چهارشنبه 11 ژوئن 14 | 22:51

فیلم سینمایی راشل کوری ساخته می‌شود

اولیویر مستندساز و سیاستمدار آمریکایی معتقد است که «قورباغه‌های در حال جوش» شرح حالی منصفانه‌ از چیزی است که رسانه‌ها برای مردم آمریکا رقم زدند. او ماجرای ترور مشکوک یک سرباز آمریکایی توسط خود آمریکایی‌ها در جنگ افغانستان را می‌سازد.


اولیویر مستندساز و سیاستمدار آمریکایی معتقد است که «قورباغه‌های در حال جوش» شرح حالی منصفانه‌ از چیزی است که رسانه‌ها برای مردم آمریکا رقم زدند. او ماجرای ترور مشکوک یک سرباز آمریکایی توسط خود آمریکایی‌ها در جنگ افغانستان را می‌سازد.

 این هفته آرت اولیویر فعال سیاسی و فیلمساز آمریکایی در برنامه «راز» حاضر شد و در مورد رسانه‌های آمریکا، ساخت فیلم و فعالیت رسانه‌ای و نقش سیاسی و انتخابات آمریکا و تاثیر حادثه 11 سپتامبر بر افکار عمومی آمریکا با نادر طالب زاده مجری و کارشناس رسانه‌ای برنامه راز گفتگو گرد.

در ابتدای این نشست طالب زاده مجری و کارشناس برنامه راز به صورت خلاصه سابقه سیاسی از آرت‌ اولیویر را بیان کرد و خطاب به او گفت: شما ازاهل سیاست بودید و شهرداری بل فلاور را بر عهده داشتید. در ادامه نامزد انتخابات معاونت ریاست جمهوری می‌شوید و با دیک چنی برای این پست رقابت می‌کنید همچنین رقیب انتخاباتی آرنولد شوارتزنگر شده‌اید سپس به سمت دنیای رسانه و به ویژه فیلم سازی چرخش کردید. از شما می‌خواهم که برای مخاطبان کمی در مورد گذشته خود صحبت کنید.

اولیویر این گونه صحبتهای خود را شروع کرد: قبل از اینکه در انتخابات برنده شوم فعالیت سیاسی کمی داشتم. یک شوی تلویزیونی سیاسی به نام «پلیتیکال مانیتور» داشتم که البته برای شبکه محلی بود و برنامه چندان مهمی نبود. اما برای شورای شهر انتخاب شدم و سپس به عنوان شهردار موفق شدم در مدت کوتاهی که آنجا بودم تغییرات عمده ای در شهر بل فلاور ایجاد کنم.

این تهیه کننده سینمای آمریکا اضافه کرد: در سال 1999 برای انتخابات کاندیدا شدم. شانس و فرصت حزب لیبرترین را بیشتر می دیدم زیرا که سومین حزب بزرگ آمریکاست و البته اهداف و رویکردهای من با دیدگاه های این حزب کاملا هماهنگ بود برای مثال کم هزینه‌تر کردن دولت در قبال مسئول‌تر کردن آن و اقداماتی مانند آن و آنچه که من انجام داده بودم. به نظرم می‌توانستم از این سابقه برای انتخابات استفاده کنم. بنابراین تصمیم گرفتم برای معاونت ریاست جمهوری کاندیدا شوم. البته قبل از آن در انتخاباتی که برای نامزدی از سوی حزب برگزار می شد انتخاب شدم و این چنین بود که در انتخابات سال 2000 در برابر دیک چنی قرار گرفتم.

فقط کسانی اجازه حضور در رسانه‌های اصلی را دارند که موافق سیاست‌های آمریکا یا عضو دو حزب اصلی باشند

در اینجا بودکه طالب زاده پرسید: در انتخابات تا چه میزانی از پوشش رسانه ای برخوردار بودید؟ و اولیویر این‌گونه پاسخ داد:  پوشش رسانه ای برای من در رسانه‌های محلی بسیار بالا بود.

طالب زاده پرسید: منظورتان در خودکالیفرنیاست؟

اولیویر در پاسخ گفت: نه، نه، دیگر ایالت ها. در مراسم حزب که در دیگر ایالت‌ها برگزار می‌شد آنها از من دعوت می‌کردند و مسئول برنامه به من می‌گفت. اگر کاندیدای دیگری نیز به ایالت شما بیاید برای سه یا چهار روز پوشش رسانه ای مداوم و بی وقفه خواهد داشت. این کاندیدا چند روز آنجا می ماند و سپس به ایالت دیگری خواهد رفت. افرادی که دارای مقام محلی هستند پوشش رسانه ای محلی بالایی دارند.

وی با اشاره به فضای رسانه های آمریکا ادامه داد: اما آنچه در آمریکا تحت کنترل است رسانه ملی است. رسانه ملی هرگز اجازه نمی دهد که افرادی غیر از کاندیداهای انتخابی خودش در تلویزیون ظاهر شوند. شما می توانید اخبار را از شبکه های خبری متفاوت مانند سی ان ان، سی بی اس یا فاکس بگیرید اما کاندیداهایی که خارج از حلقه انتخابی رسانه ملی قرار دارند هرگز به درون آن راه نمی یابند انگار وجود ندارند…به ویژه هر چه بیشتر به انتخابات نزدیک شویم این موضوع جدی‌تر می‌شود.

