وقتی از فرهنگ حرفی به میان می آید، همه از ضرورت و اهمیت آن داد سخن سر می دهند، مسئولین مختلف دولتی و غیردولتی با استناد به سخنان رهبر معظم انقلاب مبنی بر اولویت و تقدم آن حتی بر اقتصاد و سیاست، توجه به فرهنگ را در راس اقدامات خود ذکر می کنند اما در عمل چیزی که مشاهده می کنیم مغایر با گفته های مسئولین مختلف و گلایه های هر ساله رهبری از کارگزاران فرهنگی نظام مبنی بر مظلومیت فرهنگ است.
اما مشکل کار کجاست؟ برای پاسخ به این سوال، در ظهر یک روز گرم ماه مبارک رمضان، به سراغ “وحید یامینپور” رفتیم تا این پاسخ این سوال را از او، که دیگر به راحتی می توان گفت درعرصه رسانه ای و فرهنگی به چهره ای شناخته شده تبدیل شده است، بجوییم.
یامین پور، به وضعیت فعلی نقدهای بسیار داشت در میانه سخنانش هم طعنه هایی به دولتهای فعلی و گذشته زد و سعی کرد برایمان از این بگوید که چرا “فوریت” ها جایگزین “اولویت”ی به نام فرهنگ شده اند.
در ادامه مشروح مصاحبه تفصیلی خبرگزاری نسیم با این استاد دانشگاه و فعال فرهنگی از نظر می گذرد:
بسم الله الرحمن الرحیم. رهبر معظم انقلاب، سال ها است که روی مساله فرهنگ تاکید دارند و به نوعی آن را مهمترین اولویت کشور و دغدغه اصلی می دانند، با این حال به نظر می رسد که فرهنگ، هنوز دغدغه و اولویت اصلی بخش وسیعی از مسئولان و جامعه نیست، به نظر شما چه عاملی باعث به محاق رفتن این دغدغه اصلی شده است؟
یامین پور: گرفتاری اصلی ما اقتضائاتی است که فوریت پیدا کرده اند، گاهی این اقتضائات، اقتضائات معیشتی است گاهم سیاسی و چون فرهنگ مابه ازای عینی ندارد، همیشه ذیل اقتصاد و سیاست قرار می گیرد؛ به عبارت دیگر معمولا اقتصاد و سیاست مهمتر تلقی می شوند. این مساله در عرصه مدیریتی نیز صادق است، عموما کسی که مدیریت و مسئولیت یک مجموعه را بر عهده می گیرد، توجه اش به یک مابه ازای عینی است تا بتواند گزارش کار ارائه دهد.
فرهنگ چون یک پدیده فرایندی، آرام و تدریجی است معمولا به چشم نمی آید و مدیران و مسئولان علاقه مند هستند تا مسائل خود را از طریق تصمیم گیری های سیاسی که بازتاب فوری و عینی دارند انجام دهند؛ لذا اینکه فرهنگ مظلوم مانده و چندان به آن توجه نمی شود به همین دلیل است، به عبارت دیگر فرهنگ در ذیل سیاست قرار می گیرد.
* برای توجه به فرهنگ، نگاه تمدنی نیاز است
کسی که پدیده ها را عمیق تر، تاریخ مند و تمدنی می بیند، توجه اش به فرهنگ جذب می شود و رهبری چون کل انقلاب اسلامی را یک پدیده تاریخ مند و به سوی تمدن اسلام می بینند، توجه شان بیش از همه چیز به فرهنگ معطوف است و طبیعتا هر کسی این امکان را ندارد که پدیده ها را عمیق تحلیل کند؛ از این رو در لایحه های سطحی مدیریتی و لایحه تصمیم گیری اجرایی وقتی مسائل تحلیل می شود، دیگر فرصتی برای اندیشیدن به فرهنگ وجود ندارد.
مسئله اصلی در همه دولت ها همین بوده است. در واقع دولت های جمهوری اسلامی بعد از انقلاب اسلامی در هر پارادایم و گفتمانی فعالیت شان را عموما آرمانی آغاز می کنند ولی تکنوکرات به پایان می رسانند؛ حتی خاتمی و احمدی نژاد نیز هر کدام با یک آرمان کارشان را آغاز کردند ولی در نهایت هر دو تکنوکرات به فعالیت خود پایان دادند، حال چه برسه به دولتی مثل دولت یازدهم که بدون آرمان کارش را آغاز کرده است در واقع به تناسب اینکه دولت ها تکنوکرات می شوند و توجهشان جلب مسائل روزمره می شود از فرهنگ فاصله پیدا می کنند و باید گفت این مصیبت اصلی کشور ما است.
*جریان روشنفکری سکولار، هیچ وقت از فرهنگ غافل نشده است
این سوال را که چرا برخی اشخاص و گروه های خاص و خواص توجه شان به فرهنگ معطوف نیست زیاد قبول ندارم و بهتر است بگوییم چرا آنگونه که رهبری فرهنگ را می بینند و تحلیل می کنند، مسئولان و این دسته از افراد، فرهنگ را تحلیل نمی کنند؟ چرا که جریان های روشنفکری در کشور ما سال ها است که به فرهنگ معطوف شده اند و بسیار هم توجه دارند که در ذیل هر سیاستی اهداف فرهنگی خود را دنبال کنند و گاهی عرصه برای آنها فراخ است و گاهی نیز عرصه تنگ می شود، ولی همیشه با تلقی خودشان فرهنگی باقی می مانند.
