تحلیلگر ارشد آمریکایی در مقالهای تحلیلی تاکید کرد که آمریکا به دلیل «عقده و وسواس کسب اعتبار» و ترس از دست دادن آن، در جنگهایی که نباید شرکت و خود را درگیر کرده است.
استفان والت تحلیلگر ارشد روابط بینالملل در آمریکا در مقالهای به مشکل کسب «اعتبار» توسط آمریکا در جهان میپردازد.
استفان والت در یاداشتی برای «فارن پالیسی» به نقطه نظراتش درباره اشتباهات آمریکا در دخالتهای بی مورد در امور دیگر کشورها میپردازد؛ اشتباهاتی که از نظر نویسنده و تحلیلگر ارشد روابط بینالملل، اتفاقا سبب کاسته شدن از اعتبار و قدرت آن در جهان منجر شده است.
در زیر یادداشت والت آمده است، یادداشتی که در آن وی به عنوان یک آمریکایی نگران کاهش اعتبار جهانی این کشور بوده و از این منظر به سیاستمداران توصیههایی میکند.
«آیا اعتبار دولت آمریکا اهمیت دارد؟ اگر بله، تا چه حد؟ آیا مساله اعتبار در نزد دیگران آنقدر مهمتر است که دیگر کشورها به اجرای تعهدات فرامرزی آمریکا اطمینان و اعتماد زیادی داشته باشند حتی اگر اجرای این تعهدات پرهزینه و ضرورتا به نفع منافع آمریکا نباشد؟ آیا این موضوع مهم است که دیگر کشورها به قضاوت و داوری آمریکا و توانایی اش در تحلیل مشکلات بین المللی و توصیههایش برای حل آن اعتماد بالایی داشته باشند؟
از نظر هر کسی که تاریخ روابط خارجی آمریکا را مطالعه کرده به این نکته رسیده که رهبران آمریکایی از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون با «غرق در موضوع (داشتن)اعتبار(در نزد دیگر کشورها) بوده اند. اگر کشوری درباره قدرت یا پاسخ و راهحل مطرح شده توسط آمریکا تردید ایجاد کند، کمونیستها قدرت گرفته، بازدارندگی تضعیف شده و متحدان آمریکا دچار رعب و وحشت خواهند شد؛ موضوعی که آمریکا را در یک جهان خصمانه و عداوت آمیز، منزوی و بدون دوست میکند. این نگرانی سبب شد که رهبران آمریکایی همیشه تعهدشان را به دفاع از متحدانشان در سراسر جهان تکرار کنند و سبب شد روسای جمهور لیندون جانسون و ریچارد نیکسون برای سالها به جنگ در ویتنام ادامه دهند و نیز سبب شد آمریکا به سمت «برتری و تسلط جویی اتمی» در قبال اتحاد شوروی سوق یابد. حتی همین امروز هم اتفاق بدی در جایی بیفتد، صداهای جنگ طلب و قدرتمندی بلافاصله مدعی می شوند که اعتبار آمریکا در صورتی که عمو سام(ایالات متحده آمریکا) کاری نکند، اعتبارش ساقط خواهد شد.
برخی از تعهدات آمریکا در قبال متحدانش، شامل تضمینهای اتمی است موضوعی که به این معناست که خطر و ریسک کمی از جنگ اتمی را به همراه دارد. بر همین اساس است که واشنگتن باید متحدان و دشمنانش را قانع کند که این کشور آماده پذیرش ریسکهای بزرگ به نمایندگی از دیگر کشورها را دارد؛ حتی در حالتی که آمریکا مستقیما تهدید نشده و کشورهایی که واشنگتن متعهد به دفاع از آنها شده برای حفظ توازن جهانی قدرت یا امنیت آمریکا، «حیاتی و تعیین کننده» نباشند.
به این موضوع، “درس مونیخ” را اضافه کنید( ایده ای که بر اساس آن همه دیکتاتورها شبیه هیتلر بوده و سازش و دلجویی با آنها هرگز کارساز نخواهد بود). البته هم ارتش آمریکا و هم نخبگان سیاسی آن به سرعت جانب تفکر و ایده اعتبار را میگیرند و آن را “حساس و مهمترین” میدانند چرا که این موضوع دلیل دیگری برای بودجه های بسایر زیاد دفاعی و توجیهی دیگر برای دخالت در همه امور جهان فراهم میکند.
متاسفانه این غرق شدن و عقده به موضوع اعتبار دچار گمراهی و آدرس غلط شده است. متاسفانه مساله “وجهه” یک کشور برای سرسخت و قاطع بودن و یا قابل اعتماد و اتکا بودن آنطوری که اغلب نخبگان سیاست خارجی فکر میکردند باشد، نبوده است.
