شنبه 13 سپتامبر 14 | 21:08

ماجرای‌نامه رهبری به نصرالله در جنگ ۳۳روزه

آقای سید حسن برای من می‌گفتند آقا در جنگ 33 روزه دونامه به بنده نوشتند که یکی‌ اعلام شد و دیگری نشد. آن نامه‌ای که اعلام نشد، نقش فوق‌العاده‌ای در تقویت روحی رزمندگان حزب‌الله و پیروزی ما در جنگ داشت. آقا در نامه نوشته بودند: «من مخصوص شما به مسجد جمکران رفتم و آنجا متوسل شدم و نصرت و پیروزی شما را از خدا خواستم.»


 حجت‌الاسلام والمسلمین رحیمیان را به باقی بودن در «خط امام» و شاگردی بلاواسطه در «مکتب امام» می‌شناسند. سال‌های سال در دفتر حضرت امام(ره) و همنشین ایشان بودن کوله‌باری از درس و خاطره برای او شده است. «خط امام» سند و اعتبار حرف‌های او شده است. برای هر حرفی که می‌زند کد و نکته‌ای واقعی از امام(ره) در خاطر دارد و بیان می‌کند. گله دارد از افرادی که تعدادشان این روزها بیشتر از قبل شده و مدعی خط امامند اما خلاف مسیر و مکتب امام حرف می‌زنند و عمل می‌کنند.  مسائل شخصی زیادی از خاطره حضور در حج خونین و وسواس در عبادت و آیه‌ای که امام(ره) در گوش او می‌خواند دارد، که بیانش در جای خود اثرگذار است. معتقد است همان آیه او را در آن واقعه حفظ کرد و در مسیری اصلاح شده قرار داد و نجات‌بخش او شد. این را سندی بر تسلط و نفوذ معنوی و نَفَس حق ایشان درباره خودش می‌داند.

بخش دیگری از زندگی حجت‌الاسلام والمسلمین رحیمیان بعد از رحلت حضرت امام(ره) به نمایندگی از طرف رهبر معظم انقلاب در بنیاد شهید سپری شد. امروز او، خود یک روای و سند زنده از سال‌ها ارتباط رهبر معظم انقلاب با شهدا، ایثارگران، پدر و مادر و خانواده‌هایشان است. او می‌گوید: «در تمام این سال‌ها هیچ فردی را ندیدم که به اندازه ایشان با خانواده شهدا و ایثارگان ارتباط داشته باشد» خاطرات عجیبی از این دیدارها دارد. دقت و رعایت او در تعریف مو به مو و جزء به جزء وقایع به سبک امانتداری هم در جای خود قابل تأمل است. هرچند یک گفت‌وگوی چند ساعته مجال مناسبی برای دریافت همه این پیام‌ها و خاطرات نیست اما او چند نمونه را بازگو کرد.

فارغ از همه عرصه‌های سیاسی و فرهنگی حجت‌الاسلام والمسلمین رحیمیان ذوق هنری خوبی در خطاطی دارد. شنیده شده بود که بخش‌هایی از کتیبه‌های داخل حرم‌های مطهر و شریف حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نجف، حضرت حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) در کربلا و حرم مطهر حضرت زینب(س) در سوریه براساس هنر نسخ او نوشته و طراحی شده است. او می‌گوید هنوز خود این کتیبه‌ها را از نزدیک و بعد از نصب ندیده است. معتقد است بخش قابل توجهی از خطاطی هم مانند نقاشی یا هر هنر دیگری به قریحه، ذوق و شوق و عشق درونی فرد برمی‌گردد. 

مدتی پیش در حکمی که رهبر معظم انقلاب صادر کردند، حجت‌الاسلام والمسلین رحیمیان به عنوان تولیت مسجد مقدس جمکران منسوب شد. «شرف و منزلت والایی» که بعد از سال‌ها خدمت در عرصه شهدا و ایثارگران این روزها نصیب حجت‌الاسلام و المسلمین رحیمیان شده است. این را می‌توان از پیام رهبر معظم انقلاب دریافت که نوشته بودند «خدمتگزاری به آن جایگاه رفیع، شرف و منزلت والایی است که به شکرانه‌ی آن، شایسته است همه‌ی توان برای تسهیل بهره‌مندی مشتاقان و ایجاد فضای معنوی و قدسی برای استفاده‌ی روحی و فکری مؤمنان، به کار رود.» او مسجد جمکران را یکی از پایگاه‌های عظیم تشیع می‌داند و می‌گوید نقل است که «رهبر معظم انقلاب هرگاه می‌خواهند دلشان باز شود، انبساط خاطری پیدا کنند و نشاط روحی بیشتری یابند سه کار انجام می‌دهند؛ یا به زیارت امام رضا(ع) می‌روند یا در جمکران نماز می‌خوانند و یا با خانواده شهدا دیدارمی‌کنند.»