در کشور ما جریان روشنفکری سکولار هیچگاه دست از روزنامه نگاری، انتشار نشریه و فعالیت رسانه ای بر نداشته و نخواهد داشت زیرا آنها قطعا می دانند که فرهنگ مبنای کشور است؛ اساسا جریان غرب گرایی در ایران معتقد است که غرب زده کردن ایران فقط از طریق اشاعه فرهنگی ممکن است، به عبارت دیگر به عقیده آنها باید افراد جامعه به لحاظ فکری، معرفتی آماده پذیرش آرمان ها و ارزش های غرب سکولار شوند تا بتوانند آرمان های سیاسی خود را محقق کنند و اگر عمیق و دقیق بخواهیم تحلیل کنیم باید بگوییم که این همان پروسه سایش است که رهبری عنوان کرده اند.
رهبری عنوان می کنند که گروه های فشار سکولار، فشار فرهنگی – رسانه ای وارد می کنند و بعد جامعه را نسبت به ارزش ها دچار سایش می کنند. به طور مثال مفهوم مقاومت یک ارزش در جامعه است که این گروه ها با فشار رسانه ای، آن را دچار سایش می کنند و خروجی سایش، ریزش است. به عبارت دیگر وقتی بخشی از جامعه نسبت به ارزش ها دچار سایش شد، قطعا از آن ارزش ها تنازل می کند؛ پس آنها نیز در چارچوب خود کار فرهنگی می کنند.
* سیاست زدگی رسانه ها، آفت کار فرهنگی است
شما از توجه جدی جریان روشنفکری سکولار به مساله فرهنگ یاد کردید، این سوال پیش می آید که در جریان مقابل، یعنی جریان های فرهنگی انقلاب اسلامی چه می کنند؟ عده ای بر این باور هستند که جریان انقلاب، اصولا کار فرهنگی را رها کرده و یا این که بسیار نحیف و دست چندم به آن می پردازد، نظر شما در مورد این باور چیست؟
یامین پور: نمی توان گفت جریان های فرهنگی انقلابی کار فرهنگی نمی کنند ولی قطعا این فعالیت ها، آسیب هایی هم به همراه دارد که باید آسیب شناسی کنیم. متاسفانه در بسیاری از موارد دغدغه های سیاسی بر دغدغه های فرهنگی اولویت دارد که علت این مسئله هم تحلیل های نادرست است.
ممکن است مصداقی بیان کنید؟
یامین پور: نگاه کنید مقام معظم رهبری عنوان کردند که فتنه 88 به مثابه یک بیماری فرهنگی است ولی رسانه های ما این فتنه را به مثابه یک پدیده امنیتی دیدند و قطعا توجهات به مسائل سیاسی و امنیتی جلب شد. البته این بدان معنی نیست که فتنه 88 مسائل سیاسی و امنیتی ندارد ولی این مسائل تنها بخشی از واقعیت است و باید گفت بخش عمده این فتنه، بیماری فرهنگی است ولی چون معمولا تحلیل پدیده های سیاسی و امنیتی راحت تر است، طرفداران بیشتری هم دارد در واقع باید گفت که تحلیل فرهنگی کار نخبگانی است و نیاز به آموزش، مطالعه و تامل تاریخی دارد.
در واقع شما، رسانه های انقلابی را نیز در این میان مقصر می دانید؟
یامین پور: متاسفانه رسانه های انقلابی بیش از حد سیاست زده هستند و به این مسئله علاقه نشان می دهند و همین مسئله باعث شده که حوزه فرهنگ چندان مورد توجه مسئولان و نخبگان و خواص قرار نگیرد. رهبر معظم انقلاب نیاز به زمان داشتند تا مفهوم ریزش و رویش را تحلیل و توصیف کنند و برای تئوریزه کردن مفهوم سبک زندگی نیز نیاز به زمان داشتند چون اصولا این مسائل در چارچوب فرهنگی تعریف می شوند و زمان بر هستند ولی متاسفانه رسانه ها علاقه مند هستند که به مسائل برچسب سیاسی بزنند به عبارت دیگر رسانه ها به سمت جریان شناسی گرایش دارند.
شما با جریان شناسی مخالف هستید؟
یامین پور: جریان شناسی مسئله بدی نیست ولی ما از این مسئله به درستی استفاده نکردیم. باید گفت که جریان شناسی در بسیاری از موارد جلوی تفکر و عمیق شدن را می گیرد و قبل از اینکه به این فکر کنید که فکر از کجا نشات گرفته و نتیجه اش چه می شود، به افراد کمک می کند که انسان ها را قالب بندی کرده و در کمد قرار دهند.
