علی احمدپور؛ فرهنگ با تمام ابعاد و زوایای پیدا و پنهانش در یک جامعه ایمانی، متاثر از آموزههای دینی تعریف میشود. هر سبک، قاعده و رفتاری که در زندگی فردی و اجتماعی بتواند افراد را در رسیدن به ارزشهای دینی یاری نموده و انسان را به خدا نزدیکتر کند، در قالب فرهنگ فهم میشود. فرهنگ در این معنا تفاوتی با دین نخواهد داشت و میتوان آن را زیر مجموعهای از دین در نظر گرفت.
در ایران با ورود اسلام، رفته رفته آداب و رسوم و باورهای مردم رنگ این دین را به خود گرفت و پس از طی شدن قرنهای متمادی به بخشهای گسست ناپذیر فرهنگ ایرانی بدل شد. حتی آن بخش از فرهنگ ملت ایران که از آموزههای باستانی به جای مانده، خود متاثر از آیینهای مذهبی زمان خود بوده است که در دوره امروزین برای تودههای مردم تنها زمانی مشروعیت دارد که در تقابل با آموزههای اسلامی نباشد. بنابراین در جامعه ایران مطالعه فرهنگ خارج از قالب دین، وجاهت علمی و تاریخی ندارد.
شاید بتوان یکی از گفتههای حسن روحانی در دوره تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری را در همین راستا تحلیل نمود: «نکته دیگر صیانت از باورهای دینی است که امروز مورد هجمه وسیعی قرار گرفته است. متاسفانه برخی مسئولین به جای اینکه باورهای دینی مردم را تقویت کنند، در سال های اخیر به تضعیف آن پرداخته اند. هر مدیریت ناکارآمدی را به یکی از مقامات دینی یا نعوذبالله به امام دوازدهم نسبت داده اند. امروز قشری گری و خرافات به نام دین در جامعه رواج پیدا کرده است. ما تا چه وقت میخواهیم این مسیر را ادامه دهیم؟ باید عقلانیت را در فهم مسائل دینی ترویج کنیم. ما باید رفتار دینی را ترویج کنیم و به سراغ باورها برویم. اینقدر بر بایدها تکیه نکنیم. هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل صادر نکنیم. اگر باورهای دینی را تقویت کنیم، مردم میدانند چطور فرهنگ را تقویت کنند؛ زیرا میدانند فرهنگ، باور، زندگی و هنجار آنهاست. ما باید به صیانت از باورهای دینی بپردازیم تا هم دین را از خرافات و افکار موهوم جدا کنیم و هم راه واقعی برای تقویت فرهنگی جامعه به ویژه فرهنگ ملی و دینی را در پیش بگیریم».
البته این بیان روحانی تا حدودی ناشی از فضای خاص دوره پایانی دولت دهم بود. فضایی که با تلفیق حقیقت و دروغ، دولت دهم متهم خرافیگری شد. رسانههای مخالف دولت برای بهره گیری از چنین فضای غبار آلودی، بدون آنکه انصاف را در فعالیت رسانهای خود در نظر بگیرند، خطاهای دولت را بدون تناسب لازم بزرگ کردند و برخی دروغهای علنی را نیز برای تخطئه دولت وارد فضای جامعه نمودند. اظهارات روحانی نیز در این گفتار تا حدود زیادی متاثر از همان جو ساختگی صورت گرفت، اما با این حال نظر روحانی بر منتج بودن فرهنگ از باورهای اصیل دینی، به درستی شناخت وی از جایگاه فرهنگ را نشان میدهد.
علم، هنر و اخلاق را میتوان به عنوان سه حوزه تاثیرگذار بر فرهنگ قلمداد نمود. محورهایی که با تقویت آنها و تنظیم جهت دهیهای الهی به آنها میتوان برای جامعه، افقهای راهبردی تعریف نمود. در مسیر جهانی شدن، انسان غربی با محور قرار دادن انسان در فلسفه خلقت، مبنای علم را پایه ریزی کرد. دانشمندان، تجربه گرایی را بوم لا یتغیر کاوشهای خود قرار دادند و مبانی و اهداف علم را بر اساس حس و تجربه شکل دادند. از این رو، پس از طی شدن یک دوره ۲۰۰ ساله، نتایج به دست آمده از این سرمایه گذاری در علوم پایه و تجربی منجر به این میشود که گونه انسان و گونه میمون جد مشترکی از یک شامپانزه داشتهاند و در امور خلقت نیز، برهان نظم در آفرینش حاصل یک انفجار بزرگ و اتفاقی عظیم قلمداد میشود.
