یکشنبه 13 آوریل 14 | 10:55
مجتبی اصغری

دوران تحقیر روابط بین‌الملل

عجبا که آمریکایی‌ها حاضر به فراموش کردن سیلی بین‌المللی که از جوانان انقلابی ایران دریافت کردند، نیستند اما ظاهرا ملت ایران «باید» همه جنایت‌های آمریکا در قبال خود را یکطرفه فراموش کند! یادتان هست جناب آقای وزیر امور خارجه! در اولین حضورتان در سیمای جمهوری اسلامی از ظهور طبقه‌ای قدرتمند از حامیان ایران در آمریکا با آرمان‌های ضدصهیونیستی خبر دادید! حتی اصرار داشتید اوباما نیز فردی از همین طبقه است که در آمریکا به قدرت رسیده! چطور همین اوبامای «ایران‌دوست»(!) حاضر نشد برای حمایت از دوستان ایرانی خود، قدمی برای حل پرونده صدور ویزای خدمت ابوطالبی بردارد؟


مجتبی اصغری: یکی از گمانه‌زنی‌های داغ این روزهای رسانه‌های غربی پیش‌بینی مخاطره‌آمیز بودن اقدام آمریکا در ماجرای «عدم صدور ویزا» برای حمید ابوطالبی به عنوان نماینده تعیین شده توسط دولت ایران در سازمان ملل‌متحد بود. حتی برخی از مشهورترین خبرگزاری‌های جهان از تاثیر قطعی این حرکت غیر‌سازنده و منفی آمریکا بر روند مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب نوشتند و مخاطرات چنین برخوردهای بی‌پایه‌ای را برای میزبان سازمان ملل بیان کردند.برخلاف همه این گمانه‌ها دولت جمهوری اسلامی ایران نه تنها دفاعی درخور شأن از مدیر منتخب و باسابقه خود نکرد بلکه تلویحا از بی‌تاثیری هر نوع بی‌احترامی و زیاده‌خواهی آتی دشمن در مواجهه با ایران و ایرانیان در ماجرای «معامله با غرب» پرده برداشت! این بی‌توجهی دولت به «دیسیپلین قدرت» جمهوری اسلامی و «عزت‌ملی» تا جایی بر رفتار حریف تاثیر گذاشته که دشمنان ایران در شرایطی که به قول معروف هنوز «خر آنها از پل نگذشته» از تهدید و فشار بر طرف مذاکره ایرانی هیچ ترسی ندارند و بدون در نظر گرفتن احتمال جدی پس زدن حریف، صحبت از جدی بودن سایر پرونده‌های بازگشایی شده تحت گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران و غرب در ذیل گام نهایی می‌کنند.

یک بخش مهم از این ماجرا بی‌شک نشأت‌گرفته از صفت «زیاده‌خواهی» دشمنان ایران است که از آشکار شدن نیات پلیدشان در تقابل با همه مصداق‌های قدرت ایرانیان اعم از «برنامه موشکی»، «فرهنگ ملی» و «حضور بین‌المللی» ایران به عنوان قدرت فرامنطقه‌ای در جهان، ابایی ندارند. اما بخش هولناک قضیه ناشی از بازی خطرناک تیم مذاکره‌کننده ایرانی با سرنوشت مذاکرات است. حقیقت این است که نماینده ما بر سر میز مذاکره با غرب آگاهانه و آزادانه پیش‌نویس اولیه توافق را در ژنو به عنوان چهارچوب حرکت در مسیر توافق‌نهایی به نمایندگی از ایرانیان امضا کرده است. پس زمانی که بر اساس متن همین توافقنامه، غرب موضوع قطعنامه‌های ضدایرانی تصویب شده در سازمان ملل را مصداق گفت‌وگوهای پیرامون توافق‌نهایی می‌خواند، واکنش ضعیف ظریف در دعوت غربی‌ها به «واقع‌بینی» کاملا بی‌تاثیر است. به قول خود رئیس‌جمهور محترم «آنچه امضا شده مهم است نه اظهارنظرات بعد از آن!» سؤال ما از دکتر ظریف که اتفاقا فارغ‌التحصیل رشته روابط‌بین‌الملل از آمریکا هستند این است که آیا جنابعالی از تاثیر امضای خود بر معاهدات و توافقنامه‌های بین‌المللی بی‌اطلاع بودید؟ آیا نمی‌دانستید پیش از امضای یک توافق با خاصیت ریل‌گذاری برای توافق‌نهایی باید از همه ظرفیت‌های حقوقی موجود در کشور استفاده کنید؟

