تریبون مستضعفین -محمدصادق شهبازی
برآمدن از محیطهای عادی و مردمی
مسعود دهنمکی از محیط عادی برآمده، حتی از خانوادهای هرچند با پایبندیهای مذهبی اما مخالف فعالیتهای او (پدرش نظامی دوره رژیم شاه بوده)، در جمعهای عادی مذهبی و مسجدی حاضر بوده، و خود او مسیر زندگیاش را در این کشاکش رقم زده است. خیلیها در دستوبال افراد دیگر بزرگ میشوند، اما او خود به مسیر خودش دستیافته است، در این بین البته از محیط مسجدی و فعالیتهای تربیتی درون آن استفاده کرده است.
دهنمکی زندگی عادی میکند، آرمانگرایی را هم زندگی میکند
دهنمکی زندگی خشک ایدئولوژیک ندارد. خاطرات او در وبلاگش یا فیسبوک خودش یا حمید داوودآبادی یا وبلاگ داوودآبادی بهعنوان صمیمیترین دوست او مبین آن است. شوخی و موارد عادی زندگی در او مبین است. او زندگی متوسط دارد، ولی درگیر نان شب نیست. کارها و آرمانگرایی زندگیاش را سامان داده و خیلی بازندگیاش جدا نیست.
عمل بهمقتضای نیاز لحظه
دهنمکی بر اساس آنچه در لحظه نیاز میبیند عمل میکند. در این تکلیفشناسی، آنچه دیگرانی هم انجام میدهند برای او نقطه عزیمت نیست، مهم انجام دادن کارهای بر زمینمانده است. هرکاریکه میبیند دیگرانی از جبهه انقلاب انجام میدهند خود را کنار میکشد. برایناساس کارهای او در هر حوزه در اوج میماند و دچار روزمرگی نمیشود. بر این مبنا دهنمکی در مسیر شدن است، هرلحظه آنچه را که میفهمد و تحلیل میکند عمل میکند، اما اگر به این نتیجه رسید که شرایط متفاوت شده آنکار را دیگر انجام نمیدهد. دیگر نشریه درنیاورده چون هم دست زیاد شده هم فضای جامعه متفاوت شده است، یا اذعان دارد چون بیژنی کاریکاتوریست خوبی بوده، او کاریکاتوریست نشده وگرنه با توجه به اهمیت آن حتماً به این عرصه ورود میکرده است. زمانی نشریه برای او اولویت داشته که نشریه نداشتیم و علاوه بر این فضا متأثر از رسانه مکتوب بود و روزنامهها تیراژ چندصدهزارتایی و میلیونی داشتند، ولی الآن احساس تکلیف در این عرصه نمیکند، یا اخبار خودفروشی در جبهه و صبح او را به ساخت مستند فقر و فحشا میکشاند و بعد میبیند این را باید داستانی بگوید، رسوایی تولید میشود. به تعبیر خودش از هیچ کاری پشیمان نیست و هر کاری که باید میکرده، انجام داده است.
حضور در عرصههای مختلف
دهنمکی انسان تکبعدی نیست. از او هم نقشآفرینی در جنگ را میبینیم. هم پیگیری بحث حجاب، هم شکل دادن حزبالله تهران و دانشجویان حزبالله ، هم عدالتخواهی و تجمعات خیابانی مطالبهگرانه، هم کار رسانهای نشریاتی، مصاحبه، مناظره، سخنرانی، هم ساخت فیلم مستند و داستانی، هم تولید لوازمالتحریر، هم برگزاری کلاس آموزشی، هم تولید اسباببازی و تقویم، هم کار پژوهشی، هم دانشگاه، هم حوزه و… چیزهایی که ممحض شدن یا درخشیدن در آن مستلزم وقت و عمر طولانی گذاشتن است، این کارهای پراکنده و مختلف در الگوی او مستلزم نوک زدن به کارها نیست، هرکاری که میکند در آن تمرکز جدی دارد، و جزو «برترینها»ی آن حوزه بوده است.
جنگی که هست
جنگ برای او هم نوستالژی است، هم عنصر مبارزه و کار فرهنگی و از همه مهمتر عنصری که او را به سمت یافتن جهاد امروز رهنمون کند. او هم اولین اردوهای جنوب را با دوستان و نزدیکان سامان میدهد، هم در نشریه به بازخوانی یاد شهدا و از همه مهمتر راه شهدا میپردازد. مطالبه حفظ فرهنگ ایثار و شهادت، نمایش مظلومیت و پیگیری مسائل ایثارگران، نسبت دادن جنگی که بود به جنگی که هست موجب میشود تا دهنمکی پس از جنگ همچون چهرههایی مثل سعید قاسمی یا حاجی بخشی، نه یک سرباز ازجنگبرگشته که نقشآفرینی حاضر در دعواهای روز انقلاب باشد. نوستالژی او نیز به امروز مربوط است مثلاً هیئت ماتم جام زهر (رزمندگان شرق تهران) را به راه انداخته و اولین کالبدشکافی پایان جنگ و باغموزه را در میدان رسالت شکل میدهد. روحیه جنگی که حتی با شکل دادن دکور دفتر نشریات او تداوم مییابد.
