هر کشور و ملتی به داشتن اسطورههایش افتخار میکند. این اسطورهها برای این که راه گشا و یا الگویی باشند باید شناسانده شوند. بدیهی است که بدون شناخت کسی نمیتوان او را به عنوان الگوی خود دانست و خط مشی او را پیمود. شاعران یکی از این دست فرهیختگان اند و در این بین سعدی یکی از ستارههای درخشان آسمان شعر است. سعدی آن قدر ارزش و اهمیت دارد که باید به مخاطبان شناسانده شوند، مخاطبانی که میتوانند در هر رده و رتبه ای باشند.
از دانشجویان و تحصیل کردهها گرفته تا فعالان در عرصههای مختلف. اما از چه راهی باید این شناخت حاصل شود؟ این که نسلهای مختلف بنشینند بوستان و گلستان را بخوانند؟ یا این که کارگردانها بییند و سریال، فیلم سینمایی یا این که تئاتری از زندگیاش ساخته شود. بدیهی است که باید همه این موارد باشد تا شناخت درستی به دست بیاید. این روزها تئاتری به نام باغ دلگشا در تالار وحدت روی صحنه میرود که در ظاهر میخواهد!! به سهم خود سعدی را به مخاطب بشناساند.
تئاتری برای سعدی شناسی
ماجرا از آن جایی شروع میشود که صحنه تاریک میشود و شعر مشهور بنی آدم اعضای یکدیگرند با نشان دادن تصویر کودکان گرسنه سیاه پوست خوانده میشود. روی پوستر تئاتر نوشته بود، تئاتر موزیکال! این یعنی این که دیدن دو گروه موسیقی روز صحنه طبیعی است. دو گروه مکمل. اما جالب بود که با وجود دو گروه زنده و چند هم خوان و دو خواننده باز هم از موسیقی کلاسیک و پاپ غیر زنده و ضبط شده هم استفاده شد. برای نمونه شروع این شروع این تئاتر با آهنگی کلاسیک و کاملاً غربی بود.
در ادامه ماجرا به نقال شهر فرنگی رسید که از تمدن ایران میگفت و مخاطبانش از او در مورد اسطورهها میپرسند تا جایی که به سعدی رسید. از جمله نکاتی که در این تئاتر استفاده شده بود، تنوع فضاها برای معرفی سعدی بود، از این که نقال شهر فرنگ از او بگوید، خودش بیاید قصهاش را بگوید و یا این که در قالب اشعارش روایت با محوریت موسیقی پیش برود با این وجود تئاتر بیش از دو ساعت طول کشید و در نیم ساعت آخر مخاطبها به سراغ موبایلهایشان میرفتند و آنهایی که نزدیک تر به در خروجی بودند با رفتن را به ماندن ترجیح میدادند.
پری صابری در مورد اشعار سعدی و انتخاب آنها برای تئاترش خوش سلیقه بوده است به طوری که اگر کسی خیلی هم با ادبیات و شعر مأنوس نباشد از این انتخابها و اشعار به وجد میآید. اما در مقابل چند نکته قابل تأمل هم وجود دارد. حضور یک دلقک، تلخک، شوخ بود و این که به نوعی به زحمت سعی در خنداندن مخاطب میکرد که به نظر منطق و اصول را از بین میبرد. رعایت نکردن توالی روایتهای زندگی سعدی، برای نمونه بعد از ماجرای جنگهای سعدی و پیریاش روایتهایی از دوره کودکیاش نقل شد و استفاده از برخی از منابع و دست گذاشتن روی بخشی از زندگی سعدی که محل بحث است.
اضافاتی برای لذت
صابری در مصاحبه ای گفته بود تئاتر من به مذاق همه خوش نمیآید و این دلیل تفاوت کار من است. این تفاوت در کار و خوش نیامدن را میتوان در چند چیز دید. یکی از ریزهکاری هایی که شاید برای فرار از انتقادها بوده است. انتخاب لباس مشترک و یک سان برای سیاه لشکران خانم و آقا بود و حتی این که بعضی از مردان موهای بلندی داشتند، این امر باعث میشد که در رقصیدنها، حرکات موزون، مرد یا زن بودنها به سختی تشخیص داده شود و در این حال که مخاطب از دیدن رقص زنانه لذت میبرد، نتواند تشخیص درستی از جنسیت رقاص داشته باشد. به این ترتیب صاحب اثر هم رقص عواملش را به نمایش گذاشته و هم این که از دست مخاطبان منتقد برای اختلاط رها شده است و میتواند دلیل برای آنها داشته باشد.
