سه‌شنبه 21 اکتبر 14 | 14:47

تحول در علوم انسانی فرع بر تحول انسانی

سومین نشست از سلسله نشستهای دانشجویی تعامل روز دوشنبه هفدهم شهریورماه در موسسه گسترش مطالعات علم دینی صدرا برگزار شد. در این نشست آقای سید مصطفی رضایی دانش آموخته پژوهشکده امام خمینی رضوان الله علیه و انقلاب اسلامی، به ارائه بخشهایی از پایان نامه کارشناسی ارشد خود و مباحثی پیرامون آن پرداخت که گزارش اجمالی […]


rezaeeiسومین نشست از سلسله نشستهای دانشجویی تعامل روز دوشنبه هفدهم شهریورماه در موسسه گسترش مطالعات علم دینی صدرا برگزار شد. در این نشست آقای سید مصطفی رضایی دانش آموخته پژوهشکده امام خمینی رضوان الله علیه و انقلاب اسلامی، به ارائه بخشهایی از پایان نامه کارشناسی ارشد خود و مباحثی پیرامون آن پرداخت که گزارش اجمالی این نشست به همراه برخی توضیحات تکمیلی بدین شرح می باشد:

 

پایان نامه ایشان با عنوان «معرفت شناسی عرفانی از منظر امام خمینی رضوان الله علیه» از چهار فصل به شرح ذیل تشکیل یافته است:
۱٫ ماهیت معرفت عرفانی (از نگاه هستی شناختی و انسان شناختی)
۲٫ مراتب و درجات معرفت عرفانی
۳٫ عوامل موثر در کسب معرفت عرفانی
۴٫ حجاب ها و موانع کسب معرفت عرفانی

 

در ابتدای بحث، ایشان به تفاوت معرفت عرفانی و علم برهانی و رویکرد متمایز حضرت امام اشاره کرد و با اشاره به نظرات خاص امام در تعلیقاتشان بر کتاب «فصوص الحکم» ابن عربی و قرائت بخش هایی از مقدمه کتاب «جنود عقل و جهل» به نقش مسائل عینی و وجودی در دیدگاه امام و غایت انگاری ایشان و عدم وقوفشان در مقدمات و علوم نظری پرداخت. همچنین به شیوه بیان حقایق عرفانی و معارف دینی توسط حضرت امام برای مردم عادی و عوام که برگرفته از روش آیت الله شاه آبادی رحمه الله استاد حضرت امام بوده و نتایج سیاسی اجتماعی خاصی در پی داشته، اشاره کرد.

همچنین به مراتب سلوک عرفانی به نقل از کتاب «آداب الصلاه» امام اشاره کرد که عبارست از: مرتبه اول؛ مرتبه علم برهانی و سلوک علمی که البته کسب علم در این مقام یک حجاب است که باید خرق شود. یعنی باید وارد آن شد ولی در آن توقف نکرد که اگر انسان در این سلوک علمی بماند به استدراج کشیده می‌شود و استدراج به این است که به فروعات کثیره علمی و برهانی دچار شود.

وی در ادامه بیان داشت که تحول در علوم انسانی فرع بر تحول انسانی است چرا که مرتبه وجودی شخصی که می خواهد دست بدین تحول زند و نسبتی که با حقیقت وجود دارد و غایتی که در مسیر سلوک به مقصود، از حصول معرفت مدنظر دارد، مقدم بر کسب معرفت بوده و بر کیفیت حصول آن مؤثر است. امام در آثارشان می‌فرمایند که حتی علم توحید اگر صرف یادگیری آن مدنظر باشد و به عینیت آن و کاربستش در زندگی انسان توجهی نشود، مطلوب نبوده و بلکه زیان آور است. پس اینکه طبق نظر برخی از علما، علوم نظری مطلوب بالذات هستند صحیح نمی باشد و همه علوم نظری اگر به عینیت بینجامد به نتیجه غایی می رسد و الا به عنوان مقدمه باقی می ماند. که این مطلب را آقای رضایی طبق نظر امام متفاوت با نظر ابن سینا دانست که غایت فلسفه نظری را صرف دانستن آن می داند. (و الفلسفه النظریه إنما الغایه فیها تکمیل النفس بأن تعلم فقط.)

در اینجا یکی از حضار سوالی را مطرح کرد با این عنوان که ملاک میزان ورود چیست؟ چرا که در هر علمی هر قدر جلو برویم باز جای کار است که رضایی پاسخ داد این معرفت، تا جایی که با عالم خارج و عینیت وجود، ارتباط داشته و مانع وصول به مراتب بالاتر معرفت نگردد و مسائل فقط انتزاعی صرف نشود باید ادامه داد. به عبارتی بحث نظری صرف حجاب است. بحثی حجاب نیست که ثمره عملی داشته باشد والبته انسان را دچار کبر و غرور نکند.

