ادیب پیشاوری در شرح ترفندهای موذیانهی انگلیس از تعابیر گوناگونی استفاده کرده و در قالب هر یک از آن تعابیر چند خصلت این قدرت استعماری را بیان کرده است؛ القابی چون روباه پیر، خارپشتی که خارش مکر است، زاغ شوم، بوزینهی بیچشم و رو و بازیگر، افعی عالمگزای، مار کردار طاووس رنگ و برخی از این تعابیر هستند.
با نگاهی گذرا به تاریخ کشورهای جهان سوم، ملاحظه میشود که اکثر این کشورها در دورههای مختلف تحت سلطه قرار گرفته، پیامدهای استعمار را چشیدهاند. استعمار پدیدهای شوم برای این کشورها بود که عموماً از قرن هفدهم میلادی رشد شتابانی پیدا کرد؛ دو عاملی که در این رشد شتابان و پیروزی دولتهای استعمارگر تأثیری عمده و سرنوشتساز داشت؛ یکی قدرت نیروی دریایی برای از بین بردن رقیبان و دیگری تولید و فراهم آوردن کالاهای صنعتی برای حمل به مستعمره با کشتی بود. در این میان هرچند هلند، پرتغال و اسپانیا در اکتشاف و تسلط سیاسی بر سایر مناطق جهان، پیشگام دیگر کشورهای اروپایی بودند؛ اما دیری نگذشت که انگلستان سرآمد دولتهای استعمارگر شد و بزرگترین امپراتوری استعماری را به وجود آورد. در این نوشتار، نگاهی اجمالی به دامنهی استعمار بریتانیا در جهان و شگردهای استعمارگری این کشور داریم.
الف) دامنهی استعمار بریتانیا
گامهای ابتدایی استعمار انگلیس در آمریکای شمالی برداشته شد، اما سفرهای اکتشافی کشتیهای انگلیسی به قارهی آمریکا نتیجهای جز کشف چندین مستعمرهنشین در سواحل غربی آمریکا نداشت؛ بهویژه آنکه اسپانیاییهای پیشگام در این زمینه، سرزمینهای ثروتمندی را فتح کرده بودند و بهشدت از آنها محافظت میکردند.با این حال، انگلیسیها به مرور بخشهای زیادی از کانادا را تصرف کردند.[1]
با ورود به قرن 18، تغییر اساسی در تمرکز امپراتوری بریتانیا از نیمکرهی غربی به نیمکرهی شرقی رخ داد و همزمان با کاهش نفوذ این کشور در آمریکای شمالی، شاهد افزایش حضور و نفوذش در شرق بهویژه در هندوستان هستیم. هندوستان برای انگلستان یک منبع ثروت بیکران به حساب میآمد. آنها از هندوستان گندم، جو، پنبه و برنج، بلکه طلا، یاقوت، زمرد، الماس و… به انگلستان صادر میکردند. ویل دورانت در کتاب اختناق هندوستان مینویسد:
«من جمعیت کثیری را دیدهام که در مقابل چشمم از شدت گرسنگی جان میدادند. به من ثابت شده است…که تمام این تیرهبختیها معلول این است که دسترنج ملتی به طرز فجیعی … توسط ملت ستمگر دیگری به غارت میرود. من میخواهم نشان دهم که چگونه انگلیس سال به سال خون هندوستان را مکیده، و آن را به پرتگاه مرگ و نیستی نزدیک کرده است.»[2]
به گفتهی جواهر لعل نهرو، فقدان امنیت سیاسی، آشوبها و آشفتگیها، کمی باران و سیاست غارتگرانهی انگلستان، همه با هم سبب شد که در 1770م. قحطی عظیمی در بنگال و بیهار روی دهد. هیچکس برای کمک به گرسنگان و قحطیزدگان کاری نکرد… کمپانی هند شرقی… با وجود آنکه قدرت و امکانات لازم را در اختیار داشت، هیچ مسئولیتی در خود احساس نمیکرد. وظیفهی اصلی آنها بهدست آوردن پول و جمعآوری درآمد بود و این کار را که به نفع جیب خودشان بود، با دقت و مراقبت بسیار انجام میدادند.
