طی هفتههای گذشته، رحیم مخدومی نویسنده و خاطرهنگارِ دفاع مقدس، خبر برپایی جایزهٔ ادبی «داستان فتنه» را با ارسال پیامک از تلفن شخصیاش، به چند دوست نویسنده رساند. این آغاز حرکتی مردمی برای ثبت ادبی رویدادهای سال ۱۳۸۸ بود. حرکتی که از سوی ضدانقلاب با واکنش تند مواجه شد. اشا، چندی پیش به بازتاب واکنش ضدانقلاب پرداخت و آن را سندی بر اهمیت این رویداد فرهنگی قلمداد کرد. «اشا» برای پیگیری بیشتر موضوع، گفتگویی با رحیم مخدومی انجام داده که اینک پیش روی شما است:
■ آقای مخدومی! لابد گزارش ما درباره واکنش ضدانقلاب را مطالعه کردید. بگذارید از همینجا شروع کنیم و نظرتان دربارهٔ این واکنشهای عصبی را بپرسیم.
بله مطلب را خواندم. معتقدم یک امر واجب، اما مغفولمانده احیا شده و بعضی را تحریک کرده است. واکنشهای مختلف، منجر به حساسیت بیشتر نگاه ما هم شد. هرچند خود ما مبتکر و بانی حرکت بودیم، اما اینقدر که واکنشها ما را روی موضوع حساس کرد، حساس نبودیم.
طبیعتاً افرادی که واکنش منفی نشان دادند دوست داشتند که این امر همچنان مغفول و خاموش بماند، اما خب اتفاقی افتاد و این بیدار شد و به حرکت در آمد. طبیعی است که اینها یک دفعه شوکه شدند و برای اینکه این حرکت را در نطفه خفه کنند هیچ راه دیگری جز دروغپردازی نداشتند.
بعد از این اتفاق، برخی از دوستان اینها را ارجاع دادهاند و گفتهاند بروید و نوع جایزهای که تعیین شده را ببینید تا بدانید چه قدر است، در حالی که من میگویم اینها دیدهاند و عمداً دارند وارونه جلوه میدهند. شاید بتوان یکی از اسامی مطرح فتنه را «دروغ» گذاشت. متأسفانه اینها میخواهند با مقولات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی با دروغ مواجهه کنند.
■ واقعا این میزان جایزه اینقدر زیاد بوده که دشمنان روی آن مانور دادهاند؟
راستش خودم شرمم میآمد که میزان جایزه را اعلام بکنم. مانده بودم که آیا این درست است که وقتی یک نفر در سطح کشور رتبه اول را میآورد، ما به او بگوئیم از یک شهرستان بیا ورامین، یک سکه بگیر و برو؟ الان ارزش جایزهٔ مسابقاتی کوچکتر از این، ۱۰ برابر جایزهای است که ما تعیین کردهایم. منتها توان ما بیشاز این نبوده. برای همین هم داریم تلاش میکنیم کمک بگیریم. با این حال گفتیم اگر اعلام نکنیم و به افراد بگوئیم تشریف بیاورید جایزه بگیرید، شاید توقعات دیگری داشته باشند و در حقشان اجحاف بشود. منتها گفتیم از ابتدا شفاف جلو برویم تا افراد با آگاهی شرکت کنند. صداقت بهتر است و ضمناً نویسنده متعهد غالبا برای انگیزهاش مینویسد.
■ ایدهٔ برگزاری جایزه از کجا آمد؟
مقام معظم رهبری در رهنمودهایی که به خصوص در قضایای فتنهٔ اخیر به هنرمندان داشتند، توقعشان این بود که هنرمند نسبت به وقایع جامعهاش بیتفاوت نباشد. متأسفانه در بین هنرمندان یک بیماری روشنفکرمآبی رخنه کرده با این مضمون که هنرمند به هیچ وجه نباید نسبت به جریانهای سیاسی و اجتماعی خودش واکنش نشان بدهد.
■ برخلافش به نظر میرسد گویندگان این حرف، خودشان از همه سیاسیترند!
بله، همین را میخواهم بگویم. در عمل اینها غلام حلقه به گوش جریانهای معاند شدهاند. جریانهایی که علیه مردم هستند. هنرمند مال مردم است. هنرمند به عنوان دیدهٔ بیدار مردم که مسیر را خوب ببیند و به مردم نشان بدهد، هنرمندی که اسم خواص و نخبه رویش گذاشته میشود و برای خودش مخاطب دارد، باید چند قدم از مردم جامعه جلوتر باشد نه اینکه خلاف مسیر مردم باشد. ما دیدهایم که در بعضی موارد مردم از هنرمندان جلو افتادهاند.
