کلینیکهای جراحی محدود، تغذیه، پاکسازی و خدمات پوستی آن قدر زیاد و متعدد و پرمشتری شدهاند، که حالا بسیاری از پزشکان عمومی هم ترجیح میدهند پس از هفت سال درس خواندن و دکترشدن، یک دوره آموزشی کوتاه برای انجام خدمات زیبایی ببینند و بهجای ویزیت بیماران مبتلا به آنفولانزا، بوتاکس و ژل به صورت و بدن مراجعانشان تزریق کنند؛ فعالیتی که هم درآمد بیشتر و هم مراجعان زیادی نصیبشان میکند.
وارد یکی از همین کلینیکهای تغذیه میشویم و صف طولانی افراد در انتظار ویزیت را مشاهده میکنیم. چیزی به پایان سال نمانده و بسیاری از زنان و بعضاً مردان ترجیح میدهند دید و بازدیدهای عید را با ظاهر متناسبتری انجام دهند؛ گرچه برخی از این مراجعات کاملاً منطقی و دارای جنبه درمانی است و از پیامدهای عادات غذایی و سبک زندگی کمتحرک یا مشکلات ژنتیکی است که جمعیت زیادی را با مشکل چاقی و وزن بالا مواجه کرده، اما در کنار آن شاهد آنیم که اساساً توجه به بدن در وجه لاغری یا چاقی برای افراد از اهمیت خاصی برخوردار شده است.
الگوهای قالبی زیبایی و هیکل متناسب، زنان را به سمت شیوارگی سوق دادهاند
زهرا 24 ساله و مجرد یکی از همین مراجعان است؛ از آن دسته آدمهایی که نمیتوان صفت چاق یا لاغر برایشان در نظر گرفت. دارای هیکلی معمولی است که تا چندی پیش داشتنش جزو ایدهآلهای فرهنگ ایرانی محسوب میشد، اما حالا خودش ناراضی است. “هر وقت تصمیم میگیرم لاغرتر شوم، چند کیلویی وزن اضافه میکنم. اصلاً از ظاهر خودم راضی نیستم. از یک طرف دختران دور و اطرافم بیشترشان لاغر و خوشهیکلند و از طرف دیگر هر چه لباس شیک و مدلهای متنوع و زیبا میبینیم، انگار برای سایز 36 و 38 دوخته شدهاند. حالا مدتی برای گرفتن رژیم غذایی اینجا میآیم و راضی هستم. طی 5 ماه 8 کیلو وزن کم کردهام و الان سایزم 40 شده است. میخواهم ادامه دهم؛ گرچه در تجارب قبلیام هیچ وقت نتوانستهام وزنم را طی یکسال ثابت نگه دارم. این بالا و پایین رفتنهای مداوم اعصاب آدم را خورد میکند.”
در جامعه امروز ما و فراتر از آن در جهان، زنان و بدن آنها به اندازه یک شیء تقلیل یافته است که باید در حد کمال زیبا باشد. جالب آنکه همان حد کمال زیبایی نیز توسط رسانه به عنوان امری عام، مطلق و طبیعی تعیین و مشخص میگردد. در رویکرد شیوارگی، بدن زنان به مثابه شیای جنسیشده باید زیبا، بینقص، مطابق با استانداردها، مطابق با امیال مردانه و در جهت لذایذ جنسی آنها، جذاب و تحریککننده باشد. استانداردهای رنگ مو، رنگ چشم، اندازه بینی، لب و گونه، قد، وزن، و حتی فرورفتگیها و برجستگیهای بدن پیشبینی و تعیین شده است؛ استاندارهایی که برای رسیدن به آن، نه تنها باید بخش اعظم درآمدهای زندگی را هزینه کرد، بلکه حتی پیامدهای خطرناک جانی و جسمی نیز برای زنان به همراه میآورد. در چنین شرایطی باز هم این حجم اقبال زنان نسبت به این گونه خدمات و اعمال چیست؟
مهمترین امتیاز یک زن در جوامع مدرن و سنتی اندام متناسب و جوانی تلقی میشود
دکتر مریم رفعتجاه، جامعهشناس و استاد دانشگاه، در رابطه با اهمیت مدیریت بدن در سبک زندگی مدرن معتقد است: عاملی که درگرایش زنان به سبک زندگی مدرن بهگونه برجستهتری مطرح است اهمیت مدیریت بدن و ویژگیهای ظاهری بدن است؛ یکی از ویژگیهای زن مدرن آن است که وقت بیشتری صرف میکند تا ظاهر بدن خود را مطابق استانداردهای روز دربیاورد و بدن خود را مدیریت میکند تا باریکتر و جوانتر به نظر برسد.