مرتبه دوم؛ مقام قلب و ایمان است و تفاوتش با علم برهانی در باوری است که در این مرحله وجود دارد نظیر مثال کسی که می‌داند مرده تاثیری ندارد ولی نمی‌تواند شبی با او بخوابد در مقابل مرده شور که باور دارد و راحت سر به بالین مرده هم می‌تواند بگذارد.

مرتبه سوم، مقام اطمینان و مرتبه چهارم، مقام مشاهده است که هر کدام از این مراتب، ویژگیها و نتایج علمی و عینی خاصی در پی دارد.

در ادامه رضایی تفکر عرفانی امام را ذیل مکتب عرفانی ابن عربی به شمار آورد که البته با نوآوری‌ها و نظرات اختصاصی ایشان تکمیل شده است. ولی نوآوری اصلی امام را در ساحت قلب و مبحث عقل عملی بیان کرد.

ایشان سپس به توضیحی پیرامون فلسفی بودن عرفان نظری و لزوم آن پرداخت. چرا که عرفان تجربه شخصی است و برای دیگران حجیتی ندارد مگر اینکه تقریر برهانی شود و افزودند فلسفه از مفهوم وجود بحث می‌کند و عرفان نظری به مصداق خارجی وجود می‌پردازد و از ذات الله و اسماء و صفات آن بحث می کند در حالیکه در فلسفه ما با مفهوم وجود و نهایتا با مفهوم واجب الوجود سر و کار داریم که توسط عقل از حقیقت خارجی وجود انتزاع شده است.

همچنین در بیان خصوصیات نظر امام و عینی بودن تفکر ایشان، شاهد مثالی آورد و گفت که امام در مورد ملاک تقسیم اسماء الهی به اسماء ذات، صفات و افعال، معیار خاصی دارند به این صورت که در نظر ایشان، میزان در تقسیم اسماء آن است که سالک پس از آنکه به مقام فنای فعلی رسید در این مقام اسمائی که بر قلب او متجلی و افاضه می‌شود، اسماء فعل می باشند و همینطور در اسماء صفات و ذات نیز با توجه به مقام فنای صفاتی و ذاتی سالک تقسیم صورت می پذیرد که این معیار از اساس متفاوت با نظراتی است که صرفا به لحاظ ذهنی و علمی اسماء را تقسیم می کنند.

عمل مقوم معرفت

درباره نسبت معرفت و عمل در دیدگاه حضرت امام رضوان الله علیه با اشاره به “تقریرات فلسفی امام” بیان داشت که امام در آنجا می فرمایند عقل نظری به عقل عملی برمی‌گردد و عمل لازمه هر دو مرتبه عقل می باشد.
همچنین طبق نظر امام، بر همه علوم دینی و معارف نظری، به نوعی اثر عملی مترتب است؛ حال این عمل یا عمل قالبی است که در افعال ظاهری انسان تعین می یابد و یا عمل قلبی است که در حالات و تمایلات و نهایتا اراده انسان که مبدأ عمل او می باشد ظهور و بروز می یابد. حضرت امام حتی بیانی دارند مبنی بر اینکه علوم غیر دینی که اثر خارجی و عینی دارند مثل مهندسی، طبیعیات و ریاضیات، نسبت به علم توحیدی که ثمره عینی نداشته باشد برتری و شرافت دارد.

با توجه به حدیث «من عمل بما یعلم علمه الله ما لم یعلم»  عمل را یکی از عوامل کسب علم و معرفت می‌داند. رضایی یکی از احتمالات در معنی عبارت «ما لم یعلم» را که فعل جحد است علومی دانست که اصلاً امکان دسترسی به آن بصورت عادی برای انسان میسر نیست و تنها بصورت شهودی و حضوری از مبادی عالیه بر انسان القا می‌گردد که البته با اشکال یکی از حاضرین مواجه شد که اگر عبارت «لم یکن یعلم» بود این معنا را می‌داد و این روایت مطلق القاء علوم را بیان می‌کند چه اینکه علم امری مجرد است و در پاسخ گفت در علوم ظاهری هم عملیاتی که برای کسب علم انجام می‌دهیم از باب علت معده و زمینه ساز است و علم از عالم بالا و موجود اقوی به عالم پایین و عقل بشری افاضه می‌شود که در یک مرحله باید مقدمات علمی اکتسابی آن حاصل شود که برای عموم انسانها ممکن است که زمینه علمی را برای افاضه آن علوم فراهم آورند و در مرتبه ای بالاتر، حالت اشراقی و شهودی پیدا می کند که علاوه بر کسب مقدمات علمی، به حصول مقدمات عملی هم نیاز دارد و معرفت عرفانی از این سنخ معرفت می باشد. البته معرفت شهودی، گاهی بدون کسب مقدمات علمی هم حاصل می شود. مانند حدس صائب انسان که برخی آن را از مراتب کشف دانسته اند.

ایشان همچنین به تقوای فکری در مباحث علمی و جایگاه آن در معرفت و سلوک انسان، از منظر حضرت امام نیز اشاره کرد.