گفتگوی تفصیلی با تولیت مسجد مقدس جمکران که در جریان بازدید یک روزه ایشان از این خبرگزاری صورت گرفت، را در ادامه می‌خوانید:

حاج آقای رحیمیان، اخیراً در یک اعلام رسانه‌ای مسأله‌ای مطرح شده که نمی‌توان درباره افرادی که هنوز محاکمه قضایی نشده‌اند، مسأله فعالیت در فتنه سال 88 را قطعی مطرح کرد و بر اساس این قضاوت آن‌ها را از تصدی مسئولیت‌ها بازداشت. نظر شما درباره این گفتار چیست؟

اولاً تفاوت است بین جرم مشهود و غیر مشهود. برای مثال اگر کسی به طور آشکار مرتکب گناه کبیره شد نمی‌توانیم بگوئیم تا محاکمه و محکوم نشده باشد می‌توانیم به عنوان امام جماعت به او اقتدا کنیم بنابراین کسانی که آشکارا در فتنه براندازی نظام دامن زدن به آشوب و قانون شکنی همساز با دشمنان خارجی حضور و مشارکت داشتند هر چند با ملاطفت نظام محاکمه و محکوم نشده باشند نمی‌توانند در مسئولیت‌های کلیدی نظام قرار گیرند و در تطبیق با مثال نماز می‌گوئیم در نماز خواندن آن‌ها حرفی نیست ولی نمی‌توانند امام جماعت باشند.

امام درباره جرم مشهود نهضت آزادی منتظر حکم هیچ دادگاهی نماندند/ فقط «احراز عدم جرم» ملاک شایستگی برای پذیرش مسئولیت کلیدی است

ثانیاً بر فرض که جرم، مشهود و معلوم قطعی نباشد، سپردن امانت و مسئولیت کلیدی منوط به احراز برائت و شایستگی است نه عدم احراز جرم یعنی از سه حالت احراز جرم و عدم احراز جرم و احراز عدم جرم، فقط حالت سوم ملاک شایستگی برای مسئولیت‌های کلیدی است و تا زمانی‌که در محکمه برائت از جرم محرز نشده است نمی‌توان به کسی مسئولیت کلیدی داد.

ثالثاً از نظر عقلی و آنچه در کل نظام‌های جهان، جاری است برای هر مسئولیتی متناسب با جایگاه آن مسئولیت و هماهنگ با اهداف هر نظام شرائط احرازی تعریف شده است و تا شرائط و شایستگی‌های مورد نظر احراز نشود هرگز مسئولیتی را به کسی نمی‌سپارند. شما بررسی کنید در آمریکا که قبله آمال دلباختگان غرب است دقیق‌ترین گزینش‌ها را -حتی گاهی تا چند پشت یک شخص- برای احراز وفاداری به نظامشان انجام می‌دهند و تا یک نفر بخواهد به مناصب حساس برسد از انواع فیلترها باید عبور کرده باشد.

حال چگونه می‌توان به افرادی اعتماد کرد که آن دسته از دوستانشان که به خارج رفتند هم اکنون در استخدام سازمان‌های جاسوسی دشمن و رسانه‌های ضد انقلاب و ضد اسلام مشغول فعالیت‌اند و عده‌ای از همفکرانشان در داخل همچنان در روزنامه‌های زنجیره‌ای و فضای سینما و … نقش ستون پنجم دشمن را ایفا می‌کنند.

*تسنیم: در روزهای فتنه سال 88 به خاطر دارم که رهبر انقلاب خود به صراحت درباره فتنه و افرادی که در خیابان‌ها آشوب می‌کردند، نظراتشان را بیان می‌کردند. مدام تاکید میکردند نخبگان و فعالان باید در تبیین فضا و روشن شدن عرصه غبارآلود فتنه وارد میدان شوند. فارغ از این‌ها، به عنوان عضو دفتر حضرت امام(ره) بفرمائید،آیا در مسیر انقلاب هم شاهد برخوردهای صریح و نمونه‌های دیگری از جانب امام راحل(ره) بوده‌ایم که به صراحت نظرشان را در مواجهه با افراد بیان کنند و حرف و سخن از رأی دادگاه و … در میان نباشد؟

نهضت آزادی در کدام دادگاه محاکمه و محکوم شد؟‌ شما نامه امام به وزیر کشور وقت را در صحیفه امام بخوانید ملاحظه کنید امام بدون این که دادگاهی آنها را محاکمه کرده باشد چگونه با قاطعیت هرگونه شایستگی آنها را برای حضور در مسئولیت‌های نظام نفی می‌کند. جبهه ملی یک اعلامیه داد و به مساله قصاص تعرض کردند امام بدون این‌که منتظر دادگاه و محاکمه باشد حکم ارتداد آن‌ها را صادر کرد و با این حال همین گروهک‌ها همچنان در سایه عطوفت جمهوری اسلامی زندگی می‌کنند و حرف‌های خودشان را می‌زنند عطوفتی که در هیچ کشوری نسبت به مخالفانش به این اندازه وجود ندارد. همه ما مصادیقی را سراغ داریم که در آمریکای مدعی آزادی و دموکراسی، چگونه بدون کمترین تسامح هرگونه فعالیت علیه سیاست‌ها و نظامشان را سرکوب می‌کنند. برای نمونه دو مورد که شخصاً اطلاع دارم عرض می‌کنم: یک ایرانی مقیم آمریکا مبلغی را برای یک کار خیر که به هیچ وجه ،جنبه سیاسی ندارد به ایران فرستاد او را دستگیر و زندانی کردند شکنجه‌هائی در زندان شده بود که این پیرمرد می‌گفت شرم دارم به آن اشاره کنم بعد از مدت طولانی در زندان با پی‌گیری هزاران نفر آمریکائی که به آن‌ها خدمت کرده بود در ازای مبلغی که به ایران فرستاده بود به عنوان جریمه و هزینه زندان و … نزدیک به شش میلیون دلار از او گرفتند و با اعمال محدودیت‌هایی او را آزاد کرده بودند. مورد دیگر در بعضی از کشورهای اروپائی عده‌ای از خیرین در قالب یک موسسه خیریه هر ماه مبلغی را برای کمک به ایتام شهداء (غیر ایرانی) فراهم می‌کردند که اخیراً به محض اطلاع ، موسسه را منحل و وجوه را مصادره کردند و …

