شنبه 17 می 14 | 17:15

۸سال بعد؛ «عبیر الجنابی» هنوز ۱۴ساله‌است

یکی از بزرگ‌ترین و وحشیانه‌ترین جنایات قرن درست 8 سال پیش در نزدیکی ما اتفاق افتاده است و سکوت مرگبار رسانه‌ها و فرهنگ ایرانی بعد از 6 سال همچنان ادامه دارد. همه منابع رسانه‌ای و فرهنگی ایرانی کماکان خالی از هر اثری در فاش‌سازی اصلی ماجرا، بزرگ‌نمایی و مانور رسانه‌ای روی آن و حالا هم یادآوری و استفاده از آن است.


حمیدرضا بوالی

 «بعد، اسلحه‌اش را در آورد ؛ میان دو ابروی عبیر را نشانه گرفت و چند تیر به صورت او شلیک کرد.»

«کلمه‌ای نیست که بتواند توصیف کند تا چه‌اندازه از عراقی‌ها متنفر بودم، من واقعًا فکر نمی‌کردم این مردم انسان باشند» استیو گرین

عبیر در زبان عربی به‌معنای عطر؛ بوی خوش گل است

عبیر

***

1.  مطابق آنچه همسایگان «عبیر قاسم حمزه الجنابی» می‌گویند عبیر بیشتر روزهایش را در خانه می‌گذراند، والدینش به‌خاطر مسائل امنیتی او را از رفتن به مدرسه منع کرده بودند. از یک ایستگاه ایست ــ بازرسی سربازان آمریکایی می‌توانستند او را وقتی به حیاط می‌آمد و مشغول امور روزمره و رسیدگی به باغچه خانه‌شان می‌شد ببینند. همسایگان عبیر به پدرش هشدار داده بودند و پدر عبیر گفته بود: مشکلی نیست، عبیر یک دختربچه کوچک است.

محمد برادر عبیر است. در روز حادثه محمد و برادر کوچکش در مدرسه بودند. محمد به یاد می‌آورد که یک بار سربازان آمریکایی خانه آنها را جست‌وجو کرده بودند و «استیو گرین» سرباز آمریکایی، وقتی به عبیر رسیده بود انگشتش را روی صورت عبیر گرفته بود، کاری که باعث شده بود عبیر به‌شدت بترسد و فرار کند.

مادر عبیر قبل از حادثه به اقوامش گفته بود که چندباری دیده است که سربازان آمریکایی به عبیر خیره نگاه می‌کنند، دستانشان را تکان می‌دهند و بلند فریاد می‌زنند: خیلی خوب، خیلی خوب. مادر عبیر به‌شدت نگران شده بود و برنامه‌ای ریخته بود که عبیر شب‌ها در خانه عمویش در همان نزدیکی‌ها بخوابد.

مطابق اسناد فاش‌شده «اف‌بی‌آی» طبق یک استشهاد از مرتبطین با «استیو گرین» در محمودیه؛ او در روز قبل از حادثه در مورد این‌که قرار است فردا چه اتفاقی بیفتد صحبت و بحث کرده بود.

عبیر حمزه الجنابی در 7سالگی

***

استیون گرین که در 19سالگی از دبیرستانی در میدلند تگزاس ترک تحصیل کرده بود، پس از آن که دیپلم معادل دبیرستان خود را از یک مدرسه مکاتبه‌ای اخذ کرد، به ارتش پیوست. او می‌گوید ثبت‌نام در ارتش آسان بود، از یک احساس وظیفه برای دفاع از کشور منشأ می‌گرفت و فرصت‌های مناسبی هم پیشنهاد می‌شد.

گرین در این رابطه می‌گوید: «فکر می‌کنم اگر وارد ارتش نشده بودم از وظیفه‌ام چشم‌پوشی کرده بودم. شما یک جایگاه پیدا می‌کنید، شما یک شغل به دست می‌آورید. این، فرصت‌هایی پیشِ‌روی شما قرار می‌دهد که می‌توانید زندگی خود را تغییر دهید».

ارتش، گرین را توسط 101 هوابرد که پایگاه آن در فورت کمپبل است، وارد عراق کرد.