بسیار جالب است که در گزارش رسمی کمپانی گفته میشود با وجود قحطی شدید و با وجود آنکه بیش از یکسوم مردم تلف شدند، آنها رقم درآمد و عایدات معمولی را از آنان که زنده مانده بودند گرفتند. بدیهی است که در واقع آنها مبالغ خیلی بیشتری از مردم میگرفتند… غیرممکن است بتوان کاملاً تصور و درک کرد که این جمعآوری اجباری پول و درآمد از مردم قحطیزده و مصیبتکشیدهای که از چنگال قحطی جسته بودند، چقدر ظالمانه و غیرانسانی بوده است.[3]
بدین ترتیب، دستیابی به منابع عظیم و غارت ثروتهای کلان هندوستان به بریتانیا اجازه داد تا امپراتوری استعماری خود را بیش از پیش گسترش دهد و به آنجا برسد که بزرگترین امپراتوری استعماری را که خورشید هیچگاه در آن غروب نمیکرد ایجاد نماید.
در این زمان، با رشد روزافزون قدرت نیروی دریایی، انگلیسیها موفق به کشف استرالیا، نیوزلند و تعدادی از جزایر اقیانوس آرام شدند و امپراتوری استعماری خود را تا جنوب شرقترین نقاط کرهی زمین گسترش دادند؛ آنها بهویژه در استرالیا تبعیدگاههایی برای مجرمان ایجاد کردند تا سلطهی استعمار در آنجا را در قرنهای بعد تثبیت نمایند.[4]
در فاصلهی دو جنگ جهانی، خاورمیانه عرصهی تلاش انگلستان برای تثبیت اقتدارش بود، اما با وقوع جنگ دوم جهانی زوال آفتاب امپراتوری بریتانیا آغاز شد؛ بدهیهای ناشی از جنگ به همراه ظهور ملیگرایی، در سطح جهانی، استعمار انگلیس را از خاورمیانه بیرون راند.
در ادامه، بریتانیا که مدعی بود نژاد انگلوساکسون باید بر دنیا حکومت کند در قرن 19 میلادی منافع و فعالیتهایش را در سراسر قارهی آسیا گسترش داد و به گسترش روابط تجاری با چین، سنگاپور، هنگکنگ و مالزی پرداخت. یکی از کالاهای عمدهای که انگلیسیها به چین وارد میکردند تریاک بود. دولت چین بهخاطر افزایش مصرف تریاک و بالا رفتن شمار معتادان و نیز خروج مقدار زیادی پول از کشور فرمان ممنوعیت خرید و فروش تریاک را صادر کرد و برای این کار مقرراتی خاص وضع کرد.
به همین دلیل در سال 1839م. نیروی دریای انگلستان به سواحل چین حمله کرد. در این جنگ (اول تریاک) پیروزی با تکنولوژی برتر انگلیس بود و نتایج ناخوشایندی برای چینیها به دنبال داشت؛ بندر هنگگنگ به انگلیسیها واگذار شد، پنج بندر دیگر نیز به تجارت خارجیها اختصاص داده شد، حق کاپیتولاسیون برقرار گردید و چینیها مجدداً از حق استفادهی تریاک برخوردار شدند.اما انگلیسیها به این قانع نبودند و در سال 1856م. به بهانهی توقیف یک کشتی انگلیسی توسط چینیها، جنگ دیگری موسوم به جنگ دوم تریاک را به راه انداختند و پس از پیروزی، امتیازات بیشتری را بر چینیها تحمیل نمودند و سلطهی سیاسی خود را بر آن تثبیت کردند.[5]
در این زمان، به خصوص از آغاز 1880م. بریتانیا همگام با حرکت عظیم توسعهی مستعمراتی دیگر اروپاییان متوجه آفریقا شد و دیری نگذشت که قارهی آفریقا بهطور کامل بین استعمارگران اروپایی تقسیم شد. بریتانیا، علاوه بر تسلط بر سرزمینهای آفریقایی، تلاش کرد تا کنترل خطوط دریایی مربوط به این قاره را نیز بهدست گیرد و این کار را از طریق تسلط بر دماغهی امید نیک و بعدها کانال سونز به انجام رساند. نمودار 1 قلمرو مستعمرات بریتانیا را نشان میدهد.