این خطابه‌های ضعیف پیرامون مطالبات جدید غربی‌ها که در ژنو توسط شخص ظریف به صورت حقوقی امضا شده، بیشتر به دست و پازنی رسانه‌ای وزارت امور خارجه کشورمان با انگیزه مصرف داخلی شبیه است… کما اینکه تشکیل کمیته حقوقی نیز دیگر تاثیری در اصل ماجرا ندارد. فرضا اگر مادلین آلبرایت که جنابعالی از دانشکده هم نام پدر وی فارغ‌التحصیل شده‌اید، چنین معامله ضعیف و ضدملی را به نیابت از ملت آمریکا در جامعه بین‌الملل منعقد می‌کرد چه سرنوشتی در انتظار وی بود؟ همدوره‌ای باهوش محمدجواد ظریف در همین دانشکده، «کاندولیزا رایس» اگر چنین می‌کرد آیا به سرعت توسط دولت و مجلس آمریکا از مقام خود عزل نمی‌شد؟

ما به دنبال این نیستیم که از ماجرای حضور مکرر جواد ظریف در جلسات مهم برگزار شده در ساختمان اندیشکده برادران راکفلر با موضوع برنامه هسته‌ای ایران یا سایر اندیشکده‌های ضدایرانی با ماهیت آمریکایی- اروپایی بهره‌برداری حداکثری کرده و وزیر امور خارجه کشورمان را متهم به اهمال و بی‌توجهی به وظایف ملی کنیم اما اگر شخص ظریف با باز شدن سایر پرونده‌های مورد علاقه غرب در ایران همچون «موضوع مهم حقوق بشر» مخالف بود، چطور چنین گاف‌های بزرگی در ماجرای دیدار‌های هیات اروپایی از ایران بدون اطلاع دستگاه سیاست خارجی رخ داده است؟ ما صحبت‌های مایکل مان درباره «شرط‌گذاری اشتون برای سفر به ایران» و به دنبال آن قسم درباره اطلاع وزارت امور خارجه از دیدار اشتون با محکومان فتنه 88 و چهره‌های مساله‌دار کذایی را سعی می‌کنیم باور نکنیم اما چطور ممکن است به قول وندی شرمن چهره‌هایی که بر سر میز مذاکرات به «نام کوچک» یکدیگر را صدا می‌زنند از منویات درونی یکدیگر در بحث ادامه مذاکرات مطلع نباشند؟ مقصود این است که اگر وزارت امور خارجه نمی‌دانسته سفر اشتون و هیات اروپایی با هدف ریل‌گذاری برای باز شدن پرونده ادعایی حقوق بشر ایران صورت گرفته نیز کم کاری کرده و حتی شاید «کم‌هوشی» به خرج داده است. باز می‌گردیم به هدف اصلی از نگارش این مقاله… ماجرای عدم صدور ویزا برای مدیر برگزیده جواد ظریف در سازمان ملل! اول اینکه چرا وزارت امور خارجه از حقوق ملت ایران در پرونده فتح لانه‌جاسوسی دفاع نکرد؟مگر مواضع رسمی جمهوری اسلامی درباره خیانت‌ها و جنایت‌های آمریکا به واسطه مذاکرات هسته‌ای تغییر می‌کند؟

