امام صادق(ع) میفرماید: اگر شما دنیا را به دین عرضه نکردی و دین را به دنیا عرضه کردی و دین را خفیف شمردی، خدا شما را در دو جا خفیف میکند؛ هم در دنیا به دست یهود و نصاری و هم فردای قیامت به عذابِ الیم گرفتار میشوید.
آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) در شب چهارم محرم با موضوع «دنیاطلبی» صحبت کرد که مشروح آنه از نظر میگذرد:
* دینداران ظاهری عامل شکست حق میشوند
عرض کردیم علّت العلل وقایع به ظاهر مغلوب شدن حق به وسیله باطل، عرضه دین به دنیا عند الناس است، در حالی که باید دنیا به دین عرضه شود. بیان کردیم اگر دین بما هو دین و دنیا و مافیهایش شناخته نشوند و این عرضهها جابجا شود، طبعاً دینداران ظاهری، عامل شکست حق میشوند، نه بیدینها.
دیندارها به ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) نامه میدهند و او را به مقتل میکشند. شب گذشته، اشارتاً در جریان تاریخ عرض کردیم که حواریون عامل میشوند که به ظاهر عیسی بن مریم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) به صلیب کشیده شود – که عرض کردیم ما صلیب را قبول نداریم، ایشان عروج کردند، امّا عامل همان عروج هم معالاسف حواریون بودند – خیلی درد است! طللحه و زبیرها بودند امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) خانهنشین شد و سقیفه رو شد. طلحه و زبیر بودند که در جنگ جمل شرکت کردند. آن که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، لقب سیفالاسلام به او داده بود که خیلی قابل توجه است.
جوانهای عزیز! فرزندان عزیزم! دختران گرامیام! پسران عزیزم! به خصوص خطابم به شما عزیزان است. خیلی قابل توجّه است. یک عدّه میگویند مثلاً بخواهیم تطبیق بکنیم، امام راحل عظیم الشّأنمان به بعضیها عناوینی دادند. پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هم عناوین دادند؛ سیف الاسلام! عرض کردیم دستش در دست امیرالمؤمنین بود – اینکه میگویند دست در گردن امیرالمؤمنین انداخته بود، اینطور نیست. تواریخ، دست در دست بیان کردند – شاد بودند و به مسجد النّبی ورود پیدا کردند. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) یک نگاهی کردند، فرمودند: امّا این دو دست را یک روز مقابل هم میبینم و تو مقابل امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) – با لفظ کوچک علی بیان کردند، امّا ما باید امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) عرض کنیم – شمشیر میگیری و مقابلش میایستی. شمشیر را درآورد و به پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) گفت: یا رسولالله! دستی که بناست در مقابل علی بلند شود، نباشد. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: قصاص قبل از جنایت نداریم، امّا مواظب باش.
گرچه میدانید امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) بیان فرمودند: حیف شد ابامحمد کشته شد. عبدالله بن زبیر باعث شد. زبیر یاد آن لحظه افتاد، میخواست برگردد. لذا امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) قاتل زبیر را لعنت کرد- این مطلب در نهج البلاغه است و تاریخ الدمشقیه هم برای اهل جماعت نوشتهاند – ؛ چون قاتل زبیر از سپاه خود زبیر، سپاه یمن بود. دیدند آرام آرام دارد متزلزل میشود، او را کشتند.
امام مجتبی(علیه الصّلوة و السّلام) را ابن عباس فروخت! درد است! همه اینها را دیندارها عامل شدند و قس علی هذا.
پس اگر دین جایش با دنیا عوض شد، اینطور میشود. لذا این نکته بسیار مهم است که اگر دین را خوب شناختیم و آفاتش را فهمیدیم، تمام است. آنها دین را برای خودشان خواستند، نه دین را برای احیاء بندگی.
*مال و جانت فدای دین
پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «إن عَرَضَ لکَ بلاءٌ فاجعَل مالَکَ دونَ دَمِکَ » اگر بلایی برایت آمد، مالت را فدای خودت و جانت کن. قاعده این است. امّا خیلی عجیب است، درد این است که آن کسی که دنیاطلب شد، «إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا» ؛ بنده دنیا شد، اتّفاقاً خودش را برای دنیا هلاک میکند؛ یعنی برعکس میشود یک عدّه خودشان را فدای مال میکنند.
