حیدر رحیمپور ازغدی – فلاسفه میگویند هیچ معلولی پیش از آن که علت بر آن اثر بگذارد، متأثر نمیگردد. آشفروشان هم همین مطلب را به زبان خودشان گفته و میگویند هر چهقدر پول بدی، همانقدر آش میخوری و به همین دلیل آنان که عقل و علمی دارند و اگر اهل شریعت میباشند هر کاری را که میخواهند انجام دهند، نخست با ترازوی عقل و علم و شرع سنجیده و پس از آن انجام میدهند.
این که شرع را هم پابهپای عقل و علم آوردند، منظور این نیست که شرع برای خودش بساط جداگانهای را فرش کرده بلکه منظور این است به آنجا که عقل و علم نمیرسد، شرع مقدس مشکلگشاست و به گفتهی اهل منطق، شریعت الاهی اخص از عقل و علم میباشد. اضافه بر این عقلی که عقال خود را رها کند، تبدیل به مکر گردد و همینگونه سیاستهایی میشود که امروزه صهیونیزم جهانی به کار میگیرد. علمی هم که از ذات نور و روشنگر نباشد، نمیتواند حق و باطل را تمییز دهد و نشان دهد.
بلکه برای کشتن مردم بیگناه و بیپناه، بمب و موشک و تروریست میسازد و نیز علمی را هم که به آن عمل نشود به درخت بیحاصلی تشبیه کردهاند. تا اینجا آشکار گردید که در هر کاری به اندازهای که بها بدهی، بهره میگیری و این هم آشکار که تا به احکام مکتبی عمل نشود نمیتوان خود را «اهل» آن مکتب شمرد و از همینرو است که اسلام به نابکاران میفرماید: «قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ؛ نگویید ما مؤمن به اسلام میباشیم، بگویید ما اسلام آوردهایم» زیرا آن کسی که مؤمن به اسلام میباشد طبیعی است که به احکام اسلام عمل میکند. مگر قابل تصور است که مهندس برقی، دست به کابل برق عریانی بزند!
با این توضیحات کسانی که میگویند ما مسلمان میباشیم و به شریعت اسلامی عمل نمیکنند، یا منافق میباشند یا موجوداتی مردد یا کاسبکار و مصلحتاندیش یا ممکن است که به اسلامنشناسی، ناخودآگاه التقاطی باشند و برای عقل و علم هم اعتباری در حد شرع الاهی قائل گردند و در نتیجه قوانین کشورشان، التقاطی و زیانبار باشد و ندانند از کجا چوبش را میخورند.
قرآن میفرماید: «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاه يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» و مفهوم این آیه چنین است که هر تمدنی که مجرمی را در حد جرمش جزا ندهد، باقی نخواهد ماند لیکن امروزه در هیچ یک از کشورهای اسلامی، آنگونه که اسلام حکم دادهاست، قصاص اجرا نگردد!
ببینید مولای ما، امیرمومنان(ع) پس از ضربت خوردنش، دربارهی اجرای حکم قصاص چه میفرماید: اگر من زنده ماندم خودم میدانم با ضاربم چه کنم و اگر شهید گردیدم شما فقط حق زدن یک ضربه را بر سر قاتل دارید و فردای رحلتش حکم قصاص اجرا میگردد.
ولی اگر در زندانهای ما به تجسس بپردازید، به آشکار میبینید که قاتلانی که سالها حکم اعدامشان صادر گشته هنوز اجرا نشده یا با همه دلایل آشکار قتل، هنوز در زندان بدون تکلیف میباشند و نتیجه هم این شده که اعاظم قوهی قضائیه تصور میکنند باعث تراکم پروندهها، کمبود زندان و قاضی میباشد!
و برای یک بار هم نیاندیشیدند که چرا آمریکایی که زندانهایش به بزرگی کشوری میباشد و بودجه قضائیاش به اندازه کل بودجه کشوری، از پرجرمترین کشورهای جهان است!
این دو روایت از سیره را بشنوید تا به اسرار مشکلات فلسفهی بشری پی ببرید.