وی در ادامه عنوان کرد: البته این باور غالب، هم در جوامع سنتی و هم در جوامع مدرن وجود دارد که مهمترین ویژگیای که سبب ارزشمندی و امتیاز یک زن است، زیبایی، جوانی و اندام متناسب است. طبیعی است که زنانی که در چنین فرهنگهایی رشد میکنند، اگر سرمایه کافی برای مقاومت و نقادی این روندها را نداشته باشند، بهسوی خرید کالاهایی کشیده شوند که آنها را زیباتر و جوانتر و در نتیجه ارزشمندتر جلوه بدهد. این در عرصه زندگی فردی است.
رسانه و تبلیغات، حامل ارزشهای مصرفی و اهمیت زیبایی است
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تصریح کرد: اما عرصه اجتماعی، خیابانهای ما و نیز رسانههای رسمی بهویژه تلویزیون، آکنده است از تبلیغات کالاهای مصرفی گوناگون از تنتاک و قرصهای لاغری گرفته تا…، که پیام آشکار آنها مصرف بیشتر است و پیام ضمنی آن که اثرات بیشتری هم دارد، رواج ارزشها و نگرشهای غربی و سبک زندگی مدرن است که بیشتر در قالب سریالها با نمایش بازیگرانی که انواع و اقسام جراحیهای زیبایی را انجام دادهاند، ارائه میشود.
منابع هویتیابی زنان متناسب با سبک زندگی مدرن تعریف نشده است
عضو گروه انسانشناسی دانشگاه تهران در رابطه با دلایل هویتیابی زنان از طریق مدیریت بدن و اقبال نسبت به عملهای زیبایی، افزود: در واقع کانالهای سنتی هویتیابی زنان که قبلاً شامل دین، خانواده و فرهنگ سنتی بود، دیگر قوت خود را از دست داده است. اصلاً سبک زندگی در چارچوب زندگی مدرن است که مطرح شده و اهمیت مییابد. مدرنیته از طریق تکنولوژیها و رسانههای جدید در ایران گسترش مییابد. از طرف دیگر سکولاریسم یا فردیشدن دین تا حدودی در جامعه ما نیز بروز کرده است. مشکل اصلی اینجاست که زن امروزی چنانچه قدرت تأمل در هویتهای سنتی و مدرن و بازتعریف آنها را نداشته باشد، بهجای آنکه هویت و شخصیت خود را با سرمایههای انسانی و اعتقادی خودش تعریف کند، مثلاً با ایمانش، با سرمایه فرهنگیاش، یا با حرفه و شغلش؛ با مصرف و سبک زندگی مدرن ابراز میکند.
وی همچنین اضافه کرد: مشکل دیگر این است که نقشهای مادری و کدبانوگری و مدیریت خانه که قبلا ارزشمند شمرده میشد و حمایتهایی که زنان در دنیای سنت از آن برخوردار میشدند، در جامعه امروز نه تنها تقویت نشد، بلکه تضعیف هم شد.
رفعتجاه در ادامه اظهار داشت: از اینرو زنان که امروزه منابع آگاهی و نیز حضورشان در جامعه افزایش یافته است، دیگر تمایلی ندارند که صرفاً با نقشهای سنتی و خانگیشان هویتیابی و خود را در چارچوب فعالیتهای بیمزد خانگی محصور کنند. درحقیقت ارزشهای فرهنگی، امتیازات اجتماعی و حقوق قانونی در جهت افزایش حرمت انسانی و تکریم شخصیت زنان نبوده است. فقط حرفش را زدهایم. این دو عامل سبب شده که زنان و دختران ما که ازدواج و خانواده را سبب محدودتر شدن خود میشمارند، با افزایش تحصیلات و ارتقای موقعیت اجتماعی و کسب استقلال سعی کنند که این وضعیت را بهبود بخشند. در نتیجه سن ازدواج افزایش یافته و و نرخ تجرد نیز بهویژه در شهرهای بزرگ بالا رفته است.
