بهزادپور، کارگردان برنامه «شبی در کهکشانها» گفت: تئاتر ما تقسیم شده است بین تئاتر آزاد و تئاتر روشنفکری، دو شیوهای که مردم به هیچ وجه نمیتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. متاسفانه گویش نمایشهای ما مردمی نیست.
بهزاد بهزادپور، کارگردان برنامه «شبی در کهکشانها» درباره سبک اجرایی برنامه «شبی در کهکشانها» و «شب آفتابی» گفت: سبک این نوع کار، سبکی نیست که فیالبداهه و یا با جرقهای در ذهن من شکل گرفته باشد. این پروژه در یک زمان بندی خاص که من در تئاتر کار صحنه کردم و پتانسیلها و بضاعتهای بازی را بررسی کردم و پس از آن دکور و نمایشنامه را طی طریق و تجربه کردم و سپس در سینما مونتاژ، دکوپاژ، بازیهای کلوز، ریتم و… را تجربه کردم، به وجود آمد.
وی افزود: ریتم در سینما خیلی مهم است. در تئاتر ریتم آنچنانی نداریم، اما در سینما با همه چیز ریتم درست میشود. تجربیاتی که در سینما کسب کردم و طی طریقی که در آنجا کردم بخش دیگری از شکل گیری سبک «شب آفتابی» و «شبی در کهکشانها» بود. در کنار تئاتر و سینما، موسیقی و آهنگسازی را خیلی تجربه کردم. در آهنگسازی یک دریچه دیگری برایم باز شد؛ در آنجا صداگذاری را تجربه کردم. چون در تئاتر و سینما بازی هم کرده بودم و تقریبا در ناحیه مونتاژ، سناریو نویسی، نمایشنامه نویسی، کارگردانی، آهنگسازی و… طی طریق کردم، معجونی آرام آرام در ذهن من شکل گرفت که در نتیجه «شب آفتابی» را متولد کرد.
کسی که بخواهد با سبک «شب آفتابی» اجرا برود، باید راه تئاتر و سینما را رفته باشد
وی تصریح کرد: ما از بضاعتهای سینما در این برنامه استفاده کردیم، وقتی «شب آفتابی» را میبینید، حس میکنید صحنه است و واقعا همین طور است. از ابتدا تا پایان، این برنامه ریتم سینمایی دارد.کاتهایی که از فضاهای مختلف زده میشود، همه انرژی سینما است. ما انرژی سینما را در نهایت با انرژی تئاتر تلفیق کردیم. حاکمیت کامل موسیقی و صدا در این برنامه نقش مهمی دارد.
بهزادپور در مورد کارهایی که به سبک «شب آفتابی» اجرا شده است،گفت: کسی میآید «شب آفتابی» را نگاه میکند و با خودش میگوید این کار را من هم انجام میدهم. نمیتواند این کار را کند چون یا باید کپی کند که همان «شب آفتابی» میشود، یا اینکه اگر بخواهد به این سبک و فرم کاری را ارائه دهد که صحنه برای مخاطب محیط باشد و حرف دیگری بزند باید جاده تئاتر و سینما را رفته باشد و درام و بازی را بشناسد.
کارگردان فیلم سینمایی «خداحافظ رفیق» افزود: گرفتاری و غصه من سر این است که یک سری افراد که اصلا هیچ کدام از این مرزها و راهها را رد نکردهاند، میروند یک نور میاندازند، دود راه میاندازند و بعد میگویند این سبک «شب آفتابی» است. در حالی که کار این افراد اصلا آن چیزی نیست که ما انجام میدهیم. چراکه تمام دانستنیهای تئاتر، سینما و موسیقی را آن فرد طی نکرده است و کاری سخیف، کوچک و خراب کننده سبک را ارائه میدهد.
«شب آفتابی» را با خط فاصلههایی که درباره امام زمان(عج) است، ادامه میدهیم
وی با بیان اینکه از انتشار این سبک نمایشی استقبال میکند، گفت: دوست دارم و خوشحال میشوم که همه این کار را انجام دهند تا فردا اگر ما به رحمت خدا رفتیم این سبک ادامه پیدا کند. اما اگر قرار باشد این سبک سخیف و کوچک شود، خوب نیست. مانند سینما که مثلا فیلمی ساخته میشود به نام «امام علی(ع)»، «آژانس شیشهای» و… از طرف دیگر هم فیلمهایی هم ساخته می شوند که اصلا رویمان نمیشود نامشان را ببریم و باعث آبرو ریزی سینما است. چطور برای چنین اتفاقی غصه میخوریم، برای سبک «شب آفتابی» هم همین حس را دارم. امیدورام بچههای قوی بیایند این مسیر را طی کنند، انرژیها را بفهمند، دانستنیهای خود را کامل کنند و پا روی دوش «شب آفتابی» بگذارند. اما متاسفانه برخی تنها هیجان زدهی ادا در آوردن هستند. مردم هم چون «شب آفتابی» را ندیدهاند تا میبینند چند نور میآید، میگویند چه کار عجیبی است و من از این بسیار ناراحت هستم.
