میرشکاک در یکی از اشعاری که با موضوع «بسیج» سروده است، دست نوازش خدا را بر سر این پایگاه پر توان انقلاب میبیند.
یوسفعلی میرشکاک یکی از شاعران پیشکسوت انقلاب اسلامی است؛ با توجه به مناسبت هفته بسیج شعری از او گلچین کرده ایم که او در مورد این پدیده شورانگیز عاشقانه سروده است. میرشکاک در این شعر دست نوازش خدا را بر سر این پایگاه پر توان انقلاب می بیند. میرشکاک در این شعر سپید، به روشنفکران نیز می تازد و می گوید که اعتمادی به این جماعت نیست و اعتماد در بسیج است.
شکوه و حماسه در سطر سطر این شعر به چشم می خورد، جالب است که میرشکاک در پاییز 67 این شعر را با عنوان «بسیج» سروده است؛ این شعر زیبای نسبتا بلند در صفحات 121 تا 124 کتاب «از زبان یک یاغی» منتشر شده است؛ از شما دعوت می کنیم تا اندیشه تماشایی و انقلابی این شاعر پرطنین انقلاب را مشاهده کنید.
…می بینمت
چون گردباد بر زبر آسمان
چون مرگ
بر فراز ماسه زارهای شعله ور از جنگ
شمشیرها
به سوی تو می آیند
و از تو می گذرند
بی آنکه بر تن تو گزندی به جای نهند
…
تو یک تنی
یک تن
از آهن گداخته
در معرض نگاه آدمیان
یک عمر
در تو می توان، به تماشای کشتگان خدا
خیره ماند
ای زرد پوش سرخ روی سپاه سبز
حتی اگر
به کثرت ستارگان و درختان باشی
نامت: بسیج
آخرین ترانه ی تقدیر آسمان و زمین است
فردا از آن توست
روشن تر از تمام خانه های جهان،
خانه ی تو
پر از التفات خدا خواهد بود
در هر نگاه تو
انبوهی از پیمبران گمشده بیدارند
چرا که بیکرانه ترین دستها و صداها هستی
…
همیشه بار زمین
بر دوش اعتماد تو خواهد ماند
چرا که آفتاب حقیقت بودی
در روزگار بی درخت و بی پیامبر شاعران
که نام بامداد به خود می دهند
و از مداد مدد می خواهند
…
برخیز
ای تجسم توحید
در تن انسان و اسلحه ی گرم
برخیز ای شهید چهل میلیونی
برخیز ای بسیج
که آنسوتر از تصور اخبار و فهم روزنامه
به معراج می روی
…
می بینمت
افسار اشترانت در دست.
بر ماسه زار
تشنه
متلاطم
خورشید اوبار
عشق بزرگ خدا را
عشق بزرگ خود را
از مکه تا مدینه
به دیدار مصطفای پدر می بردی
می بینمت
که می گذری آذرخش وار
و روزنامه ها در انتشار تو می کوشند.
Sorry. No data so far.