در زندگی روزمره زیبایی را مهمترین ارزش زنانه قلمداد کردهایم
این استاد دانشگاه ضمن اشاره به دلایل اقبال غیربازاندیشانه زنان نسبت به مدرنیته افزود: در جامعه جدید، بهخصوص در قلمرو زنان، دو اِشکال وجود دارد: از سویی عوامل جاذبه که مدرنیته ایجاد کرده، خیلی زیاد بوده است. از سوی دیگر، خلأهایی که در سنت داشتیم و احتمالاً اجحافها و ظلمهایی که به زنان شده که خواسته یا ناخواسته تداوم پیداکردهاند نیز قابل توجه بوده است و این دو باهم، زنان را که قشرآسیبپذیری بودند، بیشتر، بهطرف این چالهها انداخته است.
این جامعهشناس در نهایت تصریح کرد: همه موارد گفته شده، زنان را تشویق میکند که برای بهرهمندی از زیبایی و جاذبه بیشتر بهسوی کارهایی که پول و انرژی و وقتشان را هدر میدهد، سوق پیدا کنند که این گرایش وقتی با تبلیغات مدرن ترکیب شود، نتیجهاش این میشود که امروزه استفاده از لوازم آرایش و جراحیهای زیبایی و مراجعه به مطب پزشکان جراحی یا لاغری، این همه افزایش یافته است.
جراحیهایی که در دور باطل تکرار میافتند
مونا 30 ساله و صاحب یک فرزند یک ساله، حدود 2 سال پیش بینیاش را عمل کرده و چند سال قبل نیز عمل ساکشن را انجام داده است. حالا برای عمل مجدد بینی در مطب یک جراح نشسته و میگوید پس از عمل بینی هم اگر هنوز نتوانسته باشد وزنش را به ایدهآل قبل از بارداریاش برساند، باز هم ساکشن خواهد کرد. چون فرزند دیگری هم نمیخواهد. “کلاً بچهدارشدن نه تنها هیکل و وزن متناسبم را که به سختی بعد از عمل ساکشن حفظش کرده بودم، به هم ریخت؛ بلکه چون ناخواسته و یک دفعه بود، برای بینیام هم مشکل ایجاد کرد. من دقیقاً 3 ماه پس از عمل بینیام حامله شدم. دکتر موقع عمل به من گفته بود تا یک سال نباید باردار شوم، اما خیلی جدی نگرفتم و 3 ماه بعد حامله شدم. با شروع بارداری بینیام کم کم شروع به ورم کرد و بخیههای گوشه بینیام پاره شد و خونریزی کرد. با توجه به هشدارهای دکترم همان اول فهمیدم چه بلایی سر خودم آوردم، اما چون حامله بودم نمیتوانستم به آن دست بزنم. خلاصه صبر کردم تا دخترم به دنیا آمد و تا حال طبیعی خودم بهتر شود و دخترم هم کمی بزرگتر شود، یکسال طول کشید. حالا برای ترمیم آمدهام. گوشههای بینیام بهخاطر پاره شدن بخیههای جراحی قبلی به شکل بدی جوش خورده و زشت شده است. دکتر میگوید کار زیادی ندارد و به نسبت عمل اولی خیلی سبکتر است.”
در واقع بهطور کلی میتوان مفاهیمی همچون نگاه ابزاری و شیوارگی، ترویج مصرفگرایی، تأثیر تبلیغات و مد و الگوسازی برای قالبی کردن مفهوم زیبایی را از جمله موضوعاتی دانست که زنان را به سمت عملهای زیبایی و جراحیهای مختلف سوق میدهند.
مفهوم بدن نزد زنان بسیار متفاوت از مردان شکل میگیرد
اما توجه به بدن و مدیریت ظاهر به غیر از وجه شیشدگی و انطباق زنان با الگوهای زیبایی، دارای وجه دیگری هم است. یک کارشناس ارشد جامعهشناسی از زاویه دیگری به مسئله تلاش زنان برای زیباترکردن بدن خویش میپردازد و معتقد است: در رابطه با دلایل اقبال زنان برای انجام اعمال جراحی در رابطه با بدن خویش مایلم چند نکته را مطرح کنم. اول اینکه مسئله “احساس رضایت از خود” بُعد مهمی است که زنان کمتر آن را دارند. زنان با این گزاره که “من از بدن خود راضیام” چالشی اساسی دارند و معمولاً هم این احساس رضایت منوط به تأیید دیگری (زن یا مرد) است.
ابراهیمپور ادامه داد: دوم آنکه اگرچه شکلی از هویت در تمایز و نهایتاً در مقایسه شکل میگیرد، اما زنان بیش از مردها با وجه مقایسهای هویت درگیر هستند. آنان در مقایسه و معطوف به دیگریهایشان هویت خویش را تعریف میکنند و به همین دلیل این احساس رضایت نزد ایشان بیشتر امری بیرونیست تا معطوف به خود.
