از نقاط اشتراک القاعده و داعش میتوان به این موارد اشاره کرد: هر دو به نفع ایالات متحده آمریکا در حال پیکار و خونریزی در میان مسلمانان هستند. برای هیچکدام رژیم صهیونیستی بهعنوان غاصب فلسطین اولویت ندارد و در هیچجا در این مورد سخنی نگفتهاند.
در طی پنج سال گذشته، بحث اصلی در دنیا پیرامون حضور القاعده در مناطق مختلف بوده است و در حال حاضر داعش محوریت اساسی پیدا کرده است. در فوریه گذشته، جیمز کلاپر، از فرماندهان امنیت ملی آمریکا، در جلسه کاخ سفید از یافتههای جدید واشینگتن درباره القاعده پرده برداشت. کلاپر در این صحبتها اشاره کرد که ماهیت القاعده نسبت به سال 2001 و موضوع 11 سپتامبر بهکلی تغییر کرده است. به بیان او، القاعده اکنون به سازمانی تبدیل شده که بسته به موقعیت جغرافیایی خود، اهداف متفاوتی دارد. او گفت که القاعده دیگر از مرکزیت واحدی برخوردار نیست و القاعده دیگر گروه سازمانیافته تحت امر اسامه بن لادن نیست؛ اما آنچه هماکنون اهمیت یافته، گروه تروریستی داعش و ریشههای شکلگیری و تقویت این گروه است. اینکه آیا این گروه منفک شده از القاعده است یا خیر، سؤالی است که در ادامه به آن پاسخ داده میشود.
القاعده همواره در تلاش بوده است تا اهداف دوردست را پیگیری کند. آنها بدون ایجاد هیچ مزاحمتی برای کشورهای عربی منطقه، در 11 سپتامبر به آمریکا حمله کردند. پروفسور برنارد لوویس، از کارشناسان ارشد موضوع خاورمیانه که جریان القاعده را از ابتدا بررسی و مطالعه کرده است، بیان میکند که از سال 1998 که بن لادن دیدگاه استراتژیک القاعده را شکل داد، هدف خود را بیرون راندن قدرت آمریکا از شبهجزیره عرب قرار داد. بن لادن عراق را بهعنوان دومین هدف القاعده قرار داد. موضوع رژیم صهیونیستی و فلسطین را میتوان سومین اولویت بن لادن برای القاعده در زمان وی تصور کرد. در سال 2001 حشام ملهم دقیقاً بیان کرد که بن لادن تاکنون هیچ کمکی به فلسطین نکرده است. در سال 1990 نیز با شکلگیری القاعده در افغانستان بن لادن هیچگاه رژیم صهیونیستی را بهعنوان هدف خود مشخص نکرد. تمرکز او جای دیگری بود.
از طرفی، در طی سالها تعداد زیادی از گروههای جهادی تلاش کردند تا خود را در کنار القاعده جای دهند. گروه اسلامی مصر در اواسط دهه نود خود را با القاعده تلفیق کرد. آنها هدف خود را حمایتهای مالی عنوان کردند. گروه خطاب که در چچن با روسیه میجنگیدند نیز کمکم بهسوی حمایتهای مالی بن لادن سوق پیدا کردند. گروههای جهادی سلفی نیز بهسوی القاعده رفتند و بهخصوص در کشور مغرب گروههای سلفی با تغییر نام خود به القاعده توانستند گروه القاعده مغرب را راهاندازی کنند. با حمایتهای مالی القاعده از این گروه، برنامههای القاعده در شمال آفریقا نیز آغاز شد. بسیاری از کارشناسان، هدف اصلی این گروه را فرانسه و اسپانیا میدانستند. این اتفاقات نشان میدهد که چرا القاعده و گروههای پیوسته به آن، هدف اصلی و مشخصی ندارند.
الزرقاوی و اولین شاخه القاعده در عراق
اولین تغییرات در برنامهها و ساختار القاعده و همچنین گسترش چشمگیر این گروه، با حضور القاعده در عراق با رهبری الزرقاوی (قبل از ابوبکر بغدادی، رهبر داعش بوده است) مصادف بوده است. اصلیت زرقاوی اردنی است. اولین فعالیتهای زرقاوی به سال 1990 برمیگردد؛ زمانی که حدود صد هزار فلسطینی بعد از جنگ خلیج فارس از کویت اخراج شدند. زرقاوی در سال 2001 باز هم به افغانستان بازگشت و با بن لادن بیعت کرد. همپیمانی زرقاوی با بن لادن در ابتدای امر با دو هدف متفاوت آغاز شد:
1. سیاستهای بن لادن علیه دشمن دور؛
2. سیاستهای زرقاوی علیه دشمن نزدیک.
زرقاوی خواستار جنگ علیه اردن و رژیم این کشور بود. وی همواره به خود میبالید که توانست جهاد را به داخل کشورهای عربی بکشاند. با حضور آمریکا در عراق، زرقاوی رهبری شورشیان سنی علیه آمریکا را برعهده گرفت و بعد از آن در کنار القاعده به افغانستان و پاکستان سفر کرد.
نسبت میان داعش و القاعده
اما در ارتباط با شکلگیری داعش و ارتباط این گروه با القاعده، دو نگاه اصلی وجود دارد: الف) نگاهی که میگوید داعش از القاعده جدا شده است؛ ب) نگاه دومی که میگوید داعش از القاعده جدا نشده است، بلکه از آن پیروی میکند و به آن ایمان آوردهاند.
