شنبه 29 نوامبر 14 | 13:30
رشید بن عیسی، اندیشمند معاصر الجزایری

چهره امام(ره) جهان را به یاد خدا انداخت

بن عیسی هم‌دوره دکتر شریعتی بوده و در دوران اقامت امام در پاریس مقالات و بیانیه‌های دانشجویان ایرانی را به فرانسه ترجمه می‌کرده است. او در‌حال‌حاضر یکی از مقامات ارشد یونسکو بوده و در‌همین راستا در کشورهای مختلف جهان مشغول به کار و تدریس است


news_45841

بن عیسی هم‌دوره دکتر شریعتی بوده و در دوران اقامت امام در پاریس مقالات و بیانیه‌های دانشجویان ایرانی را به فرانسه ترجمه می‌کرده است. او در‌حال‌حاضر یکی از مقامات ارشد یونسکو بوده و در‌همین راستا در کشورهای مختلف جهان مشغول به کار و تدریس است.

رشید بن‌عیسی یکی از متفکران عربی اسلامی است که در الجزایر به‌دنیا آمده اما در فرانسه بزرگ شده است. او شاگرد «مالک‌بن‌نبی» اندیشمند معاصر جهان اسلام است. بن عیسی هم‌دوره دکتر شریعتی بوده و در دوران اقامت امام در پاریس مقالات و بیانیه‌های دانشجویان ایرانی را به فرانسه ترجمه می‌کرده است. او در‌حال‌حاضر یکی از مقامات ارشد یونسکو بوده و در‌همین راستا در کشورهای مختلف جهان مشغول به کار و تدریس است و برای گسترش علم و فرهنگ تلاش می‌کند.بن عیسی در سفری که اخیرا به مشهد داشت میهمان ما شد و دیدگاه های خود را در زمینه تمدن اسلامی با ما در میان گذاشت.

 

درحال حاضر کشورهای اسلامی در پازل «ایجاد تمدن نوین اسلامی» چه نقشی را ایفا می‌کنند؟

باید بگویم ملت‌ها را می‌توان در سه سطح «قبل، حین و بعد از تمدن» بررسی کرد؛ بیشتر ملت‌های آفریقایی و همچنین تقریبا همه جهان اسلام در‌ حال‌حاضر مرحله قبل‌از تمدن را سپری می‌کنند. اروپا و به‌طور‌کلی غرب هم در حین تمدن هستند یعنی در‌حال‌حاضر کشورهای غربی، متمدن محسوب می‌شوند و حیات آن‌ها هم‌زمان با تمدن است؛ تمدنی که خودشان ایجاد کرده‌اند.

امروز این غرب است که دارد تاریخ‌سازی می‌کند. غربی‌ها فاعل هستند و ما همه (به‌ویژه کشورهای عربی‌اسلامی) مفعول‌ٌبه (در موضع انفعال) هستیم؛ یعنی تصمیمات غرب متمدن روی ما انجام می‌شود و اعراب نمی‌توانند به این تصمیمات «نه» بگویند و از‌آنجا‌که بسیار منفعل هستند، حتی «نمی‌خواهند» که «نه» بگویند. از آن بدتر در‌مقابل کفار تعظیم هم می‌کنند و آن‌ها را بزرگمی‌شمارند!

اعراب حتی یک کالای تولیدی ندارند و هرچه استفاده می‌کنند، از غرب آمده است. مردم کویت، قطر، دبی و عربستان حتی علاقه‌ای به کار‌کردن ندارند و همه نیروهای مشغول‌به کار در این کشورها خارجی هستند. مدتی پیش در امارات بودم و در همه مدت اقامتم فقط یک بانوی شاغل عرب دیدم که او هم لبنانی بود!

این‌چنین جامعه و این‌چنین کشوری قطعا در مرحله قبل‌از تمدن است و تصمیمات تمدن‌های دیگر را بایدعملی کند.

 

یعنی در‌ حال‌حاضر چیزی به اسم تمدن اسلامی نداریم؟

کاملا درست است. در یکی از جلسات با موضوع «گفتگوی تمدن‌ها» در یونسکو، من و یک فرانسوی و یک انگلیسی در جلسه حضور داشتیم. عضو انگلیسی به محض ورود به جلسه با صدای بلند شروع به خندیدن کرد و گفت: «گفتگوی تمدن‌ها؟ کدام تمدن؟ به من نشان بدهید به‌جز غرب، در‌ حال‌حاضر در کجای دنیا تمدن داریم؟»

دیدم راست می‌گوید. در‌ حال‌حاضر کدام تمدن اسلامی را می‌توان نام برد که توانایی مقابله‌با تمدن غرب را داشته باشد. این است که باید گفت کشورهای جهان اسلام به‌ویژه اعراب هنوز در مرحله پیش‌از تمدن به سر می‌برند و وارد تمدن نشده‌اند.