عطوفت این نظام در برابر مخالفانش در هیچ‌جای دنیا نمونه ندارد/عناصر ضد انقلاب زیر چتر چه کسانی توانستند کشور را به آشوب و آتش بکشانند؟

عجیب است که امام در همان نامه مربوط به نهضت آزادی از خطر تفسیر به رأی‌های انحرافی اعضای نهضت آزادی سخن می‌گوید که باعث گمراهی مردم می‌شوند. آن وقت ما می‌بینیم در روزنامه اطلاعیه‌‌هایش چاپ می‌شد که هرچند وقت یکبار در محله جماران جلسه تفسیر قرآن توسط یکی ازسران نهضت آزادی برگزار می‌شود. و جالب است این افرادی که این‌ جلسات را برگزار می‌کنند باز هم مدعی خط امام هستند.

درارتباط بافتنه وفتنه گران، روشن است که رای دهندگان به موسوی وکروبی مد نظر نیستند چراکه عموم آن جمعیتی که به موسوی وکروبی رای دادند، وفادار به نظام و انقلاب هستند. چون رای دادند به افرادی که در آن زمان التزام خودرا به قانون اساسی و ولایت فقیه اعلام کرده بودند. اما عموم آن چند هزار  نفری که با مدیریت جریان داخلی وخارجی فتنه در 16 آذر، روز قدس، 13 آبان و نهایتا روز عاشورا آشوبگری کردند نه به موسوی و نه به کروبی و نه هیچکس دیگری رای نداده بودند. عموما عناصر ضد انقلاب بودند که اصلا در انتخابات هم شرکت نکرده بودند. اما این‌ عناصر ضد انقلاب زیر چتر چه کسانی توانستند کشور را به آشوب و آتش بکشانند؟

روشن است اصل جریان فتنه در خارج از کشور برنامه‌ریزی می‌شد. در سازمانهای جاسوسی با برنامه‌ریزی‌های چندین ساله. این افراد هم ابزاری بودند که حساب شده مدیریت شدند. البته کسانی هم بودند ازقبل در خدمت آمریکا و سازمانهای جاسوسی قرار داشتند گرچه با شناخت چند 10 ساله‌ای که از آقای کروبی دارم معتقدم ایشان خواسته و متعمدانه به اینجاکشیده نشد اما با سناریویی که پیرامون او تنظیم کردند، همان زمان قبل از انتخابات می‌دیدیم روزی را که کروبی در مقابل نظام قرار می‌گیرد. دشمن دنبال این سناریو بود و موفق شد. آن‌چنان چینشی در پیرامون او انجام دادند و او را فریب دادند که باور کند رئیس جمهور قطعی است و بعد که نفر پنجم از چهار نفر شد، در مقابل نظام ایستاد.امیدوارم هرچه زودتر متوجه خیانت خائنان به خود بشود.

همین‌جا یک نکته درباره تفسیر به رأی‌ها از خط امام وهمچنین خاطراتی که از امام نقل می شود اولاً باید مستند باشد و ثانیاً باید با اصول خط امام انطباق داشته باشد. درست مانند روایات که وقتی نقل می‌کنند خود ائمه فرموده اند به قرآن عرضه کنید اگر تناقض و تعارضی داشت بزنیدش به سینه دیوار. درمود آنچه درباره امام وخاطرات امام نقل می شود باید به اصول و بینات خط امام مراجعه کرد اگرمنطبق نبود مردود است.

شما بیش از دو دهه یک شاهد عینی و همراه رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهدا و جانبازان بودید. برایمان بگویید از تمایل ایشان برای دیدار با جانبازان، ایثارگران و خانواده شهدا. از خاطراتی که از این روزها برای شما به یادگار مانده مواردی بیان بفرمائید.

این مطلب یک مجال چند ساعته می‌طلبد. 25 سال در بنیاد شهید بودم که این سال‌ها همزمان بود با 25 سال رهبری مقام معظم رهبری. در تمام این سال‌ها که بودم هیچ کسی در تراز مسئولان نظام ندیدم که به اندازه مقام معظم رهبری با خانواده شهدا و ایثارگران انس و ارتباط داشته باشد. خیلی عجیب است کسی که بیشترین حجم کار و مسئولیت بر دوش او سنگینی می‌کند، بالاترین و بیشترین و پر حجم‌ترین ارتباط را با خانواده شهدا و ایثارگران داشته است.

