یکی از نکات قابل تامل، تاسیس شبکه نسیم است که هویت و ماهیت مشخصی ندارد و فعالیت و ماموریتش بر سرگردانی دلالت دارد، البته تاسیس هر شبکهای بدون تعریف ماموریت سرانجام به بیهویتی خود شبکه میانجامد.
بگذارید این مهم را از دریچه استراتژی مدیریت فرهنگی ایرانی بررسی کنیم. ما ایرانیها در عرصه فرهنگ عادت داریم روز اول کاری را شروع کنیم و روز صد و یکم در فعالیتی که بنیانگذارش بودیم در گِل و گُل میمانیم؛ تازه اتاق فکر تشکیل میدهیم، چه کنیم و برای ادامه انجام هر فعالیتی ایده گدایی میکنیم. شبکه نسیم با همین شیوه افتتاح شده، یعنی با سردرگمی محض و بدون برنامه. حالا که تاسیس شده، هر کس هر ایدهای را که میتواند برای پر کردن آنتن پیاده میکند، بدون آنکه زیربنای ساختاری علمی- فنی ارائه کند. جنگ سردرگم خندوانه که مدتی است از شبکه نسیم پخش میشود به تبع ساختار شبکه نسیم، بیهویت و بیبرنامه است. این بیهویتی از منظر نگارنده ریشه در ساختار دارد، یعنی فرم میتواند موجب هویتبخشی به جنگی ترکیبی همچون خندوانه شود. هر بخش از برنامه روتین شنبه تا چهارشنبه خندوانه مجموعهای است از:
1- گفتوگو با چارچوب تاکشویی
2- اجراهای زنده دو نفری رامبد و نیما (نمایشهای دونفره)
3- استندآپ کمدی هنرپیشههای مشهور کمدی
4 – گفتوگوهای پراکنده و بیهویت مردمی
درباره بخش اول باید گفت تکلیف بخش «گفتوگومحور» برنامه به هیچوجه مشخص نیست. میهمانان به هیچوجه دستهبندی مشخصی ندارند و هر هفته براساس شانس و اقبال چند نفری به برنامه دعوت میشوند. نکته مهم این است که ریتم میهمان هارمونی پیوسته در نسبت با موضوع و مفهوم برنامه ندارد، یعنی تکلیفمان مشخص نیست که عمده روایت برنامه درباره سبک زندگی شاداب است که میهمان با این مفهوم باید نسبتی داشته باشد که قطعا نیست یا زندگی با خندههای الکی و هرهریمابانه. با ارائه این تحلیل حضور میهمانان در بخش گفتوگو پیوستگی هارمونیک و موضوعی ندارد و بسیاری از گفتوگوها با هدفگذاری اصلی برنامه مرتبط نیست. ریتم گفتوگوها و موضوعاتی که در آیتم تاکشویی برنامه دستمایه قرار میگیرد عمدتا تناسبی با محور برنامه خندوانه ندارد. به عبارت دیگر گاهی گفتوگوی رامبد جوان با برخی میهمانان آنقدر جدی میشود که ریتم برنامه دچار اعوجاج میشود و معلوم نیست که این برنامه قرار است یک برنامه مفرح باشد یا شبیه آنچه در پارک ملت، کولهپشتی و مثلث شیشهای رخ داد. از این منظر بخش گفتوگوهای سرگردان به این برنامه خیلی لطمه میزند. اما بخش بعدی برنامه استندآپ کمدی است که مدعوین این بخش غیر از علیرضا خمسه و رضا شفیعیجم که تکلیفشان مشخص است و به کار خود مسلطاند، سایرین اجرای استندآپ حرفهای ندارند. خمسه و شفیعیجم به معنی واقعی استندآپ کمدی اجرا میکنند. معمولا استندآپ کمدیهای امروزی مشخصا به هجو شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میپردازند و شفیعیجم و خمسه با تاکید بر این دو مهم، بخشی که برعهده آنان واگذار شده را بهخوبی ایفا میکنند. شاید تنها نقطه قوت برنامه حضور این هنرپیشههاست.اما سایر مدعوین، هنرپیشههای کمدی هستند که ربطی به استندآپ کمدی ندارند. این دسته میهمانان معمولا بازیگرانی شناخته شده هستند که صرفا با متن نمایشی میتوانند اجرای کمدی داشته باشند. این طیف از بازیگران به برنامه دعوت میشوند و به جای اجرای استندآپ، خاطره تعریف میکنند. در صورتی که شکل اجرای فیزیکی استندآپ را هم نمیتوانند ادا کنند. لازم است در توصیف بخش استندآپ نکتهای را اشاره کنیم که ما ایرانیها در برنامهسازی هم شاهکار هستیم. اصلا برنامه سرگردان خندوانه همانطور که در ابتدای