استیون گرین، سرباز آمریکایی

***

در 12 مارس 2006، بارکر، کورتز، اسپیلمن ،گرین، 5 سرباز و درجه‌دار آمریکایی وارد خانه قاسم الجنابی در محمودیه عراق شدند. قاسم الجنابی 45ساله به‌همراه فخریه همسر 34ساله‌اش، عبیر دختر 14ساله و حدیل دختر 6ساله‌اش در خانه بود. دو پسر دیگر او در مدرسه بودند و هنوز به خانه نیامده بودند.

سربازان مسلح وارد خانه عبیر شدند و بلافاصله دست به کار شدند. بارکر و کورتز، عبیر را به داخل یک اتاق کشاندند، در حالی که گرین، مادر، پدر و دختر کوچک‌تر را در اتاقی دیگر نگه داشته بود.

درجه‌دار جس وی. اسپیلمن از چمبرزبرگ پنسیلوانیا محافظت داخل هال منزل را به‌عهده داشت. در حالی که بارکر و کورتز به دختر تجاوز می‌کردند، گرین با شلیک به سه عضو دیگر خانواده، آنها را به قتل رساند.

سپس گرین به اتاق دیگر رفت و به عبیر تجاوز کرد. بعد از تجاوز گرین با گلوله به میان دو ابروی عبیر شلیک کرد. عبیر در دم جان داد، اما گرین دست‌بردار نبود، خشاب اسلحه‌اش را روی عبیر خالی کرد. سربازان قبل از ترک آنجا، جسد او را به آتش کشیدند. سرباز دیگری چند مایل آن‌طرف‌تر در پست ایست بازرسی دیده‌بانی می‌کرد و منتظر برگشت گرین و دوستانش از محل مأموریت بود. سربازان خیلی زود برگشتند.

محمودیه ــ خانه عبیر، اتاق محل حادثه تجاوز و کشتار عبیر

**

ماجرا خیلی زود فاش شد، اما رسانه‌های آمریکایی طبق معمول بیکار ننشستند.

رابین مورگان گزارشگر و نویسنده آمریکایی در گزارشی با عنوان “تجاوز جنسی، کشتار و کارمندان ارتش آمریکایی”، روز هفدهم اگوست 2006 نوشت: هنگامی که سخن دزدانه آمدن، تجاوز گروهی و کشتن دخترک عراقی به بیرون درز کرد، ایالات متحده آمریکا کوشید که وحشی‌گری‌های تفنگداران ما را به‌گونه دیگری نشان دهند. رسانه‌های ما قربانی را نخست زن 25ساله و سپس 50ساله نوشتند و گفتند که آن سه تن کشته شده دیگر، فـرزندان عبیر بودند. آنها با اشاره نشان دادند که اگر زنی بالاتر از بیست سال داشته باشد، تجاوز جنسی کردن بر او و کشتنش، جنجال کمتر دارد.

اما هولناکی ماجرا، قدرت سرپوش گذاشتن رسانه‌ای بر آن را روز به روز کم‌تر می‌کرد. بزرگ‌ترین فشار افکار عمومی به رهبران جنگ آمریکا خیلی زود به‌پا شد و سرانجام دستور رسیدگی به جنایت محمودیه صادر شد. تعقیب‌کنندگان جنایات محمودیه به‌دنبال حکم اعدام بودند، ولی هیأت منصفه ایالتی در پادوکا واقع در کنتاکی، رأی به 5 حکم حبس ابد به‌اتهام تجاوز و قتل دختر 14ساله‌ای به‌نام عبیر قاسم الجنابی و کشتن مادر، پدر و خواهر کوچک‌ترش دادند. این دادگاه آمریکایی گفت: آنکه شماری از این تفنگداران به چندین رویداد تجاوز جنسی و کشتن بیگناهان دیگر عراقی نیز اعتراف کرده‌اند، سزاوار اعدام شناخته نمی‌شوند، زیرا آنها دشواری‌هایی داشتند، مثلاً همان روز دوازدهم مارس 2006، کمی ویسکی نوشیده بودند، روان خسته از جنگ داشتند، و … البته آنها زندانی خواهند شد.