در این جای بحث طالب زاده پرسید: شما درباره چه موضوعاتی صحبت می کردید که اجازه پخش از تلویزیون را نداشتید؟ که اولیویر پاسخ داد: حزب لیبرترین مخالف سیاست مداخله جویانه در حوزه سیاست خارجی است. ما می‌خواهیم تمام سربازان آمریکایی از سراسر دنیا به خانه‌های خود برگردند. این موضوع حتی به قبل از جریان افغانستان و عراق برمی‌گردد زیرا هنگامی که من برای انتخابات کاندیدا شدم سال 2000 بود. ما می‌خواستیم سربازانمان از ژاپن، کره و آلمان برگردند. این جنگ ها سالهاست که به پایان رسیده اند.ما نباید وارد آنها می شدیم و نباید مداخله نظامی می کردیم. این مداخله ها در حال نابود کردن اقتصاد آمریکاست.

این فعال سیاسی آمریکا ادامه داد: می دانید که همراه من در انتخابات هری براون بود که اقتصاد دانی بسیار ماهر است. ما می توانیم نشان دهیم که چگونه می توان با کاهش هزینه‌های ارتش، میزان مالیات و مالیات بر درآمد را کاهش داد، کارآیی دولت را افزایش داد، می توان ظرفیت و قابلیت تولید را افزایش داد، بی خانمانی را کاهش داد، بر میزان حقوق افزود. ما می توانیم به راحتی این را ثابت کنیم و مردم را متقاعد کنیم که چه چیزی حقیقت دارد و چنین سخنانی جایی در رسانه های جریان اصلی ندارند.

وی با اشاره به تاثیرگذاری حزب لیبرترین گفت: بسیاری از سیاستمداران دیگر نیز خود را یک لیبرترین می شناسند و به ویژه جمهوری خواهان بیشتر چنین ایده ای دارند. حتی بیل کلینتون نیز اظهار داشت که زمانی لیبرترین بوده است. چرا که این پیام واقعا منعکس کننده خواسته مردم است.دولت کوچکتر، مسئولیت فردی بیشتر و مالیات کمتر، این خواسته مردم است. اما رسانه ملی هرگز اجازه انتشار چنین پیامی را نمی‌دهد.حداقل به افرادی مانند ما!

اولیویر در مورد رسانه هایی که در رقابتهای انتخاباتی او را نادیده گرفتند، این‌گونه گفت: این اتفاق هر چهار سال یکبار تکرار می شود. ما کاملا توسط رسانه ملی نادیده گرفته می شویم اما من و کمپین من از سوی رسانه های محلی پوشش بسیار خوبی دریافت کردیم که بیش از هر کاندیدای حزب سومی در تاریخ آمریکا بود. صفحات اول تمام روزنامه های محلی در تمام ایالت هایی که برای بازدید رفتم برنامه های من را پوشش می دادند اما تقریبا هیچ پوششی در حوزه رسانه های ملی نبود.

اولیویر در مورد کنترل رسانه‌ای که بر نتیجه انتخابات آمریکا تاثیرگذار است، گفت: کاندیداها همیشه تصور می کنند که حرکتی برنامه‌ریزی شده دارند. اما هر چه به انتهای انتخابات نزدیکتر می شوند اوضاع بدتر می شود. درست مانند این است که در لحظه ای که می‌خواهند توپ را به سمت دروازه شوت کنند کسی پیدا می‌شود که توپ را به سمت عقب شوت می کند و او با صورت زمین می خورد. این سیستم انتخابات ماست. درست در لحظه ای که کاندیدا فکر می کند به موفقیت دست یافته است همه چیز تغییر می یابد. این پروسه ای است که هر چهار سال یک بار تکرار می شود.

در ادامه این نشست طالب زاده سوالات خود را با موضوع دیک چنی رقیب انتخاباتی اولیویر شروع کرد و گفت: رقیب جدی شما دیک چنی بوده است. چه احساسی راجع به او داشتید؟ شاید خود شما نیز پیش‌بینی‌هایی درباره نتیجه کرده بودید. بگویید چه احساسی راجع به این قضیه داشتید و فکر می کردید 20 سال بعد مردم و تاریخ درباره انتخابات چه قضاوتی داشته باشند؟

که اولیویر در پاسخ گفت: خوب می خواهم بگویم که جمهوری خواهان این انتخابات را دزدیدند. البته تفاوتی هم نداشت اگر دموکرات ها برنده می شدند. تاریخ نیز نشان خواهد داد که جمهوری خواهان از طریق ایالت فلوریدا که برادر رئیس جمهور فرمانداری آن را بر عهده داشت آرا  را تغییر دادند. تا بتوانند نتیجه را به نفع چنی برگردانند. نکته دیگری که در این انتخابات وجود دارد موضوع چند هزار رای است. ما شانزده هزار رای در فلوریدا داشتیم. 

اولیویر ادامه داد: جالب اینجاست هنگامی که نتیجه شمارش آرا در فلوریدا را بررسی می‌کنیم می‌دانیم که درصد مشخصی از آرا در بخش‌های مشخص فلوریدا داریم. اما در دیگر بخش ها تعداد آرای ثبت شده صفر بود. چنین اتفاقی بسیار غیرمنطقی است. ما می‌دانیم که در بخش هایی از فلوریدا آرای مخالف داریم اما نداشتن حتی یک رای در تمام یک بخش بسیار عجیب است. فکر می‌کنی که باید حداقل هزار یا پانصد رای داشته باشی اما نتیجه صفر است.

