حضرت امام (ره) از قديم و بارها اشاره ميفرمودند كه برخي به دنبال القاي اين هستند كه روحانيت را صرفاً محدود به محراب و منبر و اشتغالات درسي و بحثي كنند و از شئونات اجتماعي و اصلي كه ميتواند اثرگذار در حكومت و سياست و اجتماع و جامعه باشد، كنار بگذارند. ميخواهند فضا را اينگونه ترسيم كنند كه اگر كسي هم خواست وارد اين عرصهها شود، دنياطلب و قدرتطلب معرفي شود. افرادي را هم كه كناره ميگرفتند از وظايف حكومتي كه بايد انجام ميدادند ـ خصوصاً در جريان مبارزاتي كه قبل از انقلاب صورت ميگرفت ـ اينها را افراد مقدس و به تعبيري روحانيون واقعي معرفي ميكردند.
اين شائبه يا انفكاك از سالهاي دور در مورد روحانيت مطرح ميشد. دشمن ميخواهد روحانيت را منزوي كند، از اين تفكر استقبال ميكند. اين فكر غلطي است كه اگر روحاني فكر كند از سياست كناره بگيرد، مورد احترام قرار ميگيرد. اگر روحانيت منزوي شد و كنارهگيري كرد و به اين دليل مورد احترام واقع شد، بايد بدانيم كه اين احترام، بيپايه و سست است، چراكه آنها با اصل روحانيت مشكل دارند. بنابراين بر روحانيت لازم است كه بداند وظيفهي اصلياش در قبال جامعه و دين چيست تا انجام وظيفه كند.
نسبت روحانيت و نظام اسلامي
بايد توجه كنيم كه نسبت روحانيت و نظام اسلامي كه رهبر معظم انقلاب به آن اشاره كردند، يك بحث كلان و بالادستي است. روحانيت بايد نسبت به اصل نظام دغدغهمند باشد و در مقابل تهديدها و چالشهاي پيشروي نظام احساس وظيفه كند. بايد در عرصههاي فكري، برنامهريزي، اعتقادي حضور مؤثر داشته باشد.
به نقش مراجع تقليد نسبت به حكومت توجه كنيد. در بزنگاههاي اصلي كه نظام نيازمند حمايت مراجع است، پا به عرصه ميگذارند و حمايت ميكنند. مثلاً در جريان پس از انتخابات 1388، مراجع در برهههاي مختلف آمدند، حمايت كردند، بيانيه دادند و سخنراني كردند. جنس حمايت و نصيحتي هم كه رهبري در مورد روحانيون نسبت به نظام فرمودند، از اين جنس است. يعني در جاهايي كه نياز است و دشمن ميآيد و اين شايعه را ترويج ميكند كه مثلاً مراجع نسبت به اصل نظام نااميد شدهاند و نسبت به بخشي از نظام رويگردانند، مراجع ميآيند و حمايت ميكنند. يا اينكه مراجع در جايي كه احساس خلأ و كاستي ميكنند، وارد شوند و انتقاد بكنند و نسبت به موضوعات اصلي نظام دغدغهمند و حساس باشند و به نصحيت و امربهمعروف و نهيازمنكر مبادرت كنند.
معتقدم كه توقع مردم از روحانيت اين است كه روحانيت را در وسط گود نظام ببينند. در مقطعي رهبر انقلاب نسبت به جامعه مدرسين حوزه علميه قم گفتند كه جامعه مدرسين نسبت به مسائل حكومتي موضعگيري داشته باشد. يعني بعضي جاها بگويد آري و بعضي جاها بگويد نه. همين حضور فكري و پشتوانه عقيدتي و فكري بودن روحانيت براي نظام، به نظر من بخشي از رسالت روحانيت است.
عقبهي تاريخي نسبت روحانيت و سياست
متأسفانه حوزه و روحانيت در گذشته آن جايگاه اصلي خودش را به روشني نتوانسته بود ايفا كند. البته حضور داشت، اما به صورت فردي و شخصي. حضرت امام (ره) توانست اين پتانسيل حوزه و روحانيت را اجرايي و عملياتي كند و حكومت را به دست روحانيت بسپارد. در گذشته اينگونه نبود و هر جا كه روحانيت احساس كرده بود ميتواند منشأ اثر باشد، پا به ميدان گذاشته بود.
