پنج‌شنبه 03 آوریل 14 | 12:23

تهران مهم‌ترین تهدید جمهوری اسلامی است

تهران، امروز تبدیل به یک سیاه‌چاله شده؛ یعنی به وضعیتی رسیده که در کشور همه چیز را به سمت خودش می‌کشد، اعم از نیروی انسانی و سرمایه و… . هیچ قدرتی هم به جز عاملی بیرونی وتحولی بیرون از سیستم، توانایی بازگرداندن و توقف مسیر کنونی آن را ندارد… اکنون تهران در مرحلۀ پیش‌بینی‌ناپذیری است؛ بزرگ‌شدن حجم این سیستم باعث شده است که پیش‌بینی‌پذیری آن از دست برود. هیچ‌کس نمی‌داند که اگر در تهران 2-3 روز آب یا برق قطع شود، چه خواهد شد.


به گزارش تریبون مستضعفین از سایت پارسینه، محسن رنانی دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ تحلیلی درباره اقتصاد و سیاست در ایران ارائه کرده که در آن به وضعیت ناهنجار تمرکز در تهران نیز اشاره نموده است:

تکینگی (بخوانید تکینه‌گی)، ترجمه واژه singularity است و به وضعیتی می‌گوییم که یک سیستم به وضعیتی برگشت ناپذیر می‌رسد یعنی وارد فرایندی می‌شود که دیگر امکان برگشت دادنش به وضعیت قبل نیست. نمونه مهم این تکینگی را در ستاره‌ها می‌بینیم. ستارگان بزرگی که در پایان زندگی خود فرو می‌پاشند و در واقع در خودشان فرو می‌ریزند و به‌خاطر هم‌جوشی درونی خود، تبدیل به جرمی کوچک اما با فشردگی عظیم و چگالی بی‌نهایت می‌شوند به گونه‌ای که یک قاشق چای خوری آن جرم ستاره‌ای، میلیاردها تن وزن دارد. این باعث می‌شود که جاذبه این ستاره تکینه شده و فرو ریخته، آنقدر شدید شود که حتی نور را هم جذب کند و نور هم از حوزه خارج نشود. به‌ همین خاطر ما سیاه چاله می‌گوییم چون نور از آن بیرون نمی‌آید و چیزی را نمی‌بینیم. از آثاری که در پیرامون این‌ها هست درمی‌یابند که اینجا سیاه چاله است. به این وضعیت، تکینگی می‌گویند.

گلوله‌ای را در نظر بگیرید که در میان پارچه‌ای که در هوا بسته شده انداخته ایم. پارچه از اطراف به سمت وسط، شیب پیدا می کند. هر چیزی در دامنه این پارچه قرار گیرد به سمت گلوله حرکت می‌کند. این دامنه فرورفته پارچه را افق رویداد می‌گویند. یعنی هر گلوله کوچک‌تر دیگری دراین دامنه بیافتد، به سمت وسط کشیده می شود. یعنی مسیرش برگشت ناپذیر است و می‌رود تا خودش هم در این چاله وسط بیفتد. پس این فاصله‌ای که گلوله وارد مرحله‌ای می‌شود که لحظه به لحظه برگشت ناپذیر می‌شود را افق رویداد می‌گوییم و مرکز پارچه را سیاه چاله می‌نامیم.

برای مثال تهران، امروز تبدیل به یک سیاه‌چاله شده؛ یعنی به وضعیتی رسیده که در کشور همه چیز را به سمت خودش می‌کشد، اعم از نیروی انسانی و سرمایه و… . هیچ قدرتی هم به جز عاملی بیرونی وتحولی بیرون از سیستم، توانایی بازگرداندن و توقف مسیر کنونی آن را ندارد، سیاه‌چاله‌ها هم همینطور هستند. باید ستارۀ عظیمی به آن‌ها برخورد کند تا آن ستاره آزاد شود.

