوردار است. اگرچه بیشتر دولتهای اروپایی و آمریکا دولت جدید را به رسمیت شناخته و وعدهی حمایت مالی از آن را دادهاند، اما به نظر میرسد تا حدودی حساسیتهای مسکو را نیز در این زمینه درک کرده و به اندازهی این کشور منافع خود را در تهدید نمیبینند.
با توجه به این مسئله و همچنین واقعیتهای داخلی در اوکراین، میتوان گفت که روند احتمالی تحولات آتی در این کشور، یکی از این سه مسیر را شاهد خواهد بود:
مقاومت یانوکویچ با حمایت متحدانش و روسیه
یانوکویچ همچنان خود را رئیسجمهور قانونی اوکراین میداند و اقدامات مجلس و مخالفان را کودتا توصیف کرده است. این موضع وی طرفدارانی بهویژه در شرق اوکراین و شهر خارکیف دارد و همچنین مورد حمایت روسیه است. از سوی دیگر، یانوکویچ میداند که در صورت پیروزی رقیبش، یعنی تیموشنکو، آنها نیز با او و یارانش همان رفتاری را خواهند کرد که وی چند سال پیش با خانم تیموشنکو داشت (محاکمه و زندان). بهویژه که بسیاری از نزدیکان آقای یانوکویچ، از جمله پسر وی، متهم به فساد مالی هستند و باید بر این مسئله اتهام کشتار معترضان را نیز افزود.
بنابراین یانوکویچ چارهای جز تلاش برای ماندن در قدرت نمیبیند. ترک کردن کاخ ریاستجمهوری و مهاجرت به مرکز طرفداران خود در شرق اوکراین، بیش از آنکه نشاندهندهی پذیرش شکست از سوی یانوکویچ باشد، حکایت از آن دارد که وی خود را برای مقاومت و مبارزهی بیشتر آماده میکند. اگرچه این اقدام ممکن است نتیجهی چندانی برای وی به بار نیاورد، اما با توجه به حمایت روسیه و همچنین این مسئله که حیات سیاسی وی و بسیاری از متحدانش در گرو مبارزه و مقاومت بیشتر است، به نظر میرسد که این گزینه یکی از مهمترین سناریوهای پیش رو خواهد بود.
رقابت گروههای رقیب در قالب انتخابات
این سناریو بدون یانوکویچ در نظر گرفته میشود؛ چراکه از یک سو با تأکید مخالفان بر ضرورت محاکمهی وی و با توجه به اتهاماتی که متوجه وی است و از سوی دیگر با توجه به تضعیف جایگاه وی در حزب متبوع خود، احتمال بازگشت وی به چرخهی رقابت سیاسی و در قالب انتخابات، بسیار اندک است. حزب یانوکویچ (حزب مناطق اوکراین) وی را بزدل و خائن توصیف کرده است و به نظر میرسد با این کار تلاش کرده است تا حساب خود را از وی جدا کند. حزب مناطق تلاش دارد تا همچنان پایگاه اجتماعی و سیاسی خود را حفظ کند و ظرفیت رقابت انتخاباتی را برای خود نگه دارد. اگرچه با توجه به تحولات اخیر و لطمهی شدیدی که به وجههی این حزب وارد شد، به نظر نمیرسد که این حزب مانند گذشته از شانس بالایی در انتخابات برخوردار باشد، اما این نیز میتواند یکی از گزینههای گروه بازنده در تحولات اخیر در اوکراین باشد.
دوپاره شدن اوکراین
با توجه به فراهم بودن بسترهای تاریخی، سیاسی و فرهنگی از یک طرف و انباشت شدن شکاف سیاسی اخیر بر این شکافهای قدیمی و همچنین حمایت روسیه و غرب از هریک از طرفین منازعه، سناریوی دوپاره شدن اوکراین نیز از احتمال بالایی برخوردار است. در طول تاریخ دو دهه استقلال این کشور، هرگز احتمال دوپارگی و ازهمگسستگی به اندازهی اکنون قوی نبوده است. بهویژه اینکه ماهیت تحولات که باعث سلب قدرت از رئیسجمهور قانونی شده است، به ادعای مخالفان دولت، «انقلاب» و به زعم دولت و طرفدارانش«کودتا» است که این مسئله از شکاف عمیق دیدگاههای دو طرف حکایت دارد. از سوی دیگر، بازیگران خارجی اکنون با حساسیت و جدیت بیشتری تحولات اوکراین را پیگیری میکنند.
تاریخ، فرهنگ و موقعیت ژئوپلیتیکی این کشور مانع از آن شده و میشود که بهطور کامل به روسیه یا غرب گرایش پیدا کند. همواره دو گرایش متفاوت و متضاد در این کشور در تمایل به شرق و غرب وجود داشته است. اوکراین از زمان استقلال خود با این شکاف مواجه بوده است و با وجود تلاش فراوان برای ایجاد یک ملت واحد و یکپارچه، تاکنون نتوانسته است بر این دوپارگی فائق آید. شرق و جنوب اوکراین، از نظر فرهنگی و زبانی، با روسیه دارای پیوندهای عمیقی هستند و مردم غرب این کشور، پیوندهای عمیقی با لهستان و امپراتوری سابق اتریش-مجارستان دارد و در نتیجه، خود را بیشتر با اروپای غیرروسی مرتبط میداند. این مناطق بعد از جنگ جهانی دوم، به شوروی منضم شدند و همواره احساسات ملی-گرایانه، مقاومتجویانه و ضدروسی در آنجا قوی بوده است.
اینکه مخالفان دولت را بیشتر ساکنین مناطق غربی اوکراین تشکیل میدهند، اتفاقی و ناگهانی نیست. آن-ها یانوکویچ را به عنوان کسی که میخواهد اوکراین را مجدداً تحت سیطرهی روسیه درآورد تصور می-کردند. شهر کییف به عنوان پایتخت در این میان، موقعیتی میانه دارد که البته اکنون در سیطرهی «غربگرایان» در اوکراین است. این دوگانگی در عرصهی سیاست و رهبری اوکراین، همواره مشاهده شده است. در حالی که ویکتور یوشچنکو با تأکید بر ناسیونالیسم اوکراینی، به دنبال استقلال بیشتر از روسیه بود، یانوکویچ بر مناطق صنعتی شرق اوکراین و حمایت روسیه تکیه کرد.[1]
اینک نگرانیها از بروز درگیریهای خشونتآمیز بهویژه در فقدان یک دولت مقتدر مشروع و مورد قبول همگان، افزایش یافته است و احتمال اینکه برخی گروهها، بهویژه ملیگرایان این کشور، به سمت اقدامات خشونتآمیز حرکت کنند، زیاد است. اقداماتی نیز در این راستا برای تسخیر برخی زندانها و آزاد کردن زندانیان در چند روز گذشته صورت گرفته است.(*)
پی نوشتها:
1- Lipman, Mahsa, “ Will Ukraine Break Apart?”, available at:
http://www.newyorker.com/online/blogs/newsdesk/2014/02/will-ukraine-break-apart.html and Fisher, Max, “ Could Ukraine’s crisis become a civil war?”, at: http://www.washingtonpost.com/blogs/worldviews/wp/2014/02/19/could-ukraines-crisis-become-a-civil-war/
Sorry. No data so far.