نواب صفوی بعد از قتل رزمآرا رسما اعلامیه داد که خلیل طهماسبی به وظیفه شرعیاش عمل کرده و اگر یک مو از سرش کم شود، دربار را کنفیکون میکنیم.
بی شک یکی از مهم ترین و جالب توجه ترین وقایع سال 1329 را گروه فدائیان اسلام و شخص خلیل طهماسبی با کشتن محمد علی رزمآرا نخست وزیر وقت رقم زد. رزمآرا که دستش با انگلیس ها بر علیه منافع ملت مانند دیگر مردان پهلوی در یک کاسه بود با ملی شدن صنعت نفت به مخالفت پرداخت. جمعیت فدائیان اسلام که این موضوع را بر خلاف منافع کشور و مردم ایران میدانست تصمیم گرفت دست به کشتن رزم آرا بزند.
خلیل طهماسبی که در شجاعت یکی از نامآورترین مردان عصر خودش است این کار را بر عهده گرفت و در 16 اسفند 1329 رزم آرا را از بین برد. فدائیان اسلام با حمایت آیتالله کاشانی مسئولیت این ترور را بر عهده گرفت و به رژیم اولتیماتوم سه روزه داد که باید خلیل آزاد شود و گرنه عواقب بدتری طاغوت را تهدید خواهد کرد. در ادامه این مطلب به قلم رسول جعفریان میخوانید که چرا این ترور انجام شد:
***
یکی از شبهاتی که درباره قتل رزمآرا مطرح کردهاند، در مورد اسلحه و فشنگ ضارب بوده است. گزارشهای شهربانی و اداره آگاهی، جای هیچگونه شبههای را در این مسئله باقی نمیگذارد. چنانکه در تاریخ 16/12/29، ساعاتی پس از قتل رزمآرا، اسلحه خلیل که توسط مصطفی پازوکی محافظ رزمآرا، از دست وی گرفته شده بود، به وسیله سرتیپ دانشپور ریاست قسمت پلیس انتظامی، به اداره آگاهی تحویل و صورتجلسه شده است. متن صورتجلسه فوق چنین است:
«در ساعت 12:45 روز چهارشنبه 16/12/29، در موقعی که آقایان امضاکنندگان زیر در دفتر ریاست اداره آگاهی مشغول بازجویی از آقای عبدالله موحد [خلیل طهماسبی] متهم به قتل جناب رزمآرا نخستوزیر بودند، تیمسار سرتیپ دانشور ریاست قسمت پلیس انتظامی، با یک قبضه اسلحه سیستم هفتتیر بلژیکی (براوینگ) که یک عدد پوکه فشنگ در لوله آن گیر کرده و قسمتی از نوک آن خارج شده بود، ارائه دادند و یک پوکه فشنگ نیز ارائه و اظهار داشتند اسلحه مزبور متعلق به قاتل نخستوزیر میباشد که عینا به مصطفی پازوکی مامور دستگیری قاتل ارائه داد و پازوکی نامبرده گواهی نمود، این اسلحه همان اسلحهای است که پس از وقوع تیراندازی به نخستوزیر، بلافاصله از دست عبدالله موحد [خلیل طهماسبی] قاتل گرفتم».
طبق گزارشهای موجود، اسلحه مزبور با فشنگ و گلوله به دست آمده، در حضور مسئولان آگاهی مهر و موم شده و برای کارشناسی در اختیار کارشناسان نظامی ارتش قرار گرفته است. ستوان یکم کریم خالقپناه، یکی از کارشناسان فنی گفته است:
«پوکه فشنگ که مارک آن با مارک سه عدد فشنگ دیگر مطابقت دارد و نیز گلوله موجود در پاکت ممهور، به دقت ملاحظه با توجه به خانهای اسلحه و اثرات آن در روی گلوله، مورد بحث و بررسی کامل قرار گرفت. به نظر اینجانب محرز است که این گلوله متعلق به همین پوکه میباشد…».
سرهنگ دوی فنی نامدار بهمن، دیگر کارشناس فنی ارتش نیز، نظر خود را چنین اعلام کرده است:
«پس از بررسی اسلحه کمر[ی] براوینگ و یک عدد پوکه خالی و یک عدد گلوله، نتیجه زیر به دست آمد: اسلحه کالیبر 7.65 و گلوله و پوکه هم مربوط به کالیبر همان اسلحه بود. یعنی گلوله کالیبر 7.65 و پوکه هم مربوط به همان گلوله میباشد. [امضا]».