هر‌چند امیدواریم این مرحله خیلی سریع طی شود و بتوانیم شاهد شکوفایی تمدن اسلامی باشیم؛ چرا‌که انقلاب اسلامی و فرزندان خلفش «حزب‌ا… لبنان»، «حماس» و اخیرا «حوثی‌ها در یمن» توانسته‌اند روحیه و معنویت را دوباره به جهان اسلام برگردانند و انتقام مظلومان را از حکام عرب و آل‌سعود و عمّال او بگیرند.

 

مشکل کجاست؟ چه اتفاقی باید بیفتد تا به‌سمت تمدن نوین اسلامی حرکت کنیم؟

اولین نکته این است که رفتار و سبک زندگی که مسلمانان در پیش گرفته‌اند، باید تغییر کند.

«احترام به دیگران» در کشورهای جهان اسلام بسیار کم‌رنگ است. «نظم» حتی در کارهای شخصی و به‌‌ویژه در کارهای اجتماعی باید مد‌نظر قرار بگیرد و به بخشی از زندگی ما تبدیل شود. در پارک‌های اروپایی بی‌نظم‌ترین خانواده‌ها عرب‌هستند و غربی‌ها منظم‌ترین خانواده‌ها را دارندکه برای فرزندانشان اسباب‌بازی می‌آورند و برای والدینکتاب و روزنامه.

روز گذشته، مسیری را در شهر شما با اتوبوس رفتم؛ بعد‌از اینکه سوار شدم، با اینکه عصا دارم، دو جوانی که روی صندلی نشسته بودند، اصلا به روی خودشان نیاوردند و یک مرد ٥٠‌ساله جای خودش را به من داد. وقتی به یکی از جوانان گفتم: بهتر بود شما بلند می‌شدید، گفت: من مریضم! به دوستش گفتم، او هم همین جواب را داد! این رفتار، ما را به تمدن نمی‌رساند.

مسئله بعدی آموزش‌و‌پرورش است؛ امری که در کشورهای اسلامی تقریبا از بین رفته است. در عراق روزی سه‌ساعت‌و‌نیم تدریس می‌شود! این یعنی اینکه عراق مرده است. چرا؟ به این دلیل که در کشورهای متمدن با روزی ٦‌ساعت تحصیل دقیقا ٢٠‌سال طول می‌کشد تا یک پزشک تربیت شود، یعنی کمترین سن برای یک پزشک ٢٧‌سال است. با این تفاصیل در عراق چند‌سال طول می‌کشد تا یک پزشک تربیت شود؟ و وقتی این اتفاق بیفتد، آیا می‌تواند طبابت کند؟ من وقتی این مسئله را در عراق مطرح کردم، به من انگ دشمنی با عراق زدند و گفتند شما به علما بی‌احترامی

می‌کنید!

ما باید به‌دنبال نوآوری باشیم. نوآوری در همه‌چیز حتی در تکنولوژی و مظاهر آن و از همه مهم‌تر در علم و دانش که اساس پیشرفت است. غربی‌ها نمی‌گویند «می‌دانم …» می‌گویند «می‌دانم چگونه…» ما هم باید این «چگونه» را جواب بدهیم. باید به‌دنبال دانش باشیم؛ زیرا دانش به ما «آبادسازی» را می‌آموزد و اینکه چگونه جهان اسلام را بسازیم. علوم عملی و کاربردی در وهله اول، کلید پیشرفت هستند و معارف اسلامی بدون به‌خدمت‌گرفتن علوم عملی و کاربردی، دردی از ما دوا نمی‌کند. استاد ما «مالک‌بن‌نبی» همیشه می‌گفت: «مشکل امروز مسلمانان امروزه بی‌دینی نیست؛ مشکل به‌کارگیری دین و علم و دانش

کاربردی است.»

مطالعه هم نقش ویژه‌ای دارد. من در فرانسه وقتی وارد مترو می‌شوم یا در اماکن عمومی دیگر، اعراب را به‌راحتی تشخیص می‌دهم. می‌پرسید: چگونه؟ نگاه می‌کنم هر‌کس که مشغول مطالعه نیست، می‌روم کنارش و می‌گویم: «سلام علیکم» و او هم جواب می‌دهد! غربی‌ها اهل مطالعه‌اند، اهل کتاب‌ هستند. اینکه گفته‌اند «کافر اهل کتاب» به‌حق

درست است!

