شنبه 06 نوامبر 10 | 12:50

زمینه خلع مرجعیت آقای صانعی به سال‌ها پیش برمی‌گردد

خدا رحمت کند آیت‌الله فاضل را. ایشان از دست صانعی خیلی ناراحت بود. البته دیگر مراجع هم از وی دلخوری‌هایی داشتند. این بزرگواران به جامعه مدرسین تأکید می‌کردند که مرجعیت نامبرده لغو شود. این حرف‌ها متعلق به دو سه سال اخیر نیست، بلکه به مدت‌ها قبل بازمی‌گردد و زیاد مورد بحث قرار گرفته است.


سفر تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان قم، بار دیگر مباحث مربوط به حوزه علمیه این خطه مقدس را در کانون بحث و فحص قرار داد. بی‌تردید یکی از دستاوردهای قطعی این سفر، کلید خوردن تحول در حوزه، در راستای پاسخگویی به نیازهای متنوع روز و پیراستن آن از پاره‌ای مشکلات خواهد بود. آنچه در این مقطع از اهمیتی بسزا برخوردار است، تلاش فضلای حوزه در بررسی نقاط قوت و ضعف فرآیندهای جاری در این نهاد، به‌ویژه شناسایی برخی از مجاری نفوذ دشمنان‌اندیشه و نظام اسلامی در آن است. در گفت و شنودی که در پی می‌آید، آیت‌الله حاج شیخ حسن ممدوحی کرمانشاهی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و مجلس خبرگان رهبری در باره پاره‌ای از تلاش‌های بی‌فرجام در قطع ارتباط حوزه با نظام سخن رانده است که می‌تواند روشنگر ساحت‌هایی از بحث در این باره باشد.

پاره‌ای از سیاسیون کوچک‌ترین رویکرد حمایتی حوزه و مراجع از نظام را برنمی‌تابند و بر این باورند که این رفتار با استقلال حوزه در تضاد است، گویا استقلال و حیات حوزه در دوران حکومت دینی منوط به مخالف‌خوانی است! دیدگاه شما در این مورد چیست. آیا حمایت حوزه از نظام با استقلال حوزه و روحانیت منافات دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. اصلاً انقلاب اسلامی مولود حوزه است. کسانی که این حرف را می‌زنند، نه حوزه را شناخته‌اند و نه ریشه‌های انقلاب را. حوزه را از انقلاب بگیرید، برای آن چیزی نمی‌ماند. حوزه اگر بخواهد قائم باشد، باید انقلاب و نظام باقی باشد و بالعکس. حوزه و انقلاب دو حقیقت به هم پیوسته هستند و با هم تعامل دارند. کسانی که این حرف را می‌زنند، از هویت هر دو غافلند.

حمایت از نظام و نصیحت به آن چگونه با هم جمع می‌شود؟
انتقاد به مفهوم اصیل آن، به معنای تحقیر و تضعیف نیست، بلکه به معنای حمایت و تقویت است، مثل انتقادی که پدر از فرزند می‌کند؛ این هم انتقادی است که باعث رشد فرزند است. نصیحت و تذکر دادن به معنای عیب را به طرف فهماندن است، نه به معنای سرزنش و تحقیر. باید بین این دو مسئله فرق گذاشت. آیا انتقاد پدر از فرزند به دلیل این است که او را قبول ندارد یا به این دلیل انتقاد می‌کند که جانش به جان فرزندش بسته است و نمی‌خواهد او خلاف بگوید و خلاف عمل کند. انتقاد حوزه و علما به مسئولان، خود دلیل بر یگانگی و علاقه به انقلاب است. این علاقه وجه مشترک همه علمای ناصح حوزه است.