از سوی دیگر، در علوم انسانی نه تنها هدف علم، بلکه مبانی آن نیز بر اساس آزمایشهای تجربی و بالینی شکل میگیرد و مطالعه رفتار انسان و جامعه انسانی به عنوان موضوع اصلی علوم انسانی، تنها از رهگذر آزمایشهای صورت گرفته به دست میآید. انقطاع مبانی علمی انسان غربی از عناصر فطری بشر، منجر به دوره حیرتی برای انسان میشود که در آن بحث کردن پیرامون مواردی از قبیل بیارزش بودن جان انسانها، حقوق همجنسگرایی، مقابله با تعدد زوجات، تبدیل جایگاه زن و مرد و اقتصاد آزاد مبتنی بر ربا به علم و مبانی آن متصل میشود.
نگاهی گذرا به دیدگاه رئیس دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران به این حوزهها که از جایگاه ریاست شورای انقلاب فرهنگی نیز برخوردار است، قابل تامل است؛ دیدگاهی که تا حدودی میزان دغدغههای کارشناسان را بالا میبرد. روحانی در نگاهی که به مسائل علمی، هنری و اخلاقی در طول یک سال گذشته داشته است دچار نوعی نگرش سطحی شده که به نظر میرسد در حالت اجبار موقعیت به بیان آنها پرداخته است، زیرا از یک سو با بخشهای دیگری از کلام وی در مقاطع دیگر در تناقض است و از سوی دیگر، فقدان نگاه کارشناسی در اتخاذ چنین مواضعی نیز مشهود است.
روحانی در آخرین جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۹۲، پیرامون اسلامی شدن علوم میگوید: «انقلاب ما انقلابی اسلامی است و باید با توجه به تاکید رهبر معظم انقلاب در خصوص اسلامی شدن علوم انسانی، در این مسیر گام برداریم. بیشتر مقالات علمی و تالیفات مطرح دانشمندان و اندیشمندان کشور در حوزه علوم تجربی و ریاضی بوده است. باید همسو با تحولات رخ داده در حوزه علوم انسانی نسبت به تولید فکر و اندیشه تدوین کتب و تربیت استاد و دانشجو اقدامات موثری انجام دهیم. شورای انقلاب فرهنگی وظیفه سنگینی در عرصه فرهنگ بر دوش دارد و باید بتواند با اتخاذ سیاست های مدبرانه و نظارت در حوزه فرهنگ، ضمن رفع نگرانی ها، به مردم و بزرگان کشور اطمینان خاطر دهد.»
اما بر خلاف این موضع گیری، روحانی در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۹۳ در دیدار با معلمان و اساتید میگوید: «در همین راستا آقایی را می شناسم که می گفت باید کاری کنیم زبان انگلیسی جایی تدریس نشود، چون خطری بزرگ است. من این حرف ها را نمیفهمم و شاید از قدرت درک من خارج است. حتما باید علوم انسانی اسلامی شود. این کار بشود، اما باید توجه داشته باشیم که کجا را باید اسلامی کنیم و راه را اشتباه نپیماییم چون پایه ها و مبانی علم و دانش، اسلامی، مسیحی و یهودی ندارد و پایههای علم جهانی است و جغرافیا نمیشناسد. متدها هم جهانی هستند، اما اهداف متفاوتند و هر کشوری اهداف خود را دارد. پس اگر می خواهیم علم در کشور کاربردی شود، باید آن را بومی سازی کنیم. اگر می گوییم بخشهایی از علم، از بنیان برای مبارزه با اسلام ساخته شده است باید بررسی کنیم و اگر چنین بود، مبارزه کنیم اما اینکه بگوییم بانکداری میتواند اسلامی باشد به این معناست که مبانی، شیوهها و اهدافی دارد که باید آن را با مبانی، فرهنگ و اهداف کشورمان بومی سازی کنیم.»