حق حضور در تلویزیون‌ آمریکا را نداشتم

طالب زاده سوال دیگری در مورد دیگر رقیب انتخاباتی آرت اولیویر پرسید: شما هم چنین رقیب انتخاباتی آرنولد شوارتزینگر بودید که به دلیل سابقه اش در صنعت سینما و سیاست و فرمانداری ایالت کالیفرنیا از احترام و اعتبار خاصی برخوردار است. شما چگونه با این موضوع روبرو شدید و  چگونه با او رقابت کردید و این رقابت مربوط به چه زمانی است؟

اولیویر پاسخ داد: این رقابت در سال 2006 بود. هنگامی که برای انتخابات نامزد شدم سه سال بود که شوارتزینگر به عنوان فرماندار کالیفرنیا انتخاب شده بود. و من پنج سال بود که شهردار بودم . من تجربه اجرایی بیشتری داشتم و اقداماتی که انجام داده بودم واقعا تاثیرات مثبتی بر شهرم داشتند. اما اقدامات او در این بازه زمانی نتایجی منفی برای ایالت کالیفرنیا به بار آورده بودند. او اوضاع کالیفرنیا را آشفته ساخته بود. هیچ کدام از وعده های انتخاباتی او عملی نشدند. رای دهندگان محافظه کارعلاقه ای به آرنولد نداشتند. کم اهمیت تر کردن کمپین انتخاباتی من برای کمپین آرنولد بسیار ارزشمند بود.

وی ادامه داد: در طول کمپین ما اطلاع رسانی را از طریق وبسایت انجام می دادیم و برنامه مصاحبه ها و ملاقات ها با سازمان ها را آنجا قرار می دادیم. هر کدام از این سازمان ها با کمپین آرنولد در تماس بودند و مورد تهدید قرار می گرفتند و یا رشوه می گرفتند تا برنامه کنسل شود. نیمی از برنامه های من کنسل شد. برای نیمی دیگر افراد حامی من با افراد حامی آرنولد در تماس بودند و می دانستند تهدید یا رشوه موردنظر چیست. تنها یک مصاحبه یا برنامه بحث و گفتگو وجود داشت که او پذیرفت در آن حضور پیدا کند. من برای حضور در این گفتگو برنامه ریزی کردم. افرادش به سازمان موردنظر اطلاع دادند که اگر اولیویر در این برنامه باشد، آرنولد در آن حضور نخواهد یافت.

طالب زاده پرسید: چرا آرنولد حضور پیدا نمی کرد؟

اولیویر پاسخ داد: خوب وعده هایی که او می داد خلاف آنچه بودند که او انجام می داد و  همان اقدامات موثری بودند که من به انجام رسانده بودم. این واقعا برای او تهدید کننده بود. آنها با وجود این که می دانستند که احتمال برنده شدن و انتخاب من کم است اما می ترسیدند من بتوانم ارای حامیان شان را جذب کنم و این موضوع باعث پیروزی دموکرات ها شود.

طالب زاده پرسید برنده انتخابات چه کسی بود؟ و اولیویر گفت:  آرنولد به راحتی برنده شد. در واقع هیچ مخالفت جدی با او وجود نداشت.رسانه ها برای او فعالیت می کردند و همه چیز در جهت پیروزی او بود. دموکرات ها واقعا شانسی نداشتند. من بیش از دیگر کاندیداها در طول کمپین مصاحبه رادیویی انجام دادم شاید بیش از مجموع تمام مصاحبه های انها. اما نتوانستم به تلویزیون راه پیدا کنم.

تعجب اولیویر از کشته شدن تعداد زیادی از کارمندان رده بالای آمریکایی در ماجرای 11 سپتامبر

در ادامه این گفتگو طالب‌زاده سوالاتش را از فعالیتهای سینمایی اولیویر شروع کرد و گفت:  شما راجع به شیفتگی خاصی که به فیلمسازی داشتید. موضوع فیلم تان نیز موضوع حساس و بحث برانگیز حملات 11 سپتامبر بود. چه چیزی شما را به این سمت سوق داد؟

اولیویر پاسخ داد: من در این مورد تحقیق انجام می دادم و متوجه شدم که بسیاری از مسافرانی که اسامی انها در لیست مسافران هواپیماهای این حملات بود که چهار هواپیما بودند افرادی بودند که شغل رده بالای تکنیکی مرتبط با وزارت دفاع داشتند. شغلی که می گفت که این افراد برای شرکت هایی کار می کنند که با ارتش آمریکا قرارداد دارند. من خود مهندس شرکت بوئینگ بودم و می دانم که در یک پرواز یک یا دو مهندس وجود دارند. اما حضور تمام این افراد در این هواپیماها واقعا برایم جالب بود.

وی افزود: بعد از تحقیقات فکر کردم که شاید این افراد بر روی تسلیحاتی کار می کردند که در حملات 11 سپتامبر مورد استفاده قرار گرفت و فکر کردم که موضوع بسیار جالبی برای یک فیلم خواهد بود و باید کسی فیلم آن را بسازد. و در طول فعالیت هایی که برای شهردار شدن و نیزانتخابات معاونت ریاست جمهوری انجام دادم فهمیدم که کسی این کار را انجام نخواهد داد و تنها خودم می توانم این کار را انجام دهم. و خوب من نزدیک هالیوود زندگی می کنم که مکانی فوق العاده برای فیلم سازی است. هزاران استودیو و لوکیشن و چند هزار بازیگر آنجا وجود دارند. در واقع آنجا همه بازیگر هستند و برای فیلمسازی بسیار عالی است. بنابراین با پل کراس تماس گرفتم که تمام عمرش را مشغول همین کار بوده است و چند فیلم خوب را کارگردانی کرده است. از او خواستم که این فیلم را کارگردانی کند و او به من کمک کرد تا این فیلم را بسازم.