محوریت جنگ فقر و غنا
دهنمکی بعد از جنگ بارها پیام قطعنامه امام را گوشداده و نتیجهگیری میکند که باید در مبارزه علمی و عملی و مشخصاً در جنگ فقر و غنا، جنگ پابرهنهها و مرفهمین بیدرد نقشآفرینی کند. لذا پسزمینهی اصلی کارهای او چه در فعالیتهای خیابانی، چه نشریه، چه مستند و سینما جنگ فقر و غناست. او با نپذیرفتن بسیاری خود و دیگریهای دیگر، محوریت عنصر عدالت در اسلام ناب را محور فعالیتها میگیرد، حتی وظیفه حفظ امنیت اخلاقی و پیگیری عفاف و حجاب را به این وظیفه و این تصویر گره میزند. فحشا را نتیجه شکاف طبقاتی میداند، راه اثرگذاری امرونهی در این حوزه را هم پرداختن آمران و ناهیان به محرومین تبیین میکند که جامعه احساس اعتماد به دغدغههای آنها بیابد و مقدمه پذیرش حرفشان را مهیا سازد. او همچنین در نامه به کاندیدای پیروز 84 و با ناله کردن از انحصارطلبی جریانهای سیاسی کشور و دعوای دو جناح چپ وراست و مظلومیت و قربانی بودن مردم بهضرورت انقلاب و نه رفرم اشاره میکند که عدالتخواهان مرغ عزا و عروسی آنان هستند و ضمن این جوانان تشنه عدالت و محبت هستند.
شجاعت و صراحت
دهنمکی شجاعت جدی دارد، هم در بیان حرف، هم در انتخاب مسیر هم در فهم مطالب. همین، او را به نسبت بسیاری دیگر جسورتر، قاطعتر و در بسیاری موارد به اولین و برترین تبدیل میکند. او این شجاعت و گستاخی انقلابی را صادر نیز میکند، یکی از کارهای مهم او تبدیل حزبالله از «کیسه بکس» جناحها و رسانهها به عنصر مطالبهگر و پرسشگر است، یعنی بدهکاری و خودمنفوربینی را به طلبکاری تبدیل میکند، مارپیچ سکوتی که رسانهها، مسئولین و…. ساختهاند در هم میشکند و مدام جریانسازی و فضاشکنی میکند، مثلاً در برابر رأی اعتماد مجلس به مهاجرانی استیضاح مردمی برگزار میکند.
خطشکنی و شکستن مارپیچ سکوت
بهتبع اولین و برتر بودن دهنمکی در بسیاری کارهایش، کارهای او موجب موجآفرینی و شکسته شدن مارپیچ سکوت رایج بهویژه در دوره بسته بعد از جنگ میشد. او اگر جایی احساس تکلیف میکرد ولو میدانست با برخورد و هزینه بسیار بالا اعم از دستگیری، تخریب گسترده، مشکل مالی و… مواجه میشود به مسیر خودش ادامه میداد. در 67 تا 73 که همه در شرایط بعد از جنگ متحیر بودند، اعتراضات و نهی از منکر مسئولین نسبت به بیعدالتی، تجمع مقابل صداوسیما، مجلس، وزارت کشور و سایر نهادها را سامان میدهد. در نماز جمعه با تعقیب و گریز تراکتهای عدالتخواهانه پخش میکند. برای شکستن سانسور در میان نمازجمعه شعارهایی نظیر وصیت خمینی اجرا باید گردد میدهد و در اعتراض به آزاد کردن کاریکاتوریست مجله فاراد که ضد امام طرح کشیده بود روی دوش جماعت به سمت رییسجمهور هاشمی میرود و نتیجتاً در خانه دستگیر و ده روز در زندان توحید(موزه عبرت فعلی) زندانی میشود. اعتراضات مدنی و تظاهرات جلوی روزنامهها را شکل میدهد. تولید محصولات فرهنگی انقلابی و توزیع آنها در پاساژ مهستان را کلید میزند، بقیه که میآیند و مد میشود، کار را رها میکند و سراغ کار بعدی میرود.
هویت دادن به حزباللهیها
اولین و برتر بودن او موجب شده هم در هر عرصه تعداد زیادی از او الگو بگیرند، هم او خود برای هویت دادن به حزباللهیها برنامه دارد، مثلاً هم در نشریه از ضریب دادن به کارهای درست، طرح موارد اصلی مثل جنگ فقر و غنا یا توجه دادن به نهضت جهانی اسلام، هم در چگونگی برخورد با تهاجم فرهنگی و تجدیدنظرطلبان، هم در تولید محصول و لوازمالتحریر و… هم در فیلم تلاش میکند هویت حزباللهیها را جهت بدهد. تلاش میکند چهرهها و گروههای مرجع یا تیپ ایدهآلهایی برای آنها ترسیم کند، مثلاً میرشکاک، الله کرم، نقدی، حضرات آیات جوادی املی و مصباح، عباسی، جلیلی، سعید قاسمی و… نقشآفرینی او در دوره سکوت و انزوا و دست گذاشتن او روی مخاطب عام ضمن بحث داشتن برای محیطهای نخبگانیتر این اثردهی را بیشتر کرده است. چهبسا بهویژه قبل از دوره فیلمسازی او افراد زیادی مستقیماً با او نسبتی نداشته یا حتی کارهای او را ندیده بودند، اما به نحوی از او متأثر میشدند. همچنین او توجه میکرد مثلاً با زدن اخبار کارهای ولو ساده مثل هیئت هفتگی، در کنار کارهای دیگر فرهنگی به جبهه حزبالله هویت دهد. گاهی هم با آگهی بازی میکرده به تعبیر خودش اعلامیه حزبالله قزوین – که وجود خارجی نداشت-برای تجمع علیه یادواره مصدق در احمدآباد میداده، باعث میشده حزباللهیها خودشان، خودجوش به کار برسند.
