این همه حاشیه و دردسر برای کسب یک جایزه؟ چرا؟ مگر غیر از این است که هنرمند را باید خود مردم کشور بزرگ بشمرند. آنچه که از هنرمند میماند نه جایزه است و نه بهبه و چهچه این و آن؛ جایزه را یک نفر میدهد و افتخار را مردم.
حسین سلیمی-«بُعد یازدهم» نام یک آلبوم موسیقی به آهنگسازی حافظ ناظری، فرزند شهرام ناظری است که در خارج از ایران با نام ناگفته (به انگلیسی: Untold) انتشار یافت. این آلبوم بخش اول پروژه سمفونی رومی است و در این آلبوم حافظ ناظری موسیقی شرق و غرب را ترکیب کرده است. ناظری در این مجموعه از سه تار ابداعی خود استفاده کرده است. در این آلبوم برخی از هنرمندان موسیقی جهان و خود شهرام ناظری نیز حضور دارند. هنرمندان این اثر طبق آن چه بر روی جلد آن نوشته شده است در کل برنده 38 جایزه گرمی شدهاند. البته اثر کامل در ایران منتشر نشده و آلبوم «بعد یازدهم» در ایران به صورت منتخب و دربرگیرنده فصلهای 2 و 3 است.
از وقتی این آلبوم منتشر شد، اهالی موسیقی اظهارنظرهای متفاوتی درباره آن داشتند. از جمله هوشنگ کامکار که در یادداشتی آلبوم «بعد یازدهم» حافظ ناظری را به چالش کشیده بود. او در بخشی از این نوشته آورده بود: « آیا نوشتن این اثر آنقدر پیچیده و مشکل است که فقط نوازندگان خارجی می توانند این چند آکورد کشیده ساده را بنوازند؟ کدام ستارگان جهان؟… غیر از ذاکر حسین که او هم 12سال پیش با اردوان کامکار همکاری داشت و البته هیچ تبلیغی هم برای آن نکرد کدام یک سولیست جهانی است؟ مگر هر کسی در خارج باشد لزوما نوازنده خوبی است و بر نوازندگان ایرانی ارجحیت دارد. در جلد سی دی گفته اید از آن روزی که خارج رفته اید شروع به نوشتن کرده اید و 10سال طول کشیده است که این سی دی را تولید کنید؛ یعنی 20 دقیقه تکنوازی و تکخوانی روی چند آکورد ساده و ریتم آرام و تکرارهای هزارباره یک اوستیناتو ساده که بسیار هم خسته کننده است، این همه سال طول کشید؟! اگر چنین است، باید پرسید آیا برای بقیه کارهای این پروژه 40 سال دیگر وقت لازم است؟»
اما ناظری هم گفتههای کامکار را بیپاسخ نگذاشت و در اظهار نظری گفت: «باید گفت که جای بسی افسوس و اندوه است دیدن چنین نقدی سراسر آکنده از بغض و ناشکیبایی، بهکارگیری الفاظ تمسخرآمیز و در مواردی توهینآمیز آن هم از جانب یک استاد و مدرس سالخورده موسیقی که شایسته است سرمشق و الگوی رفتاری و هنری برای نسلهای جوان و آیندگان این راه باشد. آیا اثری که دست کم از لحاظ آهنگسازی، نوازندگی و خوانندگی در عین وفاداری به اصول و معیارهای موسیقی شرق و غرب، با بسیاری از آثار شنیدهشده این سالها متفاوت بوده در نگاه حضرتعالی حتی یک نکته مثبت هم برای اشارهکردن نداشته است؟! یا آنکه گفتنش خللی بر قامت موزون نقد شما مینشاند؟! شگفتا»
چند صباحی از این جدالها گذشت و فضا کمی آرامتر شد و گفتهها درباره این آلبومها هم رو به پایان بود تا این که ناظری در صفحه شخصیاش متنی را منتشر کرد: «دوستان عزیز همین طور که میدانیداثر «ناگفته» با تمام حرف وحدیثها بعنوان تنها اثر از ایران و برای اولین بار در7 شاخه به دور دوم جوایز گرمی راه پیدا کرده؛ طی 9 روز آینده نتایج دور نهایی این جوایز نیز اعلام خواهد شد.»