در ارتباط با نگاه اول، شاید یکی از مهم ترین تحولات در ساختار القاعده را بتوان خروج داعش از این گروه در میان جنگ داخلی سوریه دانست که پس از آن با پیروزیهای متعدد آنها در غرب عراق همزمان شد. داعش از گروههای شکلگرفته در میان القاعده عراق به رهبری رزقاوی است. گروه دولت اسلامی عراق بهعنوان شاخهای از داعش در اواخر سال 2011 در ابتدای جنگ داخلی عراق، گروهی با نام جبهه النصره را تشکیل داد. در آوریل 2013 رهبر داعش یعنی ابوبکر البغدادی عنوان کرد که گروه النصره را خود راهاندازی کرده و درآمد آن از سوی داعش تأمین میشده است. او در اقدامی، نام گروه خود را به «دولت اسلامی عراق و شام یا داعش» تغییر داد.
داعش به یک معنا شبیه رژیم طالبان در افغانستان قبل از 11 سپتامبر است. با این حال، مشخص است که روش خود را از تجربه طالبان فراگرفته است؛ اما هماهنگی با گروههای تروریستی مانند القاعده را رد کرده است. در اوایل سال 2014 ایمن الظواهری حرکات البغدادی را رد کرد و جبهه النصره را خود بهدست گرفته و در کنار آن گروه داعش را از شبکه القاعده جدا کرد.
در توضیح دیدگاه دوم نسبت به شکلگیری داعش بایستی گفت نبیل نعیم، کارشناس گروههای اسلامی و جهادی سابق که در افغانستان با ایمن الظواهری و بن لادن همراه بوده است، بهخوبی در این خصوص سخن گفته است: «داعش در سال 2006 بهوجود آمد، اما القاعده از سال 1989 آغاز بهکار کرده است. بنابراین، داعش شاخهای از القاعده نیست، بلکه از آن پیروی میکند و به آن ایمان آورده است. ابوبکر البغدادی مزدور آمریکاست. او از ایمن الظواهری خواسته است که با او بیعت کند. البغدادی خود را صاحب حق میداند و میگوید که در پی آزادسازی عراق و سوریه است. ایمن نپذیرفت و جنگ میان آنها درگرفت. البغدادی در زندان بود که آمریکا او را آزاد کرد و بیست تا سی میلیون دلار برای جمعآوری نیرو هزینه کرد. اولین پایگاههای آموزشی داعش در اردن بود که این پایگاهها متعلق به آمریکا بودند. سلاحها و تجهیزات در اختیار داعش هم آمریکایی هستند. زخمیهای داعش برای معالجه به اسرائیل برده میشوند. براساس اطلاعات، 1500 نفر از نیروهای داعش و النصره در بیمارستانهای تلآویو تحت مداوا هستند».
از طرفی، گروههایی هستند که با داعش اعلام همبستگی کردهاند؛ از آن جمله میتوان گروههای ابوسیاف از فیلیپین، جامعه اسلامی در اندونزی، گردان آل توحید افغانستان و پاکستان، و طالبان پاکستانی را نام برد. داعش طی چهار ماه آنچنان تاخته که طالبان طی 26 سال این کار را نکرده است و اینها همگی برای رسیدن به آرزوی کنترل قلمرویی به وسعت اردن است.
در ارتباط با نقاط افتراق داعش و القاعده باید گفت بن لادن آرزوی بازگرداندن خلافت را داشت، در صورتی که ابوبکر البغدادی خود را خلیفه نامیده است، سیاستهای بن لادن علیه دشمن دور بود؛ اما سیاستهای زرقاوی علیه دشمن نزدیک است (شیعیان و…). القاعده تشکیل یافته از طلاب مدارس علمیه پاکستان و افغانستان و هدف آن مبارزه با استکبار شرق و غرب بود؛ اما داعش بهدلیل وابستگی شدید مالی به کشورهای غربی، هیچگاه سخن از مبارزه با غرب نزده است. حرکت داعش برخلاف القاعده، مورد حمایت گروههای جهادی در بالکان، کشمیر و سایر کشورهایی که شورشیان مسلمان دارند قرار گرفته است. داعش تمامی عزم خود را برای تأثیر در دنیای عرب بهکار گرفته است. داعش داعیه حکومت بر کل بلاد اسلامی را دارد؛ اما القاعده چنین برنامهای نداشته است. القاعده گروهی منطقهای است که حامیان منطقهای داشته است، اما داعش گروهی است تقویتشده از جانب غرب، آنهم حمایتی همهجانبه. ولی از نقاط اشتراک القاعده و داعش میتوان به این موارد اشاره کرد: هر دو به نفع ایالات متحده آمریکا در حال پیکار و خونریزی در میان مسلمانان هستند. برای هیچکدام رژیم صهیونیستی بهعنوان غاصب فلسطین اولویت ندارد و در هیچجا در این مورد سخنی نگفتهاند. ریشههای فکری یکسانی دارند. داعش نماد تکمیلشده القاعده در توحش است و نیاز به مدیریت توحش دارد که زمینه آن را نیز رسانههای در اختیارش فراهم ساختهاند.
فرجام سخن آنکه، در نسبتسنجی داعش با القاعده به نتیجه میرسیم که: «داعش از لحاظ اعتقادی و بعضاً تاکتیکی، گروهی منفکشده از القاعده است که به القاعده اعتقاد یافته است؛ اما مسیری غیر از القاعده برای خود انتخاب کرده است. داعش گروهی بلندپرواز با رهبرانی آموزشدیده از جانب غرب است؛ آنچه القاعده از آن بیبهره بود و آموزشها در منطقه صورت میگرفت. از طرفی، داعش داعیه خلافت دارد، حال آنکه القاعده آرزوی تجدید خلافت را در سر میپروراند. داعش اگرچه از القاعده الهام گرفته است، اما هماکنون بر القاعده پیشی گرفته است.
Sorry. No data so far.