تربیت نیرو
دهنمکی هم متوجه تربیت نیرو است، هم در حاشیه کارهای او به صورت خودکار عده زیادی تربیت شدند. در دوره دانشگاه، فعالیتهای خیابانی و نمازجمعهای و… اما در دوره رسانهایاش جدیتر است. نویسندگان شلمچه و جبهه دهها نفری که حتی بعضاً از خط کشیدن دور اخبار مهم شروع میکردند تا به کارهای بزرگ رسیدند و امروز در حوزههای مختلف رسانهای چهرهای مهم به حساب میآیند. نهفقط در کار رسانهای تربیت نیروهایی مثل ابوالفضل (بهزاد) نمونه دیگری است. تیمی که از طراحی مجله تا در فیلمهایش همراه شدند و آخرین تواناییهای فنی را کسب کردند حتی بعضی وارد کار حرفهای بازیگری و تدوین و… شدند، نمونه آن است. حتی او در دورههایی مثل نشریه صبح دوره مشخص آموزشی برگزار کرد. شبکه همسنگران در جبهه، صبح و صبح دوکوهه نمونهای از این مدل است، که 5 تا 10 هزار نفر آدم در آن درگیر بودند. او با ارتباطگیری با افراد، فرستادن نشریه برگشتی، فرستادن کتاب و جزوه، تشویق به کارهایی مثل خبرگیری و فعالیت و… شبکه گستردهای از آدمها را وارد فعالیت میکند. همسنگران نشریات او بعدها فعالان دانشجویی، فرهنگی، رسانهای حتی نمایندگان مجلس و.. شدند. او آدمها را در خودش نگه نمیدارد، حتی سخنرانی میکند، میگوید چرا من را دعوت کردهاید بحث احساسی کنم؟ باید کسانی را بیاورید کار فکری جدی بکنید!
روحیه تشکیلاتی
دهنمکی چون تحلیل دارد و جزو اولینها برترینهاست، تحلیل دارد، خود بهنوعی در مقام رهبری فعالیتهاست، این تیپ چهرهها کار تشکیلاتی کردن برایشان سخت است. شاید عدهای نیز به دلیل همین فاصلهها چنین افرادی را متهم به خودرأیی و تحکم و… کنند، اما با تمام اینها بهشدت روحیه تشکیلاتی دارد. از سامان دادن فعالیتهای مثل حزبالله تهران تا انصار حزبالله تا نشریه و… این روحیه موجود است. بهجای دیده شدن خود تلاش میکند کار دیده شود، مثلاً حاجی بخشی همهجا تابلوی فعالیتهای آنها برای کارهای میدانی و مجوز گرفتن و … است. ولی تشکیلاتی بودن موجب نمیشود اگر سیرهای را غلط میداند، آن را تحمل کند، او بهجای درگیری درونی مسیر ایجابی را پیمیگیرد، اگر لازم میبیند و آفتزایی زیاد است، جمع را درنهایت بدون ایجاد هزینه رها میکند، مثلاً انصار را که خود زحمت زیادی کشیده حتی کارهایی مثل رسانه که آنها قبول نداشتند به جریان انداخته بود، رها میکند. برای همراه کردن آدمها تلاش میکند با آنها همراه شود، مثلاً به نماز جماعت و ترویج خیابانی حاجی بخشی در ولیعصر میرود و آنها را به مطالبه از مسئولین و پیگیری جنگ فقر و غنا دعوت میکند. این کار جمعی حتی فیلم او را متمایز میکند، مثلاً فیلم او یک قهرمان ندارد، تعداد متعددی چهره دارد که پوسترهای کارش را جمعی میکند.
کار کردن با تیپهای مختلف
دهنمکی بهتبع نگاه و منش مردمی با تیپهای مختلف چه به لحاظ عملیاتی، رسانهای، هنری، نظری و… چه به لحاظ طیفهای مختلف فکری، سیاسی و… است. از دفتر نشریه تا فیلم سینمایی این ویژگی در آدمهای اطراف او مشهود است. شاید آدمها از بیرون تصویر منفی به او داشته باشند ولی در مواجهه بسیاری از آنها حاضر به همراهی با او میشوند. این همراهی از دوران تئاترهای مدرسه و برنامه او برای جذب از درس تا ورزش تا امروز تداومیافته است، کما اینکه ترکیب عجیبی از آدمهایی با مواضع سیاسی و فکری امروز متضاد را در دوره شلمچه و جبهه دور او میبینیم، البته بااینهمه او دولت وحدت ملی آنها نیست، بلکه همه ذیل گفتمان انقلابی او پازلی را پرکردهاند.