یکی از خطاهای تاریخی جمهوری اسلامی این بود که تهران را به یک سیاه‌چاله تبدیل کرد. تهران امروز، مهم‌ترین تهدید جمهوری اسلامی است و معتقدام که نه تنها هیچ دولتی بلکه نظام هم نمی‌تواند روند کنونی تهران را متوقف کند یا حتی پایتخت را جابه‌جا کند. جابه‌جایی پایتخت، به‌لحاظ سیستمی امکان‌ناپذیر است، زیرا به مرحلۀ تکینگی رسیده است، مثالش بیمار سرطانی‌ای است که غذه سرطانی در یکی از جوارحش به مرحلۀ متاستاس برسد و سلول‌های سرطانی به صورت انبوه تکثیر شوند، در آن مرحله نه‌تنها جراحی فایده‌ای ندارد، بلکه عملا مرگ بیمار را تسریع می‌‌کند. تهران باید با فرایندهای بزرگ دیگری مانند تحولات فن‌آوری که مثلا در 20 سال آینده روی خواهند داد، از وضعیت تکینگی خارج شود،

سیستمی که به سمت تکینگی حرکت می‌کند، دو ویژگی دارد، اول اینکه روز به روز پیش‌بینی‌پذیری آن کم می‌شود که به علت کم‌شدن کنترل‌پذیری و انعطاف‌پذیری آن سیستم است. اکنون تهران در مرحلۀ پیش‌بینی‌ناپذیری است؛ بزرگ‌شدن حجم این سیستم باعث شده است که پیش‌بینی‌پذیری آن از دست برود. هیچ‌کس نمی‌داند که اگر در تهران 2-3 روز آب یا برق قطع شود، چه خواهد شد.

اگر زلزله شود چه خواهد شد، هیچ‌کس نمی‌داند اگر حاشیه‌نشین‌ها در تهران شورش کنند، چه خواهد شد و نظایر این. بگذارید تا یک سری مثال‌های اقتصادی بزنیم. برای مثال، ژاپن زمانی که می‌خواهد صادراتش را افزایش دهد، با یک یا دو درصد کاهش پول ملی خود و افزایش نرخ ارز خارجی، صادراتش جهش می‌یابد. پس می‌تواند با نرخ ارز، اقتصادش را کنترل کند؛ یا با جابه‌جا‌کردن نیم‌درصد نرخ بهره، سرمایه‌گذاری در ژاپن شدیدا تغییر می‌کند. اما در ایران، بالابردن یا کاهش نرخ بهره به میزان 10 درصد هم سرمایه‌گذاری را تغییر نمی‌دهد، چنانچه با افزایش ۲۰۰ درصدی نرخ دلار در دو سال پیش، صادرات تغییر خاصی نکرد. یعنی کنترل‌ اقتصاد ایران دیگر با سیاست‌های پولی و مالی امکان پذیر نیست و پارامترهای کنترل در اقتصاد ایران، پسیو و غیر فعال شده‌اند. یا وضعیتی که اکنون فساد نظام اداری در ایران پیدا کرده است، دیگر توسط خود نظام اداری قابل کنترل نیست. چیدمان سیستم به‌گونه‌ای است که به‌طور اتوماتیک فساد تولید می‌کند، این وضعیت نشان می‌دهد که به سمت وضعیت‌های تکینه‌شونده و غیر قابل بازگشت می‌رویم؛ یعنی وضعیت‌ ناکارایی نظام اداری، در افق رویداد، به مرز بازگشت‌ناپذیر می‌رسد و انعطاف‌پذیری کاهش می‌یابد.

شاخص‌های زیادی هشداردهندۀ این است که در مرز انعطاف‌ناپذیری و کنترل‌ناپذیری و به واقع پیش‌بینی‌ناپذیری اقتصاد ایران هستیم. بنابراین اقتصاد ایران در اواخر دولت دهم نشانه های ورود به مرحله «افق رویداد»‌ را از خود بروز داد که اگر همان روند ادامه می یافت نهایتا به «تکینگی» می رسید که پایانی جز فروپاشی و تورم‌های چهارنعل و ورشکستگی های گسترده در اقتصاد و امواج بیکاری و شورش کارگران و فرار مدیران و نظایر‌ این‌ها نداشت.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.