نه میخواهیم از بدیها و خوبیهای این شبکه اجتماعی سخن بگوییم و نه منظورمان پند و نصیحت است؛ تنها میخواهیم از آماری سخن بگوییم که معانی بسیاری در پس آن نهفته؛ اما چون تاکنون مبنا بیشتر بر انکار فیسبوک و گرایش هموطنانمان به آن قرار گرفته، ناشنیده مانده است.
بر پایه نتایج تحقیقات درباره کاربران بزرگترین شبکه اجتماعی مجازی جهان، ایرانیان پس از اعراب، بیشترین افشای اطلاعات خصوصی در این شبکه را از آن خود کردهاند، حال آنکه آمریکاییها کمترین میزان افشای اطلاعات شخصی در این شبکه اجتماعی را دارند.
با نیم نگاهی به این رتبه ایرانیان و قیاس آن با جایگاه مردمان سرزمین زادگاه فیسبوک در افشای اطلاعات شخصی، درخواهیم یافت که ناآگاهی میتواند نقش بسزایی در رقم خوردن این آمار داشته باشد که خود برگرفته از عوامل متعدد دیگری مانند تسلط نداشتن به زبان انگلیسی، نداشتن دانش درباره دنیای مجازی، ناآگاهی از سوءاستفادههایی که شاید با درز اطلاعات رخ دهد و… باشد.
به عبارت بهتر، بیشتر ما نمیدانیم که مطالب و تصاویری که در دنیای مجازی منتشر میکنیم، ممکن است گاه تا پایان عمر گریبانمان را رها نکند. نمیدانیم اطلاعاتی که در یک سایت بارگذاری میکنیم، شاید به دست نا اهلان بیفتد، نمیدانیم که فیسبوک و اصولا هر سایت پر طرفدار دیگری ممکن است آنقدر قابل اعتماد نباشد که خود را کامل برایش افشا کنیم و… .
این در حالی است که تا پای درز اطلاعات و افشای اطلاعات شخصی کاربران به میان میآید، برخی سریع موضع گرفته و از این دید به ماجرا مینگرند که «مگر چه اشکالی دارد؟!» البته پاسخ به این پرسش هم سخت است و هم آسان؛ سخت است از این روی که عمق ناآگاهی افراد را نشان میدهد و برای همین، قانع کردن این دست افراد دشوار به نظر میرسد و ساده است به این دلیل که همین افراد در برخورد با افراد اجتماع گاه حتی دوست ندارند نام و نام خانوادگی خود را کامل بیان کنند، چراکه ارائه چنین اطلاعاتی را به بیگانگان به کل غیرضروری میدانند!
البته در دنیای مجازی و به ویژه در شبکههای اجتماعی ماجرا متفاوت است. از این روی که قرار است اطلاعاتی که ما بارگذاری میکنیم، مبنای یافتن دوستان و آشنایان قدیم و جدیدمان باشد و ما را به دنیایی از گذشتههای دور ببرد و با حال و روز امروز همدیگر آشنایمان کند؛ البته برای برخی نیز قرار است نقش دنیای وبلاگ را داشته باشد که مخاطب یافتن در آن بسیار بسیار دشوارتر از یافتن چشم خوانا (به جای گوش شنوا) در دنیای مجازی است.
تا اینجای کار چه بسا ارائه اطلاعات ضروری هم به نظر میرسد؛ اما آیا نمیتوان در این راه به اندک اطلاعات مورد نیاز برای یافتن دوستان بسنده کرد و کار را بعضا به انتشار تصاویر بسیار شخصی نکشاند؟ آیا ممکن نیست روزی از انتشار تصاویر و ذهنیات امروزمان پشیمان شویم و به این بیندیشیم که شاید دنیای اینترنت مثل فایل ورد کنترل+زد نداشته باشد؟
اکنون بیایید از دید دیگری به ماجرا نگاه کنیم. از نگاه مخالفان فیسبوک، که از قضا شمارشان در داخل و خارج کشور کم نیست، ولی سخن بیشترشان همسان به نظر میرسد و بیشتر آنان مدعیاند که امثال فیسبوک کارکردهای دو گانه دارند؛ آنانی که میگویند فیسبوک اطلاعات کاربرانش را برای تحلیل های خاص به کار گرفته و در اصلاح فنی، دادهها (دیتاها) را برای رسیدن به آگاهیهای خاص (Information، Intelligence) مورد استفاده قرار میدهد.
اگر از این زاویه به ماجرا بنگریم و در تفسیر اینکه این پروسه به چه کاری خواهد آمد، درنمانیم، چند حالت خواهد داشت: نخست اینکه با این سخن (منظور بهکارگیری دیتا برای رسیدن به آگاهی یا اطلاعات خاص) مخالفیم، دوم آنکه تا اندازهای با آن موافقیم و سوم اینکه کاملا موافقیم.
فارغ از دسته دوم و سوم که گویا به ارزشمندی اطلاعات آگاهند و پیرو آن، میدانند عرضه رایگان آن، بهترین کمک به کسانی است که جویای دریافت آن هستند، برای توجیه دسته نخست (مخالفان بهکارگیری اطلاعات افراد برای رسیدن به اطلاعاتی خاص) میتوان پرسشنامههایی را به یاد آورد که در مطالعات میدانی، نقش بسزایی داشته و برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی، شیوهای شناخته شده است.
با این یادآوری سخت نیست که کمی در درستی اشتراک اطلاعات شخصیمان بر بستر اینترنت تردید کرده و تلاش کنیم این تردید را با دیگران در میان بگذاریم. این شاید بهترین راه برای بهره جستن از مزایای شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک برای علاقهمندان و بستن راه سوءاستفاده از آنها باشد؛ راهی که چون به سایتی ختم میشود که عدهای معتقدند شیطانی است، کمتر درباره آن سخن به میان آمد ه و در نتیجه آسیبهای آن به شکل رتبه بالای ایرانیان در انتشار اطلاعات مرتبط با حریم خصوصیشان، نمودار میشود!
Sorry. No data so far.