اولیویر در مورد هزینه های تولید این فیلم گفت:همه هزینه های فیلم را که حدود 100هزار دلار بود خودم پرداخت کردم. تنها چیزی که کم بود یک اسم بزرگ در میان بازیگران بود. می دانید که بازیگران من همگی حقوق پایین دریافت کردند اما بسیار با استعداد بودند.75 بازیگر قراردادی و 50 بازیگر افتخاری داشتیم و خوب با بازیگران بسیار زیادی صحبت کردیم تا به این پرداخت رسیدیم. من به یک نام احتیاج داشتم تا فیلم را بزرگتر کنم و برخی از جلوه های ویژه را ارتقا دهم و برای این کار پول لازم بود. اما در کل از نتیجه راضی هستم. ما لوکیشن های زیبایی داشتیم. 

اولیویر در مورد روزهای فیلم برداری این پروژه گفت که 40 روز فیلمبرداری این پروژه طول کشید و طالب زاده با تعجب گفت: این نوع فیلمسازی در 40 روز بسیار منحصر به فرد است.آیا شما می دانستید که کاری خلاف جریان معمول انجام می دهید و فکر می کردید که مردم چگونه درباره این فیلم قضاوت کنند؟

اولیویر در پاسخ گفت: بله می دانستم. فیلم های کم هزینه بسیاری امروزه وجود دارند که البته کم هزینه نیز به نظر می رسند اما افراد بسیاری در حوزه فیلمسازی فیلم من را دیده اند و شگفت زده بودند که با چنین بودجه کمی چنین فیلمی ساخته شده است. خوب من سابقه ساخت و ساز دارم و در پروژه های زیادی بوده ام و می دانم کنترل بودجه چقدر اهمیت دارد. من بسیاری از مسئولیت ها را شخصا بر عهده گرفتم.

وی ادامه داد: من نویسنده فیلمنامه بودم و مدیریت لوکیشن ها را بر عهده داشتم و کارهای بسیار زیادی را خودم انجام دادم تا هزینه ها افزایش نیابند. ما هیچ گونه غذای غیرمعمول و گرانبها برای گروه بازیگری نداشتیم. من می دانستم که با این شرایط نیز می توانیم یک فیلم خوب بسازیم. پل کراس نیز بسیار خوب و ارزان کار کرد و همکاری بسیار مفیدی داشت. من واقعا براین باور بودم که می توانیم فیلم خوبی بسازیم و ساختیم. من هیچ رویایی نداشتم که فیلم را در سطح ملی مطرح کنم و به همین دلیل است که انتظار همان چیزی را داشتم که اکنون بدست آورده ام.

مارجای اخراج کوین برت از دانشگاه به خاطر سوال درباره 11 سپتامبر

طالب‌زاده ادامه داد: قبل از اینکه درباره صحنه های فیلم صحبت کنیم چیزی که دوست دارم بدانم این است که آیا شما برای نمایش فیلم به کالج ها و دانشگاه جوانان دسترسی داشتید؟ چون قشر جوان ایده هایی جدید و انقلابی دارند. آیا شما شانسی برای نمایش فیلم در دانشگاه ها داشتید؟ می دانم که همه چیز تحت و بیش از حد تحت کنترل است اما آیا دانشگاه ها شما را دعوت کرده اند؟

اولیویر پاسخ داد: بسیار کم!

که طالب زاه علت آن را پرسید و اولیویر گفت: ما فیلم را در کالجی نشان دادیم و البته استقبال خوبی از آن شد. زیرا موضوع فیلم چیزی نیست که دوست داشته باشند در مورد آن صحبت شود. صحبت در مورد حوادث یازده سپتامبر و آنچه که واقعا اتفاق افتاده است می تواند باعث شود کارتان را از دست بدهید حتی اگر پروفسور دانشگاه باشید و سابقه‌ای طولانی داشته باشید. نمی دانم کوین بَرِت را می شناسید یا نه. او از اعضای هیات علمی دانشگاه ویسکانسین بود و سابقه ای طولانی داشت. او از کار اخراج شد چون در مورد واقعیت های یازده سپتامبر سخن گفته بود.

طالب زاده گفت: او یک برنامه رادیویی  اجرا می کند.

اولیویر گفت: بله و قبلا هم آن را اجرا می کرده است. اما شغل خود به عنوان استاد دانشگاه را برای همین موضوع از دست داد.موضوعاتی در حوزه آکادمیک وجود دارند که اجازه ندارید در مورد آنها صحبت کنید برای مثال هولوکاست و اکنون حوادث 11 سپتامبر…وقتی می خواهید در چنین مسیری گام بردارید آنها به هر طریقی که بتوانند مانع می شوند تا جلوی آن را بگیرند.

طالب زاده پرسید: اجازه بدهید در مورد صحنه ای که درباره «پروژه برای قرن جدید آمریکایی» است صحبت کنیم که مربوط به  صحنه دوم فیلم است. جیم لو یک سال و نیم بعد از حملات این موضوع را مطرح کرد و به این موضوع توجه نشان داد.صحبت از ایجاد فاجعه ای به عظمت حادثه تاریخی پرل هاربر است. این اتاق فکر که البته تاریخ خود را دارد و قبلا با اسم دیگری فعالیت می کرده است. شما از این موضوع در فیلم استفاده کرده اید. می توانید کمی دراین باره توضیح بدهید؟