نمونهاش آقا سيد محمد طباطبايي، معروف به سيد محمد مجاهد كه ايشان در جنگ ايران و روس از نجف آمد و از طرف ايران در جنگ شركت كرد. اين يكي از نقاط عطف حضور روحانيان است. در واقع وقتي ميبيند يك كشورِ بيگانه نسبت به منافع داخل نظام چشم طمع دوخته و حمله كرده است، درس را در نجف رها كرده و به ايران ميآيد و در جنگ ايران و روس شركت ميكند و فتواي جهاد صادر ميكند.
اين نقاط متمايز فرهنگ روحانيت شيعي است؛ اما اينها تا پيش از نظام جمهوري اسلامي به صورت پراكنده و فردي و شخصي بود. نمونه ديگرش مسأله مشروطه است كه به دليل اختلاف نظري كه بين روحانيت و علما ايجاد شد، متأسفانه مشروطه به جايگاهش نرسيد. تنها پس از پيروزي انقلاب اسلامي بود كه حكومت جايگاه اصلي خود را در ميان روحانيت پيدا كرد.
تاريخ نشان داده كه هر وقت روحانيت منزوي شده و خودش را كنار كشيده، افرادي ديگري آمدهاند و صحنهگردان شدهاند. در نهضت مشروطه مشاهده ميكنيد به محض اينكه روحانيت خودش را كنار كشيد، افرادي با عناويني مثل منورالفكري آمدند و كار را به دست گرفتند و صحنهگردان شدند. هر جا كه روحانيت خودش را كنار بكشد و كنار گود بايستد، عرصهي ادارهي جامعه اسلامي طبيعتاً نياز به متولي خواهد داشت و افراد ديگري كه با اين فرهنگ بيگانه هستند، ميآيند و حكومت را دست ميگيرند. آنجا ديگر چيزي از روحانيت و دين باقي نخواهد ماند.
اين جمله معروف ـ كه فكر ميكنم از دكتر شريعتي است ـ با اين مضمون كه: من امضاي هيچ روحاني را پاي هيچ قراردادي نديدم كه ذرهاي از خاك ايران را به بيگانه بدهد. اين نشان از حريت و آزادگي روحانيت دارد كه باعث شد در قرون متمادي نقش محوري خودش را ايفا كند. البته اين نقش و حضور فراز و نشيب هم داشته، اما تجربه نشان داده هر جا روحانيت وارد عرصه شده، بيگانگان چشم طمع از اين كشور بريدهاند.
ترفند جدايي حوزه از حكومت
توقع ما از دشمن نبايد به غير از دشمني چيز ديگري باشد. اساساً نبايد از دشمن انتظاري غير از اين داشت. اما اينكه دشمن در عرصههاي مختلف چه ابزاري را براي اعمال اين دشمني استفاده ميكند، آن چيزي است كه به تعبير رهبر انقلاب، خواص بايد نسبت به آن هشيار باشند. در يك مقطع از طريق مسائل فرهنگي وارد ميشود، در مقطعي از طريق مسائل سياسي و در مقطعي هم از طريق مسائل اجتماعي. درواقع در هر مقطعي با استفاده از ابزارهاي خودش وارد ميشود، اما تمامي اين ابزارها يك هدف را نشانه گرفته و آن اصل نظام است. شما در جريان فتنه سال 1388 مشاهده كرديد كه با ابزار سياسي و فرهنگي وارد ميدان شد. خواص و نخبگان سياسي و فرهنگي جامعه هم بايد رصد كنند و اين ابزارها را در مقاطع خودش شناسايي كنند و پادزهر مستقيم آن را به جامعه معرفي كنند. اين نقش اولي و ذاتي خواص و بالأخص روحانيت است.
در جريان فتنه سال 1388، دشمن با تفكر جدايي حوزه از حكومت، جدايي حوزه از سياست و جدايي مراجع از حكومت، به دنبال ايجاد يك انشقاق بود. به همين دليل با تدارك بمبارانهاي گسترده تبليغاتي و هجمههاي رسانهاي، اين موضوع را به جامعه پمپاژ ميكرد. آنها ميخواستند چنين وانمود كنند كه بخشي از بدنه حوزه و روحانيت نسبت به نظام و حكومت و نسبت به رهبري زاويه دارد، اما در طول حضور رهبر معظم انقلاب در قم و در جلسات و ديدارهايي كه ايشان با مراجع معظم تقليد، علما، فضلا و نخبگان داشتند، شما ديديد كه برنامههاي دشمن در قبال حوزه راه به جايي نخواهد برد.
Sorry. No data so far.