بر اساس آن گزارش و اظهارنظرهای کارشناسان فنی نظامی، برای دادگاه شبههای در مطابقت گلوله و پوکهها با اسلحه خلیل طهماسبی وجود نداشته است. هیچ گزارشی هم از شلیک گلوله و پوکه ها و یا به دست آمدن پوکه و فشنگی غیر از آنچه که تعلقش به اسلحه خلیل طهماسبی اثبات شده، وجود ندارد. ضمن اینکه در هیچ کجا ماموری گزارش نمیدهد و اعتراف نمیکند که گلولهای از اسلحه هیچ یک از محافظان رزمآرا شلیک شده باشد. حتی از اسلحه کمری مامورینی که جلب شدهاند هم، هیچ شلیک گلولهای گزارش نشده و پوکه و فشنگی به دست نیامده است. آنچه گفته شده، ادعاهای بدون سند و شواهد است. با وجود این، بر اساس کدام شواهد میتوان گفت که ماموران، عامل قتل رزمآرا بودهاند؛ درحالی که همان مامورین محافظ، همگی به خروج سه گلوله از اسلحه خلیل طهماسبی و گیر کردن یک گلوله در اسلحهاش، صریحا اعتراف کردهاند. جمعآوری پوکه و فشنگهای شلیک شده از اسلحه خلیل طهماسبی و مهر و موم کردن آنها و سپس گزارش کارشناسان نظامی، همگی دلالت بر تطابق همه گلولههای شلیک شده و پیدا شده در محل وقوع قتل رزمآرا، با هفتتیر ضبط شده از خلیل طهماسبی در صحنه حادثه دارد. بنابراین، به نظر می رسد کلیه شبهات در این باره، بیپایه و اساس باشد.
از جمله واردکنندگان این شبهه، سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی و حائریزاده، عضو جبهه ملی بودهاند که به طرح عدم مطابقت گلولههای اصابت کرده به رزمآرا با اسلحه خلیل طهماسبی، پرداختهاند. آنان، سپس بدون ارائه مدارک و شواهدی، فقط بر اساس ادعاهایشان، نتیجهگیری کردهاند که باید گلولهها از اسلحه دیگری شلیک شده باشد.
سرهنگ رحمانی در کتاب خاطرات سیاسی 25 سال در نیروی هوایی ایران، ادعا میکند که وسیله تیراندازی خلیل طهماسبی، یک شش تیر کوچک بوده است. بعد هم گفته است که گلوله شش تیر، دارای کالیبر کوچک و سرعت اولیه کمی است. بر این اساس، نتیجهگیری میکند که چنین گلولهای حتی از پارچه ضخیم دولا به سختی میتواند عبور کند و به فرض عبور، سوراخ ورودی کوچکی به وجود میآورد و معمولا قدرت کافی برای خروج از بدن را ندارد. او با این فرضیه نادرست که اسلحه خلیل شش تیر بوده است، میتویسد: وسعت زیاد زخم گلوله در بردن رزمآرا و نفوذ عمیق آن،جای شک باقی نمیگذارد که گلوله از اسلحه کمری پر قدرت کالیبر بزرگ رها شده و سلاح کمری کلت که منحصرا در اختیار ارتش بود، میتوانست چنین اثری ایجاد کند.
او سپس بدون وجود هیچ سندی ادعا کرده است که اثر گلوله در بدن رزمآرا را معاینه کرده بودند، شک نداشتند که او با گلوله کلت کشته شده بود، نه با گلوله اسلحه خفیف. اما در عین حال، نمیتواند هیچ سندی در این باره ارائه دهد و یا از هیچ کارشناس نظامی و انتظامی که چنین ادعایی کرده باشد، نام ببرد؛ زیرا چنین شخصی که او در خیال خود معرفی میکند، هیچگاه وجود خارجی نداشته است و در هیچ سندی هم سخنی از مشاهده اسلحه شش تیر نیامده است. در حالی که در اسناد بسیاری، اعلامنظر کارشناسان فنی و نظامی ارتش، مبنی بر تایید نوع اسلحه براونیک خلیل طهماسبی به صورت رسمی به مقامات مافوق اعلام شده که هماکنون موجود و در اختیار پژوهشگران تاریخ است. این اسناد و اظهارنظر کارشناسان نظامی در مورد اسلحه و فشنگهایی است که پس از انجام عملیات از خلیل طهماسبی کشف و ضبط شده و به صورت مهر و موم توسط اداره آگاهی، در اختیار کارشناسان نظامی، جهت بررسی و اعلام نظر قرار گرفته است. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که این نظریه هم بخشی از سناریوی شبههسازی تاریخی مبتنی بر ذهنیات ایشان باشد.