کار جبههای
دهنمکی معتقد به کار جبههای است. یک جلوه از آن، عدم موازیکاری است، اما جلوه دیگر تلاش برای پوشش دادن کارهای دیگران است. مثلاً او بعضی کارها در حوزه حجاب، سیاسی و مدلهای دیگر کارهای حزباللهیها مثل کارهای انصار حزبالله را قبول ندارد، اما چون به کار جبههای معتقد است، کارهای آنها را پوشش داده یا بهنوعی برای شکستن مظلومیت و لکنت زبان آنها در برقرار کردن ارتباط با جامعه، تلاش میکند تا این ضعف آنها را جبران کرده و بپوشاند. البته این موجب شده بسیاری کارها که او نقشی در آن نداشته یا مخالف آن بوده است مثل کارهای میدانی و برخوردهای فیزیکی با مسئولین هنجارشکن به نام او تمام شود، اما او به خاطر کار جبههای حاضر به پذیرش آن شده است. کار جبههای هم بهمعنی پذیرش هر روند و فردی نیست، مثلاً ضمن استفاده از نقد جناح راستیها به دوم خردادیها و تجدیدنظرطلبان در پازل آنان قرار نمیگیرد. یا ضمن حمایت از تیپ بچههای انصار، حاضر نیست به فرایند سیاستزده یا برخورد با مردم همراه شود. در حقیقت الگوی او وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است. حرف خود را میزند، تلاش میکند جوری بزند که طیفهای مختلف با آن ارتباط برقرار کنند، تلاش میکند از طیفهای مخلصتر و حزباللهیتر ولو سیرهشان را قبول ندارد دفاع کند، اما مرزهای خودش را هم حفظ میکند. نشریه او مشحون از تبلیغات و کارهایی است که حتی بعضاً خودش هم منتقد آنهاست از رسانههای همسو مثلاً صبح، حریم، امامت، سوره، خیزش، کارهای فرهنگی و سیاسی، هیئت، تجمع و… نمود آن است، تبلیغاتی که بدون چشمداشت صورت میگیرد. او به اخلاق خاصی مخصوصاً نسبت به السابقون وفادار است. مثلاً برای شروع نشریه با مهدی نصیری که پیش از او در صبح کار مشابهی میکرد وارد تعامل شده است.
حضور در کرانه آتشفشان و تبدیل تهدید به فرصت
دهنمکی برخلاف بعضی که تنها در فضای آرام و منزوی میتوانند کار کنند و در برابر غوغاسالاران منزوی میشوند، خود را در میانه دعواها و اختلافات مییابد، از تندترین بحثهای رسانهای یا درگیریهای خیابانی و… البته تلاش میکند اگر احساس کرد پازل بازی بزرگان هست، بازی نخورد، ولی تهدیدها و سروصداها را به فرصت گفتن بحث خود تبدیل میکند. فتنه 88 یا مقابله با دفن شهدا در دانشگاه را تبدیل به فرصت میکند و معراجیها را میسازد یا در برابر تقلب برای سیمرغ نگرفتن اخراجیها در جشنواره فجر روی سن میگوید: «نه مرغ میخواهم و نه سیمرغ… سینمای ما عین سیاست ما است».
استقلال
دهنمکی در کارهایش استقلال دارد، این استقلال بهویژه در استقلال اقتصادی خود را نشان میدهد. لذا او وامدار کسی نیست. برای انجام بسیاری از کارهایش از انجام کارهایی نظیر مرغداری یا کشاورزی کرده و یا زندگی شخصی خود را در ابتدا از کارهایی نظیر کار در جهادسازندگی، ستاد آزادگان و… تأمین میکند و بعدها هم که کارهای او حتی بهصرفه اقتصادی میرسد، حتی شلمچه برخلاف بسیاری رسانهها سود میکند و پرتیراژترین هفتهنامههای ایران متعلق به اوست و همین مورد در فیلمها بازتولید میشود. این باعث میشود زبان دهنمکی همیشه در مواجهه با طیفهای مختلف و نهادها و… تیز باشد و درگیر مصلحتاندیشیهای بیجا نشود.