«فإن تَجاوَزَکَ البلاءُ فاجعَلْ مالَکَ ودَمَکَ دونَ دِینِکَ» امّا اگر بلا تجاوز کرد و آمد، مالت را و خونت را برای دینت قرار بده، «فإنَّ المَسلوبَ مَن سُلِبَ دِینُهُ» مسلوب شده، به صلیب کشیده شده، یا به تعبیری «سُلِبَ» یعنی آن کسی که «أخذ ماله و دنیاه»، در قاموس اللغت بیان میکند؛ یعنی کسی که غارت شده است. غارت شده آن کسی است که دینش غارت شده است. «والمَخروبَ مَن خَرِبَ دِینُهُ» کسی تمام زندگیش خراب شده و نابود شده که دینش نابود شود.
*دین، آرامش دهنده و دنیا، بیچاره کننده
امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: «الدِّینُ یَعصِمُ و الدّنیا یَغلب» دین آرامش میدهد، دین مصونیت میبخشد، ولی دنیا بر انسان غلبه پیدا میکند و انسان را مغلوب میکند؛ یعنی او را بیچاره میکند، راهها را بلد نمیشود، گرفتار میشود و از دنیا هم چیزی استفاده نمیکند.
پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: «إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمُ اسْتِخْفَافاً بِالدِّینِ وَ بَیْعَ الْحُکْمِ» ، من نگران شما هستم که دین را سبک بشمارید و حکم الهی را با او معامله کنید. با دنیا دوستی کار به جایی میرسد که وقتی به دنیا رو آوردید و حرّیت نبود، دین سبک میشود. وقتی دنیا را به دین عرضه نکردی و دین برای دنیای تو شد، اینطور میشود.
*کفّار خوار نمیشوند امّا دینداران خوار میشوند!
امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) نتیجه را اینگونه بیان میفرمایند، میفرمایند: «إیّاکم و التَّهاوُنَ بأمرِ اللّه ِ عزّ و جلّ» مواظب باشید نکند امر خدا خوار شمرده شود که هر که اینطور شد «فإنّه مَن تَهاوَنَ بَأمرِ الله أهانَهُ اللّه ُ یومَ القیامةِ»، خدا او را آخرت خوار میکند. چنین کسی در دنیا نیز خوار میشود، «اهانه اللّه فی الدنیا بید النصاری و الیهود و فی الاخرة بعذابِ الیم».
اگر دین را سبک شمردید و دنیا برای شما قشنگ شد، نتیجه این میشود که خوار میشوید. هر کس امر خدا را خوار بشمارد، خدا او را در دنیا و آخرت خوار و پست میکند. در دنیا خوار میشود و یهود و نصاری بر او مسلّط میشوند – بسیار زیباست اگر در این تأمّل کنی. اگر همین یک روایت باشد، برای ما بس است – اگر به سراغ دنیا رفتی، دین سبک میشود، اگر دین را به دنیا عرضه کنی، برعکس این که دنیا باید به دین عرضه شود، در دنیا خوار میشوی.
خیلی جالب است. یک نکته اساسی و بسیار بکر است که مرحوم ابوی میفرمودند. ایشان بیان میکردند: آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: آن کسانی از دینداران که به دنیا رو بیاورند، در دنیا خوار میشوند امّا کفار خوار نمیشوند؛ چون کفار به کفرشان پایبندند ولی دیندار به دینش پایبند نیست.
حرف عجیبی است. بناست کفّار خوار شوند، امّا آیتالله شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گفته بود که کفار خوار نمیشوند، آن موقعی که دیندار به دنیا رو بیاورد. «اهانه اللّه فی الدنیا و الآخرة و اهانه فی الدنیا بید النصاری و الیهود و فی القیامة بعذاب الیم». خدا میگوید: در آخرت هم دست از سرت بر نمیدارم و عذابت میکنم. ادّعای دین کردی و دین را خوار کردی؟ دین را در مقابل یهود و نصاری خوار کردی؟ خدا آنجا هم او را عذاب میکند.
پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: اگر برای تو بلا پیش بیاید «إن عَرَضَ لکَ بلاءٌ فاجعَل مالَکَ دونَ دَمِکَ »، مال را برای خودت قرار بده. بعضی خودشان را برای مال قرار دادند، «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَه» . مال میرود و میآید و به تعبیر عوامی چرک کف دست است، مال باید برای تو باشد و قوّت و قدرت تو را و جسم و آبروی تو را حفظ کند، نه این که تو برای مال باشی. بعضی خودشان برای مال هستند.
ولی اگر برای دین مسئلهای پیش آمد، هم مالت و هم جانت را باید بدهی. «دمک» یعنی جانت. امام صادق(صلوات الله و سلامه علیه) میفرمایند: «إیّاکم و التَّهاوُنَ بأمرِ اللّه ِ عزّ و جلّ» اگر شما دنیا را به دین عرضه نکردی و دین را به دنیا عرضه کردی و دین را خفیف شمردی، معلوم است که خدا شما را در دو جا خفیف میکند، هم در دنیا به دست یهود و نصاری که خیلی بد است – بیان کردیم: «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ» امّا چه شد؟!- خفیف میشوید و خفّت برایتان به وجود میآید و هم فردای قیامت به عذابِ الیم گرفتار میشوید.
حالا نماز بخوان، روزه بگیر، تسبیح دست بگیر ذکر بگو. نمیخواهم بگویم اینها بد است. اتّفاقاً اینها نشانههای اولیاء خدا است. اوّل وقت نماز میخوانند، نمازهای نافله میخوانند. میدانید سفارش آقاجانمان حضرت حجّت(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) هم همین بوده که فرمودند: نافله نافله نافله، جامعه جامعه جامعه، عاشورا عاشورا عاشورا، هرکدام را سه مرتبه بیان کردند. نمیگویم اینها نباشد، اینها را بخوان، امّا اگر دینت خفیف شود، بگویی: عیبی ندارد، هرچه گفتند سمعاً و طاعتاً؛ چون دنیا میخواهم، میخواهم دنیایم زیبا شود، اینطوری هیچ چیزی هم به تو نمیدهند.
اصلاً خفّتی که یهود و نصارا به وجود میآورند و این روایت میفرماید: «بید النصاری و الیهود» (بحارالانوار، جلد 72) دلیلش این است که آنها هیچی به تو نمیدهند و دائم وابستهات میکنند، تو را مستقل نمیکنند.
اصلاً یکی از دلایلی که یهود با ما مخالف است، این است که مسلمانان نباید مستقل باشند، استقلال شعار غلطی است. امام راحل فرمودند: بگویید استقلال و شما و پدران شما شعار دادند استقلال، آزادی؛ آزادی شرعی یعنی آزادی از بند استعمارگران و عبد خدا شدن؛ چون اگر بخواهی عبد خدا شوی باید آزاد باشی از قید یهود و نصارا. تعارف نداریم، ما آنچه که احکام الهی است بیان میکنیم، میخواهد خوشایند بعضی باشد، میخواهد نباشد. من روایات را میخوانم، قرآن را عرض میکنم که چگونه است.
*محور شرارت امّا در جنّت
امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) در روایت دیگری به ابیبصیر میفرمایند: «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ » کنیه ابیبصیر، ابامحمد بود، «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ إِذْ حَکَى عَنْ عَدُوِّکُمْ فِی النَّارِ بِقَوْلِهِ- وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ وَ اللَّهِ مَا عَنَى وَ لَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ صِرْتُمْ عِنْدَ أَهْلِ هَذَا الْعَالَمِ شِرَارَ النَّاسِ وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ وَ فِی النَّارِ تُطْلَبُونَ» . پروردگار عالم میفرمایند: آنهایی که در آتش هستند، میگویند: مردانی را که از اشرار میشمردیم الان نمیبینیم.
میگفتند: اینها شرارت میکنند. ایران دارد در جهان شرارت درست میکند! «وقالوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» امام صادق میفرمایند: نترسی از این که به شما اشرار بگویند.
