چهارشنبه 14 ژانویه 15 | 10:51
وزگلاد:

چه کسانی از حادثه پاریس سود می‌برند؟

اگر جزییات مشکوک حادثه تروریستی پاریس را کنار بگذاریم، اکنون برخی نیروهای خارجی از این فاجعه برای رسیدن به اهداف خاصی استفاده می‌کنند و هدف معماران آنگلوساکسون این است که روسیه و مسلمانان در چشم مردم اروپا دشمن جلوه داده شوند.


1111

اگر جزییات مشکوک حادثه تروریستی پاریس را کنار بگذاریم، اکنون برخی نیروهای خارجی از این فاجعه برای رسیدن به اهداف خاصی استفاده می‌کنند و هدف معماران آنگلوساکسون این است که روسیه و مسلمانان در چشم مردم اروپا دشمن جلوه داده شوند.

چندان مهم نیست که چند نفر انسان قربانی شده باشند، موضوع مهم بازتاب یک حادثه است. در حادثه تروریستی چهارشنبه گذشته در پاریس 17 نفر کشته شدند، ولی بازتاب این حادثه بسیار گسترده بود و برای نیروهای خاصی امکانات جدیدی را برای اعمال نفوذ چه در داخل فرانسه و چه در سطح اروپا بوجود آورد.

روزنامه «وزگلاد» چاپ مسکو در مقاله‌ای تحت عنوان «عواقب ژئوپلیتیک حمله تروریستی در پاریس» با اشاره به این واقعیت، این سئوال را مطرح کرده است که چه کسی سعی خواهد کرد تا از تیراندازی در دفتر مجله‌ای که کاریکاتورهای توهین کننده به پیامبر اسلام (ص) را منتشر کرده، برای رسیدن به اهداف سیاسی و ژئوپلیتک خود استفاده کند؟

این مسئله که اروپایی‌های سفید پوست ریشه دار اروپایی در آینده چگونه با مهاجرین خارجی و در وهله نخست مسلمانان، زندگی خواهند کرد، مدتهاست برای اروپا یک مشکل اساسی بوده، ولی حادثه 7 ژانویه، این سئوال را به بالاترین سطح ارتقاء داد. مشکل آنجا تعمیق می‌شود که خود اروپایی‌ها به دو اردوگاه تقسیم می‌شوند: وفاداران به سنت‌های گذشته و لیبرال‌های بدبین که هریک به گونه ای کاملا متفاوت آینده اروپا را می‌بینند. ضمن اینکه رهبران اروپایی اصلا نمی‌دانند که مشکل مهاجران در این قاره را چگونه باید حل کرد.

بحران اتحادیه اروپا در بسیاری از موارد تنها به مشکلات اقتصادی مربوط نمی‌شود، مردم اروپا نمی‌خواهند نه در طرح جامعه بزرگ اروپایی لیبرال‌ها حل شوند و نه مایلند فرهنگ مهاجرین را به دوش بکشند. این در حالی است که دول اروپایی با مداخله در امور کشورهای خاورمیانه و شرکت در جنگ‌های داخلی در کشورهای اسلامی بیش از پیش به سمت استعمار نوین سوق یافته‌اند. این در حالی است که اگر فرانسه یا انگلیس صد سال قبل به خود اجازه می‌دادند تا در خاورمیانه بجنگند، امروزه  و زمانی که تعداد بسیار زیادی از مهاجرین مسلمان در این کشورها زندگی می‌کنند، نوعی خودکشی است.

ضمن اینکه اگر در نظر گرفت که سیاست کشورهای اروپایی مستقل نبوده و در راستای دفاع از ملت خویش نیست، در آن صورت اقدامات سران اروپایی دیگر تعجب برانگیز نخواهد بود. اروپا قادر نیست تا یک جامعه چند ملیتی بوجود آورد (چنین مسئله ای حتی برای ایالات متحده آمریکا هم یک افسانه است)، اروپا نمی‌تواند میلیون‌ها مسلمان ساکن این قاره را در خود جذب کند، در عین حال اروپا نمیتواند آنها را بیرون هم بیاندازد. آیا این بدان معناست که اروپا محکوم به غرق شدن در هرج و مرج است؟

به نوشته این روزنامه روس، اگر مبارزه نیروهای سیاسی داخلی در فرانسه و استفاده آنها از حادثه 7 ژانویه را فعلا کنار بگذاریم، کاملا واضح است که بازیگران خارجی ازهم اکنون برای استفاده از موقعیت بوجود آمده در فرانسه صف کشیده‌اند. برای مثال، اسرائیل بازی ساده‌ای را پیارمون این حادثه در پیش گرفته است: با توجه به اینکه فرانسه طی چند سل اخیر بیش از پیش به سمت حمایت از فلسطین تمایل پیدا کرده، مقامات تل آویو اکنون سعی دارند تا فرانسوی‌ها را از خطر درآمیختن با مسلمانان بترسانند و امیدوارند که پاریس را از حمایت از فلسطین و بخصوص امکان به رسمیت شناختن دولت مستقل فلسطین برحذر دارند.  البته اینکه فرانسه فلسطین را به رسمیت بشناسد یا نه، فرق زیادی برای دولت یهود نخواهد کرد، ولی خودداری از حمایت از مقدسات مسلمانان، قطعا به آتش اختلافات داخی در فرانسه دامن خواهد زد. اسرائیل بدور سرزمین‌های اشغالی فلسطینی‌ها دیوار بتونی کشیده، ولی این امکان وجود ندارد که بدور پاریس دیوار کشیده و مسلمانان را از ورود به شهر منع کرد!