امام راحل هم با خانواده شهدا دیدار داشت. یکی همان ملاقات‌های عمومی در حسینیه جماران بود و یکی هم همان مواردیی که افرادی برای دست بوسی خدمت ایشان می‌رسیدند که بخشی از آن‌ها خانواده شهید بودند. که در جماران حاضر می‌شدند و با ایشان دیداری در حد یک دست بوسی داشتند.حتی درآخرین ماه‌های عمرشان نوشتند  “توجه داشته باشید که باید دور سخن گفتن مرا ولو یک جمله دعا خط بکشید. مجاری تنفس من بیمار است ، و حالا هم که جنگ در کار نیست، زحمت به من ندهید. ازاینکه خانواده شهدا و امثال آن بیایند و من دستی تکان دهم، مضایقه ندارم “صحیفه نور- جلد بیست و یکم – صفحه 171

رهبر معظم انقلاب در شکل‌های مختلف به دیدار خانواده شهدا در تهران و همه استان‌ها می‌روند. در منازلشان حضور می‌یابند. در بسیاری از موارد من حضور داشتم و شاهد صحنه‌های بسیار عجیب و غریبی بودم. برخی از روزهای هفته مثل چهارشنبه‌ها هم به طورخصوصی باخانواده شهدا دربیت ملاقات همراه بانمازظهردیدارداشتند که معمولاً چند ساعت طول می‌کشید. در طول این سالها متوجه نشدیم این خانواده‌ها که با رهبری دیدار می‌کنند از چه طریقی گزینش می‌شوند از بنیاد شهید که نبود. از اقشار مختلف بودند، فقط سپاهی، ارتشی یا بسیجی نبودند. از اقصی نقاط کشور بودند. خانواده‌های یک شهید، دو شهیده و…..می‌آمدند نماز می‌خواندند و آقا با تک تک  آنها   صحبت می‌کردند و به حرف‌هایشان گوش می دادند. فضاهای عجیبی شکل می‌گرفت.فضائی آکنده ازعشق متقابل اشک شوق و…..

سابقه نداشت خودشان پشت خط باشند/ یعنی درست می‌شنیدم؟ خود آقا بودند؟

گونه ای ملاقاتهای فراگیرتر در حسینیه بود مثلا در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان؛ 300 خانواده شهید به دیدار آقا آمدند. حضرت آقا حدود سه ساعت سرپا ایستادند. خود خانواده‌ها نشسته بودند، یکی یکی می‌آمدند و با آقا صحبت می‌کردند بعد از اتمام سخن دوباره آن طرف‌ حسینیه می‌نشستند اما آقا همچنان ایستاده بودند. همسر، نوه، دختر، پسر، پدر و مادر شهید می‌آمدند، آقا با هرکدام با ادبیات خاص خودشان و با حالت عاشقانه و پدرانه‌ای آن‌ها را مورد محبت و تفقد قرار می‌دادند وسخن آنها را با حوصله می شنیدند و با آن‌ها سخن می‌گفتند. متن این گفتگوها را می توان مثنوی عاشقان نامید.

من شاید چند بار احساس کردم کمرم دارد از درد خستگی می‌شکند و زانوانم خم می‌شود، آهسته خودم را عقب کشیدم، روی زمین نشستم تا نفسی تازه کنم. ولی ایشان حدود3 ساعت همچنان ایستاده بودند. تازه بعدش نماز جماعت و بعد افطاری هم بود. بعد از اتمام دیدار به بنیاد شهیدبرگشتیم و به خیال خودمان همه چیز تمام شده بود برگشتیم کارتابل را برداریم و بعد به خانه برویم. ناگهان دیدم تلفن زنگ می‌زند؛ برداشتم، وقتی صدا را پشت خط شنیدم، چندثانیه برای من به مدت چند ساعت فشار آورد، که خدای من آیا درست می شنوم؟ خودشان هستند؟ حضرت آقا؟ چه شده است؟ سابقه نداشته خودشان پشت خط باشند. دیدم واقعاً خود ایشان است. نمی‌دانستم چه شده که نیم ساعت بعد از چهار ساعت دیدار طولانی؛ ایشان شخصا زنگ زده‌اند؟

فرمودند فلان همسر شهید… . فهمیدم ایشان بعد از این چند ساعت تازه رفتند و نشسته اند پای خواندن نامه‌های این خانواده‌های شهدا. مطالعه می‌کردند تا اینکه به نامه همسر شهیدی رسیده‌اند و گویا دیگر تحمل این را ندارند که بگذارند برای فردا و به دفتر بگویند که پی نوشت شود ودرسیستم اداری ارسال شود بعد هم ما  قضیه را کنیم. گویا فضای نامه به گونه ای بوده که نمی‌توانستند شب را به خواب بروند بی‌آنکه اقدامی برای آنها کرده باشند. برای همین بلافاصله با بنده تماس گرفته بودند. آن همسر شهید در نامه‌اش نوشته بود من با فلان کس ازدواج مجدد کرده‌ام؛ فرزندی از او دارم اما چند سال است از هم جدا زندگی می‌کنیم و بچه‌ام را ندیده‌ام. کار ی کنید تا فرزندم را ببینم.