اولیویر در توضیح این صحنه گفت: مطمئنا. «پروژه برای قرن جدید آمریکایی»  همان  شورای روابط خارجی در فیلم است. اما در واقع ترکیبی از این دو است و فقط می‌خواهد نشان دهد که قدرت در آمریکا کجاست و چگونه بر دولت اشراف دارد. قسمتی از دیالوگ مستقیما از این اتاق فکر گرفته شده است که بر لزوم ایجاد حادثه ای مانند پرل هاربر اشاره می کند. این سخنان دقیقا از سخنان منتشرشده آنهاست. در فیلم می بینیم که عامل سیا ماموریت دارد تا این پرل هاربر جدید را ایجاد کند. او با یکی از قدرتمندترین افراد این سازمان ملاقات می کند و به او گفته می شود که چگونه قرار است مرکز تجارت جهانی مورد حمله قرار بگیرد و مسلمانان متهم شوند. در ابتدای صحنه او به نقشه ای نگاه می کند که در گوشه کنار آن نقاطی مشخص شده اند. یکی از رنگ ها نشان دهنده مراکز نفتی تحت کنترل جهان است و رنگ دیگر نشان دهنده نقاطی است که هنوز تحت کنترل درنیامده اند و نیاز به قدرتی است تا آنها را تحت کنترل درآورد. و این همان چیزی است که یازده سپتامبر انجام خواهد داد. و به آنها اجازه خواهد داد منابع بیشتری از انرژی را تحت کنترل خود درآورند.

طالب زاده گفت: یکی از جالبترین صحنه های فیلم صحنه ای است که گزارشگر بی بی سی در مقابل ساختمان شماره هفت نشسته است. صحنه ای که باعث شروع بحث های بسیاری درباره 11 سپتامبر شد. این صحنه را توضیح دهید و این که چگونه آن را به داستان فیلم مربوط می کنید و به دنبال اثبات چه بودید.

اولیویر در اینجای بحث گفت: گزارشگرها از دیگر مناطق می آیند و در واقع گزارش هایی از دیگر رسانه ها مانند سی ان ان می رسد که می گویند ساختمان شماره هفت در حال فرو ریختن است. گزارشگری در همان محل است و به ساختمان نگاه می کند و می بیند که هنوز اتفاقی نیفتاده است پس گزارشی مبنی بر نابودی آن نمی دهد اما گزارشی می رسد که ساختمان فرو ریخته است. بی بی سی که چندان با شهر نیویورک آشنا نیست گزارش می دهد که ساختمان فرو ریخته است. و در حالی که گزارشگر جین استندلی این موضوع را گزارش می دهد از روی شانه اش می بینیم که ساختمان هنوز پا بر جاست. آنچه که این صحنه به آن اشاره می کند این است که حادثه 11 سپتامبر حادثه ای رسانه ای بوده است. و افرادی که این عملیات را طرح ریزی کرده اند ارتباطی تنگاتنگ با رسانه ها دارند.

وی ادامه داد: صحنه دیگری وجود دارد که از گزارشگران خواسته می شود تمام دوربین ها را به سمت دو ساختمان بچرخانند زیرا که هواپیما در حال نزدیک شدن است. تمام جهان می بیند که هواپیما به ساختمان دوم نزدیک می شود و به آن برخورد می کند و انفجار رخ می دهد. بسیاری بر این باورند که هواپیمایی که در تصاویر دیده می شود به وسیله سی جی آی طراحی شده است اما انفجار عظیمی رخ داد که مردم سراسر جهان آن را به صورت زنده تماشا کردند. تمام اینها در 11  سپتامبر اتفاق می افتد که روزی عادی است و مردم در اطراف برج در رفت و آمدند. اما حضور شش غول رسانه ای خبر جهان در آن ناحیه نمی تواند اتفاقی باشد که به محض نزدیک شدن هواپیما دوربین های خود را به سمت برج نشانه بروند. درست مانند این که ساعت وقوع این اتفاق را می دانستند و منتظر بودند تا از آن فیلمبرداری کنند. اینها نشان می دهد که چگونه این حملات یک حادثه رسانه ای بزرگ بوده است.

طالب زاده در مورد صحنه دیگری از این فیلم گفت: صحنه دیگری در فیلم هست که درباره ی مشارکت کنندگان در این حادثه است، یعنی ربایندگان هواپیما که در یک کلوپ شبانه اتفاق می افتد. راجع به این صحنه توضیح دهید.

اولیویه گفت: این صحنه در کلوپ پینک پونی در فلوریدا اتفاق می افتد، ماهامات که قرار است رهبر گروه ربایندگان هواپیما باشد. به این موضوع در فیلم اشاره نشده است اما ما بعدا دریافتیم که دبیر خزانه داری آمریکا متوجه شده است که پولی را که ماهامات در جریان عملیات 11 سپتامبر مورد استفاده قرار داده بود مربوط به سازمان اطلاعاتی پاکستان است و بعد از آن بود که دولت بوش مورد انتقاد شدید قرار گرفت.

طالب زاده پرسید: این به چه مفهوم است؟

اولیویر پاسخ داد: به این معنا که سازمان اطلاعاتی پاکستان نیز در حوادث 11 سپتامبر دست داشته است. در صحنه ی مذکور ماهامات را می بینیم که مواد مصرف می کند، الکل می نوشد و رقص زنان را تماشا می کند، ما به صورت آشکار نشان ندادیم اما در واقع دوست دختر او یک رقاص آمریکایی است.

طالب زاده پرسید: آیا تمام اینها بر اساس مستندات است؟ که اولیویر اظهار داشت: بله دوست دختر او مصاحبه هایی انجام داده است، ماهامات همراه با ایبرنف که یکی از لابی گران اسراییلی محکوم شده است، قمار بازی می کرده و حتی در مورد خدا بد و بیراه می گفته است. تمام اینها نشان می دهد ادعای مسلمان بودن او ادعایی مضحک و مسخره است. من مسلمانان بسیاری را می شناسم، آنها گوشت خوک نمی خورند، آنها رقص زنان را تماشا نمی کنند و در مورد خدای خود ناسزا نمی گویند.