سمت و سوی کار فرهنگی در حزب اللهی به جریان شناسی حرکت کرده و این یک آسیب و خطر است، حتی به مقوله فرهنگ هم از دید جریان شناسی می نگرند و به جای اینکه به مخاطب این مجال را بدهند که تامل کند و به فکری نزدیک شوند، برای آن این امکان را فراهم می کنیم قبل از اینکه فکر آدم ها را بشناسند، آنها را به یک جریان سیاسی منتسب کنند و قطعا این مسائل آسیب به شمار می رود؛ البته این مسائل همیشه تذکر داده می شود ولی اقتضای رسانه گرایش به سمت جنجال، فراگیری خبر، تازگی خبر و مسائلی از این دست است که طبیعتا این مسائل از جنس سیاسی است.
با این تفاصیل، بدنه جریان ارزشی و به قول خودمان حزب اللهی باید چه کنند؟
یامین پور: چه بسا به جریان های حزب اللهی باید توصیه کنیم بیش از آن که اهل سر زدن به سایت های خبری و رسانه ها باشند، باید اهل کتاب باشند؛ رهبر معظم انقلاب هم 2 سال پیش تذکر دادند که سقف کار فرهنگی را پرسه زدن در رسانه ها قرار ندهید، چرا که رسانه ها کارشان اطلاع رسانی و تحلیل است و نمی توانند افراد را تربیت کنند و رشد دهند. می توانند سیلاب ایجاد کنند، در حالی که ما باید جویباری عمل کنیم؛ چرا که جویبار می تواند راه خود را پیدا کند.
* دغدغه های فرهنگی آقا، علت گرا است نه معلول گرا
دیدگاهی وجود دارد مبنی بر این که برخی از حزب اللهیها و افراد انقلابی دغدغه فرهنگ دارند ولی آنها از فرهنگ فقط به برخی مسائل خاص مثل حجاب توجه دارند و کاری به سایر زوایای فرهنگ ندارند، نظر شما چیست؟ اصولا فکر می کنید دغدغه اصلی و جان کلام رهبری در مورد فرهنگ چیست؟
یامین پور: یکی از بهترین متونی که ما را با دیدگاه فرهنگی رهبری آشنا می کند، کتاب “دغدغه های فرهنگی” حضرت آقا است، توصیه می کنم افرادی که مدعی اند که می خواهند دیدگاه فرهنگی رهبری را پیگیری کنند، این کتاب را بخوانند. خیلی جای تاسف دارد که دوستان اسم خود را ولایتمدار می گذارند ولی با همین محدود کتاب هایی که درباره رهبری است نیز آشنایی ندارند. “دغدغه های فرهنگی” یکی از بهترین کتاب هایی است که در حوزه فرهنگ تدوین شده است این کتاب تنها به لحاظ آشنایی ما با نظرات رهبری دارای اهمیت نیست، بلکه نگاه استراتژیک به حوزه فرهنگ دارد و فردی که به این کتاب مراجعه می کند، متوجه می شود که دغدغه های رهبری به شدت مبنایی و پیشینی است. به عبارت دیگر این کتاب علت گرا است نه معلول گرا. دغدغه های رهبری به بن مایه های فرهنگی توجه کرده است نه به معلول ها و نتایج آن.
اینکه در یک جامعه ای بی حجابی زیاد می شود قطعا نتیجه یک سری فعل و انفعالات در حوزه فرهنگی است؛ قطعا اشکالی ندارد که بخشی از استراتژی فرهنگی مبارزه با بدحجابی از طریق گشت ارشاد باشد، ولی این نوع عملکرد، مواجه پسینی با بدحجابی است؛ در حالی که نگاه رهبری به مسائل فرهنگی نگاه پیشینی و مبناگرا است و به نظرم جریان انقلاب هم باید در همین چارچوب و مختصات حرکت کند.
ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
یامین پور: ببینید ما از گفتمان دهه 70 بسیار فاصله گرفته ایم، در آن دهه سردرگمی در مباحث فرهنگی وجود داشت. به طور مثال تصور یک جریان دغدغه مند در کشور این بود که باید جلوی یک فرهنگسرا تحصن کند و یا فیلمی را از روی پرده پایین بکشد ولی این اتفاقات در دهه 80 بسیار متفاوت بود و بسیاری از همان آدم ها به این نتیجه رسیدند که نباید دیگر برخوردهای پسینی داشته باشند و باید گفت که این اتفاق در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 بسیار بهتر شده و الان جهت گیری های جریان فرهنگی انقلاب را قابل دفاع می دانم. بسیاری از حزب اللهی ها مشغول آموختن مهارت های فرهنگی در حوزه های فیلم سازی، ادبیات، مستندسازی و …. هستند و بسیاری از این افراد در حال حاضر کارهای دانشگاهی می کنند در حالی که در دهه 70 تعداد اساتیدی که بتوان به آنها اتکا کرد بسیار انگشت شمار بودند. به عبارت دیگر الان با 15 سال پیش اصلا قابل قیاس نیست و امروزه طیف عظیمی از اساتید محکم انقلابی را در دانشگاه ها داریم و باید گفت که نشریات ما امروزه با نشریات جریان روشنفکری در کشور همآوردی می کند؛ در حالی که 15 سال پیش اصلا حرفی برای گفتن در این زمینه نداشتیم اما الان زمین بازی در این حوزه فرهنگی عوض شده است.