به نظر شما حوزه‌های علمیه پس از انقلاب تا چه حد توانستند حمایت و انتقاد را با هم جمع کنند. در چه فرازهایی بیشتر موفق بودند و در کل آیا موفق بوده‌اند یا نه؟
اگر این رویکرد موفق نبود معلوم می‌شد. گاهی اوقات بعضی چیزها اگر نباشد، معلوم می‌شود. گاهی نقش پدر یک خانه را فرزند نمی‌شناسد و می‌گوید تو چه کار می‌کنی و چه خاصیتی داری، ولی وقتی پدر می‌رود، معلوم می‌شود خانه با نبود او یعنی چه! حافظ انقلاب، حوزه است، مخصوصاً جامعه مدرسین و مراجع، علی‌الدوام تأثیر مستمر روی دولت، مجلس و سامانه‌های دولتی دارند. کمترین مسئله‌ای را که مشاهده کنند برخلاف موازین اسلام است، احضار می‌کنند و تذکر می‌دهند. گاهی اوقات دولت تذکر آنها را می‌شنود، گاهی هم نمی‌شنود. البته جاهایی که خیلی حساس باشد، نمی‌تواند نشنود. مثلا ما راجع به حجاب عمومی و وضعیت موسیقی رادیو و تلویزیون و بعضی از کارهایی که در ادارات می‌شود، مثل رشوه‌گیری و امثالهم خیلی گفته‌ایم. در این موارد یک درصدی را گوش می‌دهند، ولی گاهی اوقات اگر بخواهند خلاف شرع‌های بزرگ‌تر و مستقیماً واضحی انجام بدهند، حوزه جلوی آن را می‌گیرد و این تا به حال خیلی اتفاق افتاده است.

قدرت حوزه روی دولت تا چه حد است.‌ به مجموعه نظام اشاره نمی‌کنم، چون بعضی از نهادها زیر نظر رهبری هستند، اما دولت تا حدی بسط ید دارد. میزان تأثیرگذاری حوزه، مراجع و نهادهایی مثل جامعه مدرسین بر دولت چقدر بوده است؟
خیلی، گفتم که اگر نباشد معلوم می‌شود. اصلاً بودن حوزه و جامعه مدرسین و مراجع باعث تصحیح عملکرد حوزه و نظام می‌شود. همین که دولت بداند اینها هستند و به او امر و نهی خواهند کرد، خود به خود نمی‌تواند برخلاف حرکت کند. حضور اینها به خودی خود مصحح بسیاری از اشکالات و نقایص است.

یکی از موارد مهمی که مقام معظم رهبری در سفر به قم به آن اشاره داشتند، رویکرد مخالفان نظام در تقسیم روحانیت به روحانیت همراه با حکومت و ناهمراه با حکومت یا روحانیت حامی نظام و روحانیت بی‌تفاوت نسبت به نظام است. چقدر این تقسیم‌بندی را می‌پذیرید و احیاناً اگر کسانی نسبت به نظام بی‌تفاوت یا حتی بر نظام باشند، الان چقدر وزن دارند؟
عده‌ای اینطور هستند، اما وزن اینها آنقدرها نیست. این تقسیم‌بندی وقتی به چشم می‌آید که این گروه عِدّه و عُدّه بیشتری داشته باشند. این دو دسته را الان داریم. عده‌ای بی‌تفاوتند، ولی نمی‌دانند، چون بینش سیاسی ندارند، غالباً اینطورند.

یعنی اطلاعات سیاسی و قدرت تحلیل ندارند؟
اصلاً بافت اینها بافتی نیست که دنبال اطلاعات سیاسی باشند. مردمی هم هستند، ولی در این کارها دخالت نمی‌کنند. ممکن است کسی تاجر بزرگ یا پزشک متبحری باشد، اما ذوق مسائل سیاسی نداشته باشد. در میان روحانیون هم همین‌طور است. آدم مغرض که رابطه‌ای با دشمنان داشته باشد، بسیار کم است، غالبا فقط کاری به سیاست ندارند، اما قصد و غرضی هم ندارند و به کار خودشان مشغول هستند.

