شنبه 26 جولای 14 | 00:25

ماجراهای ما و سازمان‌های یک نفره

مرتضی فیروزآبادی

اشکال اصلی این است که این یک نفر راس سازمان برای کل سازمان خودش فکر می‌کند. از اهداف و چشم‌انداز تا برنامه‌های اجرایی و حتی ایده‌های عملیاتی… و بعد هم روال‌ها را چنان می‌بندند و می‌چینند که کسی نتواند خارج از آن خواست و برنامه حرکت کند.


مرتضی فیروزآبادی- در دو سال اخیر و در تعاملات فکری و تشکیلاتی با سازمان‌هایی (حداقل سه یا چهار مورد) برخورد کردم که بر آنها نام سازمان «یک نفره» را نهادم.

مهمترین ویژگی‌های این سازمان‌ها این است که وقتی با آن یک نفر (یعنی مسئول سازمان) صحبت می‌کنی بسیار کیف می‌کنی و خوشحال می‌شوی و اصلا احساس می‌کنی با سازمان بسیار توجیه و خوبی سر کار داری.

منتها یک متر از رئیس که فاصله می‌گیری همه چیز 180 درجه عوض می‌شود. آدم‌ها به شدت پیاده هستند. از متوسط آدم‌­هایی که دیده‌ای ضعیف‌تر، روال‌های سازمان خیلی بد چیده شده است. بسیار محدود کننده و پر پیچ و خم و قصه‌هایی شبیه این.

آن عطش و گرایش به همکاری با این سازمانی در کمتر از چند هفته تبدیل می‌شود به بی‌خیال شدن کار با آنها! خیلی انسان خوب و دلسوز و خوش‌بینی که باشی حداکثر دوست داری با همان یک نفر فقط حرف بزنی  و نه کار!

این سازمان‌ها به سرعت بدنام می‌شوند… دیگران شما را از کار با آنها پرهیز می‌دهند و امثال این مسائل.

چرا این سازمان‌ها چنین می‌شوند؟

اشکال اصلی این است که این یک نفر راس سازمان برای کل سازمان خودش فکر می‌کند. از اهداف و چشم‌انداز تا برنامه‌های اجرایی و حتی ایده‌های عملیاتی…. و بعد هم روال‌ها را چنان می‌بندند و می‌چینند که کسی نتواند خارج از آن خواست و برنامه حرکت کند.

اگر شما در لایه سه سازمان درباره یک جریان مبنایی پرس‌وجو کنی، شاید سئوال اول شما را جواب بدهد اما سئوال دوم و سوم شما را نمی‌توانند جواب بدهند. می‌گویند ایده فلانی است. یعنی لایه‌های پایین‌تر ایده را هم نفهمیدند.

مهم این است که لایه‌های بعدی سازمان با این ایده تربیت نشده‌اند. صرفاً مهره‌های اجرایی هستند که چون رئیس گفته است آن را اجرا می‌کنند.

احتمالا رئیس سازمان یا این ساختار را با همین شکل تحویل گرفته و چون ساختارها معمولا تغییر را نمی‌پذیرند آن‌طور روال‌های سفت و سخت چیده و یا اینکه این‌قدر بر ایده‌هایش اصرار داشته است که افراد قوی و صاحب‌فکر از دور و برش رفته‌اند و یک سری بله قربان‌گو مانده‌اند. به عبارت دیگر در این سازمان‌ها یا کس دیگری نیست که فکر کند! یا میدان داده نشده‌اند و ده‌ها یای دیگر. بالاخره فرد محوری سازمان خودش ایده دارد برای همه بخش‌ها و همتش بر این است که همین ایده‌ها را اجرا کند و معمولا هم تنهاست…

اجرای ایده‌های رئیس هم معمولاً محکوم به شکست است. قدرت سازمان به اندازه قدرت مدیر رأس‌ش نیست. به اندازه قدرت بدنه و سازمانش است و خیلی راحت بگویم مدیران این سازمان‌ها دو راه بیشتر ندارند:

۱- یا نیروهای قوی‌ای را بیاورند و به آنها میدان بدهند! آن‌وقت باید از برخی از جزئیات و ایده‌هایشان صرف‌نظر کنند. صرفاً بر خطوط کلی اهتمام داشته باشند. این توانایی که آدم‌­های قوی را ذیل یک جریان منسجم جمع کنیم و هم‌افزا خودش یک ارزش خوب است…

۲- و یا اینکه وقت و حوصله زیادی بگذارند برای توجیه و تربیت نیروها! که این کار زمانی بری است و این مدیران اگر چنین اهتمامی داشتند الان تیمی همراه داشتند. شاید سن پیری وقت این کارها نباشد. بماند که در اینجا هم باید نیروهایی که قرار است ساخته شوند درست انتخاب شوند.

خلاصه اینکه برخلاف ظاهر خوبش و جذابش داشتن نیروهای «بله‌چشم‌قربان»گو سازمانی را خوشبخت نمی‌کند. سازمانی خوشبخت است که خواسته‌های مدیرش فرهنگ سازمانی‌اش شده باشد. و چه مدیر باشد و چه نباشد همه دنبال اهداف آن باشند. سازمانی خوشبخت است که مستمرا از پایین در آن جوشش و نوآوری وجود داشته باشد و در هر بخشش فکر کردن و ایده دادن و تلاش برای بهبود دادن سازمان دیده شود. سازمان خودش یک موجود است و باید همه اجزایش با هم رشد و تربیت شوند. داشتن یک نفر قوی در راس کافی نیست.

مهمترین سرمایه آن یک نفرهایی که گفتیم فهم و درک‌شان است که باید قدرش را دانست چون کم پیدا می‌شود. صبر را به همه باید توصیه کرد. چه به آن یک نفر ارزشمند (که اگر فهم بالایش را در خدمت جریان‌سازی و انسجام نیروهای قوی قرار بدهد، حتما مبدا یک جریان خواهد شد) و چه به نیروی انقلابی.

  1. حمید رضا زارعی
    10 آگوست 2014

    مطلب کاملا صحیحی بود ولی فقط یک نکته مغفول مانده بود آن هم اینکه غالب سازمانهای تک نفره فقط مشکل نیروی توجیه شده ندارند اگر نگویم همه این سازمانه باید قبول کرد که قسمتی از این سازمانها دچار ضعف مدیریت و ضعیف بودن مدیران هستند خیلی از این سازمانها را دیده ام که متاسفانه نیروهای پایین دستی به لحاظ توان اجرایی و فکری خیلی قوی تر نسبت به مدیر مجموعه هستند اما از انجایی که سیستم سازمان های ما به نیروی پایینی یاد داده در مقابل مدیر بله بگو و از اوردن دلیل و استدلال خوداری کن چرا که اگر دلیل اوردی ممکن است مورد غضب مسئول قرار گیری، لذا نیروها غالبا دچار یاس و فرورفتگی و روزمرگی می شوند. متاسفانه هنوز بعد از گذشت 30 سال از انقلاب طیف عظیمی از مدیران علی رغم شایستگی و با استفاده از رابطه ها بر مسند مدیریت نشسته اند و مطمئن باشید اگر جایی سازمان یکنفره تشکیل شده باید مقدار زیادی به مدیر هم شک کرد که چگونه عمل کرده تا این نتیجه حاصل آید
    یا حق

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.