خرق حجاب یا رفع آن

در مورد حجاب های معرفت هم افزودند که ما به طور عمده دو نوع حجاب داریم: ظلمانی و نورانی. حجاب های ظلمانی مثل انواع گناهان و رذایل اخلاقی و … مانع معرفت است و اصلاً نباید بدانها نزدیک شد و باید آنها را از ساحت وجودی خود رفع کرد. ولی حجابهای نورانی مانند حجاب علم برهانی، شبیه عینک برای انسان است که باید بکار گرفته شده ولی نباید توجه شخص به شیشه عینک معطوف شده و از ماورای آن غفلت کند. چون در اینصورت نمی‌تواند به تصاویر نگاه کند. در عین حال نمی تواند عینک را هم کنار بگذارد چون برای دیدن تصاویر بدان نیاز دارد.

 

از این مطلب ایشان استفاده کرد و گفت درباره عالم غرب اولا باید بدانیم شکل گیری و حیات عالم غرب خارج از علم و قدرت الهی نیست و اگر عالم غرب را از شرور عالم هم بدانیم طبق مبنای عرفانی امام، شر عدمی است و به ماهیت باز میگردد و برای وجود و حیات ناگزیر از عروض بر حقیقت و وجود است. پس در مواجهه با عالم غرب باید ماهیت و وجود آن را تفکیک نماییم. یعنی باید حجاب تکنیک، روش و علوم غربی را خرق نموده و پس از تحلیل و تأویل، آن را تسخیر نماییم ولی نباید در آن متوقف شویم. که این کار تنها از عهده کسانی بر می آید که با نگاه حکمت تأویلی به عالم نگریسته، بر هستی شناسی و انسان شناسی عرفانی مسلط بوده و مسلح به سلاح حکمت عرفانی دین باشند. که سر سلسله این جریان امام خمینی و البته استادشان آیت الله شاه آبادی و برخی از عرفای مبارز و آگاه به زمانه بودند و امثال شهید مطهری و شهید آوینی تلاش بر ادامه این مسیر داشتند.

البته این نگاه و رویکرد با نگاه افراد و جریاناتی که عالم غرب را بکلی شر ذاتی دانسته و آن را قابل تفکیک نمی دانند و تلاش در جهت رفع آن داشتند نه آنکه بخواهند آن را خرق نمایند، اساسا متفاوت است و به نوعی می توان گفت آنان از ضعف هستی شناسی عرفانی رنج میبرند تا جایی که بنظر می رسد نگاه استقلالی که به عالم غرب دارند و برخی از نتایجی که آنان بدان معتقدند، با مبانی توحیدی و وحدت شخصیه وجود که حضرت امام بدان قائل بوده اند، در تعارض است و از جهاتی متضمن نوعی شرک خفی و ثنویت در مبدأ عالم وجود می باشد. البته برخی از علوم و محصولات غرب از اساس باطل بوده و حجاب ظلمانی است که باید رفع شود ولی این دلیلی نمیشود که این بطلان را به تمام عالم غرب تعمیم دهیم. پس طبق این نظر، کلیت غرب یکپارچه نبوده و قابل تفکیک است و اصطلاحا ما در مواجهه با غرب قائل به قول به تفصیلیم.

مرتبه قلب و میل، ساحت اصلی وجودی انسان

در پایان در جمع بندی بیان کرد که ساحت اصلی انسان ساحت قلب و میل اوست که بوجود آورنده انگیزه و شوق انسان و مبدأ اراده و عمل اوست و از دو منشأ فطرت و غریزه هم تغذیه می‌شود. همچنین ذهن و عین دو ساحت وجودی دیگر انسان در حیثیت فردی او هستند که ذهن، ظرف معلومات نظری بوده و با عقل نظری در ارتباط است و عین که ساحت مادی و ملکی وجود است به وسیله عقل عملی با قلب در ارتباط است. یعنی تمایلات و تمنیات قلب توسط عقل عملی، در ساحت عین، تحقق می یابد و بوسیله عقل نظری در ساحت ذهن تئوریزه می گردد. ذهن تفکر را، قلب فرهنگ را و عین، تمدن را در ساحت جمعی بشر می‌سازد.

 

انبیاء علیهم السلام هم که با اتکا به وحی الهی از معرفت مطلق برخوردار بودند، آمدند تا در نظام ولایی عالم، مصادیق آنچه را انسان مفهوما با فطرت خود طلب می کند به او نشان دهند چون اصل فطرت کمال طلبی در تمامی انسانها جاری و ساری است و بشر فقط در تشخیص مصادیق دچار اشتباه می شود که کار انبیاء و اولیاء اولا زدودن غبار از گوهر فطرت انسانها و ثانیا تبیین و ارائه مصادیق صحیح مورد طلب فطرت بشری است. که این رسالت، با عزمی راسخ و ایمان و معرفتی ملهم از منبع وحی الهی سیراب می گردد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.