بهزادپور در مورد تفاوت «شبی در کهکشانها» و «شب آفتابی» گفت: این برنامه کاملا متفاوت است، ما از ویدئو مپینگ برای باورپذیر کردن صحنه کمک گرفتهایم. در این برنامه تکنیک به یاری ما آمده است تا صحنهها با نفوذتر شود. آیتمهایی را بین صحنه غدیر تا خرابههای شام اضافه کردهایم. میان پردههایی که داشتیم را به جای دیالوگگویی، از خواننده استفاده کردهایم. در صحنه خروج آدم از بهشت، بلافاصله صحنه شهر را داریم که نیمه شعبان است و خوانندهای در مورد حضرت صاحب الزمان(عج) میخواند، انگار که از همان زمان خلقت آدم، انتظار فرج وجود داشته است. تقریبا خیال من دارد راحتتر میشود که «شب آفتابی» را با خط فاصلههایی که در مورد امام زمان(عج) است، ادامه میدهیم. این یعنی اینکه یادت باشد این هایی که الان میبینی، یک نفری از همین جنس انبیا و ائمه در کنار تو هست و یادت باشد، فکر نکنی اینها داستان بود، الان هم داستان امام زمان(عج) است و این خیلی خیالم را راحت میکند که حضرت مهدی (عج) را در فاصلههای کار میبینیم.
تئاتر از دل مردم کنار رفته است
کارگردان نمایش «گندمهای خونین» در پاسخ به اینکه فضای تئاتر کشور را چطور میبینید و آیا انگیزهای برای بازگشت به آن دارد یا نه، گفت: فضای تئاتر کشور دچار یک سری گرفتاریها و مصیبتهایی شده است که وقتی آنها را ورق بزنید، معلوم میشود چرا افرادی مانند من در صحنه تئاتر حضور ندارند یا نمیتوانند حضور پیدا کنند. مشکلاتی از مدیریت و نوع نگاهی که نسبت به تئاتر است تا نوع گرایشی که در تئاتر مد شده است. نمایشهای مدرنی که از مردم فاصله گرفته، تنها به یک سری مخاطب خاص اکتفا کرده است. تئاتر از دل مردم کنار رفته است و سبک نخبهگرا و خاصگرا را در پیش گرفته است و نمیتواند با مردم ارتباط برقرار کند. تنها قشر هنرمند هستند که تئاتر میبینند.
همه مردم باید بتوانند با نمایش ارتباط برقرار کنند
بهزادپور تصریح کرد: من با فضایی که بر تئاتر حاکم است مشکل دارم و احساس میکنم اگر بخواهم در تئاتر کار کنم، باید خلاف جریان آب حرکت کنم. متاسفانه مردم به تئاترهای الان بد گمان هستند. باید اول این ذهنیت را پاک کنیم که این تئاتر با تئاترهای آوانگارد خیلی روشنفکری متفاوت است. مثلا در تئاتر امروز پنجره میگذارند یک انار از آن آویزان میکنند، مخاطب اصلا نمیفهمد این یعنی چی؟ برخی برای خودشان سنبل گویی میکنند. مردم عادی نمیتوانند برخی مسائل را درک کنند. حرف من این است که باید گویش یک نمایش طوری باشد که همه مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و در عین حال مبتذل هم نشود و یک جوری باشد که مردم احساس کنند که شخصیت برای آنها قائل شدهایم. به فهم مردم نباید توهین کنیم.
زبان تئاتر مردمی نیست
وی با بیان اینکه زبان تئاتر مردمی نیست، گفت: به دلیل نگرش هایی که برای مردم نسبت به تئاتر ایجاد کردهاند، هیچگاه انگیزه پیدا نکردم تا به سمت اجرای دوباره تئاتر بروم. فکر میکنم باید سه تا چهار اجرای تئاتر داشته باشیم و در این راه کشته بدهیم تا تازه تماشاگر به سمتمان بیاید. متاسفانه تئاترهای آزاد که اصلا اسمش را نبریم بهتر است و مایه آبروریزی است، بسیار فراگیر شده است. تئاتر ما تقسیم شده است بین تئاتر آزاد و تئاتر روشنفکری، دو شیوهای که مردم به هیچ وجه نمیتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل من در این فضای تئاتر جایی برای خودم نمیبینم.
Sorry. No data so far.