آنچه تودهٔ مردم و رهبران ما از هنرمند انتظار دارند، هنرمندی است که به عنوان روشنگر مخاطب خودش جلو بیفتد، کژیها را پیدا کند و به جامعه آگاهی بدهد.
در قضایای فتنهٔ اخیر توقع این بوده که هنرمند نقش ایفا کند. خب، بهترین کاری که از من نویسنده انتظار میرود چیست؟ یک بنده خدا میرود فریاد میکشد، یکی رأی میدهد، یکی اعلام حضور میکند، ما هم در کنار همهٔ اینها باید هنر خودمان را به خدمت بگیریم. با این نیت بنده رصد کردم و دیدم آقایان سیاسی بد کار نکردهاند و در این زمینه کتابهایی چاپ شده. شعرا هم کتابهایی چاپ کردهاند. اما در داستان کاری نشده. ما یک مؤسسهٔ کوچک هستیم در یک شهرستان، اما بر خود وظیفه دانستیم تا این حرکت را شروع کنیم. دربارهٔ قضیه فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که فراخوان کشوری صورت بگیرد. ما این را در قالب داستان کوتاه و داستانک اعلام کردیم، اما جای گسترش دارد.
■ فکر میکنید ثبت وقایع سال ۸۸ چه لزومی دارد؟
آیندگان در خصوص این مقطع تاریخی قضاوت خواهند کرد. خب بر چه اساسی قضاوت میکنند؟ بر اساس تاریخ ما، کتب ما، خاطراتی که ثبت میشود و محصولات فرهنگی و هنری که ماندگار خواهد شد. چون آن موقع ما نیستیم که بخواهیم مدافع این مقطع تاریخی باشیم. متأسفانه حتی دربارهٔ انقلاب آثار ادبی کافی نداریم. من در ورامین زندگی میکنم، ورامین نقطهٔ عطفش قیام ۱۵ خرداد است اما متأسفانه چیزی در این باره نداریم، حتی آمار دقیق دربارهٔ شهدا نداریم چه برسد به اینکه بخواهیم دربارهٔ اینها مطلبی ارائه بدهیم.
اصلا خود جریان ۱۵ خرداد که به عنوان جرقهٔ انقلاب اسلامی است، یک دنیا حرف برای گفتن دارد، منتها ثبت نشده است. این، لزوم حرکتهای ادبی اینچنینی را بر ما که شاهد خسران گذشته هستیم بیشتر معلوم میکند. ما الان بیشتر مراقب هستیم. باید نقاط عطف تاریخی را ببینیم، ثبتش کنیم، اسنادش را جمعآوری کنیم تا ماندگار شود. این ماندگاری هم برای امروز جامعهٔ ما مفید است تا مانع ارائهٔ اطلاعات دروغین بشود. وقتی حقایق ثبت شود و اسناد و مدارک ارائه بشود، افراد به حقایق پی میبرند و موضع واقعبینانه خواهند گرفت. گذشته از مقطع امروز، اگر این کار را نکنیم بدهکار آیندگان خواهیم بود.
■ بررسی تاریخی نشان میدهد میان اتفاقات سیاسی اوایل دهه ۶۰ و فتنه ۸۸ اشتراکات و تشابهات زیادی وجود دارد. فکر میکنید اگر تاریخ آن دهه، درست ثبت و منتقل میشد، در سال ۸۸ شاهد اتفاقات و خسرانها و کجرویها و گمراهیها بودیم؟
نکتهٔ خوبی را اشاره میفرمائید. من اشاره میکنم به قطعات بسیار کوتاه از برنامهٔ «شاخص» که سیما پخش کرد. مگر این چند دقیقه شد؟ همان چند دقیقه توانست به اندازهٔ هزینهٔ بسیار سنگینی که هم از لحاظ زمان و هم از لحاظ اعتبار و هم از لحاظ مالی میتوانست گریبانگیر نظام ما باشد، بازدارنده باشد. این اتفاق، در عین مسرت و خوشحالی، یک هشدار و زنگ خطر جدی هم بود.