سیاست زده نبودن و بر هم زدن دعواهای سیاسی
دهنمکی کنشگر سیاسی هست، اما معطوف به قدرت نیست، چه در مورد شخص خودش چه در مورد رویه کار رسانهایاش. حاضر نیست ذیل یک جناح برود و به نقاط مشترک یا ویژه فاصلهدار بودن هر جناح، از حق متوجه است. او جریان اصیل را جریان مردمی حزباللهی میبیند که هر جناح قدری به آن نزدیک است، این جریان نباید ذیل جریانی برود. ولی تلاش کند ضمن فراگیر کردن حرفش جناحها را به اصول انقلاب نزدیک کند. لذا او از کاندید شدن و کارهای معطوف به قدرت حذر دارد، در شماره اول شلمچه مینویسد نه میخواهیم کاندید شویم نه میخواهیم کسی را کاندید کنیم. میخواهد با طرح مبانی انقلاب ، عدالت و… سازوکار سیاسی را برهم بزند. مثلاً ضمن نفی چپ و راست از جبهه مقاومت انقلاب اسلامی از نیروهای معتقد به اصول جناحها سخن میگوید، به درگیری با تجدیدنظرطلبان و لیبرالها از جناحهای رایج کشور میپردازد. همچنین تلاش میکند تا حزباللهیها تمکن پیدا کنند، اما از کاندید بهعنوان حزبالله معرفی کردن ابا دارد، چراکه موجب تقلیل حزبالله به یک کنشگر عادی سیاسی میشود. وقتی کارهای خارج از چارچوب و انتشار لیست به نام انصار حزبالله در مجلس پنجم صورت میپذیرد عطای انصار را که خود زحمت جدی برای شکلگیریاش کشیده است به لقایش میبخشد. همین باعث شده انگ قدرت که رسانهها و احزاب و… به او میبندند به او نچسبد و جذابیت او دوچندان شده است. البته این به معنی آن نیست که او موضعگیری ندارد، مثلاً از شلمچه و جبهه میشود فهمید در دعواهای دهه شصت به جناح چپ نزدیکتر است، در انتخابات ریاست جمهوری هفتم ضمن اینکه به جریان بی تریبون نوسازی معنوی و حسین الله کرم و حاج منصور ارضی تریبون میدهد تا از ناطق دفاع کنند، اما نشریه او وجهه مثبتتری نسبت به ریشهری دارد، در شکلگیری گفتمان اصولگرایی با دعوت از انقلابیون دو جناح همراه است، البته تلاش میکند به آن جهت بدهد نه اینکه خودش یک ضلع ائتلاف سیاسی باشد. وقتی هم به او پیشنهادهایی مثل نمایندگی و وزارت میدهند میگوید من دارم پادشاهی میکنم با گفتمان سازی به وزیر شدن تقلیلش نمیدهم، یعنی الگوی او بر قدرت و بیرون قدرت بودن اما نقشآفرینی فعال است. چنانکه یکی از وزرای سازندگی در دادگاه به او میگوید تو نمیخواهی وزیر بشوی میخواهی با این کار خدایی کنی! چراکه او براثر بیشتر گفتمانسازی بر اجرا توجه دارد. البته به این معنا نیست که در شرایطی که احساس میکند جنگ و دستهبندی واقعی و مبنایی و سر اصول است موضعش را اعلام نکند مثلاً در 84 یا 88 تلاش کرده و درنهایت حتی در مصلا در حمایت از کاندیدای انقلابی سخنرانی میکند، اما همانجا نیز به کنار گذاشتن دعواهای سیاسی پس از انتخابات و پرداختن به عدالت و مسائل واقعی مردم دعوت میکند.
مخاطب عام و مردمی دیدن
دهنمکی چون برآمده از مردم است و دوره نوجوانی او در مسجد و بعد جنگ گذشته است، بهشدت با بدنه عادی مردم عجین است. لذا هم ادبیات مردمی دارد، هم چون با دغدغههای مردم و بهویژه مستضعفین همراه بوده است، روی دغدغههای آنها دست میگذارد، هم محتوایش از آن متأثر همآرمانها و محتوای خود را با زبان آنها ارائه میدهد. لذا بدنه زیادی از مردم با کارهای او ارتباط برقرار میکنند، ولو اینکه او یا جهتگیریاش را قبول نداشته باشند یا اگر حرفش را نمیپذیرند، او را بهعنوان یک کنشگر جدی چه در عرصه سیاسی و رسانهای چه در عرصه هنری و فرهنگی به رسمیت میشناسند، که نمی. او برای نسل سوم فیلم میسازد، طرف روایتش عموم مردم هستند نه صرفاً حزباللهیها، اما حرف حزباللهیها را میزند. در نشریه نگاهش حزباللهیهای عادی است ولی حرف را بهگونهای میزند که بقیه هم همراه شوند. او هم انذار دارد هم تبشیر، بهگونهای که حتی معارضینی که فیلم ایرانی نمیبینند، پای معراجیهای او مینشینند.
رئالیسم امیدبخش
او برای انجام کارهایش مثل مستند و فیلم مردمنگاری میکند و بهجای تخیل از مسائل رایج بین مردم و مسائل واقعی زندگی مردم بهره میبرد. این رئالیسم حتی در طنز موجب میشود، جاهایی که دارد آگران دیسمان میکند، و تیپ ایده آل یا فانتزی از موضوع مدنظر ارائه میدهد باز برای مخاطب باورپذیر باشد، از لودههای درون جبهه کف خیابانیاش در اخراجیهای یک تا «فرید، ده-دو» در معراجیها برگرفته از واقعیتاند. این رئالیسم سیاه نیز نیست، امید درش هست، شاید به تفصیل راه را نشان نمیدهد، اما حداقل نقطه امید و بازگشت را نشان میدهد و امکان نقشآفرینی در هر 5 فیلم داستانی او این مسئله دیده میشود. در نشریه نیز در کنار کارهای بد از کارهای خوب تقدیر میکند.