نمودار 1: قلمرو مستعمرات بریتانیا (مایل مربع)
Source: Historical Atlas of the British Empire: http://www.atlasofbritempire.com
در ادامه، انگلیس متوجه خاورمیانه و خلیجهای آن گردید و وارد رقابت طمعکارانهای با دیگر قدرتهای استعماری، بهویژه فرانسه، برای نفوذ و تسلط در ایالات امپراتوری عثمانی شد. این مسئله بهویژه با وقوع جنگ جهانی اول در دهههای نخستین قرن بیستم شکل جدیتری به خود گرفت. در این زمان بریتانیا و فرانسه، که علیه آلمان و امپراتوری عثمانی با هم متحد شده بودند، علاوه بر راهکارهای نظامی با دسیسه و حیله حمایت اعراب و صهیونیستها را برای شورش علیه حاکمان عثمانی به دست آوردند. با پایان جنگ جهانی و شکست آلمان و متحدینش، بریتانیا به همراه کشورهای پیروز نه تنها توانست کنترل مستعمرات سابق آلمان را بهدست آورد، بلکه به ترسیم دوباره مرزهای منطقهی خاورمیانه و تشکیل دولتهای جدید با حاکمان دستنشانده مبادرت ورزید.[6] (نقشهی 2)
نقشهی 2: امپراتوری استعماری بریتانیا در جهان
Source: Historical Atlas of the British Empire: http://www.atlasofbritempire.com
در فاصلهی دو جنگ جهانی، خاورمیانه عرصهی تلاش قدرتهای اروپایی، بهویژه انگلستان، برای تثبیت اقتدارشان بر منطقه بود، اما با وقوع جنگ دوم جهانی زوال آفتاب امپراتوری بریتانیا آغاز شد؛ بدهیهای ناشی از جنگ به همراه ظهور ملیگرایی در سطح جهانی، استعمار انگلیس را از خاورمیانه بیرون راند و دیری نپایید که استعمار کهن از جهان رخت بست و جای خود را به آمریکا، یعنی قدرت نوظهور سربرآورده از خرابههای جنگ جهانی دوم داد. از این زمان به بعد عصر نوامپریالیسم آغاز گردید. (نمودار 1)
نمودار 1: زوال امپراتوری بریتانیا
Source: Historical Atlas of the British Empire: http://www.atlasofbritempire.com
یکی دیگر از کشورهای مهم خاورمیانه که اگرچه هیچگاه مستعمره نشد، اما از چشم طمع استعمارگران و بهویژه انگلستان دور نماند، ایران بود. نخستین اقامت انگلیسیها در ایران به اوایل قرن 17م. باز میگردد که کمپانی هند شرقی از پایگاهش در بندر سورات در کرانهی باختری هند شروع به تجارت با خلیج فارس کرد. در ادامه، این کمپانی به یاری شاه عباس در بیرون راندن پرتغالیها از هرمز شتافت و با بیرون راندن رقیب تجاریاش، اجازهی تأسیس شعبهای در بندرعباس را بهدست آورد. [7]
علایق مقامات کمپانی هند شرقی در ایران در ابتدا کاملاً تجاری بود،اما با افزایش مسئولیت کشورداریشان در هند به فکر حفظ قلمرو خود از دست رقبای استعمارگر خود افتادند.بنابراین تمامی تلاش آنها به حفظ این مستعمرهی مهم از دست حریفان خود معطوف شد. ایران سدی برای دفاع بود.
