دوشنبه 22 دسامبر 14 | 09:20
شکنجه‌گری سیا و نیم قرن مصونیت از مجازات

از برنامه «فونیکس» تا آموزش «ساواک»

پایگاه تحلیلی «کانترپانچ» نگاهی دارد بر نقش سیا در شکنجه‌گری در سراسر دنیا، در دولت‌های دموکرات یا جمهور‌ی‌خواه در نیم‌قرن اخیر ایالات متحده و به بررسی پیامدهای این سیاست برای مسببین آن می‌پردازد.


پایگاه تحلیلی «کانترپانچ» نگاهی دارد بر نقش سیا در شکنجه‌گری در سراسر دنیا، در دولت‌های دموکرات یا جمهور‌ی‌خواه در نیم‌قرن اخیر ایالات متحده و به بررسی پیامدهای این سیاست برای مسببین آن می‌پردازد.

در پی انتشار گزارش سنای آمریکا درباره شکنجه‌های آژانس مرکزی اطلاعات این کشور، «سیا»، تحلیل‌های بسیاری در این باره منتشر شده که شمار زیادی از آنها از «مصونیت از مجازات» مسئولین این شکنجه‌ها حکایت دارد. «بری لاندو» که سال‌ها مجری برنامه «60 دقیقه» در شبکه خبری «سی‌بی‌اِس» آمریکا بوده گزارشی نوشته است با عنوان «چرا سیا هرگز مسئولیت را برعهده نمی‎‌گیرد: معاف از مجازات، شکنجه می‌کند». لاندو در این گزارش که در پایگاه تحلیلی «کانترپانچ» منتشر شده است، نگاهی دارد بر نقش سیا در شکنجه‌گری در سراسر دنیا در دولت‌های دموکرات یا جمهور‌ی‌خواه در نیم‌قرن اخیر ایالات متحده و به بررسی پیامدهای این سیاست برای مسببین آن می‌پردازد.

لاندو می‌نویسد، گزارش شوکه کننده سنا درباره شکنجه‌های سازمان سیا در پس پرده «جنگ علیه تروریسم» در دولت بوش، توفانی از خشم و انزجار را برانگیخته و درخواست برای مجازات مسئولین این امر را سبب شده است؛ خواسته‌ای که بسیار بعید است بدان توجه شود.

 

لاندو در ادامه از یکی از نخستین قربانیان شکنجه که در سال 1971 با وی در برنامه شبکه «سی‌بی‌اِس» دیدار داشته، یاد می‌کند: زن جوانی به نام «جووِلینا ناسیمنتو» در سانتیاگو، شیلی. ناسیمنتو در سال 1970 در سائوپائولو در برزیل، به همراه پسر دوساله‌ و همسرش مانوئل که آن زمان، رهبر حزب کارگر برزیل بوده دستگیر می‌شود. جوولینا عنوان می‌کند که او به همراه پسرش واداشته شدند که شکنجه شدن مانوئل را به تماشا بنشینند: «تلاش می‌کردم به پسرم بگویم که پلیس واقعا به پدرت صدمه نمی‌زند… او به گریه کردن ادامه می‌داد و به من می‌گفت نگذار پدرم را بزنند، تا اینکه در نهایت پسرم را از صحنه دور کردند». خانم ناسیمنتو در ادامه از ادوات شکنجه و شوک الکتریکی سخن می‌گوید و اینکه چطور در حضور همسرش مانوئل، وی را با شوک الکتریکی شکنجه کرده‌اند.

لاندو می‌نویسد ناسیمنتو، یکی از چندین برزیلی تبعیدی است که در سانتیاگو با آنها مصاحبه کرده است. شمار اندکی از زندانی‌ها آنقدر خوش شانس بوده‌اند که پس از رهایی از زندان به پناهگاه‌های شیلی، جایی‌ که «سالوادور آلنده» ریس جمهور سوسیالیست حکم می‌راند، بگریزند.

هزاران برزیلی دیگر در زندان ماندند و صدها و شاید هزاران زندانی همچنان شکنجه شدند؛ صدها تن از آنها نیز «ناپدید» شدند.

سیا و آموزش فنون شکنجه به دیکتاتورها

میزان وحشیگری، در گزارش تکان‌دهنده «کمیسیون حقیقت» کنگره برزیل که چند روز پس از گزارش سنای آمریکا منتشر شد، هویداست. در بخش‌هایی از این گزارش آمده است:

«عوامل دیکتاتوری نظامی برزیل، شماری از قربانیان شکنجه را مصلوب می‌کردند؛ با میخکوب کردن کف دستشان با میله بر دیوارهای مراکز بازجویی، آنها را آویزان می‌کردند یا حشراتی مانند سوسک را به بدن قربانیان وارد می‌کردند. بازجویان، زندانیان از جمله “دیلما روسف”، چریک پیشین که در حال حاضر رئیس جمهور برزیل است، را به دستگاه شوک الکتریکی می‌سپردند».

