پاسخی به مقاله توهینآمیز سعید حجاریان درباره فرهنگ عاشورا؛
عقل دینی در برابر عقل مدرن
سعید حجاریان در مقالهای با نام «فرهنگ عاشورا، فرهنگ اربعین»که در روزنامه آرمان (روز هفتم آبان ماه) چاپ شد به تفسیر خاصی از فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعین پرداختنهاند.
سعید حجاریان در مقالهای با نام «فرهنگ عاشورا، فرهنگ اربعین»که در روزنامه آرمان (روز هفتم آبان ماه) چاپ شد به تفسیر خاصی از فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعین پرداختنهاند.
بر اساس مدعیات ایشان، فرهنگ عاشورا فرهنگ عارفانهای است که خود را مکلف به وظیفه میداند و چندان در بند نتیجه نیست اما پس از رخداد حادثه عاشورا فرهنگ شیعی و سیاست گذاری امامان شیعه با هدف بقای نظام شکل عقلانی به خود گرفت. با همین مدعا ایشان معتقد است نظام ایران نیز برای حفظ بقای خویش باید از فرهنگ عاشورا به سمت فرهنگ اربعین حرکت کند و به الزامات عقلانی گفتمان بقاء مقید باشد. این نوشته در واقع نقدی است بر نوشته ایشان.
مشهور است که آگوستینوس ـ قدیس بزرگ ـ پیش از تشرف به مسیحیت چنین دعا میکرد که: «پروردگارا به من عفت و خویشتنداری عنایت فرما، اما نه هنوز!» زیرا که در همان روزها دل به زنی زیبا رو سپرده بود. اگر نتوان منطق عاشورا را منع کرد اما وسوسه «عقل مدرن» نیز اندیشه را به خود وا نگذارد، میخواهیم ـ مانند اگوستین که تلاش میکرد میان تعالیم مسیحی که تازه با آن آشنا شده بود و اندیشههای فیلسوفان یونانی که از پیش به آنها دل بسته بود آشتی بر قرار کند ـ پلی میان غایت اندیشی عاشورا و استراتژی عقل مدرن برقرار کنیم.
روایت متن (مطالعات فرهنگی)، فرهنگ کاربردی (اندیشههای دورکیم) و خصوصا عقلانیت (وبر)، کلید واژههایی از اندیشه مدرن هستند که در نوشته ایشان به کار گرفته شدهاند تا خوانش هدفمندی از برخی وقایع تاریخی و دینی ـ به عنوان یک متن ـ بیان دارند که در نهایت هدف نویسنده که متناسب با اوضاع سیاسی جامعه انتخاب شده است را در قالب یک عبارت متجلی سازد؛ گفتمان بقاء!
ویژگی اساسی عقل مدرن انسان محوری آن است. به عبارت دیگر عقل مدرن زمام همه امور را در دست انسان میبیند و از این رو برای تحقق هدف خود تنها به ابزارهای انسانی متکی است و در تاکتیکها و استراتژیهای خود تنها بر روی همین دسته از عوامل حساب باز میکند. روشن است که در این نگاه اگر بنا باشد، کسی تصمیم بگیرد تنها به وظیفه عمل کند و حصول نتیجه را به قدرتهای ماورای بشری ـ مانند خدا ـ واگذار کند دچار خطای محاسباتی و حرکت غیر عقلانی شده است.