وی ادامه داد: او قرار بود رهبر ربایندگان باشد، در انتهای این صحنه می‌بینیم که ماهامات در فرودگاه به گروه ملحق می شود و نکته این جاست که آنها در تلویزیون تروریست ها را در فرودگاه یورت لیمین نشان میدادند، اما هیچ کدام از هواپیماها از این فرودگاه پرواز نکرده اند که این خود موضوعی بسیار جالب است. هیچ مدرک معتبری وجود ندارد که نشان دهد مسلمانان در حملات 11 سپتامبر شرکت داشته اند.

طالب‌زاده پرسید: فیلم گاهی مثل سریال “لوس چنج” است. شما تمام این قطعات متفاوت را مانند تکه های پازل جمع کرده اید که گاهی در جهت داستان فیلم است اما فقط برای نشان دادن مدرکی مهم و نشان دادن واقعیت.

اولیویر پاسخ داد: این سریال حتی طولانی تر از فیلم من است. می توانم بگویم اطلاعاتی که داریم از این سریال بیشتر است. این سریال می گوید که احتمال چه حوادثی وجود داشت، اما من در فیلم این کار را نمی کنم. من به اصل ماجرا می پردازم. من عنصر سرگرمی را در فیلم دارم، اما آنچه را که اتفاق افتاده است زیر سوال نمی برم. من از بهترین مدارک موجود استفاده می کنم تا نشان دهم چه اتفاقاتی افتاده است. محققانی هستند که می گویند پنج بار این فیلم را تماشا کرده اند و هنوز نکاتی می یابند که در مورد آن چیزی نمی دانسته اند.

این فعال سیاسی و رسانه ای آمریکایی گفت: قسمت های کوچکی در فیلم وجود دارد، برای مثال صحنه ای وجود دارد که هواپیمایی را نشان می دهد که مسافران آن پیاده می شوند و به درون ساختمان می روند. دوربین به فضای باز،  باز می‌گردد. روزنامه ای را نشان می دهد که در هوا همراه باد پرواز می کند. احتمالا به تیتر روزنامه دقت نمی‌کنید اما اگر فیلم را نگه  دارید و دقت کنید می بینید که تیتر اصلی روزنامه این است: “2.3 تریلیون دلار از بودجه ی وزارت دفاع ناپدید شده است.” این خبر روز دهم سپتامبر است که هیچ توجهی به آن نشده است. 2.3 تریلیون دلار از بودجه گم شده است!

طالب زاده پرسید: خوب چرا این صحنه را با حرکت سریع فیلمبرداری کرده اید؟ چرا مخاطب نباید متوجه آن شود؟ دوست داریم برای آگاهی مخاطبین در یک جمله توضیح دهید که آن موضوع چه بوده است و چه ربطی به 11 سپتامبر دارد؟

اولیویه گفت: این موضوع در کلیولند اتفاق افتاده است. بسیاری از مردم نمی دانند که کلیولند در حوادث 11 سپتامبر نقش داشته است.این صحنه مربوط به یک جت مسافربری آمریکاست که در کلیولند در نزدیکی تاسیسات ناسا فرود می آید و تقریبا 200 مسافر از آن پیاده می شوند و به سمت تاسیسات ناسا می روند.

طالب زاده پرسید: صحنه معروف دیگری وجود دارد که در آن عامل سیا را می بینیم که با دیک چنی ملاقات می کند. چرا دیک چنی را انتخاب کرده اید؟

اولیویه در پاسخ گفت: دیک چنی در حوادث 11 سپتامبر مشارکت و مداخله بسیار داشته است. شش ماه قبل از حملات جورج بوش فرمان اجرایی را امضاء کرد که مسؤلیت تمام عملیات در سراسر آمریکا را به دیک چنی داد. در حالت عادی تمام این مسؤلیت بر عهده  رئیس جمهور است.

وی ادامه داد: روز 11 سپتامبر جورج بوش در حال خواندن داستان برای کودکان بود، دیک چنی بود که در مرکز عملیات اضطراری کاخ سفید در حال فرماندهی کل ماجرا بود. در مورد دیک چنی و مسؤلیتش در تمام این مسائل صحبت کردیم و سپس در مورد این صحبت می کنم که مامور سیا به چنی می گوید که او تمام اقدامات لازم برای 11 سپتامبر را انجام خواهد داد و تمام هواپیماهای جنگنده را از مسیر سواحل شرقی دور خواهد کرد، سواحل غربی و کانادا را تحت کنترل خواهد داشت و کسی در پایگاه های ساحل غربی نخواهد بود. که این عملیات نیازمند تخلیه برخی ساختمان ها خواهد بود و سیا مسولیت تخلیه را بر عهده می گیرد تا ساختمان ها را در موارد اضطراری مورد استفاده قرار دهد تا مطمئن شود که هیچ مداخله  نظامی در حوادث 11 سپتامبر اتفاق نیافتد.

وی فزود: البته در این صحنه اسکرول لبی را داریم که دست راست معاون بوش است. او می خواهد مطمئن شود که مردم نیویورک در این حادثه درگیر نشوند. مامور سیا به او اطمینان داد که چنین اتفاقی نمی افتد، چرا که شب قبل آنها سازمان های مدیریت بحران را فعال خواهند کرد و تمام این ها اتفاق افتاده است. آنها کاملا آماده بوده اند، همه ی سازمان ها و تجهیزات مورد نظر آماده بودند و تمرین ها انجام گرفته بود. وزیر دفاع حتی نمی دانست که کارمندانش زنده اند یا نه چرا که تمام تمرین ها در واقعیت در حال به وقوع پیوستن بود.