گیریم مواضع را وابسته به رفتار حریف متغیر در نظر بگیریم و آمریکا را پشیمان از یک عمر دشمنی با ایرانیان!… تاریخ که قابل بازنویسی مجدد به نفع آمریکا نیست! که اگر چنین بود امروز خطر زنده شدن خاطره مبارزه با آمریکای جنایتکار در دوره‌ای که اتفاقا در اوج قدرت قرار داشت، اینگونه دولت و مجلس این کشور را به تکاپو وانمی‌داشت. عجبا که آمریکایی‌ها حاضر به فراموش کردن سیلی بین‌المللی که از جوانان انقلابی ایران دریافت کردند، نیستند اما ظاهرا ملت ایران «باید» همه جنایت‌های آمریکا در قبال خود را یکطرفه فراموش کند! یادتان هست جناب آقای وزیر امور خارجه! در اولین حضورتان در سیمای جمهوری اسلامی از ظهور طبقه‌ای قدرتمند از حامیان ایران در آمریکا با آرمان‌های ضدصهیونیستی خبر دادید! حتی اصرار داشتید اوباما نیز فردی از همین طبقه است که در آمریکا به قدرت رسیده! چطور همین اوبامای «ایران‌دوست»(!) حاضر نشد برای حمایت از دوستان ایرانی خود، قدمی برای حل پرونده صدور ویزای خدمت ابوطالبی بردارد؟ چرا قطعنامه سنا را وتو نکرد؟ اصلا چرا واکنشی در برابر این موضوع مهم که اعتبار بین‌المللی آمریکا به عنوان میزبان سازمانی فراملی را با مخاطره جدی روبه‌رو ساخته، بروز نداد؟

یک وزیر امور خارجه ملی‌گرا که فرضا فرزند انقلاب اسلامی هم نیست در شرایطی که اعتبار و اختیار وی در فضای بین‌المللی توسط دولتی متخاصم به بازی گرفته شده، اقدامات فراملی خود را آغاز می‌کند. ظریف می‌توانست به جای تماشای «رسمی شدن حق مضحک مشاوره با آمریکا برای تعیین نماینده ایران در سازمان ملل»(!) یک بار دیگر برای ثبت در تاریخ هم که شده نمایندگان گروه «نم» را فرابخواند و میزبانی آمریکا برای سازمان ملل را با چالشی جدی مواجه کند. ظریف اگر می‌خواست، می‌توانست آبرو و حیثیت اوباما را به عنوان رئیس‌جمهوری که از قدرتی حداقلی در کشور خود برخوردار است در فضای بین‌الملل با مخاطراتی جدی روبه‌رو سازد. حال تصور کنید اگر چنین فرصتی به جای ظریف نصیب آلبرایت یا رایس آمریکایی می‌شد با رقیب در تله افتاده چه‌ها که نمی‌کردند! آخر آنها هم مثل ظریف «روابط بین‌الملل» خوانده‌اند و با رشته «چگونه خود را در عرصه بین‌الملل خلع سلاح کنیم» بیگانه‌اند! شاید وقت آن رسیده دولتی که با شعار بهبود روابط ایران در عرصه بین‌الملل با دشمنان خونی به قدرت رسید، بازنگری در علل پافشاری آمریکا در نادیده گرفتن وی داشته باشد. ضعیف و بی‌بنیه نشان دادن دولت تا اینجای کار نه‌تنها حس دلرحمی رقبا و دشمنان را برنینگیخته بلکه بر شدت دشمنی آنها نیز افزوده است. واقعا علت اصرار آمریکا به تحقیر دولت روحانی چیست دکتر؟ کاش حقوقدانان این موضوع بسیار مهم را با در نظر گرفتن تجربیات تاریخی تلخ هاشمی‌رفسنجانی در گفت‌وگوهای انتقادی با غرب، بررسی کنند. پیشنهاد ما ورود رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به این موضوع تحقیقاتی کلیدی است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.