رقصیدنهایی که به بهانههای مختلف انجام میشد و چند صحنه رقصهای خاص غربیها حتی رقص با میله، استریپ دنس، که توسط خانمها انجام شد. نمونه شاهکار رقص هم یک رقص تمام عیار توسط یک مرد بود که با لباس زنانه و حتی موهای افشان چند دقیقه ای مخاطب را به وجد میآورد طوری که بعضیها در سالن ایستادند و با آهنگ تند رقاص هم آهنگ دست میزدند. مخاطبان آن قدر به وجد آمده بودند که بعد از روشن شدن چراغهای سالن اصلی تالار وحدت بخشی از سالن روسری روی سرشان نبود.
بخش جالب توجه تئاتر که شاید زمانی بیش از نیم ساعت هم به خودش اختصاص داده بود خواندن خانمی بود که تک خوانی میکرد و غیر از دو سه مورد به صورت کاملاً غیر محسوس کسی همخوانش نبود و به تنهایی روی صحن هنر فرسایی میکرد. انقدر این مورد برای مخاطبان هم غریب بود که بعضیها با تعجب و کلماتی شگفت زده و حالتی مبهم با یکدیگر در این مورد صحبت میکردند.
دنیای امروز
شاید بدبینانه نباشد که بگوییم کارگردان با یک هدف مشخص در برخی از بخشهای تئاتر از برخی کلیدواژهها و صحبتها استفاده میکرد. مثل: به گم به گم کردن/ با ریش و دستار نمیشود کارها درست / یا این که حاکمان انسانهای خودخواه و خود رایی هستند که فقط خود را میبینند و فقط به منافع خود میپردازند.
مرشد داستان از افتخارات مردم ایران و تمدن غنیاش و حاکمان بی عرضه که نمیتوانستند کار برای ایران از پیش ببرند و همیشه باعث زحمت و سختی بودند هم گفت. پری صابری تحصیلات دوره متوسطه تئاتر خود را در پاریس گذرانده و در سال ۵۷ از ایران رفته بود. وی بعد از دوره ای در امریکا و فرانسه دوباره به ایران باز گشت. از جمله افتخارات!! صابری میتوان به دو نمایش “شمس پرنده” و “اسطوره سیاوش” در تالار یونسکوی پاریس به روی صحنه برده و نشان شوالیه کشور فرانسه را نیز دریافت کرد اشاره کرد.
چند سؤال؟
بعضی منتقدین در مورد تئاتر باغ دلگشا و روایتهایی که از زندگی سعدی نقل شده نکتههایی داشتند مانند این که جنگهایی که در دوره سعدی نقل شده واقعاً در آن دوره وجود نداشته یا این که اصلاً سعدی در آن جنگ حضور نداشته که زخمی شود و به زندان هم برود و صابری به عنوان کسی که داعیه دار وراثت سعدی است به چه منابعی دسترسی داشته است؟
آیا ماجرای اختلاط زن و مرد از جمله مسائل حل شده در دولت اعتدال است؟ اختلال در رقصیدنها و برخوردهایی که پیش میآید. این که معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده به تفکیک جنسی واکنش نشان میدهد و وزارت محترم ارشاد به چنین تئاتری با این اوصاف مجوز میدهد نشان چیست؟
چندی قبل کتاب «اسرار آیت» کتابی بعد از سی و اندی سال برای اولین بار برای شهید دکتر آیت آماده انتشار شد که وزارت ارشاد در ممیزی چند قسمتش را رد کرد، ماجرای ملی گرایان و وزیر خارجه شدن میرحسین موسوی باید اصلاح یا حذف میشد. این یعنی اصل روایت مستند اتفاق افتاده اصلاح شود. آیا چنین تئاتری با این حجم از اختلاط، رقصیدن و آوازهای غنایی نیاز به هیچ گونه ممیزی نداشته است؟
روایتی تکه و پاره از زندگی سعدی آن هم با این تشتت منابع موجود به هر ضرب و آوازی باید برای آشنایی مردم روی صحنه بیاید و در مقابل یک کتاب که همه منابع اش مستند است، مورد ممیزی قرار بگیرد؟ شاید همه اینها معنی اعتدال است و ما بی خبریم.
Sorry. No data so far.