طالب زاده در مورد اکران این فیلم برای مردم آمریکا پرسید: آیا دوست دارید که بتوانید این فیلم را زمانی برای مردم آمریکا نمایش دهید؟ و در آینده فرصتی به دست بیاورید تا صحنه به صحنه ی آن را برای مردم توضیح دهید؟

بایکوت فیلم اولیویر از 11 سپتامبر در رسانه‌های آمریکا

اولیویر در پاسخ گفت: ما این کار را انجام دادیم. ما در دی وی دی فیلم سخنان نویسنده و کارگردان فیلم را داریم. تمام فیلم بدون صدا پخش می شود و من و پل کراس صحبت می کنیم. پل کراس بیشتردر مورد ویژگی ها و جنبه های هنری فیلم حرف می زند و من درباره ی آنچه که واقعا اتفاق افتاده است و چگونگی مستند سازی وقایع را توضیح می دهم. کسانی که فیلم را می خرند بعد از تماشای آن به این بخش می رسند و می توانند از صحبت ها اطلاعات لازم را بگیرند. لینک وبسایت های مهم را نیز در همین قسمت قرار داده ام که مخاطبان می توانند برای گرفتن اطلاعات بیشتر به آنها رجوع کنند.

طالب زاده بار دیگر در مورد پوشش رسانه های آمریکا پرسید: هیچ کدام از برنامه های تلویزیونی از شما دعوت نکرده اند؟ پی بی اس؟ ایمی گودمن؟ کسانی که مخاطب دارند و به این موضوعات می پردازند…هیچ کدام در تلویزیون ملی با شما مصاحبه نکرده اند!

اولیویر در پاسخ گفت: نه، هیچ کدام.اما تعداد بسیار زیادی شوهای ویدئویی وجود دارد. من قرار مصاحبه های تلویزیونی  بسیاری بعد از انتشار فیلم داشتم. اما تمام آنها معمولا یک روز قبل از مصاحبه کنسل می شدند. خبرنگاران هیجان زده اند و می خواهند مصاحبه کنند چرا که این موضوع، موضوع بسیار جالب و هیجان انگیزی است.

طالب زاده در مورد بازخورد مردم نسبت به فیلم پرسید و اولیویر گفت : روز انتشار فیلم همزمان با یازدهمین سالگرد حادثه 11 سپتامبر بود. مردم می خواهند در مورد آن حرف بزنند و در چنین زمانی میزان هیجان و کنجکاوی آنها بالا خواهد بود. آنها فیلم را دیده اند و دوست داشته اند و معتقدند که بسیار مهیج و جالب بوده است. اما در نهایت آنها هیچ کنترولی بر آنچه که در تلویزیون می گذرد ندارند و تمام مصاحبه ها کنسل شده است.

طالب زاده در ادامه پرسید: شما به رادیو اشاره کردید. رادیو در حال تبدیل شدن به رسانه ای واقعی در آمریکاست. در دهه 70 و 80 نقش آن فقط اجرای موسیقی بود، اما اکنون مردم بسیاری هستند که به شبکه ها و برنامه های جدی رادیو گوش می دهند،  مصاحبه ها و گفتگوها را با دقت دنبال می کنند، می توانید کمی درباره ی این تغییر توضییح دهید؟

اولیویر پاسخ داد:  فکر می کنم به این دلیل است که اغلب اوقات مجری یک شوی رادیویی خود کنترل ویرایشی برنامه را بر عهده دارد. کسی برای کنترل دوباره محتوا وجود ندارد. تلویزیون و روزنامه ها نیز دیگر جذابیت چندانی ندارند چون هم چنان در حال تکرارند و همان حوادث و گفته های هفته پیش را تکرار می کنند که خوب چندان واقعی به نظر نمی رسد. اما یک فرد رادیویی می تواند تقریبا آنچه را که می خواهد انجام دهد و حقایق بیشتری را به مردم عرضه کند.

طالب زاده در مورد پروسه دریافت مجوز برای داشتن یک ایستگاه رادیویی و مقایسه با دریافت مجوز ایستگاه تلویزیونی سوال کرد و اولیویر پاسخ داد: مجوز داشتن ایستگاه رادیویی، بسیار راحت و آسان است. اما بدون مجوز نیز می توانید شغلی در یک ایستگاه رادیویی داشته باشید و مثلا یک شوی رادیویی چند ساعته را اجرا کنید. چندان سخت نیست.

وی ادامه داد: استقبال از رادیو بسیار خوب و مثبت است و بستگی به تعداد مردمی دارد که به برنامه گوش می دهند. به عنوان سطحی از حمایت که توسط این شوها برای فیلم فراهم می شود. اکثر اوقات نمی دانیم شوها و برنامه ها به گوش چه نوع مخاطبی می رسند.

طالب زاده در مورد صحنه ای که مربوط به ملاقات مامور سیا و بن لادن در افغانستان بود سوال کرد و اولیویر گفت: در این ملاقات بن لادن از آنچه که در 11 سپتامبر اتفاق خواهد افتاد، اطلاع ندارد اما برای عملیاتی که در پیش دارد پول و مواد منفجره دریافت می کند. اسامه بن لادن از وابستگان سیا بود. این موضوع توسط سیبل ادموندز فاش شد که از مترجمان اف بی آی بود و اف بی آی او را بعد از 11 سپتامبر استخدام کرد. او در واقع تماس های تلفنی بن لادن و دیگر افراد با اف بی آی را مورد بررسی قرار می داد. او در ایران متولد شده است و فارسی، عربی و ترکی را خوب صحبت می کند. او متوجه شد که بن لادن از وابستگان سیا بود و سعی کرد تا این موضوع را به رده های بالا برساند و این موضوع باعث شد دیگر تا سال ها نتواند در این مورد صحبت کند. من تصور نمی کنم که بن لادن از حملات 11 سپتامبر یا دیگر عملیات آگاه بوده باشد. اما خانواده او در 11 سپتامبر در واشنگتن بودند.