بدین ترتیب، علایق مقامات کمپانی هند شرقی در ایران در ابتدا کاملاً تجاری بود، اما به مرور زمان و با افزایش مسئولیت کشورداریشان در هند به فکر حفظ قلمرو خود از دشمنان خارجی و بهویژه رقبای استعمارگر خود افتادند. بنابراین تمامی تلاش کارگزاران سیاسی انگلیس در امور هندوستان به حفظ این مستعمرهی مهم از دست حریفان خود معطوف شد. ایران در دروازهی باختری هند به صورت قدرت نوظهور جلوه میکرد؛ افغانستان، فرانسه و روسیه هم به نوبهی خود نسبت به استیلای بریتانیا بر هند واکنش نشان دادند و همین تهدیدهای کوتاهمدت، عصر جدیدی را در روابط ایران و انگلیس گشود.[8]
عصری پر از امتیازات و قراردادهای استعماری که روزبهروز بر قدرت و نفوذ انگلیس در ایران افزود و به همان میزان بدبختی و سیهروزی را برای ایران و ایرانیان به دنبال داشت؛ ناگفته نماند که با کشف نفت، ایران اهمیتی دوچندان در نظر استعمارگر پیر پیدا کرد و این کشور از هیچ جنایتی برای تاراج این ثروت بادآورده فروگذار نبود؛ به قول زینالعابدین مراغهای «… از مملکت ما دامن دامن پول که روح مملکت است به معده آنها» راهی میشد.[9] بدین ترتیب، سیاستهای استعماری انگلیس در ایران از نفوذ اقتصادی آغاز و به نفوذ و سلطهی سیاسی ختم گردید. این روند با وقفهای کوتاه در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت روبهرو شد، اما دیری نپایید که به شکلی جدید و در قالب کنسرسیوم نفت ادامه یافت.
ب) ویژگیها و ترفندهای استعمارگر پیر
استعمارگران و بهویژه بریتانیا با ترفندها و روشهای مختلف به استعمار مناطق مختلف جهان پرداختند. آنها سرزمینهای تازهکشفشده را به نام خود ثبت میکردند و به سرکوب بومیان و تاراج منابع و ثروت آنها میپرداختند، اما در کشورهایی که دارای دولتهای نیرومند و جمعیت زیاد بودند، استعمارگران ابتدا به تأسیس نمایندگیهای تجاری مبادرت ورزیدند یا اینکه مسیونهای مذهبی ایجاد میکردند و در ادامه نفوذ اقتصادی خود را تحکیم میبخشیدند و کمکم آن را به نفوذ و سلطهی سیاسی و حضور نظامی تسری میدادند.
سرزمینهایی که به استعمار بریتانیا در آمد یا حتی سرزمینهای که تحت نفوذ این کشور قرار گرفتند، جدای از ویرانیهای نیروی نظامی انگلیس، تجربههای تلخی از نیرنگهای این استعمارگر پیر دارند، انگلیسیها نه تنها به وعدههای خود به سران این کشورها پایبند نبودند، بلکه حتی موافقتنامههایی را که با آنها به امضا میرساندند زیر پا میانداختند؛ نمونهی این مسئله را میتوان در زمان جنگ جهانی اول و در موافقتنامهی «مک ماهونـحیسن» دید، در این موافقتنامه، بریتانیا به اعراب تحت سلطهی امپراتوری عثمانی وعده داده بود که در مقابل شورش علیه عثمانی، بعد از جنگ، استقلال آنها را به رسمیت بشناسد؛ اما با پایان جنگ، این موافقتنامه از سوی انگلیس و دیگر قدرتهای استعمارگر انکار و امیدهای اعراب در خصوص خودمختاری، قربانی منافع بریتانیا و فرانسه شد.[10]
ترفند دیگر بریتانیا در مستعمرات را میتوان در شعار انگلیسی «تفرقه بینداز و حکومت کن» دید. این مسئله بهخصوص زمانی که مقاومتی ملی یا مذهبی علیه سلطهی استعمار شکل میگرفت، نمود مییافت. انگلیسیها با ایجاد تفرقه بین مردم و قیامکنندگان، آنها را پراکنده و در نهایت سرکوب میکردند. تاریخ ایران به وفور شاهد اجرای این سیاست انگلیسیها بوده است؛ ردپای استعمار انگلیس را میتوان از وقایعی چون تفرقه در دربار پادشاهان قاجار و ماجرای قتل امیرکبیر تا تفرقه و شورش شعبان بیمخ و ناکامی نهضت ملی شدن نفت پی گرفت. مشابه چنین اتفاقاتی را میتوان در ناکامی قیامهای مردم هندوستان علیه بریتانیا دید.