وی گفت: سومین مسئله آن است که مردان بسیار کمتر از زنان با بدنشان درگیر هستند؛ به طور کلی بدن مردانه کمتر در معرض مؤاخذه و ارزشگذاری اجتماعی و قضاوت دیگران گذاشته میشود. از طرف دیگر زنان به دلایل بیولوژیک مانند عادت ماهیانه، بارداری و… بیشتر در طول زندگی روی بدنشان متمرکز میشوند و زمانهای بیشتر را به مشاهده خود در آینه اختصاص میدهند؛ و در نهایت چهارمین مسئله این است که بدن زنان حداقل در طول تاریخ شهرنشینی، تنها سرمایه آنان بوده و در واقع نه خود بدن زنان، بلکه بُعد سکسوالیته آن، همواره مهمترین سرمایه فیزیکی برای آنها محسوب میشده است.
این پژوهشگر اجتماعی همچنین افزود: بدین ترتیب با توجه به این چند مسئله، شاهد آنیم که امروزه اقبال زنان نسبت به انواع اعمال زیبایی بسیار بیشتر شده است؛ اما سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که با وجود تمام خطرات جسمی و پیامدهایی که این اعمال جراحی و زیبایی برای زنان دارد و بسیار هم در مورد آن گفته شده است، در شرایطی که این گونه اعمال منجر به احساس رضایت زنان از خود و خودانگاره مثبتشان شود، آیا باز هم میتوان آن را به راحتی زیر سؤال برد؟
بهتر است بجای انتقاد از اعمال زیبایی بر ارزشهای دیگر هویتدهنده به زنان تأکید شود
وی اضافه کرد: در واقع به نظر من مسئله جراحیهای زیبایی زنان و توجه به بدنشان مسئله حساسی است که به راحتی نمیتوان آن را نفی کرد. زیرا اعمال جراحی برای فرد دارای پیامدهای مثبتی در راستای احساس رضایتمندی از خود است و مستقیماً با ارزشهای فردی افراد درگیر است. ضمن آنکه من ردکننده نگاه انتقادی به این مسئله نیستم؛ اما بهتر است در این شرایط به جای انتقاد مستقیم از خود اعمال جراحی زیبایی، به دلایل رجوع به آن پرداخته و برای زنان منابع دیگری را برای تقویت خودانگاره مثبت و ایجاد احساس رضایت از خود مطرح کنیم.
چرخش گفتمان سکسوآلیته زنان از باروری به سکسیم
ابراهیمپور همچنین به مصرفیشدن جامعه ایرانی اشاره کرد و تصریح کرد: فارغ از میزان و نحوه ورود سرمایهداری به ایران، باید گفت که تفاوت جامعه ما با جامعه غربی در این بوده است که در جامعه ما نوعی سرمایهداری مصرفی شکل گرفته است؛ در حالیکه در اروپا شاهد رشد طبقه متوسط تولیدگر بودهایم. درواقع شکلگیری طبقه متوسط مصرفگرا در جامعه ایرانی همان موضوعی است که باعث شده حتی دانشگاه رفتن بسیاری از زنان ما تنها نوعی مصرف دانش باشد و کوچکترین ارتباطی با تولید دانش نداشته باشد.
این کارشناسارشد جامعهشناسی در نهایت اظهار داشت: بسیاری از زنان در چنین جامعهای که همه به دنبال مصرف هستند، دانش و تحصیلات آکادمیک را مانند لوازم آرایش، تنها مصرف میکنند؛ عوض آنکه آن را تولید یا استفاده کنند؛ اگرچه وجه مصرفی دانش تنها امری زنانه نیست و دامنه آن فراسوی مرزهای جنسیتیست. به همین جهت شاید راه دیگر مقابله با چنین ارزشهایی روی آوردن و تأکید کردن بر ارزشهای تولیدگری زنانهایست که بر تولیدگر بودن آنها بهجای مصرف صِرف تأکید دارد. زیرا حداقل تا پیش از تجربه شهرنشینی شاهد آن بودیم که تولید، یکی از مهمترین ارزشهای هویتدهنده به زنان روستایی محسوب میشده است. همچنین اتفاق دیگری که با اقبال امروزه زنان به جراحی زیبایی نسبت مستقیم دارد، چرخش گفتمان سکسوآلیته زنان از باروری به سکسیم است.
Sorry. No data so far.