تلاش برای فروش کتب هر روز با حربههای تازهای همراه میشود و در این فضا، یکی از شیوههای در حال عمومیت یافتن، تجدید چاپ کاذب کتب با چاپ محدود در هر دور است تا برای جذب گروهی از مخاطبان که در پی خرید کتب پرمخاطب روز هستند و از قضا جمعیت چشمگیری را شامل میشوند، فضا فراهم شده باشد؛ اما این تنها روشی نیست که برای افزایش تیراژ کتب از آن بهره برداری میشود.
افت کتابخوانی یک منحنی آرام و پیوسته را شامل میشود که در سه دهه اخیر استمرار داشته؛ اما در برخی مقاطع، شیب تندتری به خود گرفته است. بالاترین آمار شمارگان کتاب در سال ۵۸ درست یک سال پس از پیروزی انقلاب به طور متوسط ۱۱هزار و ۳۶۳ نسخه کتاب بوده است و کمترین میزان تیراژ مربوط به سال ۹۲ بود که تیراژ کتب به طور متوسط به دو هزار و ۷۵ رسید و این وضعیت افت تیراژ کتاب همچنان ادامه دارد و احتمالاً متوسط تیراژ کتب به زیر دو هزار نسخه برسد.
اینک دیگر تیراژ پنج هزار نسخه که روزگاری یک استاندارد برای هر چاپ بود، تغییر کرده و تیراژ سه هزار نسخه که استاندارد بعدی بود نیز قابل رعایت نیست و اساساً دور چاپ به همراه هزینه صفحه بندی و زینک با متوسط معمول برای چاپ همخوانی ندارد و به همین دلیل، هزینههای این بخش روی بهای کتب سرریز میشود و قیمت تمام شده هر جلد کتاب به سمت و سویی میرود که بسیاری ترجیح میدهند، مدت طولانی سراغ این یار مهربانشان را نگیرند و هزینههایی که باید صرفش کنند، خرج امور روزانه کنند!
با این اوصاف، طبیعی است که خرید کتاب چند جلدی، نیاز به همت و اراده فراوانی دارد و خرید کتب مرجع نظیر لغتنامه دهخدا با بهای میلیونی، تقریباً بسیار دشوار شده و معمولاً تجدید چاپ چنین کتب پرکاربردی به سادگی انجام نمیشود و پس از هر چاپ نیز ـ به واسطه افزایش بهای کتاب ها ـ با افزایش قیمت پشت جلد همراه میشود.
چاپ نخست کتاب ها با قطر بالا نیز معمولاً در محدوده ناشران دولتی و دانشگاهی قرار گرفته، زیرا معمولاً ناشران خصوصی حاضر به چنین ریسکی نمیشوند و حتی چهرههای مطرح ادبیات که سوابق نشان داده آثارشان به سرعت فروش میرود، تیراژ کتبشان از سه هزار نسخه فزونتر نمیرود و تیراژهای بالاتر، معمولاً با سرمایه گذاری شخصیِ صاحب اثر انجام میشود.
این سه هزار نسخه اما نگاهی خوشبینانه است، زیرا کتب برخی شاعران مشهور با تیراژ اسمی یک هزار نسخه و تیراژ واقعی ۷۰۰ نسخه منتشر میشوند و به همین دلیل برای تأمین حق التحریر نویسنده، هزینه تنظیم و چاپ، سهم ناشر و سهم کتاب فروشیها، قیمت کتاب به شدت بالا میرود؛ اما تنها دلیل کاهش تیراژ کتب و رساندن به ۷۰۰ تا ۳۰۰۰ نسخه، نبود خریدار نیست و چنین تیراژی دست کم برای نویسندگان مطرح، حکم یک شوخی را دارد.
آنچه باعث میشود، ناشران حتی کتب نویسندگان مطرح را با تیراژهای بسیار محدود به زیر چاپ ببرند و در چاپ دوم، سوم و چهارم نیز افزایش تیراژ چشمگیری نداشته باشند، مزیتی است که رسیدن کتاب به چندمین چاپ با خود به همراه میآورد و باعث میشود، مخاطب گرایش بیشتری به این دست کتاب ها نشان دهد و مجموعه اخبار تولیدی در روند تجدید چاپ یک کتاب نیز به این اشتیاق میافزاید و ناشر هر بار با اعلام نسخ یک کتاب و سپس اعلام تجدید چاپ، عملاً به تبلیغ اثر میپردازد.
البته گاهی تیراژها بیش از هزار نسخه است و برخی ناشران یا صاحبان اثر از روشهای دیگری نظیر فروش عمده کتب به نهادهای گوناگون برای چاپ پیاپی یک کتاب استفاده میکنند و به همین ترتیب، برخی کتب در یک دوره زمانی کوتاه، دهها چاپ را تجربه میکنند، بدون آنکه عموم مردم اقدام به خرید وسیع این کتاب داشته باشند؛ اما در عین حال، این کتابها راهی قفسه کتابخانهها و یا در همایشهای تشریفاتی توزیع میشوند و جنبه تزئینی مییابند.
شیوه عجیبتری که مرسوم شده، آمارگیری دورهای از چند ناشر و چند کتابفروشی محدود و اعلام کتابهای پرفروش هر هفته و هر ماه مبتنی بر آمار اعلام شده از این چند کتابفروشی است. این شیوه که البته اندکی نسبت به روش چاپ با تیراژ پایین به قصد تجدیدچاپ، قدیمیتر است، معمولاً توسط هر رسانه با لیستی متفاوت همراه میشود، زیرا شیوههای آمارگیری یا ناقص است و یا کاملاً هدفمند و با جهت گیری مشخص بوده و از این نگاه، چندان قابل اطمینان نیست.
در پایان باید گفت، به کار بستن همه این روشهای غیراخلاقی، برگرفته از یک واقعیت تلخ است و آن، چیزی جز کاهش روزافزون تیراژ کتب و نبود دورنمایی روشن برای تغییر این وضعیت نیست. در یک سال اخیر، چارهای برای بهبود وضعیت اقتصادی کتابفروشیها نظیر معافیت مالیات در نظر گرفته شد تا شرایط برای این قشر قابل تحمل شود؛ اما چنین تدابیری تأثیری در افزایش کتابخوانی ندارد و باید راهی تازه در پیش گرفت؛ راهی که باعث شود نسبتی مستقیم میان رشد جامعه دارای تحصیلات دانشگاهی ایران در سه دهه اخیر با افزایش تیراژ کتب شکل بگیرد.
Sorry. No data so far.