در ادامه گزارش آمده که جای سوالی نیست که ارتش برزیل، مسئول اصلی این جنایت‌ها است ولی، ایالات متحده و سازمان سیا نیز به طور مستقیم در شکنجه و ترور که موجب ویرانی نه تنها برزیل، که بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در طول چند دهه بوده، دست داشته است.

این واقعیت از سوی کمیسیون کنگره برزیل، تایید شده؛ «ریوز او گلوبو» می‌نویسد: «کمیسیون دریافته است که 300 عضو ارتش برزیل، مدتی را در مدرسه آمریکایی “فورت بنینگ” جورجیا، سپری کرده‌اند. آن‌ها در زمان حضور در آنجا، به صورت “تئوری و کاربردی، دروسی را در رابطه با شکنجه” فراگرفته‌اند؛ روش‌هایی که پس از آن در برزیل پیاده شده است».

شکنجه‌هایی با آثار روانی پایدار اما بدون آثار فیزیکی

«آلفرد دابلیو. مک‌کوی» تاریخ‌شناس، در کتابش «شکنجه و مصونیت از مجازات: دکترین آمریکا در بازجویی قهری»، می‌نویسد که مربیان شکنجه در مدارس آمریکایی بر تکنیک‌هایی تاکید دارند که هرچند قربانی را به لحاظ روانی و به صورت پایدار، فلج می‌کند، اثر فیزیکی برجای نمی‌گذارد؛ تکنیک‌هایی همچون: نگه داشتن قربانی در وضعیتی مشقت‌بار بدون اینکه بگذارند بخوابد، حمله به حواس قربانی با بهره‌گیری از نور بسیار شدید یا صداهای بلند و آزاردهنده، ایجاد محیط‌های توهم‌زا و مختل نمودن حواس قربانی، اعدام‌های ساختگی، تحقیر فیزیکی، تهدید به تجاوز یا کشتن اعضای خانواده قربانی، دفن مجازی در سلول‌هایی در اندازه تابوت.

سازمان سیا، در زمان ریاست جمهوری «آیزنهاور»، به طور مخفیانه، تحقیق درباره این تکنیک‌ها را آغاز کرده بود. آنطور که مک‌کوی در کتابش می‌نویسد، این سازمان «برای شکستن کد خودآگاهی انسان، در پروژه تحقیق منهتن درباره ذهن، با هزینه‌ سالانه چند میلیارد دلاری» بر روی این تکنیک‌ها تحقیق می‌کرده است. خبرها درباره تجارب اتحاد جماهیر شوری از کنترل ذهن و روش‌های استفاده شده سازمان اطلاعاتی شوری سابق «کاگ‌ب»، سیا را به انجام این تحقیقات برانگیخت.

 

با ادامه یافتن جنگ سرد، سیا تکنیک‌های شکنجه خود را بهبود بخشید و این تکنیک‌ها را در سطح جامعه اطلاعاتی ایالات متحده و متحدان ضدکمونیستش منتشر کرد. سیا همچنین کمک کرد تا پایگاه اطلاعاتی پیچیده‌ایی برای روش‌های انتقال ابزار و ادوات شکنجه در سراسر آمریکای لاتین فراهم آید. از این جمله می‌توان به ارسال دروغ‌سنج و ماشین‌آلات شوک‌الکتریکی در کیسه‌های دیپلماتیک، برای افسران امنیت عمومی ایالات متحده در کشورهای آمریکای لاتین اشاره کرد.

حمایت سیاسی آمریکا از رژیم‌های سرکوبگر

تقاضای رو به رشدی برای این قبیل محصولات سیا وجود داشت؛ در واقع، خشونت نظامیان برزیل، با بربریت رژیم‌های راست‌گرایی که قدرت را در سال 1973 در شیلی و در سال 1976 در آرژانتین در دست داشتند، قابل قیاس نبود.

در آن زمان ایالات متحده، به ارائه خدمات مشاوره و ارسال تجهیزات بسنده نکرد بلکه پوشش سیاسی را هم برای این دولت‌ها فراهم آورد. «هنری کیسینجر» وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، سرسختانه نگران این امر بود که نکند اموری همچون شکنجه‌ها و ناپدید شدن‌ها برای متحدان نظامی آمریکا دردسری درست کند.