موضوع اقتصاد را هم شاید بتوان مهم‌ترین مسئله در‌نظر گرفت؛ البته اقتصادی که به تولید وابسته باشد. جهان اسلام فقط «وارد» می‌کند، به کار می‌گیرد و تصور می‌کند پیشرفت کرده است اما تمدنی که بر واردات استوار باشد، تمدن نیست. اعراب حتی سجاده و تسبیح را هم وارد می‌کنند؛ زیرا فقط پول و نفت دارند و کشوری که نیازهای اساسی خودش را نتواند تولید نکند، خراب و غیرمتمدن است. باید خودمان

بسازیم.

در‌حال‌حاضر در چند کشور اسلامی «تولید» وجود دارد؟

تقریبا فقط ایران «تولید» می‌کند و همین‌جا باید بگویم تولید در ایران به برکت «تحریم» رونق گرفته است. تحریم برای شما خیلی مفید بود و اگر تحریم نمی‌شدید، اوضاعتان مثل زمان شاه پیش می‌رفت.مسئله دیگر وحدت مذهبی و اسلامی است. جهان اسلام امروز درگیر دعواهای داخلی بیهوده است اما ان‌شاءا… بلایی که عربستان به جان مسلمانان انداخته است، به‌زودی دامن خودش را خواهد گرفت و این لکه ننگ را از روی زمین برمی‌دارند. اگر جهان اسلام با هم متحد باشد، سریع‌تر و راحت‌تر پیشرفت می‌کند.

در‌مجموع، جهان اسلام باید قدرتمند شود. انگلیسی‌ها یک ضرب‌المثل دارند؛«Might is Right» یعنی «قدرت حق است». خوب و بدِ غرب با منافعش تعریف می‌شود. «خوب» چیزی است که برای غرب خوب باشد و «بد» هم چیزی است که برای غرب بد باشد. چون قدرت دارد می‌تواند هرکار بخواهد، انجام دهد. ما هم باید به هر قیمتی قدرتمند شویم. در آن صورت است که دیگر کسی نمی‌تواند به ما زور بگوید و سریع‌تر پیشرفت می‌کنیم.

 

اما برخلاف پیشرفت و تکنولوژی غرب، عده‌ای معتقدند این تمدن در‌حال افول است. تحلیل شما چیست؟

من هم معتقدم که تمدن غرب در‌حال سقوط و افول است و این یک قاعده تاریخی و علمی است که هرگاه یک ملت بخواهد، می‌تواند به اوج برسد و اگر هم بخواهد می‌تواند موجبات سقوط خودش را فراهم کند. قرآن هم به این مسئله اشاره می‌کند: «اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم». این انسان است که تمدن را می‌سازد و خودش هم می‌تواند آن را از بین ببرد.

زمانی‌که بشر به تحصیل دانش و آگاهی، بی‌علاقه و از معنویت و روحانیت روی‌گردان شد و تصمیم گرفت به لذت‌های دنیایی بپردازد، خودبه‌خود زمینه‌های سقوط خود را

فراهم کرد.

در‌حال‌حاضر در غرب، روحانیت و معنویت از بین رفته است و مردم به لذت‌های دنیایی روی آورده‌اند و ترس همه زندگی آن‌ها را فراگرفته است؛ لذا چیزی از غرب متمدن باقی نمانده است به‌جز برخی از مظاهر تمدن. آمارها نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها دیگر تمایلی به درس‌خواندن ندارند، خوش می‌گذرانند و مدارکشان را می‌خرند. ٧٢‌درصد از نیروهای کار هم در این کشور، خارجی و به‌‌ویژه آسیایی هستند. در پاریس از هر ٥‌پزشک، ٣‌نفر الجزایری هستند.

اما دلایل دیگری هم هست. امروز در غرب، ماشین‌ها حاکم هستند و ماشین‌ها هم به معنویت احتیاج ندارند. رایانه‌ها ٢٤‌ساعت کار می‌کنند؛ از‌آن‌طرف بشر گوشه‌گیر شده و احساس پوچی می‌کند.

