یکشنبه 06 جولای 14 | 05:00

نگرشی معناشناختی به داعش

جمهوری‌اسلامی با مدل حکومتی ولایت‌فقیه اکنون در جهان اسلام، مدلی موفق تصور می‌شود؛ چرا‌که دیگر مدل‌های تئوریک در نظریه‌ سیاسی جهان اسلام روزبه‌روز تلاش می‌کنند مدل‌های رقیب را به کرسی بنشانند. اغلب جریانات رسانه‌ای آمریکایی‌صهیونیستی با برچسب مذهبی زدن به این الگو که توانسته است همه معانی زنده و بیدار یعنی استکبارستیزی، اجرای شریعت و جهان‌شمولی را در اذهان ساکنان این منطقه محقق کند، تلاش دارند از مرجعیت و الگودهی پایین بیاورند.


جمال یزدانی- سیاست، ادبیات خود را بر معانی استوار می‌کند. این معانی همه توسط فرهنگ جامعه ساخته شده‌اند؛ بنابراین جریانی در سیاست باقی خواهد ماند که بتواند بر معانی حاضر در ذهن جامعه تسلط بهتری داشته باشد یا بتواند آن‌ها را بهتر مدیریت کند. این معانی می‌تواند معانی در حافظه تاریخی مردم باشد یا معانی جدید.

داعش

‌ معضلی تاریخی‌ که بعداز فروپاشی خلافت عثمانی، همچنان در جهان اسلام به‌صورت گسترده به چشم می  خورد، معضل مدل حکومت‌داری است. مهم‌ترین مدل‌ها در کشورهای این منطقه یا سلطنتی‌اند یا درنهایت به حکومت دیکتاتوری ختم شده‌اند و حکومت‌داران عمدتا وابسته به جبهه استکباری‌ هستند.

باوجود این معضل در سطح رسمی سیاسی، مردم مسلمان منطقه، هنوز معانی عمیق دینی را به‌ویژه بعداز انقلاب اسلامی ایران در ذهن دارند. یکی از مهم‌ترین این معانی، ظلم‌ستیزی و مبارزه‌با آمریکا و اسرائیل به‌عنوان نماد کفر و مخالفت استقرار شریعت اسلامی در سطوح مختلف جامعه است. معنای دیگری که مکمل دومعنای پیشین است، حب به جهان‌وطنی و رویکرد جهان‌شمولی اسلام است؛ بنابراین هر جریان یا شخصیتی بتواند پاسخی به این نیاز معنایی باشد، با آن همذات‌پنداری می‌کنند. درواقع بسیاری به‌دنبال پرچمی هستند که بتواند این معانی را برایشان محقق کند. محبوبیت فراوان نصرا…، احمدی‌نژاد و … در جهان اسلام و کاهش محبوبیت دولت فعلی ما در منطقه، ذیل همین چارچوب معنادار می‌شود.

‌ جمهوری‌اسلامی با مدل حکومتی ولایت‌فقیه اکنون در جهان اسلام، مدلی موفق تصور می‌شود؛ چرا‌که دیگر مدل‌های تئوریک در نظریه‌ سیاسی جهان اسلام روزبه‌روز تلاش می‌کنند مدل‌های رقیب را به کرسی بنشانند. اغلب جریانات رسانه‌ای آمریکایی‌صهیونیستی با برچسب مذهبی زدن به این الگو که توانسته است همه معانی زنده و بیدار یعنی استکبارستیزی، اجرای شریعت و جهان‌شمولی را در اذهان ساکنان این منطقه محقق کند، تلاش دارند از مرجعیت و الگودهی پایین بیاورند.