باورکردنی نبود آقا برای دل یک همسر سابق شهید که بتواند بچه‌اش را ببیند، شخصابا آن فوریت پیگیری کنند که این را حل کنید.  وقتی دیدم آقا تا این اندازه  اهتمام دارد من بروم منزل بخوابم؟ در بنیاد ماندم زنگ زدم این شوهر را پیدا کردم. تا سحر نشستم و با او حرف زدم. فردا همسر ایشان را صدا زدم و نشستیم تا مغرب با هم حرف زدیم. پس فردا دو نفر را با هم دعوت کردیم و با آن‌ها صحبت‌ کردم. به آن‌ها گفتم فردا شب، خدمت آقا ملاقاتی هست؛  می‌خواهم بروم گزارش کار را خدمتشان بدهم منتها بدانید کسی که انقدر و در این حد مسائل شما برایشان اهمیت دارد اگر چنانچه خبر خوشحالی به آن‌ها بدهیم خوشحالی ایشان خوشحالی امام زمان(عج) و خوشحالی امام زمان(عج) خوشحالی پیامبر اکرم(ص) و خوشحالی ایشان، رضایت خدا خواهد بود. آیا شما این را باور دارید؟ گفتند بله. گفتم می‌خواهم فردا شب که خدمت ایشان می‌روم، بگویم نه فقط مشکل دیدن فرزند حل شد بلکه مشکل و اختلاف به وجود آمده هم حل شد و آن‌ها سر زندگی‌شان رفتند. 4 ساعت با هم صحبت کردیم. آن‌ها گریه می‌کردند و ما گریه می‌کردیم. بالاخره مشکل شان حل شد و به زندگی‌شان بازگشتند.

شب بعد وقتی حضرت آقا را ملاقات کردیم به ایشان عرض کردم  مشکل بچه که حل شد، مشکل زن و شوهر هم یکجا حل شد. یک نشاطی در چهره آقا مشاهده کردم که انگار خدا همه دنیا را یکجا به ایشان داده‌است. بالاترین احساس شادی را در چهره آقا مشاهده کردم. ما از این داستان‌ها با ایشان فراوان داریم. من واقعاً متحیرم که با این حجم گرفتاری و مسئولیت چطور ایشان آنقدر جزئی به مسائل ورود دارند.

در یک نمونه دیگر. چند وقت پیش در ضمن همین دیدارهای روز چهارشنبه. یک پدر شهیدی که آمد، دست آقا را ببوسد بدون اینکه حرفی بزند، بنا کرد انگشتر آقا را از دستشان کشیدن. باشدت زیادی این کار را انجام می‌داد. آقا با لبخند خطاب به آن پیرمرد گفتند شما انگشت ما را هم دارید با انگشتر ازجا می‌کنید. اما پدر شهید بی‌آنکه سخنی بگوید سرش را پایین انداخته بود و با فشار باز هم انگشتر را می‌کشید تا عاقبت آن را با سختی در آورد. یکی دیگر  چفیه آقا را گرفت. یکی دیگر  عبای آقا را گرفت. ایشان هم با روی گشاده تقدیمشان کردند. مخصوصاً درباره آن پدر شهید ما  فکر می‌کردیم حضرت آقا لااقل به خاطر این برخورد از ایشان مکدر شوند. لااقل برای مدتی این دیدارها تعطیل شود اما دیدیم که دوباره هفته بعدش ملاقات گذاشتند.

ماجرای نامه رهبر انقلاب برای سید حسن نصرالله در جنگ 33 روزه

اجمالاً اینکه برخی نزدیکان ایشان می‌گفتند آقا هر وقت  می‌خواهند دلشان باز شود، انبساط خاطری پیدا کنند و نشاط روحی بیشتری یابند سه کار انجام می‌دهند؛ یا به زیارت امام رضا(ع) می‌روند یا در جمکران نماز می‌خوانند و یا با خانواده شهدا دیدارمی‌کنند. در مدتی که جمکران بودیم آقا چهار بار به جمکران آمدند. آنجا هم صحنه‌های عجیبی از ایشان به چشم می‌خورد که چون تقید به محرمانه بودنش دارند شاید مجاز نباشم از ویژگی‌ها و حالات ایشان در نماز و اشکهایشان چیزی بگویم.

 شما برای ما غیررسانه‌ای بگویید.

نه. بگذارید به جایش برای شما از قول سیدحسن نصرالله ماجرایی را عرض کنم. آقای سید حسن برای من می‌گفتند آقا در جنگ 33 روزه دونامه به بنده نوشتند که یکی‌ اعلام شد و دیگری نشد. آن نامه‌ای که اعلام نشد، نقش فوق‌العاده‌ای در تقویت روحی رزمندگان حزب‌الله و پیروزی ما در جنگ داشت. آقا در نامه نوشته بودند: «من مخصوص شما به مسجد جمکران رفتم و آنجا متوسل شدم و نصرت و پیروزی شما را از خدا خواستم.»