مصور رحمانی برای اینکه بتواند فرضیه خود را کامل کند، مدعی شده است که یکی از گروهبانهای ارتش در لباس غیرنظامی، مامور انجام این کار شده است و زمانی که رزمآرا به اصرار و راهنمایی علَم، به طرف مسجد حرکت کرد، بلافاصله پس از بلند شدن صدای گلوله طهماسبی، به دست آن گروهبان کشته شد. البته رحمانی نمیتواند سندی بیاورد که مشخصات این گروهبان خیالی را ثابت کند و هیچ مدرکی هم ارائه نمیدهد که چگونه و به وسیله چه کسی و با حمایت کدام دستگاه دولتی مامور این کار شده بوده است. او کیست و چرا هیچ مامور دولتی و یا مردم حاضر در محل او را ندیدهاند و مدرکی از او به دست نیامده است. نشانی هم در هیچ سندی از او دیده نمیشود و شاهدی هم بر این مدعا یافت نمیگردد. رحمانی، در عین حال به دلیل شواهد بسیار برای تیراندازی خلیل طهماسبی، نمیتواند منکر تیراندازی شود و تیراندازیاش را تایید میکند. اما، در داستانپردازیاش تیر غیبی دیگری، غیر از تیر خلیل طهماسبی که قبلا سعی میکند نوع اسلحهاش را زیر سؤال ببرد، به رزمآرا اصابت میکند و سبب قتل او میشود.
مصور رحمانی، سندی برای گفتهاش ارائه دهد؛ و مشخص نیست چطور تصور میکرده که این ادعای بیسند از سوی تاریخ پذیرفته شود. در حالی که اسناد بسیاری بیانگر آن است که اسلحه شش تیر نبوده، بلکه هفتتیر «براونیک» بلژیکی بوده است. همچنین علاوه بر گواهی شاهدان عینی، کارشناسان نظامی اسلحه نیز به طور قطع گلولههای شلیک شده را با گلوله و پوکههای کشف شده به وسیله محافظان از صحنه قتل، یکسان و متعلق به اسلحه طهماسبی دانستهاند. این در شرایطی است که به جز این گلوله و پوکههای شلیکشده از اسلحه هفتتیر خلیل طهماسبی، هیچ گلوله و پوکه دیگری کشف و گزارش نشده و مورد بررسی کارشناسان ارتش، قرار نگرفته است.
در متن گواهی مورخ 27/9/30، کارشناسان فنی اسلحهشناسی، ستوان یکم کریم خالقپناه کارشناس اداره فنی شهربانی و عباس فروتن، کارمند شعبه اول اداره آگاهی، پس از بررسی شماره و مشخصات اسلحه کمری متهم، سیستم آن را براوینک بلژیکی و دسته آن را معروف به دسته نشان مستعمل دانستهاند. در مورد فشنگها هم چنین نظر دادهاند که سه فشنگ با علائم اس.اف.ام «S-F-M» ستارهنشان و یک عدد پوکه و شانه مستعمل بوده است. در هنگام بررسی اسلحه و فشنگها، شجیعی دادیار دادسرای شهرستان تهران هم به نمایندگی دادسرا، حضور داشته و صورت جلسه کارشناسی اسلحه و فشنگهای متهم را امضا کرده است. در صورت جلسه گواهی کارشناسان اسلحه، چنین آمده است:
«پوکه فشنگ که مارک آن با مارک سه عدد فشنگ دیگر مطابقت دارد و نیز گلوله موجود در پاکت ممهور به دقت ملاحظه، با توجه به خانهای [لوله] اسلحه و اثرات آن در روی گلوله موردبحث و بررسی کامل، به نظر اینجانب محرز است که گلوله متعلق به همین پوکه میباشد و نیز راجع به فرورفتگی قسمتی از انتهای گلوله، چون معمولا وقتی گلوله به هدف اصابت [نماید] در صورتی که هدف جسم سختی باشد، البته گلوله تغییر شکل داده و حالت عمومی آن به کلی تغییر مینماید؛ ولی گلوله مورد معاینه به جسم سخت برخورد نکرده و فرورفتگی انتهای آن را نمیتوان مشخص نمود که در اثر چه عاملی ایجاد شده است».
طبق سند دیگری در تاریخ 30/9/30، سرهنگ دو نامدار بهمن، کارشناس فنی ارتش، و شجیعی نماینده دادستان تهران و یدالله کاظمی، کارمند اداره آگاهی، اسلحه مورد نظر را با شانه و پوکه مورد معاینه دقیق قرار دادهاند. در این بررسی کارشناسی، یک قبضه اسلحه کمری براونیک و گلوله موجود در پرونده، با یک عدد پوکه همراه و با سه عدد فشنگ که از محل حادثه به دست آمده بوده، به آنان ارائه و پس از بررسیهای کارشناسی، نظر خود را چنین اعلام کردند:
«اسلحه کالیبر 7.65 و گلوله و پوکه هم مربوط به کالیبر همان اسلحه بود. یعنی گلوله کالیبر 7.65 و پوکه هم مربوط به همان گلوله میباشد».