حمله تروریستی 7 ژانویه برای آمریکا هم سودمند بود، از آنجا که از هم اکنون این فرضیه جنجالی مطرح است که آنچه در پاریس رخ داده، چیزی جز یک اقدام تحریک آمیز توسط مامورین مخفی آنگلوساکسون نبوده است. برغم جزییات عجیب بسیاری پیرامون حوادث رخ داده از 7 الی 9 ژانویه، باز هم می‌توان این سناریو را فعلا کنار گذاشت.  اکنون مسئله مهم این است که چگونه از پیامدهای این حادثه استفاد می شود و فعلا بحث ما این نیست که چه کسی سازمان دهنده این ماجرا بوده است. اکنون برای آمریکا مهمترین مسئله حفظ کنترل و در بهترین شرایط تقویت نفوذ خویش بر اروپا است.

در شرایط مناقشه کنونی بین اتحادیه اروپا و روسیه و تیرگی روابط را چین، مهمترین مسئله آغاز روند ائتلاف گسترده ضدغربی، علاقه مندی به  ترویج نظم نوین جهانی در عرصه ژئوپلیتکی و عرصه مالی است. اروپا باید به مشارکت ترانس آتلانتیکی بپیوندد تا امکان بوجود آمدن یک مشت واحد با هدایت پیمان آتلانتیک شمالی فراهم شود. البته اروپایی‌ها، چه در سطح مردم و چه در بین سران سیاسی با یکدیگر متحدتر شده و تمایلات مخالف و گرایش به سمت استقلال بیشتر از نفوذ آنگلوساکسون افزایش یافته است.

در چنین وضعیتی نیاز به یک دشمن است که بتوان با استفاده از آن از منافع خود حفاظت کرد. در جریان مناقشه بر سر اوکراین، چنین مترسکی از روسیه برای اروپایی‌ها درست شد که البته در میان اروپایی‌ها چندان  هم قانع کننده عمل نکرد. اکنون الگوی دشمن خطرناکی به نام «تروریسم اسلامی» بسیار واقع گرایانه تر است، برای اینکه مسلمانان دقیقا در میان اروپایی‌ها زندگی می‌کنند و مردم اکنون به چشم خود دیدند که چند حمله تروریستی نیز ظاهرا توسط آنها سازماندهی شده است.

«وزگلاد» می‌افزاید: برای معماران آنگلوساکسون، جهانی سازی یک اصل نیست، اینکه ملت فرانسه به شکل متحد حفظ شود یا اینکه در یک دیگ چند فرهنگی ذوب شود، اهمیت ندارد، اینکه آیا در آخر فرانسوی‌ها اعراب را از کشورشان اخراج کنند یا تصمیم به درآمیختن با آنها می‌گیرند، اهمیت ندارد. برای آنها بطور اصولی این مهم است که فرانسه از تحت کنترلشان خارج نشود، این مهم است که فرانسه به یک رژیم ضدآتلانتیکی تبدیل نشود، اینکه  پاریس به شرکت در عملیات غرب برای تحت کترل درآوردن خاورمیانه ادامه دهد. مسئله مهم آن است که «تهدید اسلام» در چشم فرانسوی‌ها به آمریکا مربوط نباشد، بلکه به مسئله چند ملیتی مرتبط شود و واشنگتن همچنان بتواند نقش «برادر بزرگتر» را برای آنها بازی کند: برای اینکه مبارزه جدید بر سر اروپا علیه اسلام گرایان و روس‌ها، بدون فرماندهی آنگلوساکسون پیروزی در پی نخواهد داشت!

این روزنامه در پایان می‌نویسد: در این بازی جدید هم بزرگترین دروغ آن است که روسیه و اسلام، اروپا را تهدید می‌ کنند، در حالی که برعکس است. این اروپاست که سعی دارد سلاحی در دست دیگران شود و از آن علیه جهان ارتدوکس و جهان اسلام استفاده شود.

روسیه و مسلمانان تنها همسایگان کشورهای اروپایی هستند. اروپا می‌تواند با روسیه در صلح زندگی کند، اگر مرزهای جهان متعلق به روس‌ها را به رسمیت شناخته و سعی نکند تا به دستور شرکای آنسوی آتلانتیک، بخشی از آن را به خود متعلق بداند. اروپا با جهان اسلام  هم می‌تواند در صلح زندگی کند، اگر در امور داخلی آن دخالت نکرده و به کشورهای مسلمان حمله نکند.

در واقع نمی‌توان چه با زبان و چه با زور، به افرادی که به سبک دیگران زندگی می‌کنند، زندگی آموخت، برای اینکه آنها به ایده آل‌های دیگران اعتقاد داشته و ارزش‌های بیگانه را حفظ می‌کنند، نه آنچه واقعا به نفع خود آنهاست. هرچند برای مقابله با مشکلاتی که در خانه دنج اروپایی بوجود آمده، هنوز زمان هست و می‌توان از بروز فجایع قریب الوقوع اجتناب شود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.