* جریان روشنفکری، در موضع انفعال و تدافع قرار دارد
یعنی فضا به نفع جریان فرهنگی انقلاب اسلامی عوض شده است؟
یامین پور: ما 15 سال پیش به شدت ذیل جریان روشنفکری بودیم در حالی که الان این جریان در حوزه انفعال قرار دارد، درست است که امروزه جریان روشنفکری همچنان در حال تولید ماهنامه و نشریات هستند ولی کاملا مشخص است که اینها کاملا در حال تکرار مکررات هستند و مطلب جدیدی به آنها اضافه نشده است. به عبارت دیگر نخبگان جریان روشنفکری گویی دیگر مطلب جدیدی برای مطرح کردن ندارند در حالی که در دهه 70 عبدالکریم سروش هر از چند گاهی با انتشار کتابی به جریان روشنفکری تنفس می داد و حتی در سال 78 هر هفته ما از دانشگاه امام صادق(ع) به دانشگاه شریف می آمدیم و در کلاس های سنت و تجدد استاد ملکیان شرکت می کردیم، آن ایام کسی نبود که حرف های انقلاب را بگوید و به عبارت دیگر حرف های انقلاب بسیار غریب بود؛ در حالی که امروزه فضا تغییر کرده و جریان فکری انقلاب اسلامی رو به جلو قرار دارد و در موضع هجمه قرار دارد اما جریان روشنفکری و مقابل به شدت در حوزه انفعال قرار دارد و نخبگان این جریان به انزوا رفته و افسرده هستند؛ البته این تنها یک مسئله داخلی نیست بلکه یک مسئله بین المللی است و حتی در ابعاد تاریخی هم می بینیم که جریان روشنفکری سکولار در حال تضعیف شدن است و الان دیگر افراد باید خیلی تاریخ مصرف گذشته باشند که بخواهند با قدرت از جریان لیبرال سرمایه داری دفاع کند آن هم در حالی که این جریان الان دیگر خودش حرفی برای دفاع از خود ندارد، در حالی که 15 سال پیش وضعیت اینگونه نبود. یعنی زمانی که سکولارهای اصلاح طلب در قدرت و گروه های تکنوکرات کلیددار کشور بودند، هنوز جریان لیبرال سرمایه داری حرف از نظم نوین جهانی می زد و قطعا در آن ایام چنین حرف هایی شنیدنی بود.
یعنی شما پروسه لیبرالیسم و روشنفکری وابسته به آن را پایان یافته می دانید؟
یامین پور: قطعا! چند روز پیش شنیدم که جناب آقای سریع القلم حرفی را مطرح کرده که مربوط به 20 سال پیش است و الان اگر کسی چنین حرف هایی را در غرب بزند، دیگران به چشم فردی منقضی شده به این فرد نگاه می کنند؛ البته در کشور ما نیز دیگر گوشی برای شنیدن چنین حرف هایی وجود ندارد و استدلالم این است که جریان های فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی پیش روی بسیار خوبی داشتند و اصلا قابل قیاس با دو دهه پیش نیست و حتی انحرافات موجود در سیاست گذاری های فرهنگی جریان انقلابی کشور هم جزو رشد این جریان به شمار می رود.
بحث جریان روشنفکری شد، بد نیست این سوال را بپرسیم که اصولا شما وضعیت فرهنگی کشور را حاصل پروژه این جریان و طیف برای استحاله می دانید یا اینکه این وضعیت به خاطر ضعف های موجود در عملکرد جریان فرهنگی انقلاب است؟
یامین پور: ببینید ما بعد از انقلاب اسلامی می بایست به تاسیس نهادهای فرهنگی و اجتماعی می پرداختیم و در این تاسیس تاخیر داشته ایم، در سال 88 و 30 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رهبر انقلاب عنوان می کنند که بهتر است از کلمه توسعه استفاده نکنیم، چرا که توسعه اقتضائات خود را دارد و بهتر است به جای استفاده از این کلمه واژه پیشرفت را به کار ببریم. همچنین ایشان می گویند تازه ادبیاتی فراهم شده است که می توان این مطلب را بیان کرد. رهبری یک بار در سال 74 درباره الگوی ایرانی – اسلامی پیشرفت صحبت کردند ولی دولتی که در آن ایام بر سر کار بود اصلا گوشی برای شنیدن این حرف ها نداشت؛ چرا که این دولت، دولت تکنوکرات غرب زده بود و متاسفانه دولت بعدی وضعیت بدتری داشت؛ از این رو گوشی برای شنیدن سخنان رهبری نبود؛ در حالی که بعد از انقلاب اسلامی باید به سمت تاسیس نهادهای اجتماعی و فرهنگی حرکت می کردیم، تاکیدم بر نهادهای اجتماعی و فرهنگی به دلیل است که تنها نباید به سینمای دینی فکر کرد، بلکه باید به مقوله نشاط اجتماعی هم فکر کرد.