جذب مخاطب با حرف و ادبیات جدی نه کارهای زرد
او برای جذب مخاطب، حرف جدی میزند نه اینکه خود را به رنگ مخاطب دربیاورد، البته در کار او بعضی موارد خارج از چارچوب و خدشهپذیر هم هست، اما به تعبیر خودش مثلاً در فیلمهایش، طنز نمیسازد حرف جدیاش را با آن زبان میزند. لذا همه حاشیههای فیلم اگر مثل الناز شاکردوست در رسوایی یا حواشی اخراجیها تحت تأثیر حرف کلی او در فیلم قرار دارد. او حرفهایش را بهصراحت میزند، معتقد است همین حرف است که جذب میکند. مخاطب با حرف او و جامعیت او جذب میشود، مثلاً اگر دغدغه مبارزه با التقاط دارد، تحجر را هم زده، میخواهد در مورد حجاب و عفاف حرف بزند، از مسائل زندگی مردم هم گفته، جبهه فقر و غنا دارد جبهه فرهنگی و سیاسی و مستضعفین جهان نیز در نشریه او هست، لذا حرف او جذاب میشود و بعضاً با وجود ارائه نمونه فانتزی یا تیپ ایدهآل بودن مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند و به او انگ کاریکاتوری بودن نمیچسبد. اینهمه جذب مخاطب آنهم برای کسی که 25 سال تمام بهعنوان نماد حزبالله با برچسبهایی مثل افراط، خشونت و… تخریبشده و رسانهها و احزاب، مسئولان و جناحهای داخلی و خارجی به او تاختهاند، نشان از موفقیت کار اوست. صرف طنز یا ادبیات عادی نیز جذبکننده به کارهای او نیست، چه اینکه همین طنز یا همین بازیگرها را دیگران به کار میگیرند جواب نمیدهد، مثلاً مهران مدیری بعد دو دهه داشتن دوربین صداوسیما چهره میشود و کارش در مغازه هم فروش میکند، گرچه سیر نزولی دارد، دهنمکی حتی کار جدی هم میسازد پربیننده میشود، آنهم بعد دو دهه نفرت پراکنی علیه او.
توجه به اخلاق و معنویت و جوانمردی
در کنار زندگی پرهیاهوی دهنمکی توجه جدی به اخلاق و معنویت در کارهای او هست. او هم خود برنامه مراقبه جدی دارد، هم از اساتید اخلاق دور نیست. مثلاً در جلسات شیخ مجتبی تهرانی و میرزا اسماعیل دولابی هست یا علاوه بر این اساتید، مباحث اخلاقی و مهدویتی اساتیدی نظیر آیتالله توکل و … در نشریهاش هست. یعنی توجه به اخلاق هم در زندگی شخصی، هم در آثار او مثل نشریات صبح و صبح دوکوهه، حتی در فیلمهای او ظاهر است. علاوه بر آن او به محوریت عنصر اخلاق و جوانمردی توجه ویژه دارد چنانکه بعد از عدالت اجتماعی مهمترین درونمایه آثار بهویژه متأخر او همین اخلاق است. او تلاش میکند تا این اخلاق را در دل کارهایش لحاظ کند، مثلاً در برابر بسیاری حملهها به او از جبهه انقلاب سکوت میکند، یا مثلاً اگر در دوره نشریه کسی از سیاسیون منکر مطلبی منتسب به خودش میشد حتی اگر نوارش موجود بود، انکار او را میپذیرفت و ترتیب اثر نمیداد،یا مسئولیت کار دیگرانی – که حرکتهایشان را قبول نداشت- از روی جوانمردی به عهده میگرفت تا برخورد حقوقی با آنها نشود. از طرف دیگر او از تواصی نیروهای آرمانخواه دیگر به اخلاق، معنویت و معرفت دینی غافل نیست.
کار معرفتی و دینشناسی
او علاوه بر معنویت و عدالتخواهی به عقلانیت نیز توجه جدی دارد و کار معرفتی و دینشناسی نیز در برنامههای جدی اوست. اولاً او علاوه بر خواندن علوم سیاسی و شروع به تحصیل ناتمام مهندسی کامپیوتر در دانشگاه، طلبه بوده است. غیر از دنبال کردن بهروز رهبری و امام، مطالعه منابع اولیه دینی مثل اصول کافی، نهجالبلاغه و… تفاسیر، کتب شهید مطهری و علامه طباطبایی، شریعتی و… در برنامههای ثابت او بوده است. در کنار این موارد او به کارهای پژوهشی هم مشغول است تاریخ اسارت، تاریخ معاصر، اصول کافی و سایر منابع حدیثی مجموعههایی هستند که او کار پژوهش روی آنها را به انجام رسانده یا کلید زده است. مطالعه و درس حوزه و دانشگاه او پاسخ به نیازهای واقعی است، مثلاً لیسانس را برای این میگیرد که بتواند شروط داشتن مجوز نشریه را احراز کند.
هزینه دادن و نبریدن
او بهتبع خطشکنی و شجاعتش هزینه زیاد میدهد اما هیچوقت نبریده است. دورههای خلوتی داشته مثلاً پس از قطعنامه 6 ماه فکر کرده یا بین جبهه و صبح یا بعد از صبح دوکوهه یا میان فیلمها حتی به مرغداری رفته، خسته هم شده ولی نبریده است. بخشی به دیدن کامل مسیر و تحلیل داشتن برگشته بخشی به ارتباط جدی با فضای معنوی و معرفتی که در توصیههای او به فعالان هم هست، به کلاس اخلاق، خواندن تفسیر یا ارتباط با نهجالبلاغه توصیه میکند. همچنین او میداند خطشکنی هزینه دارد، انتظار حمایت رهبری یا نظام از خود را ندارد. نه اینکه نمیگوید نباید حمایت کنند، بلکه به خاطر عدمحمایتها دچار خطای تحلیل نمیشود، این نکته را هم که چهکاری در چارچوب نظام است مدنظر دارد. لذا همیشه که دیگران به او برچسب طبرزدی یا مخملباف و… میزنند، ضمن خودنگهداری نهتنها سست نمیشود که محکم گام برمیدارد. او معتقد است تا وقتی حزباللهیها پی حجاب و… بودند و مستقیم به دنبال تغییر مردم بهعنوان رزمنده شوریده ازجنگبرگشته بودند، کسی با وی و دوستانش کاری نداشت، اما از وقتیکه شروع بهنقد مسئولین کرده، و دست گذاشتن روی کانونهای قدرت و ثروت تبدیل به شلاقزن، گروه فشار، چماق به دست، لباس شخصی و…. شده و همه شروع کردند به فحش دادن به این تیپ.
