محمدصادق شهبازی
بر گور می برید شما، انزوای ما
پیچیده است در همه عالم صدای ما
تاریکی و غبار و مه و دود، هر چه بیش
صبح سپید، سر زند از روشنای ما
از سختی مسیر و رجزهای رهزنان
ترک سفر نمی کند این گام های ما
تا فتح بدر و خیبر و تا آخر افق
زنجیر و آبله نکند منع پای ما
بانگ عدو و رنگ رخ و اضطراب تان
عمری است هست روز خطر، آشنای ما
سینه سپر کنیم و ز جان بانگ می زنیم
«من انقلابی ام»، سخن مقتدای ما
تسلیم کدخدای ده عالمی شوید،
تن بر عدو نمی دهد این روستای ما
با قیل و قال و صورت قرآن به نی زدن
همرنگ دشمنان نشود مرزهای ما
گر انتهای بازی تان ننگ و سازش است
هست انتهای قصه ما کربلای ما
این چند روز ملک کسان نیز بگذرد
همپای انقلاب بلند است نای ما
این وعده خداست و این راه «روشن» است
تضمین شده است با سر از تن جدای ما
بسمه تعالی
بسیار عالی.