به‌نظر من ژاپن یک کشور به‌معنای واقعی متمدن است. در این کشور همه‌چیز سر جای خودش است؛ ماشین و انسان. ژاپنی‌ها حتی برای عبادت هم از ما منظم‌ترند، آن هم برای عبادت یک معبود دنیایی و زمینی. بهداشت و امکانات رفاهی در این کشور در بالاترین مرتبه است. احترام متقابل و رعایت شئونات بسیار عالی است و دلیل همه این خوبی‌ها به نظر من این است که ژاپن توانسته است مدرنیته و سنت را با هم آشتی دهد و علی‌رغم پیشرفته‌ و تکنولوژیک‌بودن هنوز هم به آداب و سنن احترام بگذارد. ژاپن، قواعد بازی را فهمیده و از تمدن غربی همان چیزی را برداشته که لازم داشته است، نه بیشتر و نه کمتر و از فرهنگ خودش هم همه آن چیزی را که نیاز بوده، نگه‌داشته است.

ژاپن در همان زمانی که عرب‌ها جوانانشان را برای فراگیری زبان و خط غربی (فرهنگ غربی) به غرب فرستادند، جوانان خود را برای فراگرفتن دانش و تکنولوژی به غرب فرستاد. نتیجه این شد که متفکران عربی اسلامی بعد‌از بازگشت از غرب، غربی‌شدن را تنها راه پیشرفت معرفی کردند؛ حال آنکه ژاپنی‌ها این‌گونه با غرب

برخورد نکردند.

«طه حسین» که یک متفکر عرب است در سال‌١٩١٥ گفت: اعراب باید همگی غربی شوند و در همه مظاهر به غرب گرایش پیدا کنند. به‌اصطلاح منظورش این بود که از فرق سر تا نوک پا غربی شوند؛ در‌صورتی‌که ژاپن سنت و فرهنگ خودش را نگه‌داشته و مدرنیته را فقط در تکنولوژی و علم

پذیرفته است.

 

انقلاب اسلامی در حرکت بشر به‌سمت تمدن اسلامی چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟

اولین نکته‌ای که درباره انقلاب باید مطرح کرد، این است که انقلاب یک واقعه دینی بود؛ دین منظور همه ادیان الهی است. مسیح می‌گفت: «انسان فقط به نان احتیاج ندارد؛ بلکه خدا هم می‌خواهد و جامعه همچنین است.»

انقلاب اسلامی، دین را به عرصه اجتماع برگرداند. مردم دنیا (چه مسلمان و چه غیرمسلمان) وقتی چهره امام‌(ره) را می‌دیدند به یاد خدا می‌افتادند و او را مرد خدا می‌دانستند. این باعث شد همه ادیان الهی از این انقلاب استفاده کنند و به همین مناسبت کتاب‌های مختلفی با موضوع بازگشت خدا و بازگشت دین و زنده‌شدن دین نوشته شد. با وقوع انقلاب، خداوند، دیانت و معنویت، حق حضور در جامعه پیدا کردند. امروز مسلمان‌شدن یک نفر دیگر عجیب نیست؛ حال‌آنکه پیش‌از‌این هرکس مسلمان می‌شد، مورد تمسخر قرار می‌گرفت.

دومین نکته این است که از بعد‌از انقلاب کمونیستی، انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین زلزله بود و حال‌آنکه انقلاب کمونیستی، انقلابی در درون پارادایم تمدنی غرب بود؛ مارکس یک آلمانی بود.

مارکسیسم سه مؤلفه اصلی دارد که همه قرضی‌اند؛ جامعه‌شناسی و اشتراکیت را از فرانسه، اقتصاد را از انگلستان و فلسفه را از آلمان به قرض گرفته است ولی انقلاب اسلامی از خارج این محیط وارد شد. نه‌تنها از خارج از تمدن غرب بلکه از جایی که همیشه با غرب رقابت داشته و همواره جلوتر و پیشرفته‌تر از غرب بوده است. به‌همین‌دلیل غرب احساس خطر کرده است. خاورمیانه همواره مُجَلی (پیشتاز) بوده و غرب همیشه مُصَلی (دنباله‌رو). لذا سردمداران تمدن غربی اجازه نمی‌دهند و نخواهند داد این انقلاب به حیات خودش ادامه دهد.

نکته بعد اینکه این انقلاب، معادلات را به هم زد و حتی بعضی بزرگان مانند «میشل فوکو» هم در ابتدا نتوانستند آن را بفهمند. بعد از ملاقاتی که با او داشتم و نظرش را درباره انقلاب اسلامی جویا شدم، گفت: «این انقلاب یک حادثه محلی نیست؛ بلکه بسیار بزرگ‌تر و وسیع‌تر از خاورمیانه است.» او می‌گفت: «غرب، کسانی را که انقلاب کرده‌اند، متهم به اصولگرایی کرده است اما مگر ما چه هستیم؟ ما هم اصولگراییم ولی اصول ما فرّار است. ما خالی ازمحتوا هستیم.»

مهدی زارع

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.