دشمن در بزنگاه‌های حساس معمولا سعی می‌کند عوامل خود را از میان جبهه طرفداران انقلاب و روحانیت انتخاب کند. در قضایای یکی دو سال گذشته شاهد بودیم که دستگاه‌های سخن‌پراکنی دشمن، روی افرادی دست گذاشتند و آنها را به عنوان مرجع تقلید، بزرگ کردند و حال آنکه در یک فرآیند طبیعی، آنها یا به مرجعیت نمی‌رسیدند یا هنوز خیلی مانده بود که برسند، مرجع‌سازی تقلبی چقدر در حوزه گرفت؟
این روند موفق نبود و جواب نداد. همیشه این رویه در طول تاریخ لو رفته است. مرجعیت قداستی دارد که نمی‌شود با آن بازی کرد. کسانی هم که به عنوان مرجع از آنها اسم می‌برند، خیلی در حوزه کسی را ندارند. عده‌ای به‌طور مصنوعی دور آنها جمع شده‌اند و گاهی اوقات، فرد رشد بادکنکی دارد، نه رشد طبیعی؛ اینها همین طور هستند.

در مواردی خیلی هم پول خرج می‌کنند، در حالی که به نظر نمی‌رسد وجوهات زیادی در اختیارشان باشد. مگر اینها چقدر مقلد دارند که دریافتی وجوهات آنها اینقدر باشد؟
مال خودشان نیست. بعضی از اینها را می‌شناسم که خودشان فقیر هستند و این پول‌ها مصنوعی هستند. مال جاهای دیگر است. من نمی‌خواهم خیلی وارد جزئیات شوم، ولی اجمالاً پول مال دیگران است و به اینها می‌دهند. ولی این مسئله مهم است که منبع مالی اینها از کجاست؟ من فقط بگویم که برخی از اینها مورد حمایت مالی کروبی و خاتمی بودند.

واکنش طبیعی حوزه نسبت به این مدعیان مرجعیت چیست. آیا فقط آنها را بایکوت می‌کند؟
نه، الان ما در حوزه و در جامعه مدرسین کمیسیونی داریم که راجع به مرجعیت تحقیق می‌کند و غیر از صانعی، جلوی چند تا از اینها را هم گرفت. اینها در داخل و در مکه در بعثه رساله‌هایشان و تبلیغ درباره مرجعیتشان ممنوع و دفترشان به عنوان مرجعیت بسته شد.

فکر می‌کنید باید با اینها با رویکرد بایکوت مواجه شد یا جامعه مدرسین باید رأساً اقدام کند. کدام را مؤثرتر می‌دانید؟
افراد فرق می‌کنند. بعضی‌ها یک تذکر برایشان کافی است، گاهی اوقات نه. به صانعی هرچه تذکر می‌دادند، عمل نمی‌کرد. چندین بار از طرف آیت‌الله مکارم، از طرف آیت‌الله فاضل، از طرف آیت‌الله صافی و آیت‌الله وحید خراسانی تذکر داده شد که اینها چه رفتارهایی است که می‌کنی؟ اینها چه فتواهایی است که می‌دهی؟ ‌ولی او قبول نمی‌کرد و بالاخره مجبور شدند با او برخورد کنند.

از مصادیق این تذکرات چه مواردی قابل ذکر است؟
خدا رحمت کند آیت‌الله فاضل را. ایشان از دست صانعی خیلی ناراحت بود. البته دیگر مراجع هم از وی دلخوری‌هایی داشتند. این بزرگواران به جامعه مدرسین تأکید می‌کردند که مرجعیت نامبرده لغو شود. این حرف‌ها متعلق به دو سه سال اخیر نیست، بلکه به مدت‌ها قبل بازمی‌گردد و زیاد مورد بحث قرار گرفته است. خاطرم هست مرحوم آیت‌الله مشکینی رسماً از آقای ری‌شهری خواستند رساله صانعی از بعثه حج حذف شود و حذف هم شد. مدت‌ها قبل از عزل نامبرده از مرجعیت، به وی ابلاغ شده بود که دیگر وارد بحث‌های تنش‌زا نشود. دادگاه ویژه روحانیت هم به ایشان تذکر داده بود، اما آقای صانعی اقدامات خود را تداوم داد و بالاخره جامعه در این مورد با رأی قاطع نسبت به لغو مرجعیت وی اظهار نظر کرد.