ما انقلاب کردیم و مشروب فروشی ها، خانه های فحشا و سینمای خلاف اخلاقی را بستیم و جلوی تفریحات ناسالم را گرفتیم ولی مابه ازائی را برای آنها تعریف نکردیم؛ حتی اوایل انقلاب نسبت به ورزش هم بدبینی وجود داشته است و عده ای اعتقاد داشتند که باید جلوی فوتبال را گرفت. در واقع باید در موقعیت ایجاب نهادی را تاسیس می کردیم که نشاط اجتماعی را جبران کند. این مطلب را عمدا بیان کردم تا متوجه شویم که توجه ما در حوزه فرهنگ فقط معطوف به بخش فرهنگ نیست، بلکه کلیت فرهنگ مد نظر است. به طور مثال باید حوزه تربیت بدنی و ورزش را ساماندهی می کردیم، حوزه هنر، صنعت هنر و رسانه و نهادهای اجتماعی را باید ساماندهی می کردیم و این پروژه طولانی مدت برای حرکت به سمت نهادهای اجتماعی است؛ البته شرط این حرکت این است که کسانی که مدیریت جامعه را بر عهده دارند، به این مسائل اعتقاد داشته باشند که اینگونه نبود و حتی سال های سال مدیران کشور کسانی بودند که به امکان تمدن اسلامی حتی فکر هم نمی کردند و معتقد بودند جمهوری اسلامی حداکثر شبیه به کشور درجه چندم اروپایی است که تنها در آن اذان پخش می شود.
* منطقی این بود که الان حتی یک چادری نداشته باشیم!
مقامات ارشد چنین دیدگاهی را داشتند یا مدیران میانی؟
یامین پور: در سطح مقامات ارشد اجرایی این تفکرات وجود داشت. این نگاه های تکنوکرات در مدیریت کشور وجود داشته است. قطعا زمانی که ما نهادهای اجتماعی و فرهنگی را در کشور تاسیس نکردیم و نهادهای آماده جریان روشنفکری جای خود را در کشور باز می کند؛ طبیعتا آنها برای خود طراحی هایی دارد که پیشینه چند ده ساله دارد. البته مقاومت فرهنگی ایران در مقابل آنها بسیار زیاد بوده است که در حال حاضر چنین وضعی داریم؛ چرا که ما هیچ کاری نکردیم و آنها فعالیت های گسترده ای را انجام دادند و طبیعتا با چنین وضعیتی الان نباید حتی یک فرد چادری در تهران داشتیم. اینکه هنوز کشور به آن وخامت نرسیده است نتیجه اثرگذاری نهادهای دینی و فرهنگی است البته عده ای به گفتن حرف های درشت علاقه دارند و به طور مثال وضعیت طلاق ایران را نسبت به کشورهای اروپایی مقایسه می کنند که کاری بسیار مسخره است؛ چرا که در وهله اول باید نهاد خانواده را در ایران و کشورهای اروپایی مقایسه کنند و بعد دست به مقایسه آمار طلاق بزنند، در حالی که در کشورهای اروپایی اصلا چنین نهادی معنا ندارد.
تصور می کنید جریان روشنفکری رو به اضمحلال قرار دارد؟
یامین پور: این جریان نسبت به 2 دهه قبل به شدت ضعیف شده است و باید گفت که جریان روشنفکری امروزه دیگر حرف تازه ای برای گفتن ندارد و عصبانی شده است که یکی از نشانه های ضعف همین عصبانیت است. به عبارت دیگر این جریان امروزه بسیار بددهن شده است؛ در حالی که در دهه 70 و دوران اصلاحات به گونه ای وانمود می کردند که به ظاهر باید حرف همه را شنید ولی امروزه این جریان به شدت عصبانی است و دیدید کسی که ضعف اعصاب می گیرد، پرخاشگر می شود و جریان روشنفکری نیز امروزه همین گونه عمل می کند و این رفتار را می توان در رسانه های آنها دید. باید گفت که نگرانی در چهره جریان روشنفکری مشخص است. علاوه بر این جریان روشنفکری سال ها است که کتاب قوی و دندان گیری ارائه نکرده است و دیگر خبری از نخبگان این جریان که بنیادهای نظری را ارائه می دادند، نیست. جریان روشنفکری به سمت نخبگان سنت گرا و حتی انقلابی گرایش پیدا کرده است و این مسئله بسیار جالبی است.
این جریان به دلیل نبود نخبگان خود، توجه شان به نخبگان غرب ستیز و سنت گرا جلب شده است. همچنین ما الان در حوزه مباحثه و مناظره با جریان روشنفکری قرار گرفته ایم و باید گفت که در این حوزه دست برتر هستیم؛ در حالی که زمانی در حد دیالوگ با این جریان هم نبودیم. به عبارت دیگر پاسخ هایی که به لحاظ نظری و معرفتی در جبهه فکری به مسائل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و تمدنی از سوی ما داده می شود بسیار پیش رو و از موضع بالا هستند؛ البته تا تبدیل شدن این قوت به شئون تمدنی فاصله زیادی داریم ولی باید گفت که اینها نشانه های خوبی هستند.