 

در آمریکای میانه، در السالوادرو، گواتمالا و هندوراس هم اوضاع بر همین منوال بود؛ رژیم‌های راست‌گرا متحدین نزدیک آمریکا بودند و از تشویق‌ها، پوشش سیاسی، حمایت مادی و آموزش در شکنجه از سوی ایالات متحده، برخوردار می‌شدند.

ارتباط تنگاتگ با ساواک و صحنه‌گردانی پروژه «فونیکس»

لاندو در ادامه گزارش خود می‌نویسد که پیوند سازمان سیا با شکنجه و وحشیگری متحدانش به فراتر از محدوده آمریکای لاتین رسید. سیا رابطه تنگاتنگی با «ساواک»، پلیس مخفی شاه ایران داشت. همچنین در بین سالهای 1965 و 1972، در ویتنام جنوبی، جایی که ایالات متحده تلاشی خونین برای نابودی «ویت کنگ» را هدایت و پشتیبانی مالی می‌کرد، ردپای سیا در پس پرده برنامه بدنام «فونیکس» به چشم می‌خورد. در برنامه فونیکس، در چهل مرکر بازجویی، 20,000 مظنون کشته و چندین هزار نفر دیگر شکنجه شدند. مقامات مرتبط با این برنامه، چندی بعد اعتراف کردند که شمار زیادی از کشته شده‌ها از افراد رده پایین «ویت کنگ» بوده‌اند و بسیاری حتی هیچ ارتباط مهمی با چریک‌ها نداشته‌اند.

گزارش رسانه‌ها و تحقیقات کنگره از دخالت سازمان سیا در چنین پروژه‎‌های هولناکی، اعتراضات بسیاری را برانگیخت و پیامد آن، آژانس به استناد گفته بازرس کل خود، به مشارکت در تکنیک‌های بازجویی خشن پایان داد. بنابراین، زمانی که پس از حملات 11 سپتامبر، بنا بر دستور مستقیم به سیا، دست این سازمان برای انجام تحقیقات باز گذاشته شد، شمار قابل توجهی از اقدامات خودسر از طرف سازمان سیا و ارتش آمریکا به بار آمد.

 

دور زدن قوانین با شکنجه در خاک کشورهای دیگر

لاندو می‌نویسد در راستای پرهیز از درگیری مستقیم در خشونت‌ و شکنجه، دولت بوش _و پس از آن دولت اوباما_ بسیاری از مظنونین دستگیر شده در «جنگ علیه ترور» را به سیاه‌چال‌هایی در لهستان، مراکش، اردن، مصر، اتیوپی و حتی ازبکستان که به شکنجه‌گرانش معروف است، فرستاد.

در ادامه گزارش آمده است که «کریگ موری» سفیر بریتانیا در ازبکستان، آن زمان از سرویس اطلاعاتی ازبکستان به لندن شکایت کرد و معترض بود که دولت ازبکستان تمایل دارد که انگلستان و آمریکا به این باور برسند که ازبک‎‌ها هم به نبرد علیه ترور مشغول هستند.

همکاری‌ در نبرد با ترور، مانند چاقوی دولبه عمل کرد. ایالات متحده به کشورهایی با پیشینه نه چندان خوشایند در پایبندی به حقوق بشر، همچون ازبکستان، تاجیکستان، لیبی، اردن، چین و تونس اجازه داد تا زندانیان را در گوانتانامو بازجویی کنند.

بر مبنای مرکز حقوق قانونی، «بازداشت‌شدگان در گوانتانامو، با مشارکت فعال نیروهای آمریکایی، از سوی بازجویان خارجی مورد تهدید و سواستفاده قرارگرفتند. افزون بر آن، تهدید به شکنجه، زندان، آسیب رساندن به خانواده و حتی تهدید به مرگ پس از بازگشت به میهن، در برخی موارد به ترس بازداشت‌شدگان از بازگشت اجباری به وطنشان انجامیده است».

به عنوان نمونه، یکی از زندانیان ازبک، پس از آنکه بازجویان ازبکی وی را به شکنجه او و خانواده‌اش پس از بازگشت به وطن، تهدید کرده بودند و مدعی شده بودند که دولت آمریکا او را به ازبکستان باز خواهد گرداند، تلاش کرد خود را در سلولش دار بزند. پس از بهبودی، این زندانی دوباره به بازجویان ازبک سپرده شد تا به تهدیدهای دهشت‌بار خود ادامه دهند.