به نظر میرسد شناخت دکتر روحانی از مفاهیم پایهای علم با آنچه که در نگاه کارشناسی وجود دارد همسان نیست. برداشت روحانی از کلیت علم همان مفهوم ارزشمند و قرآنی است. مسلما علم در باور اسلامی، نوری است که خداوند در قلب هر آن کسی که بخواهد قرار میدهد و مرز ملیت، مذهب و جغرافیا نمیشناسد، اما اختلاف بر سر اسلامی شدن علم به معنای علم حقیقی نیست؛ بلکه آنچه که در مباحثات این چنینی از علم مستفاد میشود ترجمان واژه Science در زبان انگلیسی است. معادل علم برای این واژه، مسلما با مجامله صورت میگیرد و هرگز Science معادل علم نخواهد بود. آنچه که در جمهوری اسلامی مورد مطالبه مقام معظم رهبری قرار دارد، ایجاد تغییر و تحول در Science به عنوان یک نمونه موجود در تجربه بشری است تا بتوان آن را از نو بر مبنای علم حقیقی تصویر نمود. علمی که در آن خداپرستی نه یک جرم که یک آرمان باشد.
روحانی همچنین درباره هنر در ۱۸ دی ماه ۹۲ میگوید: «اگر بگوییم هنر، مرده را زنده میکند، سخنی به گزاف نگفتهایم. پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیمعنا است. هنر یعنی ارزش و هنرمند فرد ارزشمندی است که با کار خلاقانه به تعالی میرسد.»
وی همین طور شنبه ۲۷ اردیبهشت ۹۳، در چهارمین جشنواره ملی ارتباطات و فناوری اطلاعات که در سالن اجلاس سران برگزار شد به زاویه دیگری از نگاه خویش به فرهنگ ارتباطات میپردازد: «گویی دوران پیامهای یک طرفه به سرآمده و کم کم به نقطه ای میرسیم که جایی برای استبداد پیام نباشد و دیگر دوران رساندن پیام از طریق بلندگوهای یک طرفه، منبرهای یک طرفه، تریبونهای یک طرفه و سنتی به سرآمده است. امروز هر پیامی که در دنیا بازتاب وسیع تری داشته باشد، پیام قوی تر و تاثیرگذارتر است.»
مواضع جنجالی روحانی در حوزه مشتقات مختلف فرهنگ در یک سال اخیر در محافل کارشناسی به شدت مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. دیدگاه روحانی در مورد هنر ارزشی و غیر ارزشی از مبنای علمی مشخصی برخوردار نیست و به نظر میرسد روحانی در این زمینه نیز همچون موضوع مبانی علم دچار نوعی خلط مبحث شده باشد.
تنها در صورتی که این اشکال را به سطح مذکور تقلیل دهیم، میتوان به ایجاد تحولات فرهنگی از جانب دولت امیدوار بود؛ اما در صورتیکه این دسته از تفاسیر روحانی از موضوعات فرهنگی، برگرفته از واقعیت عینی باشد، در آن صورت انتقادات گسترده کارشناسان در این حوزه بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد؛ انتقاداتی که گزاره «هنر، ارزشی و غیر ارزشی ندارد» را نماد لیبرالیسم فرهنگی بر میشمرد و ادعای «به سر آمدن تریبونهای یک طرفه و سنتی» را به بستر سازی برای نشر انحرافات گوناگون به بهانه پیشرفت عناصر ارتباطاتی پیوند میزند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکریم : فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ (116) سوره هود *
چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند كه از فساد در زمين جلوگيرى كنند؟! مگر اندكى از آنها، كه نجاتشان داديم! و آنان كه ستم مىكردند، از تنعّم و كامجويى پيروى كردند و گناهكار بودند (و نابود شدند)!*
* امام خمینی (ره) : هنر آن است كه بىهياهوهاى سياسى و خودنمائي هاى شيطانى براى خدا به جهاد برخيزد و خود را فداى هدف كند نه هوى، و اين هنر مردان خداست . صحيفه امام ج14 ص : 478
* مقام معظم رهبری ادم الله ظلّه : انسان یک فرهنگی دارد، همین فرهنگ را بیایند عوض کنند، همه چیز میشود مال خودشان؛ لذا همهی فشار روی فرهنگ است. در مقابل این حرکت فرهنگی و این تهاجم عظیم فرهنگی که میخواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دین را از ما بگیرند، اولویت فرهنگی ما این است که برویم حالا فرضاً کاروانسرای شاه عباسی را آباد کنیم؟! این یعنی اشتباه کردن در تشخیص آن قلمِ کار فرهنگی؛ این یک اشکال است. بنابراین در کار فرهنگی باید دنبال چه باشیم؟ دنبال تولیدات. ۱۳۸۹/۰۶/۰۸