تجربهها چرا به کمک ما نمیآیند؟ تجربهها کجا مخفی شدهاند؟ کیست که این تجربهها را از لابهلای تاریکخانههای بایگانیها بیرون بکشد و امروز به عنوان چراغ راه در مسیر جوانهایی که سنشان اقتضا نمیکرده که تجربه کنند قرار بدهد تا ما از این منظر یک بار دیگر آسیب نبینیم؟ خب این هم یکی از دلایل متقن دیگر بر ضرورت این کار است. اگر امروز هم ما ثبت نکنیم و هنرمندان، سیاسیون، شعرا و هرکسی در حیطهٔ تخصصی خودش، به یک فریاد یا رأی اکتفا کنند، قطعاً ما در آیندهٔ نزدیک که تکرار تاریخ همچنان ادامه دارد، به خسرانی که این فقدان ثبت و استفاده از هنر برای ماندگاری این اتفاقات خواهد شد، دوباره دچار خواهیم شد.
■ فکر میکنید با گذشت یک سال و اندی از فتنه ۸۸، چرا داستاننویسان ما از این اتفاق غافل بودهاند و کناره گرفتهاند؟
این موضوع چند زاویه دارد که باید به هرکدام واقعبینانه نگاه کنیم. اول اینکه باید فتنه را واقعاً فتنه ببینیم. فتنه آن قدر ظریف است که گاهی اوقات در یک خانواده رخنه میکند و دو برادر که زیر یک سقف زندگی میکنند و مؤمن و مسلمان هستند را روبهروی هم قرار میدهد. خیلی خاموش وارد دلها میشود. این در بین نویسندگان واقعیتی بود. فتنه آن قدر خاموش وارد جمع ما که نویسندگانی در یک گروه بودیم، شد که یکدفعه دیدیم در مقابل هم ایستادهایم، اما در عین حال دوستیم.
یکی از دلایل سخت بودن موضعگیری برای نویسندگان، این بود که به واقع در یک حالتی از گیجی و ابهام و گنگی واقع شدند. و اینها را گرفتار سکوتی کرد تا نتوانند از این ابهام خارج شوند. خروج از این بهت زمان برد. میخواهم بگویم این زمان زیاد نیست، چون شدت شوک فتنه شدید بود. مگر افرادی که از چنان بصیرتی برخوردار بودند که قدمهای آهسته فتنه را از همان ابتدا احساس کردند و با بیداری با آن مواجه شدند.
نکتهٔ دیگر این است که افراد آن انگیزهٔ جدی و لازم را ندارند. شاید اگر یکی بیاید انگیزه ایجاد بکند، بقیه بفهمند چه کارها میتوانستند بکنند که نکردند. نیاز به شوک و تلنگری بود. این اقدام ما در واقع برای کسانی که دوست داشتند کاری بکنند اما نمیدانستند چه طور شروع کنند، همین تلنگر است.
■ بازتاب رسانهای این جایزه چطور بوده؟
بنده با خیلیجاها تماس گرفتم، اما تنها دو جا با روی خوش استقبال کردند. یکی سایت رجانیوز بود که لوگوی ما را رایگان در سایت قرار داد و دیگری مجلهٔ راه که پوستر ما را چاپ کرد. جاهای دیگر که اغلب هم همسو هستند، مبالغی در حدود یک میلیون تومان برای یک مرحله تبلیغ ما میخواستند که از توان ما خارج بود. نهایت اینها میامدند و به شکل مصاحبه که هم به نفع خودشان باشد و هم اطلاعرسانی این اقدام فرهنگی صورت بگیرد، کمک میکردند.
■ به نظرتان کافی بوده؟
با توجه به ضرورت و اهمیت موضوع که یک کار بر زمین مانده و دیر شده است، طبیعی میدانستم وقتی اشارهاش به افراد رسید، واقعا آستین بالا بزنند. این کاری بود که باید دیگران انجامش میدادند که ندادند. حالا یک مؤسسهٔ خصوصی دارد این را انجام میدهد و اینها باید با آغوش باز حمایت میکردند که متأسفانه نکردند.
■ اینروزها بحث دربارهٔ «جنگ نرم» و هزینه برای این موضوع بسیار زیاد است. بسیارند مراکزی که متولی این کار شدهاند و برای آن هزینههای بسیار زیاد صرف میکنند بدون آنکه نتیجهای داشته باشد. اگر بپذیریم که جنگ نرم، گونهای فرهنگی است و کار شما از مصادیق آن، مرکزی پیشنهاد کمک در این خصوص به شما ارائه کرده است؟
تا حالا که نه. شاید نگاهشان به این فراخوان، نگاه خارج از حیطهٔ کاری خودشان است. غالباً در محیط اداری، آنچه خودشان انجام بدهند جزء شرح وظایف خودشان میدانند و خیلی نمیآیند سنخیت کارهای بخش خصوصی را با جنس کار خودشان مقایسه کنند. در این صورت میبینند باری که توسط دیگران برداشته میشود، چقدر از لحاظ هزینه و وقت و انرژی به نفع آنها است. متأسفانه نگاه غلط این است. عین این حرکت اگر در حیطه و مجموعهٔ خودشان صورت بگیرد میشود صد در صد کار ما و همه جانبه برای به نتیجه رساندنش بسیج میشوند. اگر افق نگاه را وسیعتر بکنند و هدف را ببیند و هرکس در راستای هدف کمک میکند را از خودشان تلقی بکنند، کارها با سرعت و کیفیت بیشتری پیش میرود.