چهار سرباز دیگر جز گرین در دادگاه نظامی به‌اتهام نقش‌های مختلف در جریان این حمله محاکمه شدند که سه نفرشان در زندان نظامی به حبس محکوم شدند. گرین از زمان محاکمه‌اش در 4 سپتامبر 2009، در زندان ایالتی تره‌هاوت در ایندیانا مورد حمله قرار گرفته و پس از آن به آریزونا منتقل شده است. در زندان، گرین به کاتولیک تغییر مذهب داده و با یک راهبه در لوییزویل درباره ایمانش مکاتبه داشته است.

2. اگر عبیر زنده بود، سه ماه پیش تولد 22سالگی‌اش را جشن می‌گرفت. اما عبیر زنده نیست. در 14سالگی، استیو گرین به او تجاوز کرد و او را کشت. استیو گرین هم زنده نیست. یک ماه پیش، در زندان خودکشی کرد. هم‌بندانش می‌گویند که او در روزهای آخر می‌گفته است که این یک بی‌عدالتی بزرگ است. این که همراهان او در حادثه محمودیه امید آزادی دارند و کسی به داد او نمی‌رسد.

عبیر زنده نیست، در جریان تهاجم آمریکا به عراق سربازان آمریکایی به او تجاوز کردند؛ او را کشتند و حالا ما ایرانی‌ها کجای این ماجرا ایستاده‌ایم؟

یکی از بزرگ‌ترین و وحشیانه‌ترین جنایات قرن درست 8 سال پیش در نزدیکی ما اتفاق افتاده است و سکوت مرگبار رسانه‌ها و فرهنگ ایرانی بعد از 6 سال همچنان ادامه دارد. همه منابع رسانه‌ای و فرهنگی ایرانی کماکان خالی از هر اثری در فاش‌سازی اصلی ماجرا، بزرگ‌نمایی و مانور رسانه‌ای روی آن و حالا هم یادآوری و استفاده از آن است.

در شرایطی که رسانه‌های نقاد ایرانی، هرروز سرگرم یک بازی مبتذل با مصرف داخلی محدود هستند، اتفاقات واقعی در دنیای بی‌رحم واقعی درست در غیاب رسانه‌ای و فرهنگی ایران در حال رقم خوردن است. هنوز بعد از 8 سال، یک کتاب، یک فیلم، یک رمان، یک داستان ــ توقع‌مان را پایین‌تر می‌آوریم ــ یک کلیپ، یک مقاله، یک یادداشت، یک گفت‌وگو در مورد عبیر در رسانه‌های ایرانی پیدا نمی‌شود. هرچه هست ترجمه رسانه‌های جریانی اصلی غربی از اصل ماجرا. یک خبر ساده درست مثل خبر فعال شدن یک آتشفشان در جنوب غرب ژاپن.

جز یک مستند درخشان دیگر چیزی نمی‌بینیم که جریان جدید مستندسازی ایرانی، بزرگ‌ترین امید رسانه‌ای ایرانی برای نزدیکی به چیزی به‌نام حقیقت و واقعیت هستند؛ اگر همه توان بچه‌های مستندساز دوباره درگیر بازی‌های تاریخ‌مصرف‌دار سیاسی داخلی نشود.

در جست‌وجوی نشانی از ایران در جریان رسانه‌ای مدعی حقیقت با معیار صرف عدالت. درست 5 سال پیش تجربه مرگ مشکوک و همچنان پرابهام دختری به‌نام ندا آقاسلطان تجربه خوبی بود برای اینکه ثابت کند جنگ جدی‌تر از همه تصورات ما، در کمال بی‌عدالتی و در عین حال خونسردی ما در حال انجام است. ندا آقاسلطان به‌یک‌باره یک قهرمان ملی آزادی جهانی شد و بمباران وحشتناک رسانه‌های غربی در تبلیغات ضدایرانی در آن دوره به اوج خود رسید.

حالا می‌خواهیم داستان عبیر قاسم الجنابی را دوباره به روی خودمان بیاوریم، با شدت هرچه تمام‌تر.

***

گرین در دادگاه، شهادت نداد و گفت انتظار دارد پس از مرگ با «عدالت خداوند» روبه‌رو شود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.