باشگاه مخاطبان تریبون مستضعفین- احمد کرمینژاد
جنگ اصلي در دوران پسامدرن که در آن اهميت «نشانه»ها و وانمودهها بيشتر از عينيات خارجي است، جنگ بر سر تصاحب «نشانه»هاي مشروعیت زا و مقبول است. و وارد کردن «معنا» هاي مطلوب و تقويت کننده گفتمان خود با آن نشانهها. نشانه چيزي است که به معنايي دلالت کند. نشانه اعم از واژههای مقبول مانند عدالت و آزادی؛ اشخاص و مفاخر ملي مانند بهشتي و مطهري؛ وقايع تاريخي چون مشروطيت، انقلاب 57، جنگ 8 ساله؛ تصاوير؛ و مراسم و مناسک ديني و … است. امروز جنگ گفتمانها بر سر نفوذ «مدلول»هاي گفتمان خود به «دال»هاي مقبول است. رخنه معناهای مفید خود بر نشانههای موجّه. (و البته جنگ بر سر هژمونيک کردن دالهای اصلي گفتمان خود.)
اما واقعيت اين است که همه نشانهها نسبت به همه گفتمانها خنثي و بدون سوگيري نيستند. نشانهها هم اقتضائاتي دارند که به يکسان به تصرف گفتمانهای متخاصم درنخواهند آمد. بعضي با دردسر بيشتري تن به معناهاي مطلوب برخي گفتمانها ميدهند. فیالمثل تصاحب معناي واژه «مردمسالاری» براي گفتمان روشنفکري آسانتر از تصاحب معناي واژهای چون «اسلام» است. يا در میان وقايع تاريخي معناي نشانهي «مشروطيت» آسانتر از «جنگ 8 ساله» به تصرف گفتمان ناسيوناليسم ايراني درمیآید. در مراسمات مذهبي هم دالّ «فاطميه» آسانتر به تصرف مدلول موردپسند گفتمان تشيع سنيستيز درمیآید تا تشيع وحدتگرا. همچنین سهیم شدن در معنای نشانهای چون «همّت» و «باکری» برای گفتمان روشنفکری بهسختی یا ناممکنی تسخیر نشانه «متوسلیان» نیست.
نشانههای «عاشورا» و «اربعين» هم اقتضائات متفاوتي دارند که تصاحبشان (لااقل رخنه و شريک شدن در معنايشان) براي گفتمانهای متفاوت يکسان نيست.
هم اقتضائاتي ذاتي دارند مانند اينکه عاشورا سالروز “شهادت” امام حسين (ع) در مبارزه با ظلم يزيد است و اربعين سالروز اولين “زيارت” جابر ابن عبدالله انصاري -و نيز بنا به قولي کاروان اسرا- از مزار امام حسين (ع) و شهداي کربلا است. هرچند اين زيارت، زيارت امام حسين و شهيد مبارزه با ظلم باشد اما اقتضائات اين دو نشانه به اندازه خود «شهادت» تا «زيارت شهيد» فرق میکند.
و نيز اقتضائاتي تاريخي و اجتماعي دارد. مانند اينکه گفتمان انقلاب اسلامي باقوت بيشتري روي نشانه «عاشورا» خوابيده و معنايش را به تصرف درآورده است. حتي گفتمانهای ديگر هم در معناي آن سهیماند. غرض اينکه نشانه عاشورا مدعيانی زياد و بعضاً پرقدرت دارد و تصاحبش سختتر است. البته گفتمان تشيع سنيستيز و تشیع خمود و بیمبارزه براي تصاحب آن نيز تلاش خواهند کرد و هماکنون هم موفقيتشان صفر نبوده! نگراني عمده هم براي تسخير اين سنگر توسط گفتمان اسلامِ خمودِ بي مبارزه و اسلام مبارزهجوي سنيستيز در صورت کمکاري ما است. ولي نشانهی اربعين سنگري است که چون در مرکز واقع نشده است، گفتمان انقلاب اسلامي نگهبانان کمتري بر آن گمارده و با هزينه و زحمت کمتري به تصرف گفتمانهای رقيبش درمیآید. که درآمده.