دیدیم که همان اتفاق و معجزه بی‌نظیر در تاریخ افتاد. معجزه پیروزی حزب‌الله علیه اسرائیل شاید دست کمی از پیروزی‌ انقلاب اسلامی علیه نظام شاه نداشت. از این جهت که دشمن بیدارتر و مجهزتر هم شده بود. تمام دنیای استکبار پشت اسرائیل و اسرائیل بعد از 40 سال از جنگ شش روزه -که برق آسا سه ارتش مصر و سوریه و اردن را شکست داد و صحرای سینا و بلندی‌های جولان و غرب، رود اردن و بیت المقدس را اشغال کرد- که 40 برابر هم قوی‌تر و به پیشرفته‌ترین سلاح‌های دنیا مجهز شده بود بعد از 33 روز مقاومت حزب الله شکست خورد. حزب‌اللهی که از نظر عده و عده قابل مقایسه با ارتش اسرائیل نبود، برای اولین بار اسطوره شکست ناپذیری ارتش اسرائیل را شکست و  طعم تلخ شکست را به کام صهیونیست‌ها و پشتیبانانش فرو ریخت. بنده معتقدم این معجزه‌ای بود که از پیوند معنوی با ولایت نشات می‌گرفت.

سید حسن نصرالله می‌گفت: می‌خواستم به دنیا بگویم من هر چه دارم از دست ‌بوسی مقام معظم رهبری است

وقتی سیدحسن نصرالله در سالن اجلاس سران و در مقابل دوربین  رسانه‌های بین المللی دست آقا را بوسید از او سوال کردند درآن فضا و شرائط که هیچ کس جلو نرفت شماکار غیر عادی انجام دادی؟ گفت می‌خواستم به دنیایی که مرا امروز قهرمان جهان عرب و محبوب‌ترین فرد جهان عرب در نظرسنجی‌ها اعلام کرده است، بگویم من هر چه دارم از دست ‌بوسی مقام معظم رهبری و پیروی از ولایت فقیه است. این پیروزی‌ها در جنگ‌های غزه، 22 روزه، 33 روزه، 58 روزه و … همه مرهون خط امام، وامتداد آن در وجود رهبری و دعاها و توسل‌ها و ارتباطاتی است که ایشان با خدا دارد.

پس از اینکه شما حکم خود را از رهبر معظم انقلاب دریافت کردید شاهد این هستیم که در مسجد جمکران به مباحث فرهنگی توجه بیشتری صورت گرفته است و  مباحث عمرانی نیز بهتر پیش می‌رود. اما بیشتر مسجد دارد به یک قطب فرهنگی تبدیل می‌شود. دیدگاه شما درباره جامعیت مسجد جمکران چیست و چه بهره‌مندی‌هایی می‌توانیم از آن داشته باشیم؟ این شاید در تبیین نگاه برنامه‌ها و دیدگاه شما برای ما و مخاطبان هم مطلوب باشد. برنامه‌های شما برای بهره‌مندی فکری و معنوی مردم از فضای مسجد جمکران چیست؟

اجازه بدهید ابتدا یک مقدمه درباره خود مسجد عرض کنم. در قرآن، روایات و در جملات امام درمورد مسجد که فرمود: «مسجد سنگر است» به یک چیز عینی و ملموسی اشاره می‌کنیم. اصل انقلاب ما از بستر مساجد به پیروزی رسیده است. دفاع مقدس ما از پایگاه مسجد پشتیبانی شد و به پیروزی رسید. شهدای ما که دو دسته هستند، یک دسته‌ آن‌هایی که ناخواسته در بمباران و موشک‌باران شهید شدند و دسته دوم آن شهدایی که با پای خود و انتخاب خود به جبهه رفتند و به شهادت رسیدند.و نقش اساسی را در پیروزی نیز همین‌هایی ایفا کردند که عاشقانه و آگاهانه رفتند. 100 درصد و تمام آنهایی که با انتخاب خود رفتند و جبهه را انتخاب کردند از پایگاه و خاستگاه مسجد بودند. این انتخاب آگاهانه از اثرات نماز جماعت، اهل نماز جمعه بودن و … بوده است. انواع پشتیبانی‌های دیگر عمدتا از مساجد به طرف جبهه‌ها سرازیر می‌شد؛ حتی از مساجد خارج از کشور.

«مسجد» نقش اساسی در حدوث و بقای انقلاب دارد

پس می‌بینیم مسجد چه نقش اساسی را در حدوث یک انقلاب و در بقای یک انقلاب دارد. امروز و آینده نظام اسلامی هم بقایش و ثباتش در گروی تقویت پایگاه مسجد است. در خود فتنه سال 88 هرجا مسجدی بود به اندازه یک پادگان ایفای نقش می‌کرد. مسجد ممکن است مسجدی در محل، در منطقه، مسجد جامع یک شهر یا یک کشور باشد. یک وقت هم مسجد جامع یک دنیا باشد. مقام معظم رهبری گفتند مسجد جمکران پایگاه عظیم تشیع است. مسجدی است که از همه دنیای شیعه و گاهی هم از برادران اهل سنت در آن حضور پیدا می‌کنند.

