پنج‌شنبه 07 آگوست 14 | 10:38

فرزندم صدای رزمندگان را به جهان می‌رساند

مادر خبرنگار شهید ˈمجید جباری شهیرˈ گفت: فرزندم دین خویش را به انقلاب با رساندن صدای رزمندگان اسلام به گوش جهانیان ادا کرد.


81263232-5867326به مناسبت فرا رسیدن روز خبرنگار و با توجه به رسالتی که به عنوان یک خبرنگار در زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا برعهده دارم، تصمیم گرفتم دیداری با خانواده شهیدˈ مجید جباری شهیر ˈ گزارشگر برنامه تلویزیونی ˈجنگ فجرˈ و برنامه رادیویی ˈصدای پاسدارˈ در دهه 60 داشته باشم.

ˈحوا اصغریˈ مادر 78 ساله این شهید راه حق به خبرنگار ایرنا می گوید: خداوند به من پنج فرزند پسر و دو دختر عطا کرد که از میان آنها انگار مجید را برای خویش خلق کرده بود، مجید متفاوت تر از دیگر فرزندانم بود.

وی که گرد پیری بر چهره اش نشسته کمی مکث می کند انگار در افکارش به گذشته سفر کرده و با لبخندی بر لب می گوید: سه فرزندم مجید، جواد و رحیم از همان ابتدای جنگ به عنوان پاسدار با لبیک گویی به فرمان رهبر کبیر انقلاب و برای پاسداری از ناموس و خاک و آب ایران اسلامی در جبهه حضور یافتند.

لبخندی که بر لبان مادر از ابتدای گفت و گو جاری است، در ذهنم سوالی را ایجاد می کند و می پرسم: ˈ شد که از رفتنشان ممانعت کنی یا بگویی حداقل یکی از شما برود، دیگری بماند هر سه با هم نروید ؟ˈ و او در جواب می خندد و مصمم و با صلابت می گوید: ˈ نه، نه، هرگز نتوانستم بگویم نروید، من خود در تظاهرات های قبل انقلاب فرزندانم را یاری می کردم و پس از آن در مساجد فعالیت داشتمˈ.

این مادر خبرنگار شهید غرق در خاطرات خود می شود و ادامه می دهد: شبی که حکومت نظامی بود همسرم از ترس ماموران ساواک بچه ها را به خانه آورد و در را به رویشان قفل کرد، اما آنها دوام نیاوردند به پشت بام رفته و فریاد الله اکبر سر دادند و سپس گفتند از اینجا نمی شود باید رفت و از طریق دیوار حیاط فرار کردند و من نیز به آنها پیوستم.

وی با بیان اینکه فرزندم در عملیات های زیادی حضور داشت و از رزمندگان و فرماندهان بسیاری از جمله شهید مهدی باکری گزارش تهیه کرده بود، گفت: مجید آخرین بار که به دیدن ما آمد، تاکیدا سفارش کرد ˈ من شهید خواهم شد ولی وقتی جنازه ام آمد نباید گریه کنیدˈ.

اصغری با بیان اینکه خبر شهادت مجید را برادر شوهرم که در اصفهان زندگی می کرد به ما داد، افزود: وقتی پیکر او را به ما تحویل دادند آنقدر چهره اش زیبا و نورانی بود که من و همسرش محو تماشای او شدیم، طوری که حتی نتوانستیم گریه کنیم.

وی که از ابتدای گفت و گو لبخندی زیبا حاکی از رضایت بر چهره اش جاری بود، تاکید می کند: شعار نمی دهم فرزندم در راه دین و اسلام جان خود را فدا کرده و من معتقدم این فداکاری و جانفشانی به برکت اشک هایی است که برای آقایم سیدالشهدا ریخته ام و شیری که به فرزندانم خورانده ام آمیخته از عشق به ولایت بوده است.

پای سخنان ˈملیحه ایزدپناهˈ همسر این خبرنگار شهید می نشینم و از زندگی مشترکش با مجید می پرسم و می گوید: سال 59 وقتی من 17 ساله بودم و مجید 21 ساله با عشق و علاقه ازدواج کردیم و حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و پسر است.

