به گزارش تریبون مستضعفین حجت الاسلام مهدی مسائلی مولف کتاب لطیفههای اسلامی در صفحه شخصی خود در گوگل پلاس نوشت:
سه سال پیش کتاب لطیفههای اسلامی را تدوین کردم. این کتاب در سه فصل تنظیم شده و فصل سوم آن به طنزهای مرتبط با آموزهای دینی اختصاص دارد. در میان لطیفههای این فصل، چند لطیفه نیز درباره ماه رمضان و روزهداری آمده که به مناسبت این ایام آنها را در اینجا نقل میکنم:
1. مردی صحرانشین از علماء شنیده بود که ثواب روزهی روز عرفه معادل یک سال است. پس روز عرفه تا ظهر روزه گرفت و سپس افطار کرد و چون ماه رمضان شد، دیگر روزه نگرفت.
به او گفتند: چرا روزه نمیگیری؟
گفت: من نصفِ روز عرفه را روزه گرفتم که معادل روزه گرفتن شش ماه اول سال است و ماه رمضان هم داخل در آن شش ماه اول بود.
2. نادانی در مستراح روزه میخورد. به او گفتند: آنجا چه میکنی؟
گفت: دارم برای سوسکها نان خرد میکنم.
3. مردی، خرش مریض شده بود، نذر کرد اگر خوب شود سه روز روزه بگیرد، نذر را عمل کرد و حال خر قدری بهتر شد، اما دیری نگذشت که خرش مُرد. دلش سخت شکست و آنقدر رنجید که سرش را سوی آسمان گرفت و گفت: خدایا! با من بازی کردی، من مرد نیستم اگر به جای این سه روز که روزه گرفتم، در ماه رمضان شش روز روزه خواری نکنم!
4. عدهای در مورد شخصی تحقیق میکردند، از فردی که او را میشناخت، پرسیدند: آیا فلانی نماز میخواند؟
آن شخص گفت: من روزه خوردنش را دیدهام، اما راستش را بخواهید نماز خواندنش را ندیدهام.
5. معتضد، خلیفه عباسی، از ابو محمد ندیم پرسید: مریضی که روزه نگرفته، آیا در روز ماه رمضان میتواند آمیزش کند؟
گفت: مریضی که بتواند آمیزش کند جایز نیست که روزه نگیرد.
6. مىگویند كسى روزه نمىگرفت، ولى سحرى مىخورد، گفتند: تو كه روزه نمىگیرى چرا سحرى مىخورى؟
گفت: نماز كه نمىخوانم، روزه هم كه نمىگیرم، اگر سحرى هم نخورم كه دیگر كافر مطلق مىشوم.
7. گبرى مسلمان شد، اما روزه گرفتن براى او خیلى سنگین بود؛ لذا داخل سرداب منزلش شد و روزهی خود را افطار كرد.
مشغول غذا خوردن بود که فرزندش صداى او را حس كرد و گفت: كیست؟
پدرش در جواب گفت: پدر بدبخت تو است كه دارد نان خودش را میخورد و از مردم میترسد.
8. روزى در حضور ناصرالدین شاه در مورد انواع عبادات گفتگو مىشد و هركس از محسنات و خوبیهای عبادتى سخن مىگفت؛ وقتى نوبت به كریم شیرهاى رسید، او گفت: قربان! بنده روزه را بیشتر دوست دارم؟
ناصرالدین شاه پرسید: چرا؟
گفت: براى این كه روزه را مىتوان خورد، ولى سایر عبادات را نمىشود خورد.
9. به شخصی که روزه نمیگرفت، گفته شد که چرا روزه نمیگیری!؟
در جواب گفت: به دلیل خود قرآن که فرمود: اگر مسافر بودید، روزه نگیرید ؛ و من هم در دنیا مسافر هستم و نمیتوانم برای همیشه بمانم.
10. زاهدی در مجلسی میگفت: آیا ماه رمضان از ما خشنود بود و رفت یا نه؟
مرد شوخ طبعی در آنجا حاضر بود، گفت: بله، قطعاً خشنود رفته است.
زاهد گفت: از کجا این حرف را میزنی؟
گفت: از آنجا که اگر از ما ناراضی بود سال بعد دیگر نمیآمد.
11. فردی را دیدند که در ماه رمضان میوه میخورد.
به او گفتند: این چه کاری است که میکنی!؟
او گفت: شنیدهام که خدای تعالی فرمود: كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ ؛ یعنی همین که میوه رسید بخورید. چون «كُلُوا» فعل امر است و امر هم نشان از وجوب انجام آن است، ترسیدم که اگر پیش از افطار بمیرم و میوه نخورده باشم، گناهکار شوم!
جالب نبود.