ماجرای قورباغه‌های در حال جوش و نقش رسانه‌ها در تغییر ذهنیت مردم

طالب زاده در مورد فعالیتهای اینترنتی ارت اولیویر سوال کرد و گفت: اشاره کردید که سیبل سایتی به نام «قورباغه های در حال جوش» دارد. چرا یک سایت خبری چنین اسمی دارد؟

اولیویه در پاسخ گفت: چون اگر یک قورباغه را بگیرید و در یک قابلمه ی آب قرار دهید، قورباغ در گوشه ای می نشیند و فکر می کند که جای خوب و راحتی دارد. اما اگر زیر قابلمه را روشن کنید و اجازه دهید حرارت کم کم بیشتر شود، قورباغه متوجه آن نمی شود چراکه افزایش تدریجی بوده است و بیرون نمی پرد. در انتها اما قورباغه می پزد و شما قورباغه ای برای خوردن دارید! اما اگر قابلمه ای با آب جوش داشته باشید و قورباغه ای را داخل آن بیندازید سریعا قورباغه بیرون می پرد، چون آب بسیار داغ است. این همان چیزی است که در آمریکا اتفاق می افتد. ما آزادی و حقوق خود را به تدریج و در طول زمان از دست می دهیم زیرا که افزایش حرارت تدریجی است و ما مانند همان قورباغه به آن عادت می کنیم. خب پس چرا بیرون نمی پریم؟

ما یاد گرفتیم که کفش‌ها و کمربندها را در فرودگاه‌ها در آوریم و از میان اسکنرها عبور کنیم

وی ادامه داد: اگر آمریکای امروز به 20 سال پیش برگردد احتمالا انقلاب می شود. اما ما یاد گرفته ایم و عادت کرده ایم و پذیرفته ایم که در فرودگاه ها کفش ها و کمربند ها را در آوریم و از میان یک اسکنر در گیت ورودی رد شویم، توسط ماموران مورد بازرسی بدنی قرار بگیریم که حتی کودکان نیز از آن مستثنی نیستند. درواقع به این سوءاستفاده های دولت عادت می کنیم. دقیقا مثل قورباغه ای که به حرارت آبی که به تدریج افزایش می یابد، عادت می کند.

طالب زاده در مورد حادثه 11 سپتامبر و تاثیرگذاری آن بر مردم امریکا پرسید و گفت: نگرش آنها و برخورد آنها با مسایل…هنگامی که پروپاگاندا این مساله را رواج داد که آمریکا مورد حمله و تجاوز قرار گرفته است، میهن پرستان بسیاری وارد عرصه شدند تا کاری برای کشور خود انجام دهند. یکی از آنها فوتبالیست معروف، پت تیلمن است. می توانید داستان او را برای مخاطبان تعریف کنید؟

اولیویر در مورد حضورش در ایران و اکران فیلمش در محافل مختلف ایران گفت: بسیار جالب بود. ما در دانشگاه رامهرمز بودیم و دانشجویان استقبال خوبی از نمایش فیلم به زبان فارسی داشتند. فیلم در یک اتاق به نمایش درامد.البته فیلم های دیگری نیز بودند. سپس من سخنرانی داشتم و دانشجویان سوالات خود را پرسیدند. سوالات بسیار هوشمندانه بودند. اتاق بسیار گرم بود اما دانشجویان اتاق را ترک نکردند. البته تعدادی از اساتید به کلاس های خود برگشتند. دانشجویان برای شنیدن سخنان یک سیاستمدار آمریکایی بسیار هیجان زده بودند و دوست داشتند چگونگی مدیریت قدرت را بدانند و پاسخ های صادقانه را تحسین می کردند. تجربه بسیار جالبی بود. من در کالج های آمریکا نیز بوده ام. آنها به اندازه دانشجویان ایرانی درگیر مسائل نیستند.

طالب زاده پرسید: شما هم چنین فیلمنامه ای درباره راشل کوری نوشته اید. این فیلمنامه اکنون در چه مرحله ای است و چرا این موضوع را انتخاب کرده اید؟

اولیویه گفت: این هم روشی است تا جوانان آمریکا را می تواند به او نسبت دهد. او یک دختر معمولی اهل واشنگتن است که به این نتیجه رسیده بود که مردم فلسطین به کمک نیاز دارند. او به فلسطین می رود و می داند که تمام خرابی ها و نابودی هایی که می بیند کار ارتش اسرائیل است. او هم چنین می داند که کسی به او آسیبی نمی رساند زیرا او آمریکایی است. اسرائیل از آمریکا پول می گیرد پس نمی تواند یک آمریکایی را آزار دهد. اما متاسفانه توسط ارتش اسرائیل کشته می شود. اما مردم آمریکا این را نمی دانند. در واشنگتن مردم از حقیقت باخبرند اما در ایالات دیگر هیچ کس از اصل ماجرا آگاهی ندارد. نسل جدید نیز از موضوع مطلع نیست چون ماجرا به 11 سال پیش برمی گردد و تقریبا تمام شده است.

طالب زاده به عنوان آخرین سوال پرسید : شاید به ایران آمده اید تا برای ساخت این فیلم شرایط تولید مشترک را فراهم کنید.

اولیویه در جواب این سوال گفت: درست است. در واقع این فیلم توسط ایران ساخته خواهد شد. قرار است قسمتی از آن در آمریکا و بخش دیگر در ایران یا کشوری دیگر فیلمبرداری شود. اما به هر حال داستانی جالب است و تاثیرگذار خواهد بود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.