* تولیدات جریان فرهنگی انقلاب، باید در سطح جامعه دیده شود
به نظرم البته باید پذیرفت که هنوز جریان روشنفکری با قدرت، عرصه تولیدات محصولات فرهنگی را در دست دارد و سبک زندگی مورد نظر خود را ترویج می کند.
یامین پور: نگرانی اصلی ما نیز همین است، یعنی مردم در کف خیابان هنوز مابه ازای عینی و بیرونی از ما ندیده اید؛ چرا که 100 سال است که کالبد تنفسی ما کالبد غربی و غرب زده هستند و محصولاتی که فرصت تجاری شدن را پیدا می کنند محصولات غربی هستند و سبک زندگی نیز متاثر از همین محصولاتی است که بخشی از نیازهای اجتماعی و فرهنگی را پاسخ می دهد. انقلاب اسلامی نیز در این زمینه فعالیت هایی را داشته است ولی باید گفت که ساختارها، ساختارهای غرب زده هستند در حالی که باید بعد از انقلاب اسلامی تغییری در ساختارها ایجاد می کردیم که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و همچنان قوانین، قوانین متاثر از جریان های غربی است. به طور مثال تازه بعد از 35 سال متوجه شده ایم که در حوزه زن باید چه کارهایی انجام دهیم که طبیعتا این مسائل هزینه های زیادی دارد.
مثال دیگر این است که شهرسازی در مقوله سبک زندگی و ازدیاد جمعیت بسیار موثر است و الان استراتژی ما افزایش جمعیت است اما حتی تصور اینکه جمعیت تهران از 12 میلیون به 24 میلیون برسد هم تصور غیرممکنی است؛ می بینیم که به طور مثال راهبردهای شفاف ما به شدت متاثر از مقوله شهرسازی است که در این مقوله می خواهیم چه طرح کلانی را پیاده کنیم که مسائل جمعیتی، سبک زندگی، فرهنگی و …. ساماندهی شود؛ از این رو چنین مسائلی، کلان پروژه هستند و نباید مسائل را ساده و تک عاملی در نظر بگیریم. به عبارت دیگر نباید اینگونه تصور کنیم که مردم را مجاب کنیم که مثلا اگر فرزند بیشتری داشته باشید زندگی شادتری خواهید داشت، طبیعتا تا زمانی که مادر خانواده به دلیل مشکلات اقتصادی باید چند ساعت خارج از خانه فعالیت کند، چه منطقی برای فرزندآوری وی وجود دارد.
در واقع الان در مرحله ای هستیم که نمی توانیم منتزع از اقتصاد و موقعیت تمدنی خود نظریه پردازی فرهنگی داشته باشیم. باید مسایل را درارتباط با هم تحلیل کرد.
* دولت، از لحاظ پارادایمی عقب افتاده است
اشاره داشتید به مشکلات ساختاری. دیدگاهی در این زمینه وجود که برخی از ساختارهای کشور به طور کلی باید ویران شود و ساختاری جدید جایگزین آن شود، نظر شما در این زمینه چیست؟
یامین پور: بخشی از ساختارها به معنای واقعی باید ویران شود، ولی معنایش این نیست که اول آن را خراب کنیم و بعد بر روی خرابه ها بنای جدیدی بسازیم، گاهی باید با تغییر محتوا و ماهیت با ساختارها مواجه شویم، البته برخی از ساختارها اصلا ربطی به انقلاب اسلامی ندارند ولی قدم اول همیشه آگاهی است. الان نیز ما در آن وضعیت قرار گرفته ایم در حالی که در دهه های گذشته از چنین آگاهی برخوردار نبودیم و تلقی مان تلقی غرب زده ای از سبک زندگی و مدیریت جامعه بود اما الان در مرحله آگاهی هستیم ولی از این متاسفیم که دولت مان آگاه نیست. به عبارت دیگر ما از لحاظ نخبگانی، خواص و راهبردهای کلانی که رهبر معظم انقلاب تبیین می کنند در مرحله آگاهی قرار داریم ولی دولتی که باید این راهبردها را عملیاتی کند، اعتقادی به آنها ندارد و به لحاظ پارادایمی دولت، دولت عقب افتاده ای است و این تاسف بزرگی برای کشور است چون هزینه های زیادی را در پی دارد.
ویران کردن ساختارها و ایجاد ساختارهای جدید چه قدر زمان نیاز دارد؟
یامین پور: قطعا در وهله اول باید در ریل قرار بگیریم، چرا که تمدن سازی پروسه چند ساله نیست و مسئله مهم قرار گرفتن روی ریل و آگاهی مردم از حیث جمعی شان ایجاد شود؛ چرا که تمدن سازی از آگاهی سازی ایجاد می شود.