نکتهای بگویم که آن را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید و دائم با آن کار کنید. خدا گواه است، به این مکان مقدّس، خانه امام زمان، به این منبر رسولالله و به این ایّام، اصلاً کلام حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) مثل کلام خدا کهنگی که ندارد هیچ، گویی برای همین الان آمده است.
به یاد دارید که چند سال پیش گفتند: ایران محور شرارت است. امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: اینها محور شرارت به شما بگویند، آیه قرآن میفرماید: «وقالوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» ما آنها را نمیبینیم؛ چون اینها را در جهنّم میاندازند، امّا شرط دارد. چه زمانی اینها به ما اشرار میگویند، امّا ما را آنجا نمیبینند؟ چون یک موقعی میبینید ما را هم با خودشان میبینند. امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) در این روایت میفرمایند.
آیه میفرماید: اینهایی که به شما اشرار و محور شرارت میگویند، فردا در جهنّم هستند و میگویند: ما اینهایی را که میگفتیم محور شرارتند، اینجا نمیبینیم! «أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ» ما آنها را مسخره میکردیم یا آنها از نظرها دور ماندند؟
حکایت این است که اینها در جهنّم، خودشان باهم حرف میزنند. میگویند: ما آنها را در جهان مسخره میکردیم، همه چیز دست ما بود؛ سازمان ملل، حقوق بینالملل و …، ما هرکاری دلمان میخواست انجام میدادیم، الان کجا هستند؟
امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: «وَ اللَّهِ مَا عَنَى وَ لَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ صِرْتُمْ عِنْدَ أَهْلِ هَذَا الْعَالَمِ شِرَارَ النَّاسِ وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ وَ فِی النَّارِ». عجیب است. حضرت نسخه برای امروز ما میفرمایند. میفرمایند: به خدا قسم، این اشرار شما نیستید. شما نزد اینها بدترین مردم هستید و اینها به شما میگویند: اشرار «عِنْدَ أَهْلِ هَذَا الْعَالَمِ شِرَارَ النَّاسِ» به خدا شما در جنّت هستید «وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ ». حضرت قسم میخورند، آن هم به اسم جلاله.
خود حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) ما را از قسم خوردن به خصوص قسم به اسم جلاله، منع می-کنند، امّا گاهی خود حضرات، به خاطر اهمیّت موضوع، به اسم جلاله قسم یاد میکنند.
«وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ» شادمانید، «تُحْبَرُونَ» یعنی خیلی خرسندید «وَ فِی النَّارِ تُطْلَبُونَ» آنها در آتش دنبال شما میگردند، امّا شما را پیدا نمیکنند. چه زمانی؟ آن موقعی که شما استقامت کنید، همانگونه که پروردگار عالم فرمود: «فاستقم کما امرت».
اینها میگویند: شما شرورید، امّا اگر استقامت کنید، در جنّتید و آنها را در جهنّم میبرند، میبینند خبری نیست.
از این مطلب، معلوم میشود بعضی مواقع آنها به خاطر تلقین زیاد به خودشان، باورشان میشود که ما شرارت داریم. مثل همین وهابیّت ملعون که اینقدر با این تکفیریها کار کردند که یک مرتبه در صدا و سیما نشان دادند – اینها لطیفه و مزاح و جک نیست – یکی از کسانی را که میخواست حمله انتحاری انجام بدهد، گرفتند، گفته بود: زود من را اعدام کنید؛ چون من ظهر خدمت پیغمبر دعوتم تا با حضرت نهار بخورم! با خودش قاشق داشت!! آدم احمق نمیفهمد که اگر منفجر بشود قاشقش هم منفجر میشود و میسوزد. واقعاً حماقت تا کجا؟! از بس مغز اینها را شستشو دادند. خیلی درد است. دشمن هم بلد است چه کند.
*علقه به دنیا و بازیچه شدن دین
آیه دیگری را بخوانم که وقتی دین به دنیا عرضه شود، در حالی که دنیا باید به دین عرضه میشد و تحقیر دین به وجود بیاید، چه میشود. پروردگارعالم میفرمایند: «الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا» کسانی که زندگی دنیا مغرورشان کرد. باغ، ویلا، ریاست و …، بدبختشان کرد.