برخی معتقدنداین نوع رفتارها درمورد مرجعیت به مرور اعتباراین نهاد را مخدوش می‌کند. نظرشماچیست؟
اعتبار و قداست احکام اسلام بسیار والاتر و مهم‌تر از این نوع نگرانی‌هاست. ما نمی‌توانیم شرع را فدای این استیحاش‌ها کنیم. البته ما معتقدیم که آقای صانعی باید خودش اعلام می کردکه دیگرمرجع نیست. ما به اوگفتیم که خودش عدم مرجعیتش را اعلام کند. اما او این کار را نکرد و روند اعلام فتاوی بی اساس خود را تشدید کرد. به این هم اکتفا نکرد و در فتنه سال گذشته هم نقش داشت، حتی در اغتشاشات و شورش‌ها هم مؤثر بود، بنابراین به نظر رسید که باید عدم صلاحیت او رسانه‌ای شود.

به نظر می‌رسد پروژه مرجع‌سازی هدفی غیر از لطمه‌زدن به نظام را دنبال می‌کند. بیشتر هدف آن خرق اجماع و از اعتبار‌ انداختن احکام اسلام است.
خیلی‌چیزها در این مسئله دخالت دارد. اگر در مرجع‌سازی موفق شوند، در خیلی جاها موفق می‌شوند، ولی تا به حال موفق نشده‌اند. چند روزی سر و صدا کردند، ولی بعد قضیه روشن شد. فضای حوزه اجازه نمی‌دهد که این حرف‌ها عمده شود.

با توجه به جایگاهی که حضرت امام(ره) در حوزه قم و نجف داشتند، زمینه پذیرش فتاوی ایشان وجود داشت. این افراد برای خرق اجماع به فتواهایی که امام در آخر عمر دادند، متوسل می‌شوند.
امام فتوای غیر مشهوری ندادند. مثلاً راجع به شطرنج، ایشان هرگز به شکل قطعی نگفتند شطرنج حرام است یا حلال یا در مورد ماهی خاویار هم همین سخن را فرمودند و گفتند باید پیش متخصص آن بروید. اگر متخصص‌ها به شطرنج گفتند قمار، حرام است. یا ماهی فلس‌دار، باید به آبزی‌شناس مراجعه کرد. ممکن است این ماهی فلس داشته باشد، ولی ما نفهمیم. اگر آنها گفتند این ماهی فلس دارد، عیب ندارد. امام(ره) فتوای خلاف مشهوری ندادند و حرف امام را همه فقها می‌گویند. این ظلم به امام است که برخی لاقیدی‌های خود را به ایشان منتسب کنند.

در مورد شطرنج هم امام(ره) به فتوای مرحوم آیت‌الله حاج سیداحمد خوانساری استناد کردند و گفتند ایشان هم فرموده که اگر از آلیت خارج شود، اشکال ندارد، ولی نفرموده‌اند که از آلیت خارج شده یا نه؟
کار فقیه این نیست که درباره موضوعات نظر بدهد. فقیه می‌گوید خون نجس است. من می‌آیم و می‌پرسم آیا این خون است یا نه؟ فقیه پاسخ می‌دهد نمی‌دانم. اگر خون باشد نجس است. تشخیص موضوع با متخصص است. البته بستگی به این دارد که موضوع تخصصی باشد یا نه، مثل همان فلس داشتن ماهی خاویار. بعضی چیزها هم اینطور نیستند و مربوط به خود مکلف است.

آیا فتاوای شاذ و نادر پدیده ممدوحی است یا پدیده مذمومی؟
بستگی دارد که از چه کسی صادر شود. در میان قدما کسانی بودند که فتاوایشان شاذ بودند. اگر آنها کسانی باشند که عاری از تمام امراض هستند، فکرشان در بازار علم می‌آید. وقتی این دیدگاه‌ها می‌آیند، نشاط و اضطرابی در نهاد علمی می‌اندازند. این خوب است. اما اگر کسی فتاوی شاذ بدهد و غرضش خرق اجماع و جلب آرای چهار تا عوام باشد، باید با آن مقابله کرد.