این درست است که اقتضائات ذاتی اربعین نسبت به عاشورا از سوگیری کمتری به سمت گفتمان انقلاب برخوردار است اما قطعاً به گفتمان انقلاب اسلامی(اسلام ناب ضد ظلم) سوگیری ذاتی بهمراتب بیشتری دارد تا گفتمان تشیع سنیستیز. اما به دلایلی که عرض شد گفتمان رقیب توانسته تا حد زیادی معنای آن را به تصرف خود درآورد. معناي همايش پیادهروی اربعين در امروز را بخواهيم در يک عبارت خلاصه کنيم ميشود: «مانور قدرتنمایی شيعه». البته مراد از شيعه اينجا يک هويت اجتماعي است و نه يک مذهب و نظام معرفتي مکتوب و منقول. فلذا قدرتنمایی شيعهي هويتي و اجتماعي، در برابر غيريت آن هويت است: «سني». بازتولید گفتمان شیعه در تخاصم با غیریّتش؛ گفتمان تسنن. تضاد کامل با آرمان وحدت.
مشابه این وضعیت در مورد نشانهی «دکتر شریعتی» هم صدق میکند. پرواضح است که اقتضائات ذاتی نشانهای چون دکتر شریعتی بیشتر آن را مهیای معنا شدن در گفتمان اسلام سیاسی میکند اما به دلیل اختلاف بخشی از گفتمان انقلاب اسلامی با وی، گفتمان روشنفکری سکولار توانسته این نشانه را تسخیر کند.
لازم به یادآوری است که جهاد علیه ظلم و شهادت امام حسین مقولهای است جهانی که میتواند همه آزادیخواهان را زیر بیرق امام حسین (ع) جمع کند. گاندی هندو و گلسرخی مارکسیست و … . اما زیارت مختص شیعه است و جدیداً در تقابل با بعضی قرائتهای تندروانه اهل سنت که آن را مثلاً کفر میدانند توسط کسانی که دشمن خویش را وهابیّت گرفتهاند در حال پررنگ شدن و تبدیلشدن به شاخصه هویتی و گفتمانی است. عاشورا، پیامآور جهاد و شهادت برای طرد استکبار و ظلم است و همه مظلومین را در گفتمان خود وارد میکند، اما برجستهسازی اجتماعی و هویتی «زیارت»، در جهت تقویت گفتمان شیعه در تخاصم با گفتمان سنی صورت میگیرد. فلذا میبینیم سردمدار دعوت به پیادهروی اربعین در میان مراجع، سید صادق شیرازی است. آیا جای سؤال وجود ندارد که چرا عدهای به دنبال برجستهتر کردن اربعین از عاشورا هستند؟ آنهم بامعنایی که خود به آن نشانه تحمیل میکنند. اسلام آمریکایی با باطل به مصاف حق نمیآید؛ با حق به مصاف حق میآید. همین است که به فرموده امام خمینی (ره) مبارزه با آنهم پیچیدگیهای خاص خود را دارد.
وقتی گفتمانی نشانهای را تصاحب میکند حتی شاید تعابیر و شعارهای مشابهی با گفتمان رقیبش تولید کند؛ اما درواقع معنای این تعبیر در دو گفتمان متفاوت است. فلذا «لبیک یا حسین» بهعنوان شعار روز اربعین عراق هرچند در حالت منتزع از واقعیات حولش شعار درستی است، اما در شرایط انضمامیاش معنایی مشابه «لبیک یا حسین» در روز عاشورای ضاحیه ندارد و نباید آن را به فال نیک گرفته و از آن خوشحال باشیم. «لبیک یا حسین»ی که سید صادق شیرازی میگوید معنایی غیر از «لبیک یا حسین»ی است که سید حسن نصرالله میگوید. درست مانند شعار «بسیجی واقعی همت بود و باکری» که در فتنه سر داده میشد. هرچند سخن درستی بود اما معنای آن در گفتمان حاکم بر جنبش سبز با معنای آن در گفتمان انقلاب اسلامی متفاوت بود و جای خوشحالی نداشته که: الحمدلله جنبش سبز به راه شهدا بازگشت!
و اما راهکارها و پيشنهادهای پس از تبيين فضا.
به نظر نگارنده ديگر نه میتوان با بايکوت و ترک ذکر اين ماجرا با آن مقابله کرد و نه مقابله مستقيم و محکوم کردن و ممانعت از حضور زوار ايراني در اين برنامه جواب ميدهد. ازقضا با ايجاد حساسيت و خصومت، بزرگتر و قویتر هم خواهد شد. تنها راه تفوق بر معنايي که گفتمان رقيب بر نشانه پیادهروی اربعين حاکم کرده، تلاش براي رخنه و تصرف لااقل بخشي از مدلولش است. حتی پیشبینی نگارنده این است که مقام معظم رهبری هم سکوت را دراینباره بشکنند و تلاش کنند معنای مطلوب خود را به آن منتسب کنند. بايد گفتمان اسلام ناب، معناي ظلمستیزی و استکباري ستيزي و آمریکاستیزی را در اين نشانه نفوذ دهد. اصل اين راهبرد بايد در دستور کار باشد با راهکارهاي پخته و انديشيده. اما خود با پيشنهاد چند راهکارهاي عملي و عيني آغاز میکنم که الزاماً پخته نيست.