ویژگی دیگر عقل مدرن ـ که بنا به ذات مدرنیته گریزی از آن وجود ندارد ـ مادی گرایی (ماتریالیسم) است و به اقتضای همین ویژگی، هدفی که عقل مدرن انتخاب میکند نیز باید از جنس ماده باشد. در این بینش، جهان تنها دارای یک لایه مادی است و همه کنشها و واکنشها در بستر همین لایه مادی رخ میدهد. حتی آنجا که مدرنیته از عقلانیت ارزشی سخن میگوید نیز جنس ارزشها در نهایت مادی است و برای رسیدن به این هدف مادی ارزشمند، هر عنصر دیگری ـ خصوصا اگر جنبه غیر مادی داشته باشد ـ را میتوان فدا کرد. مصادیق این روایت از ارزش گرایی را میتوان در سراسر تاریخ اندیشه مدرن مشاهده نمود؛ از گفتههای زیمل ـ جامعهشناس نامدارآلمان ـ در دوره جنگ جهانی اول که در توجیه پشتیبانی فکری و تبلیغاتی خود از آلمانها در این جنگ مینویسد: «من آلمان را دوست دارم و از همین روی میخواهم که زنده بماند. به جهنم که این خواست از نظر فرهنگ، علم اخلاق، تاریخ یا هر چیز دیگری که خدا میداند ممکن است توجیهات عینی گوناگونی داشته باشد!» تا روایت ساختگی نبرد ترموپیل که طی آن ملکه گورگو در قبال حمایت کنسول اسپارت از همسرش لئونیداس، پیشنهاد همخوابگی با ترون سیاستمدار را میپذیرد تا به زعم خود همسرش لئونیداس و سرزمینش یونان را از فناء برهاند. بنابراین ـ همان گونه که نگارنده بیان کرده است ـ در این عقل گرایی، فرهنگ فناء فرهنگی غیر عقلانی است و آنان که ـ همچون عرفا ـ سخن از فناء فی الله میگویند نیز چون از یک عمل غیر عقلانی (فناء) برای هدفی که آن هم غیر عقلانی است (الله) سخن میگویند دچار غیر عقلانیت مضاعفند.
در مقابل، در اندیشه شرقی و به خصوص فرهنگ اسلامی، جهان از لایهها و طبقات متعددی تشکیل شده است. عالم محسوسات که در بر گیرنده همه موجودات مادی است گر چه تنها یک طبقه از این لایهها را به خود اختصاص داده است، اما میان این طبقه و سایر لایهها ارتباطات علّی و معلولی پیوسته و دوسویهای برقرار است. خداوند در یک کلمه لایههای دیگر عالم را «غیب» نامیده است و اولین شرط هدایت پذیری توسط قرآن را ایمان به غیب میداند. «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یقیمون بالغیب…». در منطق قرآن، عالم غیب همواره و در قالبهای گوناگونی ـ از جمله سنتهای الهی ـ بر عالم ماده اثر گذار است. به عنوان نمونه، در این منطق به صراحت ادعا شده است که اگر شما خدا را یاری کنید خدا نیز شما را یاری میکند و با توجه به سنخیت میان فعل و فاعل آن، نسبت میان یاری انسان به یاری خدا نیز مانند نسبت انسان به خدا خواهد بود. بنابراین معقول آن است که انسان در محاسبات خود از اهرم یاری خداوند غافل نشود. اکنون باید روشن شده باشد که از این منظر سخن از انجام وظیفه که همان یاری خداوند است و انتظار نتیجه از خداوند که به معنای یاری خداوند است حتی از جنبه عقل عملی نیز محاسبهای کاملا عقلانی است و این محاسبات خصوصا زمانی که در آزمایشات بسیار دشواری مانند انقلاب و جنگ تحمیلی برتری مطلق خود را بر محاسبات عقل مدرن نشان داده باشد عقلانیت مضاعف خود را به رخ میکشد. از همین رو پذیرش قطعنامه ۵۹۸ که محصول تحمیل عقل مادی بر عقل دینی از سوی استراتژیستها بود را به غیر عقلانیترین رفتارها یعنی نوشیدن جام زهر تشبیه کردهاند.