*با نام و یاد خداوندی که هنر را وسیله ای برای ظهور ابعاد فطری انسان قرار داد، همانطور که بر کسی پوشیده نیست ،در جهان امروز قالب های هنری (که غیر از حقیقت هنر است)، به عنوان هنر مطرح شده و محتوای غلط و خواسته های نفسانی ، به این قالب ها گره زده شده و مطامع شیطانی در این قالب ها به عنوان حقایق هنری ارائه می شود، لازم است که یک بررسی ماهوی در مورد هنر صورت گیرد که این خبط و خلط شیطنت آمیز رسوا شود؛ انسان با ابزار مجاری ادراک خود با عالم ظاهر ارتباط پیدا می کند و از آن ادراک دارد و از نظم علمی و کنش و واکنش های دقیق جهان نسخه برداری می کند،و با موجودات دیگر ارتباط و داد و ستد دارد، به دنبال خواسته های خود از عالم ظاهر می رود، و از طرفی توان این را دارد که نیّت ها دیدگاه های درونی خود را در قالب های منظم و شکل های خاص به دیگران بفهماند، از قبیل سخن منظم و حساب شده مانند شعر یا کشیدن شکل و یا فراز و نشیب های صوتی و یا به تصویر کشیدن نیّتش با بازیگری و نمایش و… ؛ که همه ی این ها، قالب های هنری هستند نه حقیقت هنر، که به معنای خلّاقیّت های انسانی است، و معیارش انسانیّت بشر است (نه توان انتقال منویّات درون در قالب های مختلف، اگرچه کشتار و ظلم و فساد و بی بند و باری باشد)، لذا اگر انسان ارزش های زیبای انسانی و حقایق فطری را مثلاً در قالب شعر بریزد می شود :( إنَّ من الشِّعر لَحِکمة)، و اگر در قالب فراز و نشیب های صوتی بریزد می شود:(سرودهای خوب و نوحه ها و تواشیح های آموزنده)، و اگر در قالب بازیگری و نمایش بریزد می شود : فیلم های آموزنده،که همه ی این ها، احساسات و اذهان مخاطب را به ارزش های انسانی سوق می دهد؛ امّا اگر این ابزار هنری آیینه ی نفسانیّات و هواپرستی ها بشود، و شخصی منویّات غلط و مفاسد درونی خود را در این قالب ها بریزد اثر تخریبی و اضلال در مخاطب دارد ؛ مثلاً اعتقاد غلط یا مطالب تحریک کننده ی نفسانیّات را در قالب شعر می ریزد می شود : شعر مبتذل و … ، و این شعر را در قالب فراز و نشیب های صوتی می ریزد، می شود ترانه ی مبتذل و یا فراز و نشیب های صوتی را طوری تنظیم می کند که در مخاطب ایجاد طرب کند می شود موسیقی مطربی ، یا رفتارهای نا مناسب و ضد اخلاقی و هوس آلود را در قالب نمایش در معرض دید می گذارد و به نمایش می کشد، می شود فیلم مبتذل؛ به هر حال با پیشرفت علم روزی این مطالب بر تمام بشریّت روشن می شود و آن روز است که خیلی از افرادی که به بهانه ی هنر دنبال فساد در بین مردم بوده اند رسوا می شوند که آن ها مصداق این آیه می باشند : إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون(19) سوره نور***
كسانى كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است و خداوند مىداند و شما نمىدانيد! (19)***
لذا بنده از همین جا از همه ی هم وطنان مسلمانم تقاضا دارم که به سخنان عالم بزرگوار و نماینده ی معظّم ولیّ فقیه زمان حضرت آیت الله ایمانی ادام الله ظلّه الشّریف با دقّت گوش فرا دهید که اگر ما بخواهیم نجات پیدا کنیم باید تابع علمای راستین باشیم که از آموزه های بی نظیر و بی بدیل اسلام ناب محمّدی صلی الله علیه و آله بهره مند شویم و لذّت و کمالات دنیا و آخرت ، همراه با ایمنی از خذلان دنیا و عذاب آخرت نصیبمان شود. والسّلام علی من اتبع الهُدی و صدّقَ بالحُسنی *
به امید ظهور موفور السّرور حضرت بقیّة الله الأعظم ارواحنا فداه وبرافراشته شدن پرچم حق و حقیقت بر بام جهان*
با تشکـّر ابوالفضل مهربان جهرمی امام جمعه شهر دبیران از توابع
شهرستان زرّین دشت