این خیلی مهم است که اولیاء خدا میگویند: داشته باشی و وابسته نباشی. من به یک ولیّ خدا(اعلی اللّه مقامه الشّریف) عرض کردم: آقا! شما خیلی کم از دنیا استفاده میکنید و دنیا را بیش از حد، بد جلوه میدهید، چیزهایی به شما میدهند، شما منع میکنید و نمیگیرید.
بعد این مثال را زدم، گفتم: جابر نزد وجود مقدّس امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) آمد و به آقا عرضه داشت: آقاجان! دنیا باید چطور باشد؟ حضرت فرمودند: تو بگو، گفت: من دوست ندارم مال دنیا داشته باشم. حضرت فرمودند: چرا؟ گفت: قرآن میفرماید: کسی که یک مقدار داشته باشد، طغیان میکند «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» . آن موقعی که احساس میکند مستغنی شده، درحالی که مستغنی نمیشود، احساس میکند. حضرت فرمودند: خیر، ما مثل تو فکر نمیکنیم. او تعجّب کرد. حضرت فرمودند: ما میگوییم هر چه خدا بخواهد، اگر به ثروت امتحان میکند، عیبی ندارد، اگر به فقر امتحان میکند، عیبی ندارد. ما نمیگوییم ثروت نمیخواهیم؛ چون «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى».
گفتم: آقا! ما میبینیم بیان اینگونه است چرا شما این را میفرمایید؟ یک نگاهی کرد، گفت: نه تو جابر میشوی و نه من امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام)؛ یعنی ما زود پایمان میلغزد، او امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) است، او امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) است، آنها اولیاء خدا هستند، معصوم هستند.
پروردگارعالم بیان میفرماید: «وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُون» وقتی اینها به حیات دنیا دل بستند – معلوم میشود دین بازیچه است – و زندگی دنیا فریبشان داد، ما فراموششان میکنیم، همانطور که آنها اصلاً دین را فراموش کردند. اینها این روز را هم یادشان رفته بود که حساب و کتابی هست، خدا میگوید: دیندارها! با دین من چه کردید؟ آیات ما را تکذیب کردید.
خلّص کلام، اگر به دنیا علقه پیدا کردی، دین برای تو بازیچه میشود.
*دین را برای دنیا خواستن به درد نمیخورد
امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) در سفارشی به عبدالله بن جندب، این آیهای را که بیان کردیم میخوانند، بعد ذیل این آیه شریفه، میفرمایند: «یا بن جندب، قدیما عمر الجهل، و قوی أساسه » دیری است که نادانی آباد شده؛ یعنی مدتّی است نادانی رشد کرده و بنیان و اساس این جهل قوّت گرفته است، «و ذلک لاتّخاذهم دین اللّه لعبا »؛ چون دین بازیچه شده آن هم از طرف اهل دین.
حضرت میفرمایند: این اهل دین، دین را بازیچه قرار دادند و جهل رشد کرده. اینها تازه با این اعمالشان هم میخواهند به خدا مقرّب شوند! اینها ستمکاران عالمند «حتّى لقد کان المتقرّب منهم إلى اللّه بعلمه یرید سواه، أولئک هم الظالمون».
«لأنّهم اهلُ الدنیا» برای این که اینها اهل دنیا هستند « وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ» دین لقلقه زبان آنها است، «و هم اهل الصّلوة و الصیام» اینها اهل نماز و روزه هم هستند! دین لقلقه زبانشان شده و ظالمند؛ یعنی اگر دین را برای دنیا بخواهی، اهل نماز هم باشی به درد نمیخورد.
*دنیا برای رشد اجتماع است
در این آیه شریفه پروردگارعالم میفرماید: چون دنیا را اخذ کردند. دنیا را برای فردی اخذ نکنید. این قاعده حکومتی را به ذهنتان بسپارید و ترویج دهید: در قاعده حکومتی دینی، دنیا فردی نیست، دنیا برای رشد اجتماع است در خدمت دین. همان چیزی که یهود انجام میدهد.