وی ادامه می دهد: ما در یک محله زندگی می کردیم و مجید با وجود سن کمش به دلیل معرفت و صداقتی که داشت زبان زد خاص و عام بود و آرزوی هر دختری بود با چنین مرد مومن و خداترس و خداشناسی پیوند زناشویی ببندد.

این همسر شهید اظهار کرد: از همان ابتدای جنگ به عنوان گزارشگر و خبرنگار به جبهه رفت و یک ماهی در جبهه بود و یک هفته پشت جبهه و در آن یک هفته نیز در کنار ما نبود بیشتر در مسجد بود.

وی افزود: راستش من گاهی اصلا دلم نمی خواست به جبهه بازگردد ولی عشق او به امام و اسلام نمی گذاشت لحظه ایی از هدف اصلی خود دل بکند.

ایزدپناه ادامه داد: بار آخری که به دیدنمان آمده بود من و حامد و حمیده را با خود به تهران برد موقع خداحافظی در دلم غوغا بود و وقتی گفت خداحافظ دلم ریخت و با خود گفتم اینبار دیگر شهید می شود.

وی اشک هایش را پاک می کند و می گوید: دخترم که در آن زمان پنج سال داشت، نمی توانست از پدر دل بکند و پسرم از آغوش پدر پایین نمی آمد، حال و هوای آن روز وصف ناشدنی است و من نمی توانم بگویم چه بر من گذشت هنگام وداع …

این همسر شهید ادامه داد: مجید در 17 بهمن سال 64 در عملیات والفجر هشت به آرزوی دیرینه خود دست یافت و جام شهادت را نوشید.

ˈحمیده جباری شهیرˈ فرزند این شهید نیز از دوران کودکی اش به خبرنگار ایرنا می گوید: به دلیل سن کمی که داشتم چیز زیادی به خاطر ندارم و فقط تصاویری بر ذهن دارم که آن هم به واسطه سخنان مادر بزرگ و مادرم در ذهنم تداعی می شود.

از وی می پرسم ˈ نبود پدر در این سال ها خاطرت را آزرده استˈ پاسخ می دهد: آرزوی هر فرزندی است که سایه پدر بر سرش باشد، اینکه بگویم نه اغراق کرده ام ولی مادر و عمویم همیشه سعی کردند نبود او را جبران کنند و نگذارند من و برادرم حامد جای خالی او را در زندگی احساس کنیم.

حمیده با بیان اینکه پدرم در وصیتنامه اش آورده استˈ دخترم پیام حضرت زینب (س) را به گوش جهانیان برساند و پسرم حامد اسلحه من را هرگز زمین نگذاردˈ ادامه می دهد: من نیز در عمل به وصیت پدرم در این راه قدم نهادم و به عنوان یک فرهنگی با کار در آموزش و پرورش تربیت فرزندان این آب و خاک را به عهده گرفتم.

حامد فرزند این خبرنگار شهید نیز به خبرنگار ایرنا می گوید: آنچه از پدرم به یادگار دارم صدای ضبط شده او در برنامه رادیوییˈصدای پاسدارˈ است که در گوشی خود به همراه دارم و هر وقت دلم می گیرد به صدای دلنشین اذان پدرم گوش می دهم.

وی ادامه می دهد: وقتی مشکلات زندگی بر دوشم سنگینی می کند تنها مامن امنی که مرا آرام می کند، خانه ابدی پدرم است و من در آن مکان بقدری آرامش می یابم که وصف نشدنی است.

حامد با بیان اینکه سرافرازی پرچم اسلام هدف آنان بود، تاکید کرد: فرزندان شهدا نیز همچون پدرانشان لبیک گوی رهبر معظم انقلاب هستند.

وی ادامه داد: دشمنان نظام و انقلاب بدانند در صورت مطرح کردن گزینه جنگی نسل دومی ها و سومی های این مرز و بوم همچون جوانان دهه انقلاب با جان و دل از داشته های خود دفاع خواهند کرد.

در پایان به روح پاک تمام شهدای این مرز و بوم درود می فرستم و یاد همه خبرنگاران شهید را گرامی می دارم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.