1- اعزام کاروانهای اهل کتاب يا اهل تسنن به زيارت کربلا در روز اربعين و رسانهای و پررنگ کردن اين حضور. حتي کاروان نشده، فرد فرد. (حتي شده همه هزينه اين کاروانها را نهادهاي دولتي تأمین کنند). طبعاً تا پیش از این هم اهل تسنن و کتاب در این برنامه شرکت میکردند، اما در دورانی که برساختههای رسانهای، واقعیتر از عینیات خارجیاند، باید این حضور، به لحاظ رسانهای برجسته شود تا از واقعیت بالقوه خارج شده و تبدیل به واقعیت بالفعل شود. تا از این برنامه بهجای «قدرتنمایی شیعه»، معنای «وحدت مسلمین» و مستضعفین در برابر ظالمان افاده شود.
2- دعوت از انقلابيون و مبارزين و سياستمداران ضدآمریکایی آمريکاي لاتيني و آفريقايي و مسلمان سني و شيعه براي حضور و در صورت امکان، سخنراني. حتي اگر در فاز اول همهاش امکانپذیر نيست، با شیعهاش شروع شود. سال بعد، مسيحي لاتيني که حساسيت کمتري در او هست و گرايشش با امام حسين با استقبال هم مواجه میشود. سال بعد سني محب اهلبیت شافعي؛ که هم از اقتدا به حسين (ع) بگويد و هم از حب اهلبیت. کمکم سنیهای مالکي و حنفي و حنبلي فعال ضد استکبار هم اضافه شوند. جالب است که حتي در سلفیهای غير تکفيري چون القاعده (غير از شاخه عراق) هم افراد شاخص و مهمي که در مظلوميت امام حسين و اقتدا به او در مبارزه با ظلم جهاني با ما همعقیده باشند فراواناند. به امید روزی که دکتر ظواهری را هم در روز اربعین کنارمان ببینیم.
3- سهيم شدن در امکانات موجود براي توليد و انتقال پيام و معنا و تمهيد بعضي امکانات و واردکردن معناهاي مطلوب گفتمان اسلام ناب. بيلبوردها و بنرهاي طول مسير، تراکت، پوستر، بروشور، پلاکارد، پخش موسيقي و نوحه در طول مسير، راهپیمایی همراه با شعار دستهجمعی، سينماهاي سيار، متن مداحیهای کاروانها و … همه رسانههایی هستند که میتوان با در خدمت گرفتن آنها براي تزريق مفاهيم اصلي گفتمان اسلام ناب که همان ظلمستیزی با مصداق بارز امروزش آمريکا و اسرائيل بهره برد. درواقع اینگونه میتوان ضربهای که اسلام آمريکايي و سني ستيز به سمت اهداف اسلام ناب روانه کرده دامپ کرد و به سمت منافع آمريکا و اسرائيل حواله نمود. کاري که بايد بشود، ولو در کوتاهمدت تماماً ممکن نباشد.
يعني چي كه : به امید روزی که دکتر ظواهری را هم در روز اربعین کنارمان ببینیم؟
مواظب باشيد راه را اشتباه نرويد.
القاعده هم ديگر آن القاعده 10 سال پيش نيست.
ایمن الظواهری همواره از تکفیر شیعیان و جنگ مذهبی بین فرق اسلامی و شیعه کشی نهی کرده اند و همواره دشمن اصلی را آمریکا دانسته اند.
القاعده مصر و افغانستان فرق های زیادی با القاعده عراق داره دوست عزیز. القاعده عراقه که توسط زرقاوی علیه شیعه اعلام جهاد کرده و با مخالفت دکترظواهری و بن لادن هم همراه بود و الخ.
دوستان مثل اینکه شدیدا دچار اشتباه حساب شدند. قرار نیست عقاید شیعه قربانی مصلحت اندیشی سیاسی شود. همان مقدار که لازم است تا از بروز تفکر یه اصطلاح تکقیری در شیعه جلوگیری شود واجب تر است تا از جوزدگی و وحدت سیاسی را یا وحدت عقیدتی اشتیاه گرفتن جلوگیری شود.