متأسفانه یکی از ملاک‌های شاخص خرق اجماع نزد خرق اجماع‌کنندگان، همان ‌طور که رهبری هم فرمودند، پسند دنیاست و اساساً چیزی جز این ندارند که ‌بگویند زمان عوض شده است.
اخیراً اینطور شده، اوایل اینطور نبود. امثال شیخ اسدالله تستری بوده‌اند که چنین حرف‌هایی می‌زدند. اینهایی هم که این حرف‌ها را می‌زنند و می‌گویند دنیا‌پسند، معمولاً مجتهد هم نیستند یا قدرت اجتهادشان به‌قدری ضعیف است که می‌خواهند به این شکل، آن را جبران ‌کنند. دنیاپسندی که دلیل فقهی نیست. در مورد خرق اجماع‌کنندگان، باز افراد فرق می‌کنند. یک وقت‌ها طبع بعضی‌‌ها شاذپسند است. این را در عرف هم می‌بینید. بعضی‌ها هستند که حرف‌های بی‌پایه را بهتر از حرف‌های محکم و اساسی می‌پسندند. نشنیدید که می‌گویند فلانی بدپسند است؟

هر قدر هم که عده‌ای فتاوای شاذ بدهند،‌ مبنای نظام، عمل به فتاوای مشهور است،‌ نه فتاوای شاذ، بنابراین اگر این حرف‌ها را می‌زنند که روی نظام و عملکرد آن و قانونگذاری در کشور تأثیر بگذارند، بسیار ساده‌‌لوحانه است.
فوری هم شناخته و از رده خارج می‌شوند. اینها دنبال جمع کردن یک عده عوام هستند و گرنه خودشان هم می‌دانند که نظام و نهادها هیچ وقت به فتاوای آنها عمل نخواهند کرد.

از آنجا که شما عضو جامعه مدرسین هم هستید، چند سؤال هم در این زمینه از جنابعالی داریم. خیلی‌ها معتقدند که جامعه مدرسین دیگر آن ترکیب فاخر دوران مبارزه و زمان امام(ره) را ندارد و عده‌ای جوان به آن وارد شده‌اند. آقای کروبی هم علناً نسبت تازه به دوران رسیده به اعضای جامعه مدرسین می‌دهد. گفته می‌شود جامعه مدرسین دیگر آن جایگاه و نفوذ قبلی را ندارد. شما به عنوان یک عضو جامعه مدرسین و فارغ از تعلقی که به این نهاد دارید، میزان نفوذ جامعه مدرسین را چقدر ارزیابی می‌کنید؟
جامعه مدرسین هر جا حرف بزند، حرف اول است. کسانی هم که در جامعه مدرسین هستند، اینطور نیست که در دوران مبارزات انقلاب یا در جنگ فعال نبوده‌اند، اینها غالباً بوده‌اند و پایه فضلی این آقایانی که الان هستند، هیچ کمتر از آقایان سابق نیست. ممکن است سن و سال کسانی که الان هستند، به‌اندازه آنان نباشد، ولی اینها هم به آن سن و سال می‌رسند، چون آن آقایان هم در همین سنین بودند که وارد جامعه مدرسین شدند. آن دوران گذشت و بسیاری از آنان مرجع هم شدند. در مورد اینها هم یقیناً همین‌گونه خواهد شد.

سازوکار پذیرش عضو جدید در جامعه مدرسین چیست؟
معیار دارد. از نظر علمی، خوش سابقه بودن، مقبولیت در حوزه، تقوای نفسانی، بدسابقه و بدسلیقه نبودن و سابقه سیاسی منحرف نداشتن. هر وقت هم که نیاز باشد، عضوگیری می‌شود.