برنامه اشاره شد فرم مشخصی در اجرا ندارد یعنی معلوم نیست برنامهای برای اجرای استندآپ است یا برنامه گفتوگومحور. حفرههای برنامه معمولا با گفتوگوهای مردمی و کاملا سرگردانی پر میشود، یکی جلوی دوربین جوک تعریف میکند، یکی خاطره میگوید، نوستالژی ادا میشود و کلا هدفگذاری با بیبرنامگی خاصی پیش میرود. با استناد به دلایلی که عنوان شد توصیف تکنیکال از برنامه خندوانه یک سلبریتی سردرگم و گنگ است اما در فرامتن این برنامه رامبد جوان در گفتوگوهایش درباره خلأ خنده در برنامههای تلویزیونی حرف میزند. این سخنان شبههآفرین است. جوان درباره واژه خلأ خنده طوری حرف میزند که گویی مردم ما آدمهای عبوسی هستند که هیچ وقت نمیخندند و برداشتهای مختلفی از این حرف میشود. در صورتی که فرهنگ عمومی و مردم ایران زمین در ابعاد دینی، اجتماعی، زیست شاد و مفرح را عمدتا تجربه میکند و خلأ خندهای در آن وجود ندارد. ضمن اینکه اگر این سخن نوعی اعتراض به سازوکار تلویزیونی است، رسانه ملی بیش از یکصدهزار ساعت در 4 سال اخیر سریال کمدی آن هم از جنس مفرحش ساخته و مشخص است آنچه شعار این برنامه است یعنی خلأ خنده جهل فردی اجراکننده خندوانه است. این شعار تسری پیدا میکند به اشعاری که در این برنامه اجرا و خوانده میشود، اشعار هرهریمابانه بیسروته. کافی است روال اجرای اشعار را با برنامه عمو پورنگ مقایسه کنید که حتی ترانههای شاد برنامه عموپورنگ کاملا برنامهریزی شده و معنادار است و با یک رویکرد سطحینگرانه در برنامه اجرا نمیشود. اما اجرای فردی یکی، دو ترانه آن هم برای روزهای متمادی شعار، رویکرد و هدف برنامه را تبدیل به ضدخودش میکند. برنامه خندوانه با اجرای یک ترانه خاص در طول چند هفته تبدیل به سوهان روح مخاطبان میشود. ضمن اینکه این اجراها عمدتا با تماشاگرانی صورت میپذیرد که به صورت مستمر در این برنامه حضور دارند و مجری محترم شناسنامه حاضران را دارد و حتی برای آنان تولد میگیرد. این تولد بازی و فوت کردن شمع و انگشت زدن به کیک شکل تهوعآور و بیمنطقی دارد و این مراسم به هویت چندگانه برنامه دامن میزند.
مزه سیاست به جای خنده!
اما برنامه خندوانه تا 18 شهریور 1393 با همه کاستیهایش در فرم و محتوا و حتی در اجرای ملون رامبد جوان بسیار قابل تحمل بود اما در 18 شهریور اقدام به دعوت میهمانی کرد که عملا نشانههای بروز افسارگسیختگی در این برنامه را میتوان به چشم دید. در این تاریخ سیاستمداری به برنامه دعوت شد که منشأ دروغپردازیهای سیاسی مهمی است. خاطرمان باشد میهمان 18 شهریور برنامه خندوانه همان کسی است که به شایعه سرطان زا بودن پارازیتها توسط شبکههای ماهوارهای دامن زد و در پروژههای دروغساز علیه نظام جمهوری اسلامی مشارکت کرد، میهمان مورد اشاره اگر دست به چنین کارهایی نمیزند شاید گاردین او را به عنوان یکی از پنجاه منجی کره زمین معرفی نمیکرد! آیا مردم در برنامه خندوانه سخنان ایشان را باور میکنند؟! آیا خندههای کسی که با سمپراکنی در جامعه به دنبال خلق موقعیت سیاسی است را باید باور کنند؟ این نمونه اتفاقا یکی از گافهای رامبد جوان و شاید یکی از سیاستهای کلان اتاق فکر او است.
صدای چکاوک نر برای خانم دکتر!
نکته جالب این برنامه این است که یکی از مشاوران ایشان برای خانم دکتر صدای «چکاوک آسمانی نر» درمیآورد! بنازم به این سازمان صدا و سیما که مشاور مذکر سازمان محیط زیست برای میهمان حاضر در استودیو صدای چکاوک نر درمیآورد و باری همه حیثیت خندوانه به حراج گذاشته میشود. باشد که مدیران محترم رسانه ملی با دقت افزونتری به تولید برنامههای هدفمند دقت نظر داشته باشند.
Sorry. No data so far.