همکاری سیا و MI5 با رژیم قذافی

در نمونه‌ای دیگر، سازمان اطلاعات لیبی در سال 2004 از سیا خواست تا فعال اسلام‌گرا با نام «عبدالحکیم بلهاج» را به وی تحویل دهند. سیا به کمک آژانس اطلاعاتی بریتانیا «اِم‌آی‌فایو»، مظنون را در کوالالامپور دستگیر کرد و دو عامل سیا در بانکوک مسئول شکنجه وی شدند. سپس وی و همسر باردارش را به خانه‌شان در لیبی بازگرداندند تا شش سال را زیر ضرب‌و‌شتم و انفرادی در بدترین زندان‌های دوره «قذافی» سپری کنند. بلهاج ادعا می‌کند که آن زمان، از سوی بازجویان بریتانیایی هم مورد بازجویی قرار گرفته است.

حالا ،بالهاج که یکی از چهره‌های سیاسی مهم در دوره پس از قذافی در لیبی است، توانسته از دولت بریتانیا به اتهام «آدم‌ربایی» شکایت کند. دادگاه بریتانیا، با افشای واقعیت‌های پرونده، استدلال‌های دولت را نپذیرفت و رابطه بریتانیا و ایالات متحده به سختی صدمه دید.

گزارش کنگره؛ بدون نام و بدون تبعات قانونی برای شکنجه‌گران

لاندو در ادامه می‌نویسد با وجود انتشار گزارش هولناک سیا در ایالات متحده و با وجود خشم بسیاری که انتشار این گزارش برانگیخت، بسیار بعید است اتفاق مهمی رخ دهد. بسیار بعید است که کسی مجازات شود یا تنبیه شود و یا حتی در ملا عام به خاطر جنایاتی که در طول «جنگ علیه ترور» صورت گرفت، مواخذه گردد. بسیار محتمل است که مقامات دیگر کشورها به خاطر نقششان در این «نهضت آمریکایی» فراخوانده شوند. گزارش کنگره برزیل به عنوان نمونه، از 377 نفر نام می‎‌برد که در شکنجه‌ها دست داشته‌اند. در گزارش سنای آمریکا ولی، به زحمت می‌توان به یک نام دست پیدا کرد.

 

لاندو می‌نویسد مقامات مسئول مستقیم شکنجه سیا، همچون «دیک چنی»، که در زمان و مکانی دیگر ممکن بود به جرم جنایت جنگی به دادگاه فراخوانده شوند، به جای آن در تلویزیون، به اقدامات زشت و ناپسند خود مباهات می‌کنند و حتی با وجود اینکه تلاش دارند ماجرای شکنجه را به کلی انکار کنند، به دروغ ادعا می‌کنند که شکنجه‌ها، نتایج بسیار بارزشی را در پی داشته است. در همین حال، جریان اصلی رسانه‌ای در ایالات متحده از کاربرد کلمه «شکنجه» طفره می‌رود. آقای اوباما هم به طور مشخص ابراز داشت که می‌خواهد از این ماجرا بگذرد و چندان تمایلی هم برای تنبیه عاملان نشان نداد.

وی در ادامه می‌پرسد که «آیا چیزی تغییر خواهد کرد؟» و اینگونه پاسخ می‌دهد که «آنتونی لویز» خبرنگار مجله «نیویورک‌تایمز»  در سال 1988، در بررسی گزارشی که «جیمز لی موین» گزارش‌گر مجله «تایمز»از افشای نقش سیا در برنامه شکنجه هندوراس نوشته بود، سوال مشابهی پرسید و در خاتمه به نوشته لی‌موین اشاره کرده بود: «مقامات آمریکایی که در این باره با من صحبت کردند، به نظر می‌رسد به لحاظ سیاسی و اخلاقی به شدت در فشار هستند».

لاندو می‌نویسد: «بله، ندای وجدان آمریکایی هنوز بیدار است. افکار عمومی اگر آگاه شود، درگیری در این ستم‌پیشگی را تاب نخواهد آورد ولی تا زمانی که سکوت شکسته نشود، اطلاع‌رسانی صورت نمی‌پذیرد و محرمانگی مانع مسئولیت‌پذیری می‌شود». لاندو در خاتمه یادآور می‌شود که این سیاست‌ها، سال‌ها در تاریکی و در بیش از یک دولت اجرا می‌شده است و سوالی را می‌پرسد که 26 سال پیش، یکبار دیگر، پرسیده شده بود:

«آیا به این زودی‌ها رییس‌جمهوری به قدرت می‌رسد که هزینه، انسانیت و سیاست را درک کند؟ کسی که جرات کند و بگوید کافیست ؟»

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.