به علی(ع) امیرمؤمنان در دوران خلافت پر از مصائبش، خبر میدهند که ابنهرمه، مأمور دولت و ناظر حکومت بر بازار اهواز، مرتکب خیانتی شده است و علی(ع) که راوی خبر را صادق و صاحب درایت میداند، بدون مکث به استاندار منطقه دستور میدهد:
«هنگامی که نامه مرا خواندی، ابنهرمه را از نظارت بازار بر کنار کن و او را به مردم معرفی کن، به زندانش بیانداز و آبرویش را بریز و به همه بخشهای تابع اهواز بنویس که علی(ع) چنین عقوبتی برای او معین کردهاست. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی که نزد خدا خوار میشوی و من به زشتترین صورت ممکن تو را از کار بر کنار میکنم و خدا آن روز را نیاورد. چون روز جمعه رسید، او را از زندان درآور و ۳۵ تازیانه به او بزن و او را در بازار بگردان».
ولی ما کسی را که بیش از 80 بار کیفقاپی کرد یا نزدیک به 20 بار به جرم خرید و فروش کوکائین دستگیر میشود، صورتش را شطرنجی میکنیم تا شناسایی نشود و بتواند به حرفهاش ادامه دهد!
امام(ع) در ادامه میفرماید: «و هر کس گواهی آورد که ابنهرمه از او چیزی گرفته است، او را با گواه قسم بده و مبلغ را از مال ابنهرمه بردار و به صاحب آن بپرداز و دوباره او را خوار و سرافکنده و بیآبرو به زندان بازگردان و پاهایش را در بند بگذار و تنها برای نماز باز کن و فقط اگر کسی برایش خوراک یا نوشیدنی یا پوشاک یا زیراندازی آورد به او برسان. مگذار ملاقاتی داشته باشد، تا مبادا راه پاسخگویی به محاکمه را به او یاد دهند و به آزادشدن از زندان امیدوارش سازند. و اگر دانستی که کسی چیزی(عذری) به او آموخته است که به مسلمانی زیانی میرساند، او را نیز تازیانه بزن و زندانی کن تا توبه کند».
و در عوض ما اجازه میدهیم رشوهخوار و اختلاسگر و سارق اموال عمومی و سرمایههای ملی، چندین وکیل مبرز استخدام کند تا بتواند قاضی جوان را در مشت بگیرد و افکار عمومی را بفریبد!
حضرت در ادامه میافزاید: «شبها زندانیان را به فضای باز بیاور تا تفریح کنند جز ابنهرمه! مگر بترسی که بمیرد، در این صورت او را نیز به حیاط زندان بیاور و اگر دیدی هنوز طاقت تازیانه خوردن دارد، پس از ۳۰ روز، ۳۵ تازیانه دیگر(بهجز ۳۵ تازیانه نخستین) به او بزن و برای من بنویس که درباره بازار(و نظارت بر آن) چه کردی؟ و پس از این خائن، چه کسی را برگزیدی؟ در ضمن حقوق ابنهرمه خائن را نیز قطع کن». (دعائمالاسلام ۵۳۳-۵۳۲)
و روایتی دیگر:
خلیفهی دوم از جناب سلمانفارسی میخواهد که استانداری مدائن برود و سلمان پس از مشورت با مولای خود، مقام را قبول میکند و چون سوار بر الاغی به مدائن میرسد، انبوهی از رجال را در بیرون شهر، منتظر ورود استاندار میبیند. یکی از او میپرسد آیا شما در میان راه گروهی را که همراه استاندار باشند دیدهای؟ و سلمان پاسخ میدهد استاندار را دیدهام ولی همراهانش را نه! و چون آشکار گردد که استاندار خود اوست، همگان متحیر که این پیرمرد چهگونه میخواهد استان پرآشوبی را اداره کند؟ و پس از چندی که نظم و کارآمدی استان، زبانزد خاص و عام میگردد، بسیاری میپندارند که جنیان و پریان در نظم شهر، وی را یاری میکنند و چون از او میپرسند چهگونه شما چنین نظمی را آفریدهاید؟ حضرتش پاسخ میدهد: من هرگز نظمی را نیافریدهام، فقط تا آنجا که میتوانستم احکام شرع و آموزههای دین را اجرا کردم و به همین است که پیامبر(ص) میفرماید: «سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ».
و این عبرتی است برای آنان که میخواهند با توسعهی دادگستری و استخدام صدها قاضی دیگر، قضای ما را که التقاطی است، بهتر گردانند!
و لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.
Sorry. No data so far.