در ارتباط با مجلس خبرگان هم با توجه به اینکه شما عضو آن مجلس هستید، سؤالاتی را مطرح می‌کنیم. یکی از محورهای تبلیغات علیه مجلس خبرگان، به‌ویژه پس از فتنه اخیر، توسط این دو فتنه‌گر این است که مجلس خبرگان خود را از نظارت بر رهبری معاف کرده، دعوی نظارت می‌کند، اما نظارت واقعی در کارش نیست. در مورد‌سازوکار نظارت بر رهبری در سال‌های اخیر به نکاتی اشاره کنید.
نظارت در مواردی است که شک و شبهه باشد، اما اگر انسان اطمینان صددرصد به صحت عملکرد رهبری داشته باشد، نظارت چه معنا دارد؟

این اطمینان از کجا می‌آید؟
از وضعیت خود رهبری و شناختی که اعضای مجلس خبرگان از رهبر دارند. پدرتان شما را نزد پزشک می‌برد. شما به کارش نظارت می‌کنید؟ خرج خانه را دست عیالی داده‌اید که می‌دانید از شما به حال خانواده دلسوزتر است. برکارهای او نظارت می‌کنید؟ یعنی در بسیاری از موارد شناختی که از پیشینه و شخصیت رهبری وجود دارد، برای اعضای خبرگان اطمینان‌آور است.

یعنی بعضی از اعضای مجلس خبرگان در مواردی به شناخت و اطلاعات دقیق خودشان از سیره و منش رهبری اکتفا می‌کنند و دیگر نظارت نمی‌کنند؟
البته در بعضی از موارد می‌بینید که هرچه هست مطابق واقع است. در جایی از رفتار و تصمیمات رهبری چیزی خلاف و خدشه‌دار نمی‌بینید که روی مسئله متمرکز شوید. ما که نمی‌توانیم از خودمان حرف در بیاوریم باید بر مبنای واقعیات رفتار کنیم.

در مواردی که شک و شبهه هست چگونه نظارت می‌کنید؟
ما واقعاً در مورد ایشان شک و شبهه‌ای نداریم. ما که هیچ، حتی دشمنان مقام معظم رهبری هم که از صبح تا غروب دنبال سوژه می‌گردند، در این مدت نتوانسته‌اند از ایشان نقطه ضعفی بگیرند.

به هرحال قطعاً در مواردی سؤالی پیش آمده که مجلس خبرگان پیگیر باشد.
به سؤالات معمولا در جلساتی که خود ایشان با کمیسیون نظارت دارند، پاسخ داده می‌شود. کمیسیون نظارت طی سال فعال است و گزارشاتی می‌دهد. من خودم در کمیسیون تحقیق هستم. انصافاً وقتی در کمیسیون در باره مقام معظم رهبری صحبت می‌شود، می‌بینیم رفتار ایشان نه تنها انتقادی ندارد که معیار حق است. البته نقایص برخی از نهادها داستان دیگری دارد. آنها از برخی از معضلات عمومی نظام رنج می‌برند که عمدتاً هم بر مجموعه دستگاه تحمیل شده است.

از کمیسیون تحقیق چه خاطراتی دارید؟
مجلس خبرگان یک سلسله مذاکرات و تصمیمات درون گروهی دارد که مطلقاً نباید بیرون بیاید، لذا وقتی جلسات خبرگان رسمی می‌شود، همه خبرنگاران را بیرون می‌کنند، چون بنا نیست اخبار از آنجا بیرون بیاید. مجلس خبرگان مسئولیت ندارد تصمیم‌هایی بگیرد که قابل ارائه برای عموم باشد. تصمیماتش راجع به کار، خاص خودش هست. همین قدر بدانید که این کمیسیون به‌جد وظایف خود را انجام می‌دهد.

همین‌هم منشأ تبلیغاتی علیه خبرگان شده است.
الان زندگی‌های عادی و طبیعی مردم هم خطوط قرمز و محدوده محرمانه دارد. چه رسد به یک منصب خطیر علمی، دینی و سیاسی. آیا حتی در یک زندگی شخصی، می‌شود همه چیز را در معرض دید همگان گذاشت؟ وزارت اطلاعات، مجلس یا هرجای دیگری می‌توانند همه اطلاعاتشان را در اختیار عموم بگذارند؟ مجلس هم گاهی جلسات غیرعلنی دارد. کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، معلوم می‌شود که از مدیریت هیچ چیز نمی‌فهمند. کسی که از مدیریت اندکی بداند، می‌داند که مدیر دو نوع کار دارد، محرمانه و غیرمحرمانه.