یهودیها خیلی ثروت دارند، امّا شنیدید که میگویند: یهودیها بخیل و خسیس هم هستند. از قدیم معروف است که جهودها کنس هستند. میدانید چرا خسیس هستند؟ میگویند: فردی نباید زیاد استفاده کنیم. اکثر اموال دنیا دست اینهاست. بیان کردهاند بیش از هفتاد درصد اموال دنیا را دارند. معالأسف گاهی هم ما خیلی در جیب این یهودیها میریزیم، از نوشابههایی که نمیخواهم اسم ببرم که در مقالات و اینترنت خواندید تا لباسها و ….، که عمده اینها به جیب یهود میرود. حتّی با ورود به یکی از شبکههای اینترنتی، یک دکمه را کلیک میکنید و ورود پیدا میکنید، با هر کلیک پول برای آنها واریز میشود، امّا چگونه است؟
آنها یک اعتقاد دارند که اساس این اعتقاد درست است، منتها در راه باطل است. اساسش این است که باید برای اجتماع خرج شود. اجتماع آنها یهود خرج میکند. ما هم همینطور است. منتها ما خساست را در دین نداریم و میگوییم نباید خسیس بود. هر کسی به اندازه وسع خودش باید یک مقدار دارایی هم برای خودش داشته باشد و استفاده کند. پروردگار عالم هم اشاره میکند: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَة» . مغلوله یعنی مثل کسی که خدای ناکرده دستش بشکند و در گردن بیاندازد. «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» نه آنگونه و نه اینگونه، بلکه حدّ میان. «خیرکم امة وسطاً» امّت وسط بهتر است. امّا اصلش این است که در اجتماع باشد.
لذا دین را برای دنیا بخواهی گرفتار میشوی و عذاب میشوی. امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) در وصایایی که به عبدالله بن جندب میفرمایند، این آیه را میخوانند، بعد میفرمایند: عبدالله بن جندب! نگاه کن «قدیما عمر الجهل، و قوی أساسه » جهل مدّتی است عمران شده و اساسش قوی شده است. برای این که شما دین را لعب گرفتید «لاتّخاذهم دین اللّه لعباً». تا جایی که حتّی خیلی جالب است، میخواهید از طریق همین دین مقرّب به خدا هم شوید. نماز میخواند، روزه میگیرد، قربه الی الله میگوید و نماز شب هم میخواند!
عرض کردم اینها خصوصیت اولیاء خداست، امّا همزات شیاطین این است که گاهی انسان را از همین طریق وارد میکند، ولی یادش میرود اس و اساس چیست، دنیاپرست میشود. موقعی که دشمن میآید، موقعی که یهود هست، موقعی که نصاری هست، یادش میرود که اسلام باید بالا باشد.
*تو برای دین هستی، نه دین برای تو
برای دین خدا سینه چاک کن، بگذار به ظاهر تو را بزنند. بگذار به ظاهر آبرویت را ببرند. بگذار خردت کنند. تو برای دین هستی، نه دین برای تو.
وقتی میفرمایند: «فإن تَجاوَزَکَ البلاءُ فاجعَلْ مالَکَ ودَمَکَ دونَ دِینِکَ» یعنی اینها باید پایین باشد و دینت بالا باشد. من و تو برای دین هستیم، نه دین برای ما. ما باید فدای دین شویم.
بارها عرض کردم: هرکه دین دارد، عبد میشود، بنده میشود. یک عدّه میخواهند از طریق دین آقا شوند! ای خاک بر سر آن کسی که بخواهد از طریق دین آقا شود. باید عبد شوی، بنده پروردگار عالم شوی. تو برای دین هستی، مال برای دین است. مال برای جان توست و یک جایی که دین در خطر است، هم جانت و هم مالت برای دین است. «جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِم» . مال و جانت فدای دین، عِرضت فدای دین.
میخواهی آقا بمانی؟ قرآن میگوید: دیگر فردای قیامت آقا نیستی، بدبختی. چقدر آیه زیبا است، انگار برای همین امروز است. چقدر این آیات و روایات به روز است. کهنه نشدن دین، همین است.