انتشار این نوشته حکایت این را میداد که ناظری بسیار به کاندید شدن و حتی برنده شدن جایزه گِرَمی امیدوار است. اما چند روز بعد او در اظهار نظری متفاوت گفت: «دوستان عزیزم، لازم دانستم که چند نکته را قبل از اعلام نتیجه آخرین مرحله جوایز گرمی که تنها یک روز به آن باقی مانده به شما عرض کنم:
1) شاخه کلاسیک دشوارترین شاخه جوایز گرمی است چون به جز رای دهندگان عمومی که تعیین کنندگان برندهای دیگر شاخه ها هستند، یک هیئت اضافه از داوران نیز باید دراین بخش رأی خود را اعلام کنند
2) به دلیل برخی اتفاق های سیاسی و مذهبی چند سال گذشته، رابطه چندان مناسبی بین ایران و جهان وجود ندارد که این موضوع نیز سختی کار را دو چندان می کند.
3) امسال بسیاری از اسطوره های موسیقی کلاسیک جهان از جمله فلیپ گلس، جان آدِمز و چند تن دیگر، اثارشون دقیقأ در شاخه هایی که «ناگفته» نیز حضور دارد به رقابت خواهند پرداخت که طبیعتأ به دلیل شناخت و ارتباطاتشون شانس بسیار بالاتری خواهند داشت. با تمام این مسایل نور امید همچنان در دلم روشن است و امیدوارم شرمنده شما عزیزان و لطف های بی پایانتون نشوم
این را نوشتم که بگم تمام تلاشم در این چهارده سال دوری از وطن این بوده که شما را در حد توانم شاد کنم و نام ایران و ایرانی را هرچه بیشتر به گوش جهانیان برسانم. چنانچه دراین لحظه حیاتی به هر دلیلی این امر میسر نشد، شما کوچکترین فرزند ایران زمین را به بزرگواریتان ببخشید»
در نهایت انتظار ناظری به سر رسید و فهرست کاندیداهای جوایز گرمی اعلام شد اما همان طور که پیشبینی میشد خبری از نام حافظ ناظری در میان کاندیدها نبود.
او در قبال این مسئله هم واکنش نشان داد: « امروز یک احساسی درونم مُرد. تا اونجا که به موسیقی و رأی هنرمندان مربوط بود با افتخار و بالاترین تعداد درهفت شاخه یکه تاز بودیم، ولی اونجایی که سیاست وسط آمد همه رو به عنوان یک ایرانی باختیم. واقعأ متأسفم و بسیار شرمنده این همه عشق، محبت واعتقاد شما عزیزانم شدم»
این که چرا انقدر حافظ ناظری جایزه گرمی را جدی گرفته بود، جای سوال دارد. جایزهای که در چند سال گذشته با اعطای جوایزش به کسانی چون لیدی گاگا و بیانسه و … اعتبارش را عملا نزد موزیسینهای واقعی دنیا از دست داده است.
اما ماجرا به این جا ختم نشد و ناظری این بار با انتشار عکسی گفت: »دریافت نشان لیاقت از دانشگاه معتبر هاروارد به همراه پدر بزرگوارم که در این چند روز بسیار شرمنده ایشان هم شدم.»
طی پیگیریها انجام شده، مشخص شد که دانشگاه هاروارد نشانی تحت عنوان «نشان لیاقت» ندارد. اما فارغالتحصیلان ایرانی هارواد دقایقی پس از انتشار این متن ناظری، فاش کردند که این مراسم یک جلسه کوتاه برای دیدار آنها با شهرام ناظری بوده که حافظ هم در آن حضور داشته و مربوط به سال 2005 است و نه دیروز یا هفته گذشته.
اما این همه حاشیه و دردسر برای کسب یک جایزه چرا؟ مگر غیر از این است که هنرمند را باید خود مردم کشور بزرگ بشمرند و ارج نهند. آنچه که از هنرمند میماند نه جایزه است و نه به به و چه چه این و آن؛ جایزه را یک نفر میدهد و افتخار را مردم. مگر امثال علیزادهها و کلهرها برای بردن جایزه خاصی است که ارزشمند شدهاند و در حافظه تاریخی مردم جاودان؟ با کسب جایزههای این چنینی اگر هم شهرتی به دست بیاید؛ شهرت باد آورده است که پایدار نخواهند ماند. اما بسیارند هنرمندانی که در طی این مسیر جایزه و جایزه بازی راه را گم میکنند و در مسیری پای میگذارند که مقصدی جز ترکستان ندارد. راه را اشتباه نباید رفت؛ جایزه را یک نفر میدهد و افتخار را مردم.
Sorry. No data so far.