در همه این موارد، صورتجلسه تنظیم شده است و توضیح داده شده است که اسلحه و فشنگها و گلوله و پوکه اسلحه به دست آمده از صحنه حادثه، در بستهای لاک و موم بوده و پس از احراز آن و بررسیهای انجام شده، مجددا لاک و موم گردیده است.
این صورتجلسه نیز به امضای نماینده دادسرا، دادیار، نماینده آگاهی، بازپرس شعبه یک و کارشناس اسلحه، رسیده است.
بنابراین، طبق اسناد فوق مشخص میشود که برخلاف گفته مصور رحمانی، اسلحه خلیل طهماسبی هفتتیر بوده است و نه شش تیر خفیف و همچنین گلولههای شلیک شده و گلولههای باقی مانده، کاملا با خان لوله اسلحه شهید طهماسبی مطابقت داشتهاند. با توجه به شهادت اکثر قریب به اتفاق افراد حاضر در صحنه، بیش از سه تیر شلیک نشده است، پس تعلق تمامی گلولههای شلیک شده به اسلحه شهید طهماسبی، امر قطعی و تردیدناپذیر است.
با وجودی که در کتاب اسرار قتل رزمآرا، این دو سند کارشناسان اسلحه که از سوی دادسرا تهیه و تنظیم گردیده، آورده شده است و گردآورنده از مفاد آن مطلع بوده؛ اما باز هم شبهه سرهنگ مصور رحمانی را در کتابش مطرح ساخته است که این نکته جای بسی تامل دارد.
محمد مهدی عبد خدایی در خصوص ادعاهای مخالفانشان مبنی بر شبهه تصمیم رزمآرا بر کودتا و طرح اسلحه و فشنگ ادعایی پس از چند دهه از شهادت فدائیان اسلام، میپرسد: «پس چطور شد، افسرانی که میخواستند همراه رزمآرا کودتا کنند، هیچ کدامشان بازداشت نشدند؟ پس، افسانهسازی راحت است. نواب صفوی بعد از قتل رزمآرا رسما اعلامیه داد که خلیل طهماسبی به وظیفه شرعیاش عمل کرده و اگر یک مو از سرش کم شود، دربار را کنفیکون میکنیم. پس رزمآرا را اینها کشتند؛ چون بازتابهایش را پذیرفتند. با اعلامیههایشان، باعث بازتابهای تاریخی بودند. حالا بعد از بیش از نیم قرن، بیایند بگویند این فشنگ کالیبرش با کالیبر آن نمیخواند. نه آن فشنگ موجود است و نه آن کالیبر موجود است. اینها جریان تاریخ را عوض نمیکند. ما میدانیم که از مرگ رزمآرا، شاه زیان کرد. ما میدانیم که چگونه شانزدهم اسفند، رزمآرا کشته شد و بیست و نهم اسفند همان ماه،نفت ملی اعلام شد. همه اینها از اثرات قتل رزمآرا به وسیله خلیل طهماسبی است».
عبد خدایی همچنین اضافه میکند: «این عمل اعدام انقلابی و مظهر قیام ملی است که در قالب گلوله خلیل طهماسبی، تبلور پیدا کرد. واقعا بیانصافی است که عدهای بیایند این را با هزار من سریشم بچسبانند به محافظ رزمآرا، بعد هم بگویند که خود خلیل طهماسبی هم نمیدانست، فکر میکرد با گلوله خودش کشته شده است. همه اینها حاصل عمل فدائیان اسلام بود. طبیعی است که ثبت چنین پیروزی بر فدائیان اسلام در راستای ملی کردن صنعت نفت، برای مخالفانشان قابل تحمل نباشد.
عدهای اصرار دارند بگویند رزمآرا به دست فدائیان اسلام کشته نشده است. به خاطر اینکه آنان تنها گروهی بودند که اولین برنامه را برای حکومت اسلامی داشتند. چون مرگ رزمآرا تحولی در خاورمیانه به وجود آورد و بنیادی برای نهضتهای رهایی بخش خاورمیانه و جهان شد، به همین جهت تلاش میشود که مرگ رزمآرا را از فدائیان اسلام بگیرند و به دیگران نسبت دهند تا منعکس کنند که روحانیت با امپریالیسم و استعمار مبارزه نمیکند.»
Sorry. No data so far.