جاسوسی و کسب اطلاعات دقیق از طبقهی حاکم، افراد مؤثر و خصوصیات جامعهشناختی کشورهای تحت استعمار نیز از دیگر ترفندهای استعمار بریتانیا بود. آیتالله مدرس دراینباره میگوید: «مأمورینی که از خارج به ایران میآیند من که یک نفر آخوند هستم و با کس، کاری ندارم از محل تولد من و زندگی من و حتی خوراک بدوی من در کوهستان که شلغم بوده اطلاع دارند.»[11]
پرداخت رشوه به درباریان فاسد، فرماندهان ارتش و دیگر افراد بومی که میتوانستند منافع استعمارگر پیر را تأمین کنند از دیگر نیرنگهای بریتانیا در مستعمرات بود. بهعنوان مثال، در جریان مقابلهی شجاعالدوله و شاه عالم در مقابل نفوذ کمپانی هند شرقی در هند، انگلیسیها با توطئه و پرداخت رشوه به فرماندهان سپاه شجاعالدوله موفق به شکست وی گردیدند.[12]
در پایان، با توجه به آنچه گفته شد، بد نیست اشاره کنیم که ادیب پیشاوری در شرح شگردهای ظریف و ترفندهای موذیانهی انگلیس از تعابیر و تماثیل گویا و گوناگونی استفاده کرده و در قالب هر یک از آن تعابیر یک یا چند خصلت این قدرت استعماری را بیان کرده است؛ القابی چون روباه پیر، خارپشتی که خارش مکر و کید است، زاغ شوم، بوزینهی بیچشم و رو و بازیگر، افعی عالمگزای، مار کردار طاووس رنگ و… برخی از این تعابیر هستند.[13] در میان این تعابیر، لقب روباه پیر بیش از همه در بین عموم مردم ایران رایج گشته و برای نامیدن انگلیس مصطلح گردیده است.(*)
پی نوشت ها :
1. Geographical Spread of the British Empire, p2, http://www.britishempire.co.uk/maproom/maproom.htm
[2] . ویل دورانت، اختناق هندوستان، ترجمهی نامور، تهران، گام، 1336، ص 21.
[3] . جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمهی محمود تفضلی، تهران، امیرکبیر، ص 634.
4. Ibid
[5] . مسعود چلپی و غلامرضا عظیمی، مطالعهی تطبیقیـتاریخی رابطهی ساختار سیاسی با توسعهی اقتصادی (ایران، چین و ژاپن 1800-1920)، جامعهشناسی ایران، بهار 1386، شمارهی 29، ص 24 و 25.
[6] . بیورلی میلتون ادواردز، سیاست و حکومت در خاورمیانه، ترجمهی رسول افضلی، تهران، بشیر علم و ادب، 1382، ص 37 تا 40.
[7] . سر دنیس رایت، انگلیسیان در ایران، ترجمهی غلام حسین صدری افشار، تهران، اختران، 1383، ص 10 تا 12.
[8] . همان.
[9] . بینام، ایران و استعمار انگلیس (مجموعهی سخنرانیها، میزگرد و مقالات)، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، ص 37.
[10] . میلتون ادواردز، همان، ص 38.
[11] . علیرضا ازغندی، چارچوبها و جهتگیریهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی، تهران، قومس، 1391، ص 218.
[12] . محمد حسین منظور الاجداد و منصور طرفداری، استعمارانگلیسوحکومتشیعیاود (1722-1856م)، شیعهشناسی، پاییز 1388، شمارهی 27، ص 98.
[13] . علی ابوالحسنی (منذر)، دشمنیبادین. خصومتباملتها:چهریهپنهاناستعمارانگلیس، زمانه، اردیبهشت 1386، شمارهی 56، ص 28 و 29.
فاطمه تفتیان
Sorry. No data so far.