* وجود مشاورهایی مانند سریع القلم برای دولت، مایه تاسف است
فکر می کنید در این مسیر قرار گرفته ایم؟
یامین پور: متاسفانه گویا همت و اراده ای برای تغییر فاز در این زمینه وجود ندارد و زمانی که افرادی مانند سریع القلم به عنوان مشاورهای دولت هستند، بسیار تاسف می خورم.
قطعا اگر خوداگاهی تاریخی در حیث جمعی اش رخ دهد همه چیز کم کم سامان می یابد در حالی که امروزه همه مسائل سیاسی است چرا که این مسئله امروزه فوریت دارد، در واقع فوریت ها اولویت ها را از بین می برد، البته ما اولویت مان بعد از انقلاب اسلامی همیشه فرهنگ بوده است، ولی فوریت های دیگری داشتیم، در یک مقطع فوریت مان جنگ شد در مقطعی دیگر فوریت مان بازسازی شد، در یک مقطعی فوریت مان مسائل سیاسی و امنیتی شد الان هم فوریت مان مسائل اقتصادی است.
* روی کار آمدن روحانی، به دلیل دامن زدن به دغدغه های معیشتی بود
فکر می کنید چه زمانی این اولویت، به فوریت تبدیل شود؟
یامین پور: وقتی شرایط خود را تحلیل میکنیم تاسف می خوریم برای دولتی که امروزه سرکار است و فوریت ها اجازه نمی دهند که اولویت هایمان را به سرعت پیگیری کنیم و امروزه فوریت ها همان مسائل معیشتی است؛ چرا که اگر دغدغه های معیشتی در ایام انتخاب اوج نگرفته بود، فردی مانند روحانی رای می آورد؟ به عقیده من روحانی مستقیما نتیجه دامن زدن به فوریت های معیشتی است و در این ماجرا جریان اصولگرا هم مقصر است، چرا که این جریان به جای ضریب دادن به آرمان ها و برجسته کردن اهداف تمدنی به فوریت های معیشتی دامن زدند؛ طبیعی است وقتی به فوریت های معیشتی دامن زده می شود یک جریان می تواند از این مسئله استفاده کند و از این طریق برای خود رای جمع کند.
البته از حیث نخبگانی الان فضا و پارادایم در حال تغییر است، یعنی زمانی ایده های غرب گرایانه تسلط داشت و هژمونی آمریکایی و غربی حاکم بود و حرف های آنها شنیده می شد، به عبارت دیگر این حرف ها مقبولیت داشت، ولی الان دیگر آن حرف ها مقبولیت گذشته را دارد و علاوه بر آن ایده های دینی، انقلابی و ناظر بر تمدن اسلامی بسط پیدا کرده و ادبیات این ایده ها قوی شده است؛ همانگونه که مقام معظم رهبری بعد از گذشت 30 سال امروز می گویند که می توان درباره الگوی ایرانی – اسلامی پیشرفت صحبت کرد و حتی مرکزی زیر نظر خودشان تاسیس می کنند تا این مسئله را دنبال کنند. جریان انقلاب از جریان های سیاسی و هیجانی اوایل انقلاب فاصله گرفته و تبدیل به جریان های نخبگانی، معرفتی و دانشگاهی شده است و این حرف ها کم کم راه خود را پیدا می کنند.
نکته ای را نیز باید بگویم، اگر منتظر نتایج ملموس و زودبازده هستید که طبیعتا این اتفاق در هیچ تمدنی اتفاق نمی افتد، امروزه منازعه جدی شده است در حالی که در گذشته اینگونه نبود بلکه منازعه سیاسی بود، چرا که ما حرف نظری و تمدنی جدی ای نداشتیم و خوش بینی من از حیث رویاپردازی نیست؛ چرا که بخشی از تمدن سازی اتکا به نخبگان، خواص و فضای جامعه دارد و زمانی که این را تحلیل می کنیم و به تمدن غرب نگاه می کنیم که رو به افول هستند، پس طبیعی است که برآیند ماجرا مثبت باشد.
* جریان فرهنگی ارزش گرا، باید از شتاب زدگی پرهیز کند
یک انتقاد و نقیضه بزرگ در جریان روشنفکری سکولار وجود دارد و آن هم پرداختن به موضوعاتی خاص و به دور از دغدغه های مردم و به نوعی انتزاعی است، فکر می کنید ممکن است جریان فرهنگی ارزشی هم به این آفت جریان روشنفکری دچار شود و با دوری از مردم به مباحث انتزاعی و خاص سیاسی دچار شود؟ و اصولا اگر بخواهید یک نقد به جریان فرهنگی انقلاب اسلامی وارد کنید، آن نقد چیست؟
یامین پور: کسی که به این آسیب مبتلا شود، دیگر حزب اللهی نیست. البته ممکن است بخشی از جریان حزب اللهی بخشی دیگری را به خاطر اولویت هایش نقد کند که آن مساله ای دیگر است اما اینکه سیاست زدگی در حال لطمه زدن به فرهنگ است واقعیتی است باید آن را آسیب جدی تلقی کرد. به عبارت دیگر اینکه فرهنگ ذیل سیاست دیده شود قطعا یک آسیب به شمار می رود. به طور مثال مواجه ما با فتنه یک مواجه سیاسی بود، در حالی که می توانستیم به ریشه های این فتنه متمرکز شویم که یکی از آن ریشه ها دانشگاه است و قطعا جریان حزب الله باید زودتر از این به دانشگاه توجه می کرد، ولی وقتی سیاسی تحلیل می کنیم این مسئله را به جریان های سیاسی و جریان های سیاسی دانشجویی ارتباط می دهیم که به عقیده من این مسئله اشتباه است.