رهبران آمریکایی همچنان نگرانی داشتند که رها کردن یک متحد غیرمهم و یا از دست دادن یک تکه کوچکی از اعتبار در یک جهان در حال توسعه، سبب ایجاد سوال و تردید درباره قدرت و توانمندی آمریکا خواهد شد. اما همانطور که تحقیقات “تد هوف”، “جاناتان مرسر” و “داریل پرس” نشان داده، کشورها با ملاحظه تعهدات یک کشور در نقطه ای دور درباره اعتبار آن قضاوت نمی کنند؛ به ویژه در دو موقعیتی که با هم فرق دارند.
در واقع اگر آمریکا شکست خورده یا وقتی که خودش شکستش را انتخاب کرده، به ندرت اثر دومینو(سلسله وار) بر دیگر موضوعات داشته و روابط استراتژیک اصلی آن همچنان بدون تاثیر مانده است.
به عبارت دیگر نحوه پاسخ آمریکا به یک چالش در جنوب شرق آسیا یا آفریقا، به شما چیزی درباره اینکه نحوه پاسخ به چالشی دیگر در جای دیگر چگونه بوده و باید باشد، نخواهد گفت. کشورهای دیگر در فهم اینکه آمریکا چکار میخواهد بکند، این سوال را طرح نمیکنند که این کشور در برخی منازعات قبلی در دیگر نقاط جهان چه کرده، بلکه آنها خواهند پرسید که آیا به نفع منافع آمریکا است که اقدامی بکند یا خیر.
در اینجا است که با توجه به تعهدات آمریکا در جهان، برای دیگران منافع آمریکا در همه جا قابل رویت است و به همین دلیل کسی تردیدی نمیکند که واشنگتن برای دفاع از خاک خود خواهد جنگید.
نگرانیهای مبالغه شده درباره اعتبار آمریکا نتایج و عواقب تاسف براگیزی داشته چرا که این نگرانیها رهبران آمریکا را به اقدام در مکانهایی تشویق کرده که اهمیتی نداشتند. اسراف کردن و بیهوده هزینه کردن هزینهها در منازعات حاشیه ای و غیرمهم، سبب تضعیف در موضوع حفاظت و تامین کمک آمریکا شده است. همچنین این هزینهها چون میتوانست در جای دیگر مهمی مصرف شود، سبب میشود که افکار عمومی حتی در نقاطی که دخالت در آنها مهم است، علاقه کمتری برای دخالت داشته باشند که این موضوع تلاشها برای تقویت اعتبار آمریکا را به جای بیشتر کردن، تضعیف میکند.
اگر هدف نفوذ آمریکا و تقویت اعتبار آن است، آنچه مهم است اعتماد دیگران به قضاوت و داوری آمریکا است. اگر متحدان و دشمنان معتقد باشند که آمریکا تحولات مناطق مهم را میفهمد و منافع مشخصی در آنها دارد، در این صورت آنها خواهند دانست که آمریکا به اقدامات غیرعاقلانه سوق نخواهد یافت.
والت در ادامه گفت: اگر واشنگتن همچنان در جنگهایی که در آن پیروزی نخواهد داشت همچنان جان سربازانش و میلیونها دلار را به خطر بیاندازد، اعتماد به توانایی نظام سیاسی ما برای اتخاذ تصمیمات عاقلانه حتی بیشتر از آنچه اکنون بوده، تضعیف خواهد شد.
اگر قدرتهای خارجی معتقد باشند خط مشی آمریکا به جای اهداف و انگیزه های استراتژیک منبعث و برگرفته از سیاست داخلی آن باشد، آنها ما را با تحقیر خواهند نگریست و حتی برای دخالت در نظام سیاسیمان تلاش میکنند.
اگر رهبران خارجی توجه دقیق و نزدیکی به هیاهویی منازعه استراتژیک رسمی در واشنگتن داشته باشند، آنها دلیل خوبی برای تعجب درباره این داشته باشند که آیا رهبر خودخوانده جهان آزاد خودش میداند در حال انجام چه کاری است. البته آنها با دیدن مجموعهای از اشتباهات پرهزینه آمریکا در عراق، افغانستان، یمن، سومالی، لیبی، اوکراین و غیره، پیش خودشان فکر میکنند آیا میشود که به هدایت واشنگتن اعتماد کرد.
این نظریه پرداز روابط بین الملل در پایان مینویسد: دیپلماسی موفق بیشتر روی اقناع تکیه دارد و این موضوع در نهایت مطرح است که دیگران را به انجام آنچه ما میخواهیم واداریم. این یعنی آنکه اعتبار، موضوعی اصلی و حیاتی در سیاست خارجی نیست. اگر آمریکا همچنان میخواهد دیگر کشورها رهبری آن را دنبال کنند، موضوع کلیدی در اینجا اعتماد به قضاوت و داوری است».
Sorry. No data so far.