بازتولید خود در کارها
کارهای دهنمکی در حقیقت بازتولید خود اوست. از رسانه تا سینما. مثلاً قصه اخراجیها یا معراجیها بهنوعی برگرفته از خاطرات اوست که از متنهای پراکنده درون وبلاگش مشخص است، حتی طنزها هم واقعی است. اگر کسی متنهای او را ببیند این بازتولید را میبیند. از اختلافات با پدر که در معراجیها بازسازیشده تا همرزمان اخراجی در جبهه در اخراجیهای یک تا دعواهای سرکاری و خبر کردن برای حمله به رقیب در اخراجیهای سه نمونه این مسائل واقعی است.
ضمن پرهیز از شهرت ضمن حضور درصحنه
او ضمن هزینه دادن و درصحنه بودن از شهرت و خودنمایی گریزان است. خودش هم اعتراف میکند روحیه درونگرایی دارد. اما شهرت گریزی باعث تنزه طلبی نشده این شعر که او زیاد تکرار میکند و در وبلاگ و حتی روی میز کارش نوشته است: در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند/گرتو نمیپسندی تغییر ده قضا را. او ضمن گوشهگیری بهدنبال مخاطب است، به سراغ سینما و با حرف و ادبیاتی میآید که بیشتر از یک مجله دیده شود. او تلاش میکند تا بهجای خودش چهرههای موجهتر محوریت بیابند، مثلاً همه کارها را او میکند، اما تریبون را حاجی بخشی قرار میدهد، یا تلاش میکند حسین الله کرم بهعنوان فرمانده محوریت بیابد. در نشریهاش بیش از آنکه خودش را ببینی، چهرههای انقلابی مثل میرشکاک، سردار نقدی، الله کرم، کوثری، نمایندگان و اساتید انقلابی و… نمود دارند. اما چون خودش دیدهشده محل رجوع رسانههای مختلف داخلی و خارجی میشود و در مناظره با چهرههای زیادی نظیر عبدالله نوری، زیباکلام و اشکوری شرکت میکند.
طنز
بهتبع ارتباط با بدنه عادی مردم، برای رفتن تا مرز خط قرمزهای سیاسی، فکری و فرهنگی، صراحت و پرهیز از محافظهکاری و فرصتهای طنز برای تلطیف آن موجب شده از طنز چه در رسانه و نشریات چه مستند چه فیلمهای سینماییاش بهره ببرد. نشریات او پر از قالبهای مختلف طنز است که بعداً در نشریات دیگر نیز تقلید شد، تک و پاتک (تکه تکخطی به خبرها)، گفتگوی بی تمدنها (طنز کردن اخبار)، طنز موردی سیاسیون و هنرمندان، صفحه موجی نامه و درآوردن صفحه ثابت طنز که باعث شد طنزنویسان و کاریکاتوریستها و شاعران حزباللهی شد جدی یافته و دیده بشوند بخشی از کار اوست که البته در فیلم به کمال میرسد. طرفه اینکه اکثر طنزها هم بهوسیله خود او نوشته میشود. طنز او چه در رسانه چه در سینما هجو مناسبات موجود، نمایش پوچ بودن آنهاست، اما رهایی بخشی هم دارد و روی معضلات دست میگذارد.
روحیه فرهنگی و هنری
مسعود دهنمکی ضمن سیاسی بودن و رسانهای بودن، روحیه فرهنگی و هنری دارد. از کودکی سرود اجرا کرده یا حتی در مدرسه کارگردانی تئاتر کرده است. در نشریه او بخش هنر و ادبیات ضریب جدی دارد، تولید محصولات فرهنگی نظیر فیلم، پوستر، نمایشگاه، اسلاید، سررسید، اسباببازی، سربند، لوازمالتحریر، دوبله کردن فیلم و اکرانش در مساجد و… این دغدغه را نشان میدهد.
نشانهشناسی انقلاب اسلامی
کارهای او مشحون از نشانهشناسی انقلاب اسلامی است. چه نشریات چه فیلمها، از وقایع انقلاب، تا کاراکترها، تا مثلاً استفاده از وصیتنامه شهدا در هر صفحه روزنامه جبهه، تا طرح خاطرات، چهرهها، یادمانها و… که شاید اوج آن در اخراجیهای سه یا معراجیها صورت میپذیرد، اخراجیهای سه نیز بیش از صد مورد عینی سیاسی را تلمیحوار در فیلم گفته است، از رمال داشتن سیاسیون تا کارهای زرد و….