طالبان، القاعده و اکنون داعش که بر همان مبانی پایه‌گذاری شده‌اند، می‌خواهند بر معانی ذهنی مخاطبان خود سوار شوند. به‌همین‌دلیل اعلام خلافت اسلامی می‌کنند، پرچم مخصوص خود را دارند و جغرافیای مربوط‌به خود را ارائه می‌دهند؛ یعنی تلاش دارند تمام عناصر حکومت‌داری را برای خود دست‌وپا کنند. داعش به‌واسطه همین نیت، از جذابیت و انگیزه برای طرفداری بخشی از جامعه اسلامی برخوردار می‌شود. البته عوامل دیگری نیز قدرت داعش را در مناسبات افزایش می‌دهد: توان رزمی و مدیریت خوب جنگی، توانایی رایزنی و دیپلماسی با ارتش، بخشی از بدنه دولت عراق و گروه‌های مخالف دولت‌های عراق و سوریه و البته سکوت یا در برخی مناطق، استقبال مردمی از این گروه، همه از عوامل موثر در افزایش برد این گروه است.

داعش در نظریه حاکمیتی خود به مدل خلافت اعتقاد دارد. داعش برای خلاف اسلاف خود،‌ به‌طور صریح ایده کنارگذاشتن مرزها و برقراری حکومت خلافت آن هم در همه گستره جهان اسلام را مطرح کرده است. تفاوت داعش با طالبان و القاعده رویکرد رسانه‌ای بسیار فعال آن‌هاست. ذهنیت قبلی این مرام، ذهنیتی گریزان از رسانه‌ها به‌منظور حفظ هویت مخفیانه خود بود اما اکنون به ظرفیت رسانه در پیشبرد کار پی برده و تلاش می‌کنند از تمام این ظرفیت بهره ببرند. حضور در شبکه‌های اجتماعی، تولید پوسترهای گرافیکی از آرمان‌های داعش،‌ پخش زنده صحنه‌های جهاد و مبارزه، تولید تی‌شرت منقش به نمادهای دولت اسلامی و… همه نشان‌دهنده فعال‌شدن کار رسانه‌ای آن‌هاست.

این مدل حکومتی گرچه ممکن است به لحاظ زمانی مدتی پابرجا بماند، لکن درنهایت محکوم به اضمحلال است چرا‌که:

اولا؛ مدل خلافت مدلی است دربرابر مدل ولایت و امامت که مبنای نظام جمهوری اسلامی است. در مدل خلافت که درنهایت به استبداد موروثی مبدل می‌شود (مانند تجربه تاریخی صدر اسلام و مبدل‌شدن خلافت رسول خدا به سلطنت بنی‌امیه. به همین دلیل هم هست که داعش پیوندی استراتژیک با نیروهای بعثی طرفدار صدام دارد) تلاش می‌شود که واقعیات اجتماعی را ولو به خشونت و زور به حقیقتی که خود می‌پندارد، مبدل کند؛ چرا‌که خلیفه به عنوان نخبه بر عوام حکومت می‌‌کند؛ برخلاف مدل ولایت که در آن ولی، امام جامعه است و تلاش می‌کند با محبت، نصیحت، هنجارسازی و مشارکت، مردم جامعه را به‌سمت حقیقت سوق دهد.

ثانیا؛ داعش تنها عنصر هویت‌بخش را دین می‌داند و به‌همین دلیل تکثر مدل‌های هویتی ناشی از جغرافیا، زبان، قومیت و … را نمی‌تواند درک کند و فقط با این عناصر به‌صورت حذفی برخورد می‌کند؛ بنابراین در این بخش خلاف فطرت عمل کرده و مخاطب را از خود طرد می‌کند.

ثالثا؛ اگر این جریان در پایه‌گذاری و استمرار حیات خود مستقل و قائم به نیروهای فکری‌اش عمل می‌کرد، شاید قدرت حیات و ظرفیت بسط و توسعه بیشتری می‌یافت اما تاروپود این گروه با تحریک و خط‌دهی بازی‌گردانان استکباری منطقه و به‌منظور تضعیف مدل جمهوری اسلامی در عرصه سیاسی تنیده شده است و درنهایت با آشکار‌شدن ماهیت واقعی‌اش برای مخاطب بیدارشده مسلمان این منطقه بار دیگر ناگزیر به بازنگری در حرکت‌های سیاسی خود در مسیر رسیدن به آرمان‌‌های اصیل اسلامی می‌شود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.