شاید در سال میلیون‌ها نفر یا صدها هزار نفر از مسلمان‌ها ی سراسرجهان در مسجد جمکران حضور پیدا می‌کنند. تقریبا همه آن کسانی که به زیارت امام رضا(ع) مشرف می شوند به قم هم معمولا می‌آیند و هرکه به قم می‌آید به جمکران هم مشرف می‌شود. درسال بیش از 15 میلیون نفر نمازگزار در مسجد جمکران حضور می‌یابند و بخش عظیمی از آن‌ها خارجی هستند.

علی رغم تمام تخریب‌ها و تبلیغات ضد انقلاب و جریان نفاق ، به برکت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هر سال به صورت روز افزون شاهد فزونی اعتکاف کنندگان، شرکت کنندگان در شب‌های قدر، حضور در نمازهای عید فطر و… هستیم. به همین مقدار هم شاهد حضور مردم در مشهد مقدس و در حرم حضرت معصومه(س) هستیم. در همین مسیر هرچه زمان جلوتر می‌آید آمار این جمعیت به صورت تصاعدی در مسجد جمکران هم افزایش یافته است.
همیشه از انبیا گرفته تا پیغمبر اکرم(ص)، بعدش حضرت امیر(ع) و تا خود امام و مقام معظم رهبری که بیشترین دشمنان را داشته‌اند و پایگاه‌هایی از جنس این مساجد هم همینطور است و مدام مورد تهاجم دشمن واقع می‌شود. هر عنصری از ارکان فکری، اعتقادی، عملی، جایگاهی، پایگاهی که به نفع پایگاه اسلام ناب باشد مورد هجمه دشمنان است. اگر هجمه نکنند باید تعجب کنیم. اما علی رغم همه این تخریب‌ها و هجمه‌ها، استقبال مردم نسبت به مراسم وکانونهای دینی روز به روز در حال افزایش است.

مردم چیزهایی را آنجا دریافت کرده‌اند که به خاطرش می‌آیند. این استقبال علی‌رغم هوای نامناسب و امکانات محدود آنجا اتفاق می‌افتد. آنجا هوای درستی ندارد، تابستانها بسیار گرم و زمستانها بسیار سرد است. امکانات و جاذبه‌های مادی بسیار کم است. این هجوم جمعیت و مراجعه عاشقانه حاکی از چیزی است که مردم آن را احساس کرده‌اند. طبیعتاً این استقبال بر اساس نگاهی صورت می‌گیرد که در نظام و درمیان مردم نسبت به مسجد وجود دارد و همه آن را پایگاه طهارت می‌دانند. باید این زمینه‌ها را تقویت کنیم.

شب 15 شعبان که در مسجد مراسم احیا بود و باجمعیتی میلیونی که شمارش آن از دست خارج شده بود روبه‌رو بودیم. تمام شبستان‌ها و حیاط 40 هزار متری و فضای پیرامونی ده‌ها هکتار ی مسجد پر از جمعیت بود. نزدیک سحر که بیشتر این جمعیت خوابیده بودند متحیر بودیم اذان که شروع شود و این جمعیت میلیونی بخواهد برای نماز وضو بگیرد، چه می‌شود؟

وقتی جمعیت روی به 100هزار می‌رسد دیگر این امکانات پاسخگو نیست حتی برای یک وضو گرفتن و فراهم بودن یک آب خنک. لذا رهبری مساله تسهیلات را مطرح کردند. ضمن اینکه بودجه دولتی خاصی به صورت ردیف برای مسجد جمکران نیست.درگذشته برای گرفتن کمک به خدمت مقام معظم رهبری مراجعه کرده بودند که. ایشان با لحنی توبیخ آمیز فرموده بودند ما برای حل مشکلات به مسجد جمکران متوسل می‌شویم آن وقت شما برای مسائل مسجد جمکران به پیش ما می‌آیید؟ حالا ضد انقلاب جوری وانمود می‌کنند که گویا ایشان ده‌ها میلیارد به مسجد جمکران کمک کردند. که البته  دروغ محض است.

امور این مسجد بیشتر با نذورات و هدایای مردم است که پیش برده می‌شود. وقتی بودجه‌های فرهنگی به تئاتر و موسیقی و انواع کارهای فرهنگی تعلق می‌گیرد باید سهمی هم به عبادت مردم تعلق گیرد. یک بخشی از واجبات، تسهیلات است که جنبه مقدمه دارد. بخش دیگر مسائل فرهنگی و معنوی است که کار اصلی ما است. در 15 شعبان و در آن مقطع زمانی حدود 460 برنامه فرهنگی در مسجد جمکران اجرا شد. از حلقه‌های معرفت گرفته تا سخنرانی‌ها، نمایشگاه‌ها و انواع برنامه‌های مختلفی که در مسجد جمکران اجرا شد و ما همچنان مشغول ساماندهی هستیم.