بعضی از دلسوزان نظام معتقدند محرمانه بودن مذاکرات مجلس خبرگان و نظارت‌هایی که بر رهبری می‌کند، موجب می‌شود که جنبه‌های باارزش، درخشنده و مثبت عملکرد مقام معظم رهبری اعلام نشود و مکتوم بماند.
با همه اینها شما در تشریف‌‌فرمایی ایشان به قم دیدید که چه پیش آمد. اگر ایشان به شهری می‌رفت که مردمش عالم ندیده بودند، می‌گفتند حالا یک عالم مهمی آمده و به این دلیل مردم اینطور استقبال می‌کنند، اما این همه مراجع و دانشمندان و فضلا در قم هستند و وقتی ایشان تشریف آوردند، دیدید چه قیامتی شد؟ اینها برای چیست؟ برای کمالات بارز رهبری است. مردم بی‌آنکه نیاز به گزارش از جایی داشته باشند، خودشان این امور را تشخیص می‌دهند. مگر شناخت مردم از یک رجل سیاسی حتماً متوقف بر این است که اطلاعات محرمانه در اختیار داشته باشند؟

همزمان با فتنه سال گذشته شاهد همنوایی یکی ازنمایندگان شیراز در مجلس خبرگان با سران فتنه بودیم. مجلس خبرگان چرا در برابر علی محمد دستغیب مماشات کرد؟
توصیه مقام معظم رهبری در تسامح خبرگان مؤثر بود. البته انتقادات جدی خبرگان بااین فرددرمیان گذاشته شده و در صورت ادامه این روند با قاطعیت در برابر او موضع‌گیری خواهدشد. در خوشبینانه‌ترین حالت باید بگوییم او در اشتباه بزرگی به سرمی برد. البته پیشینه این فرد و زمینه‌های فروافتادن او به این ورطه هم مشخص است. اکثریت اعضای خانواده شهید دستغیب هم با اومخالفند.

برخی معتقدند که حضور گسترده روحانیت در سطوح مختلف، به وجهه این نهاد لطمه زده است و شواهدی هم برای این مطلب می‌آورند. برآورد جامعه مدرسین و مجلس خبرگان در این مورد چیست؟
واقعاً اینطور نیست که حضور روحانیت در همه نهادها خیلی پررنگ باشد. شما نسبت بگیرید ببینید نسبت روحانی و غیرروحانی در نهادها چقدر است؟ من معتقدم اساساً روحانیت پست‌های زیادی را اشغال نکرده و این حرف بی‌پایه‌ای است. الان در مجلس چند نفر روحانی داریم؟ در میان مدیرکل‌ها شاید دو سه نفر روحانی بیشتر وجود نداشته باشند. در میان وزرا غیر از وزیر اطلاعات، روحانی نداریم. اینها حرف‌های بی‌تحقیق و بی‌پایه‌ای است.

القای این مطلب که کشور به دست روحانیت است، از تبلیغات دشمنان نیست؟
چرا، بهتر است بگویند کشور به دست دین است و دین هم برای همه بالسویه است، یعنی رئیس جمهور هم همان‌قدر مسئول است که بنده. در دهه گذشته رئیس‌جمهور و رئیس مجلس غیرروحانی بوده‌اند. آن زمانی هم که روحانی بودند، خود مردم ما مجلس انتخاب می‌کرد.

به نظر شما راهکارهای ارتقای جایگاه روحانیت در جامعه کدامند؟
زندگی همراه با تقوا و علم.

آیا برنامه‌‌ریزی حوزه به گونه‌ای است که چنین خروجی‌هایی داشته باشد؟
هیچ دانشگاه و مرکز علمی به‌اندازه حوزه خروجی مثبت ندارد. حوزه همواره در حال حرکت و جنبش و شدن است. هنوز برنامه‌ریزی خاصی نیست، ولی ان‌شاءالله بنا دارند که این کار را بکنند. سفر مقام معظم رهبری زمینه‌ای برای تحرک حوزه است و زمینه‌ آن آماده شده است. زمینه نفوذ رهبری در قم از همه جا بیشتر است و ایشان به‌جز در میان بعضی از سیاسیون، در قم مخالف ندارد. همه به ایشان ارادت دارند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.