اکنون به بررسی گزاره کلیدی نوشته مورد اشاره میرسیم؛ «گفتمان بقاء نیازمند تفقه است.» اتفاقا عقل دینی نیز بر این گفتمان اصرار دارد: «لا تهلکوا بایدیکم الی التهلکه» و روشن است که این امر خطیر بدون تفقه ـ به معنای تفکر عمیق ـ مقدور نیست اما پرسشی که در اینجا مطرح است آن است که این تفقه به وسیله کدام دستگاه محاسباتی باید صورت پذیرد؛ عقل مدرن یا عقل دینی؟
عقل مدرن به صراحت میان شعار حسین بن علی علیه السلام در واقعه عاشورا یعنی امر به معروف و نهی از منکر و عمل وی یعنی کشته شدن ـ که در این نگاه به فنا تعبیر شده است ـ تعارض میبیند و مدعی است که «آیا امر به معروف و نهی از منکر ظرفیت آن را دارد که از درون آن مبارزه مسلحانه بیرون کشیده شود؟… امر به معروف شرایط زیادی دارد و… از درون آن فرهنگ فنا بیرون نمیآید» و بدیهی است که عملی که با اندیشه متعارض باشد غیر عقلانی است! از این رو عقل مدرن ادامه میدهد: «بعد از شهادت خود امام حسین (ع) در تشیع هم همین اتفاق افتاد. یعنی بعد از اربعین ائمه به تربیت شاگرد و تدارکات سیاسی پرداختند و جهت گیری حرکتها بر مبنای محاسبات عقلانی صورت گرفت.» اما عقل دینی در این باره چه میگوید؟
حسین بن علی علیه السلام برای اصلاح امور دین جدش ـ که در واقع همان یاری رسانیدن به خداوند است ـ از مدینه و سپس از حرم امن مکه خارج شد و در پاسخ به اعتراض ابن عباس که چرا از حرم امن خارج میشوی فرمود: «ان شاء الله ان یرانی قتیلا» و در ادامه، دلیل به همراه بردن زن و فرزندان را نیز چنین بیان فرمود: «ان شا الله ان یراهن سبایا» خداوند میخواهد که مرا کشته و ایشان را اسیر ببیند! حسین علیه السلام نه بر اساس عقل دنیوی آن روز و عقل مدرن امروز بلکه بر اساس عقل دینی عمل کرد؛ او میدانست که نمیتواند با توشه مادی و قوای انسانی اندک خود که در عاشورا شمار ایشان به یکصد تن هم نرسید حریف غول جنگی یزید و تبلیغات و تحریفات وسیع دستگاه سیاسی وی شود بنابراین تصمیم گرفت تا تمام لایههای غیبی جهان را چه در عصر خود و چه در سایر اعصار بر علیه یزید، نام یزید و اندیشه وی بشوراند و این ممکن نبود مگر آنکه حسین خواست خدا را برآورده سازد تا خدا نیز خواسته حسین را برآورده نماید زیرا یکی ازسنن ثابت خدا در لایههای غیبی جهان که همواره جهان مادی را نیز تحت سیطره دارد چنین استوار شده است که اوفوا بعهدی اوف بعهدکم. خواسته حسین علیه السلام در گفتمان بقا به آن معنا که زیمل یهودی یا ملکه یونانی یا حتی برخی استراتژیستهای امروز ایرانی زیر لوای عقل مدرن به آن میپردازند نبوده بلکه خواسته آن نفس مطمئن، بقای گفتمان اسلام ناب بود و تاریخ نشان داده است که غایت اندیشی عقل دینی حسین علیه السلام موفق بوده است.
اکنون دوباره به مساله خودمان باز میگردیم؛ گفتمان بقاء بر اساس کدام دستگاه محاسباتی باید شکل بگیرد؟ ما پاسخ به این سوال را بر عهده سیاستمداران میگذاریم اما در پایان یادآوری دو نکته خالی از فایده نیست؛ اول آنکه بزرگترین خطا آن است که تصور کنیم میتوان دستگاه محاسباتی را به نحوی تنظیم کرد که با تلفیقی از عقل مدرن و عقل دینی به کار بیفتد و به اصطلاح بخواهیم از این ترکیب حالت بهینه را بدست آوریم. دلیل روشن ادعای ما ناسازگاری ذاتی بنیانهایی است که این دو دستگاه فکری بر آن بنا شدهاند و مصداق این ناسازگاری نیز همانگونه که گفته شد در طرحی است که از جهان و نیروهای فعال در آن ارائه میدهند. اگر اندیشههایی بتوانند ما را تحریک به بر هم نهی این دو دستگاه فکری نمایند در واقع بلندترین قدم را در راه به خطا افکندن دستگاه محاسباتی ما برداشتهاند.
نکته پایانی نیز آنکه تاریخ معاصر نشان داده است که دستگاه عقلانی مدرن برای ما و ملتهای هم سنخ ما در برابر غرب چه در قالب گفتمان بقا و یا حتی بقای گفتمان، محلی از اِعراب نمیبیند و هر تلاش ما را در این عرصه عِرض خود بردن قلمداد میکند، حالا که چنین است بهتر نیست که لا اقل که به عنوان تیر آخر ترکش، پیشنهاد دستگاه دینی را هم امتحان کنیم که فرمود یا ایها الذین آمَنوا، امِنوا؟
Sorry. No data so far.