*رشد در بندگی است، نه آقایی
عزیز دلم! هرکه در دنیا خواست از طریق دین آقا شود، ذلیل میشود – این نکته هم اخلاقی است، هم عرفانی، هم اجتماعی و هم سیاسی – . از طریق دین نمیتوانی آقا شوی. تو باید خودت را فدای دین کنی. تو دین را وسیله قرار دادی، آقا شوی؟! ما باید فدای دین شویم. تهمت بزنند، مسخره کنند، بی سواد بگویند، حرفهای دیگر بزنند، مزدور بگویند، هرچه میخواهند بگویند، عزیز دلم! تو باید برای دین سینه چاک کنی. جلو بروی و هراس نداشته باشی. حرّ باشی.
این حرّ بودن را دقّت کنید. به این معنا نیست که بیادب باشی، مؤدّب ولی حرّ. بارها عرض کردم دو بال پرواز برای بندگی داریم: یکی ادب و دیگری اطاعت. دو بال پرواز برای بندگی، نه برای آقا شدن. برای این که باید بنده خدا شویم.
چقدر این روایتی که خواندیم، زیبا بود که امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: هرکه فرمان خدا را خوار بشمارد، خدا هم او را خوار میشمارد «إیّاکم و التَّهاوُنَ بأمرِ اللّه ِ عزّ و جلّ فإنّه مَن تَهاوَنَ بَأمرِ اللّه ِ أهانَهُ اللّه ُ یومَ القیامةِ،اهانه اللّه فی الدنیا بید النصاری و الیهود و فی الاخرة بعذابِ الیم». با عذاب الیم خوار میشوی. دست یهود و نصاری تو را خوار میکند. تو نباید آقا باشی. بنده شو. رشد در بندگی است، نه آقایی. اشتباه گرفتیم. این را بفهمیم، برنده میشویم.
اصحاب ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) این را فهمیدند. خود ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) این را متوجّه بود و اصحاب هم از حضرت یاد گرفتند که رشد در بندگی است.
* آسایش و بلا برای عبد خدا یکی است
دیشب بیان کردم که «یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری» صورت را به خاک مالیدن، یعنی چه، آن هم از طریق خبیثترین و پلیدترین انسانها مثل شمر.
وقتی مختار آن ملعون را میگیرد – آنچه که در فیلمنامه مختار نشان دادند، ناقص بود. اکثر اصحاب مقاتل اینطور بیان میکنند که همه اینها را گرفتند – به مختار میگوید: آن موقع که من پایم را روی سینه حسین گذاشتم، فشار دادم. این نیزهها، شمشیرها و خنجرها همه فرو رفت. حسین که مدهوش شده بود، آهی کشید. دیگر نا نداشت. یک چشمش تیر خورده بود، من که صورتم را جلو بردم، چشم دیگرش را آرام باز کرد، دیدم لبهایش تکان میخورد. گفتم: میخواهد نفرین کند. گوشم را لب دهانش بردم. گفت: «صدق جدّی رسول اللّه».
ظاهراً خود شمر هم قبلاً این را شنیده بود. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرموده بودند: حسین جان! صورت آن کسی که تو را به شهادت میرساند، مثل سگان میماند. او شنیده بود که جدّش گفته: گلوی حسین را میبرند و گلوی ابی عبدالله را میبوسیده است. احمق نفهمید اگر از قفا هم ببرد، بالاخره گلو بریده میشود. نمیخواهم مصیبت بخوانم امّا میخواهم بگویم «یوم علی وجه الثری» با «یوم علی صدر المصطفی» برای حضرت یکی است. عبد خداست.
شمر موهایی را که خیلی خونی و به هم چسبیده بود را به دست گرفت، سر ابی عبدالله را بالا آورد. گفت: حسین! شنیدم جدّت گفته گلویت را میبرند. من این کار را نمیکنم که – نستجیربالله- دروغ گفته باشد. سر را بالا آورد و شروع کرد نه به بریدن، «فضرب ضربه ضربا» آن قدر زد. باز دید لبها تکان میخورد، دید میگوید: «رضا برضائک». ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) میگوید: خدا! من اینجایش را نشنیده بودم. ظاهراً خود ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) هم بعضی از چیزها را نباید بداند. فقط میداند بناست سرش بریده شود. من نمیدانم بناست این نامرد آن قدر بزند که … . آنقدر زد تا این استخوانها شکست؛ یعنی بدترین حال. امّا برای ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) یکی است؛ چون عبد خداست.
Sorry. No data so far.