استفاده از بهترین تکنیک
مسعود دهنمکی از بهترین تکنیکها در کارش استفاده میکند، جزو اولین نشریاتی است که کامپیوتری صفحهبندی میشود، یا لوگویش طراحی میشود، فیلمهای او مهمترین تکنیکها و جلوههای ویژه و حتی دوربینها را به کار میگیرد. مثلاً برای اولین بار دوربین SI2k در اخراجیهای دو وارد میشود یا یا جلوههای ویژه اخراجیهای سه یا زدن دکور یکساله در 45 روز نمونه کارهای اوست. در نشریه روی نمادهای بصری نیز سرمایهگذاری زیادی کرده و کاریکاتور بهویژه در دوره شلمچه. به تعبیر خودش رسانههای دیگر خارجی را ورق میزده تا آخرین ایدهها را برای طراحی پیدا کند. همینطور با تکنولوژی روز جلو رفته اولین نشریه الکترونیک یا جبهه سایبری حزبالله نمونههای کارهایش است.
مقابله با اسلام آمریکایی و ریاکاران
او یکطرفه صرفاً با روشنفکران و التقاطیها درگیر نیست، درگیری همزمان با انواع مختلف دیگر اسلام آمریکایی بهویژه ریا و اشرافیت جزو عناصر ثابت کارهای اوست. دوگانه دینداری و اسلام ناب/ریا و اسلام آمریکایی موجب جذابیت بیشت او شده چراکه به درد دل مردم پرداخته است.
توکل، اعتمادبهنفس، ابتکار
شجاعت دهنمکی موجب شده در برابر رودررو شدن با عرصههای جدید، توکل و اعتمادبهنفس را حفظ کند و به خلاقیت و ابتکار برسد. با وجود آنکه کار رسانهای نکرده دست به نشریه میشود و به سبک ویژه روزنامهنگاری خودش میرسد، یا در فیلم با سرصحنه رفتن و خواندن چند کتاب اولین کارش رکوردشکن میشود. از کلاس پنجم ابتدایی تحت تأثیر فضای انقلاب مثل فخرالدین حجازی سخنرانی میکند و مثل سخنرانهای مسن از جایی بهجایی دعوت میشود، دیوارنویسی، بحث با معلمها و حتی اخراج از ان، دبیری انجمن اسلامی و معاونت فرهنگی بسیج در اوج دعواهای جنبش ملی مجاهدین (منافقین) و ترکتازی آنها در مدارس که موجب اخراجهای پیاپی او و خواندن درسها با دانشجویان علم و صنعتی (که نزدیک خانه او بودند) میشود. طومارنویسی و شکایت را بهجای بعضی تجمعات بیحاصل از حرمتشکنان سامان میدهد.
روایت مردمی و ساختارشکن از جنگ مقابل روایت دولتی و کلیشهای
او تصویر رایج و خستهکننده و کلیشهای از جنگ را هم در اخراجیها و معراجیها میشکند. روایت مردمی از جنگ در برابر روایت سرداری و نماز شب خوانی و ضعف عراقیها و جلو رفتن همهچیز با امداد غیبی مطرح میکند. مواردی که طنز است، اما برگرفته از واقعیت است. نقش مردم و تودهها با تفاوتهایشان و امکان بازگشت و همراهیشان را نشان میدهد و همینطور از سوی دیگر ریاکاران و ترسوها و…. دریچهای باز میکند تا نسل امروز هم احساس کند مانند نسل جنگ است. وی ضمن رد نگاههایی که نسل امروز را بدتر از جنگ میداند، راه را برای نسل سوم و چهارم باز میگذارد که استقبال از فیلم این اجابت را نشان میدهد. در برابر عدم انتخاب هیئتداوران، رأی مردم در جشنواره فجر و مهمتر از آن رکورد تکرار نشده در میزان مخاطب حاصل این رویکرد است.
ما ده نمکی را خیلی قبول داریم اما از بت سازی خودداری کنید. هیچگس نمی داند عاقبت به خیر خواهد شد یا نه.
اتفاقا جناب ده نمکی بسیار سادع لوحانه در فیلم معراجی هایشان،فضای دانشگاها را توصیف کردند.بسیاربچگانه.درضمن ایشان برای روایت داستانشان از به تصویر کشیدن هیچ بی حرمتی،ابایی ندارند مثل ظاهر زننده ی بازیگر زن در فیلم رسوایی.
شما ببخشید که مردم آن فیلمهای شما را بزرگسالانه می دانند و نمی بینند! با آنکه شما خیلی بیشتر فیلمهایتان پر از خیانت و آرایش زنهای آن طوری و بی حرمتی است!!
ما با همین روح راستگوی کودکانه حال می کنیم. گسی که شاید دانشگاه را دقیقا نشان ندهد اما افکار و احساسات حاکم بر آن را به خوبی نشان می دهد. همین مساله شما را بدجور سوزانده است!
به قول آن مرد
آب را بریزید جایی که می سوزه!
سلام و درود خدا بر جناب آقای ده نمکی.
بنده هم شاید انتقاداتی به بعضی از آثار ایشان داشته باشم ولی ویژگی های شخصیتی خوب و ارزنده ی ایشان و هم چنین انگیزه و حرکت ایشان قابل تحسین هست .
خدا خیرشون بده