■ از داستاننویسان مطرح جبهه انقلاب واکنشی نسبت به فراخوان بوده؟
بعضی از دوستان که خودم با آنها ارتباط داشتم، برای بحث داوری قول همکاری دادند. بعضی از این واکنشها که شما هم شاهد بودید و بنده هیچ ارتباطی با آنها نداشتم، منتها رؤیت اطلاعیهها و واکنشها همسویی و خرسندی آنها را نشان داد.
بعضی دیگر، دوستان پیشکسوتی هستند که در این زمینه فعالیت میکنند. من از ایشان دعوت کردم به عنوان افتخاری و میهمان آثار ارائه بدهند. دوستان دست به کار شدند. قرار است بخش عمدهٔ آثاری که میخواهیم به چاپ برسانیم آثاری باشد که توسط فراخوان و با عنوان مسابقه به دست ما میرسد و در کنار اینها بخشی به آثار پیشکسوتان اختصاص پیدا میکند.
■ مهلتی که برای ارائه آثار مشخص کردهاید کم نیست؟
احتمال دارد که زمان بیشتر شود، چون مقدرای از زمان به خاطر دست تنهایی تلف شد. ما از مهرماه شروع کردهایم اما شما واکنشها را آخر مهر میبینید. در واقع یک ماه زمان طی شده تا اطلاعیههای ما به خاطر بضاعت کمی که در اطلاعرسانی داشتیم، دیده بشود. میتوانیم بگوئیم که اطلاعرسانی ما از اول آبان شروع شده. منتظر هستیم ببینیم چه تعداد آثار به دستمان میرسد. اگر راضی کننده باشد ما طبق وعده ۱۴ آذرماه اهدای جوایز را خواهیم داشت. اگر احساس کردیم که نیاز به فرصت بیشتری است تا آثار بیشتری دستمان برسد این زمان را تمدید خواهیم کرد.
■ برگردیم به تهمتها. این هزینههای به زعمِ ضدانقلاب هنگفت جایزه، از کجا تأمین میشود؟
تا این ساعت که با شما صحبت میکنم، حتی یک ریال از هیچ کس یا نهاد به دست ما نرسیده و این هزینههای به قول ضدانقلاب نجومی، از هزینههای شخصی خودمان است. منتها تلاش میکنیم تا از کمکهای مردمی بهرهمند شویم.
■ قصد گسترده کردن کار را هم دارید؟
به زودی فراخوان خاطره منتشر خواهم کرد. به محض اینکه فراخوان داستان به نتیجهای رسید و شکل و شمایل گرفت، فراخوان خاطره منتشر میشود تا آحاد مردم بتوانند شرکت کنند. چون مهمتر و مستندتر از داستان، خاطرات است.
■ این اتفاق مبارک و بیسابقهای است، چون حتی دربارهٔ انقلاب هم اینطور ثبت خاطرات مردمی نداریم.
بله، الان چند سالی است که دفتر انقلاب اسلامی حوزهٔ هنری، سراغ شاخصها و رهبران میرود و خاطرات را ثبت میکند. اما خاطرات مردمی هنوز جایی ثبت نشده. اصلاً نگاه امام این بود که انقلاب، انقلاب مردمی است و نگاه مردم باید تکثیر و ثبت بشود.
مردم ریختند توی خیابان و جلوی فتنه را گرفتند و چشم و دستشان را از دست دادند. ما در این واقعه مثل خود دفاع مقدس شهید دادیم. خسارت بر کسی تحمیل شده که دیده نمیشود. شاید اصلاً توی هیچ شهرستانی مردم شهرستان ندانند که جانبازان فتنهٔ شهرشان چه کسانی هستند. کار اصلی ما فراخوان خاطرات فتنه است. چون کار بزرگی است، میخواهیم اطلاعیهای تنظیم کنیم و از خیّرین بخواهیم تا کمک کنند. در خصوص ارگانهای دولتی هم ما داریم تلاش میکنیم تا بتوانیم کمک بگیریم.
Sorry. No data so far.