قلم اینجا رسید و سر بشکست

هیچ چیزی در علم خدا و آنچه که انجام شده اتفاقی نیست. ما می‌گوییم اتفاقی اما در علم خدا معلوم بوده که قرار است در قم حوزه علمیه‌ای شکل بگیرد و در کنار آن مسجدی بنا شود. پس هزار و خورده‌ای سال قبل باید مسجدی در کنار این پایگاه ایجاد شود در روایات داریم که علم از نجف هجرت می‌کند و از قم است که معارف تشیع، اهل‌بیت(ع) و اسلام به گوش جهانیان می‌رسد. پایگاه عظیم تشیع هم دو معنا دارد یکی اینکه میعادگاه شیعیان است که به اینجا می‌آیند و یک معنای دیگر اینکه اینجا پایگاهی است که از اینجا معارف تشیع به گوش دنیا می‌رسد. امیدواریم در این دوران بتوانیم کاری هر چند اندک در مسیر ترویج معارف اسلام ناب انجام دهیم.

 شاید بیشتر از خیلی‌های دیگر شما این روزها به وجود مقدس حضرت صاحب الزمان(عج) می‌اندیشید. درباره ایشان به چه چیزی فکر می‌کنید؟

ما چه باید بگویم. قلم اینجا رسید و سر بشکست. هر چه داریم از وجود مبارک ایشان است که واسطه فیض الهی هستند. همه نعمت‌ها همه برکات. ما این روزها با خودمان فکر می‌کنیم که در محضر خدا، و در معرض دید ایشان هستیم و ایشان شاهد اعمال ما هستند و در این پیچ تاریخی و در این شرایط حساس روزگار ما باید ببینیم چه وظایفی را باید انجام دهیم که رضایت ایشان را در پی داشته باشد.

نظر پایانی خود درباره ماهیت کار رسانه‌ای و مخصوصاً تسنیم بفرمائید.

فکر می‌کنیم که امروز جبهه جنگ ما با دنیای استکبار در جبهه جنگ نرم و در واقع عرصه جهاد اکبر است. عرصه‌ای که خیلی خطرناکتر از جنگ سخت و نظامی است. در آن عرصه هر کسی قربانی شود شهید محسوب می‌شود اما در این عرصه هر کسی قربانی شود به جهنم می رود. آن جبهه از نظر زمان و مکان خیلی محدود بود و این عرصه به شدت گسترده است و تا اعماق خانه ها و صندوق‌خانه‌ها و خانواده‌ها مخصوصاً جوانان، و دخترها و پسرها را هدف‌گیری کرده است. ما مراکزی از جنس تسنیم را در تراز آن لشگرها و سپاه‌ها و محورهای مهم دفاع مقدس می‌دانیم.

ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم

در زمینه فرهنگی و فرهنگ عمومی و اجتماعی ما امروز چالش هایی داریم که رسانه‌ها می‌توانند کمک‌کننده باشند. ما باید ابتدا منکر را در جامعه منکر نمایش دهیم و معروف را معروف. سپس امر به معروف و نهی از منکر کنیم. دشمن امروز در جامعه آمده و ارزش ها را جابجا کرده است. امروز از نظر برخی افراد با کاری که دشمن کرده است، بی‌حجابی یک ارزش و حجاب یک ضد ارزش تلقی شده است. در این جهت رسانه‌های داخلی و شبکه‌های اجتماعی هم دامن زده‌اند. رسانه‌های غربی همواره تلاش دارند که خط تهاجم فرهنگی خود را در قالب الگوسازی از اسطوره‌های سینمایی یا ورزشی دنبال کنند.. المپیک ها و مسابقات جهانی به نوعی تخدیر و سرگرم کردن جامعه جهانی است که همزمان با آن‌ها همین جماعت غربی بزرگترین جنایات و تجاوزها نسبت به ملت‌ها را مرتکب می‌شوند. برخی از ما هم ناخواسته در زمین آن‌ها بازی می‌کنیم. البته ورزش  ارزشمند است.  از منظر رهبرانقلاب،کف ورزش استحباب است و سقفش وجوب است. ورزش از ضرورت‌های زندگی انسان است. اما حساب تماشای ورزش با خود ورزش تفاوت دارد. که البته آن هم در حد خودش می تواند لذت‌بخش و شاداب‌کننده باشد. اما برای سلامت کار بایستی  طوردیگری کار شود.

در هر حال برعکس 8 سال دفاع مقدس در این‌جا باید تهاجمی عمل شود. در عرصه جنگ نرم باید مهاجم و بسیار باهوش باشیم. در جنگ نظامی عمدتاً مدافع بودیم و وظیفه‌مان چه بسا باید در همین حد می‌بود. نمی‌توانستیم آغازکننده باشیم اما در این عرصه باید مهاجم باشیم. حضرت امام(ره) نیز در عرصه جنگ نرم این انقلاب را به پیروزی رساندند. امام همیشه خود مهاجم بودند. رمز موفقیت ایشان هم همیشه در همین بود که ایشان همیشه مهاجم بودند و آن‌ها مدافع. همواره امام فعال بودند و مخالفان منفعل. ابتکار عمل همیشه در دست امام بود و آن‌ها پشت سر ایشان می‌دویدند که چه بکنند و چه مواضعی بگیرند. رهبر معظم انقلاب هم همین‌طور هستند. در مسائل سیاسی، اجتماعی و الهی همیشه ایشان مهاجم هستند و دشمنان در برابر ایشان منفعل هستند. از سرعت عمل و جبهه گسترده‌ای که شما بازکردید و در آن فعال هستید خوشحال هستیم. ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.