نگاه مان در فرهنگ سلبی بوده است و گمان می کردیم باید رویکرد پسینی داشته باشیم و تنها دنبال کنترل بودیم و نگاه مان معلول گرا بوده تا علت گرا ولی الان توجه به زیرساخت ها بیش از گذشته است ولی با این حال هنوز به مرحله مطلوب نرسیده است. یعنی جریان انقلابی باید فراتر از هیجان زدگی و شتاب زدگی در مواجه با آسیب های فرهنگی عمل کنیم و این جریان باید این تصمیم را بگیرد که به صورت تخصصی در مسائل انقلاب اسلامی فکر کند و به آنها پاسخ دهد. به طور مثال رهبری یک بار مقوله آزادی را مطرح کردند و باید به این مسئله فکر کنیم و لحاظ نظری چه چارچوبی را برای مفهوم آزادی ارائه کرده ایم و حتی مسائل اجتماعی از تشکیل خانواده تا فروپاشی خانواده و زنان خیابانی و مقوله امر به معروف و نهی از منکر.
منظورتان از شتاب زدگی را شفاف تر بیان می کنید؟
یامین پور: معنای شتاب زدگی و هیجان زدگی این است که مثلا وقتی یک پدیده ای مثل حمله به یک آمر به معروف و نهی از منکر رخ می دهد و یک نفر شهید می شود ما شروع به برخورد تبلیغاتی و سیاسی با این پدیده می کنیم؛ قطعا بنر زدن و شعر گفتن، مجلس ختم گرفتن و تجمع برگزار کردن و …. کارهای فرهنگی به شمار می رود ولی قطعا باید بعد از آنها یک اتفاقی رخ دهد و آن این است که یک لجنه ای روی این مسئله متمرکز شود که خلاءهای این مسئله چیست و حتی مسئله امر به معروف از لحاظ اجتماعی به چه نظریه ای احتیاج دارد ولی متاسفانه در این زمینه دیگر کاری انجام نمی شود و گویی جریان حزب اللهی موظف به حضور خیابانی، میدانی و تبلیغاتی و سیاسی است و حضور کتابخانه ای و دانشگاهی و نظری و معرفتی و قانونی این جریان کمرنگ است در حالی که جریان مقابل هم به این مسئله علاقه دارد و حتی گاهی با تیترهای رسانه های خود جریان حزب اللهی را تحریک می کند.
به عنوان آخرین سوال، برخی معتقدند حمایت دولت و حاکمیت باعث فربهی و رانتی بزرگ شدن جریان فرهنگی انقلابی و ارزشی می شود، نظر شما چیست؟ آیا فکر می کنید دچار این معضل شده ایم؟
یامین پور: مابه ازای بیرونی این قضیه به ذهنم نمی رسد. البته با دولتی شدن این جریان مشکل دارم، به عبارت دیگر با این مسئله که این جریان رانتیر شود و بودجه ای دولتی در اختیار آنها قرار بگیرد مخالفم، چرا که این کار جوشش جریان فرهنگی را می گیرد؛ ولی با اینکه انقلاب اسلامی باید به این جریان خدمات دهد موافقم.
چرا بودجه های کشور صرف کارهایی می شود که اصلا نسبتی با جریان فرهنگی ندارد؟ طبیعتا انقلاب اسلامی باید به این جریان کمک کند. این مسئله هم مانند عاشورا و محرم می ماند، محرم باید در جوشش مردمی خود باقی بماند، ولی این بدان معنی است که دولت به هیئت ها و ساختارهای دینی کمک نکند؟ قطعا دولت باید کمک خود را داشته باشد.
البته باید چشم های ظریفی همیشه مراقب باشند که کمک به این جریان ها آنها را تبدیل به یک جریان رسوب گرفته نکند؛ البته به عقیده من یک اجحاف تاریخی به جریان انقلابی شده است به عبارت دیگر حزب اللهی ها در کمبود مالی، کار فرهنگی و مبارزه فرهنگی کرده اند و هنوز هم وقتی مقایسه می کنیم متوجه می شویم که جریان ها، نهادها و سازمان هایی که باید کار فرهنگی بکنند، نه تنها چنین کاری نمی کنند بلکه کارهای غیرفرهنگی می کنند، علاوه بر اینکه این سازمان ها بودجه های بیشتری نسبت به جریان حزب اللهی در اختیار دارند؛ همچنین وقتی دولتی مانند دولت یازدهم روی کار می آید عرصه برای جریان روشنفکری هم فراخ می شود که قطعا باید افرادی جلوی این جریان را بگیرند.
ممنون از وقتی که در اختیار ، قرار دادید.
Sorry. No data so far.