بمناسبت شهادت سردار رشید سپاه اسلام محمدعلی الله دادی، گفت وگویی خواندنی با دوتن از همرزمان شهید ترتیب دادیم که در ادامه توجه شما را به آن جلب می کنیم …
سردار محمد علی ایران نژاد؛ دوست و همرزم شهید:
* سال ۶۴ یک روحانی بسیار فاضل و سخنران جذاب و پرکاری به لشکر ثارالله آمده بودند، اسم ایشان حاج آقا فاضلی بود، شهید الله دادی در آن زمان مسئول واحد دیده بانی در تیپ ادوات بودند، از حاج آقا فاضلی دعوت شده بود که برای بچه های دیده بانی صحبتی اخلاقی کنند، از بنده هم دعوت کردند که به آنجا بروم، در حین صحبت حاج آقا فاضلی، یک چیز توجه مرا خیلی جلب کرد و آن هم نحوه چیدن تعداد زیادی پتو روی هم بود، پتوها طوری منظم و دقیق روی هم چیده شده بود که مثل صفحات یک کتاب بودند، و دارای زاویه های دقیق، مثل اینکه روی هم گذاشته شده و برش داده باشند، بعد از اتمام صحبت حاج آقا، از شهید پرسیدم چقدر حوصله دارید که با این دقت پتوها را روی هم چیده اید؟ ایشان خندید و گفت: ما اینجا با جان بچه های مردم سر و کار داریم و مجبوریم همه چیزمان همین قدر منظم باشد که بچه ها به نظم و دقت عادت کنند، نظم و دقت در همه کارهای شهید همنیطور جاری بود.
* در سال های ۷۰ و ۷۱ زمانی که در تیپ دوم صاحب الزمان سیرجان با هم بودیم برای دقت در تیراندازی در مقابل اشرار مسلح قرار شد ۵ نفر پاسدار آموزش ببینند، ایشان این آموزش ها را خودش بر عهده گرفت (در حالی که جانشین فرماندهی تیپ بود) می گفت با بچه ها قرار گذاشتیم طوری تمرین کنند که همه بتوانند از فاصله ۲۰۰ متری یک خودکار را مورد هدف قرار دهند و گفته ام که من فقط تیر به بر پیشانی اشرار را قبول دارم، هر کس نمی تواند ا ینطور ماهر شود، برود، شب های زیادی با هم می رفتند راهپیمایی های طولانی، بدنسازی و عادت به کار در شب و نهایتا هم موجودیت اشرار مسلح هم به نابودی رفت و امنیت امروز ایجاد شد.
احمد عرب گوئینی، دوست و همرزم شهید:
* بعد از اتمام جنگ ماموریت جنوب شرق به لشکر ۴۱ ثارالله واگذار شد.شهید الله دادی به عنوان جانشین تیپ صاحب الزمان(عج) سیرجان تمام ماموریت های علیه اشرار را فرماندهی می کرد که اغلب کارهای شناسایی محل استقرار اشرار در منطقه را شخصا به همراه تیم اطلاعاتی انجام می داد، معمولا شهید تاکید داشت اگر شناسایی زمان زیاد ببرد بهتر از این است که ناقص باشد و باعث هزینه های زیادی شود و معمولا تمام تحرکات باندهای اشرار توسط شخص خود شهید رصد می شد. شهید علاوه بر فرماندهی عملیات های علیه اشرار معمولا در نوک خط حمله قرار می گرفت و همزمان دو کار را با هم انجام می داد هم فرماندهی عملیات را داشت و هم هدایت آتش ادوات را،که این امر همیشه باعث فلج شدن کاروان های اشرار می شد.
* معمولا اکثر اوقات که با شهید همراه بودم او بیشتر تاکید می کرد که کارها با هدف صورت گیرند و هر کاری که بدون هدف انجام شود نتیجه نمی دهد. معمولا دوست داشت که بهترین بچه ها را برای نسل آینده سپاه تربیت کند، شهید همیشه دنبال تربیت متخصص در رشته های مهم برای امورات سپاه بود.
* قبل از عملیات نصر ۴ قرار بود برای توجیه به منطقه عملیاتی برویم، هنگام عزیمت در مسیر، دژبانی سپاه بوکان معمولا سخت گیری می کرد که خیلی از مواقع منجر به درگیری می شد، یک بار به همراه شهید از آن مسیر می گذشتیم که آن اتفاق رخ داد، دژبانی برخورد سختی با ما کرد، من به شهید گفتم خودت را معرفی کن و بگو که فرمانده تیپ هستی، اما او این کار را نکرد و در نهایت بحث بالا گرفت و به سپاه بوکان رفتیم ، این مسئله باعث شد که از طرف سردار سلیمانی پیگیری شود که این سختگیری بی مورد که باعث اتلاف وقت می شد برای همیشه حل و فصل شود.
* در یک ماموریت علیه کردهای اشرار تیپ سیرجان ماموریت پیدا کرد که در منطقه بم وارد عمل شود، محل دقیق منطقه در اطراف راین مشخص شد، معمولا قبل از حرکت نیروها مسیر توسط ما چک می شد، یک روز که به همراه یکی از دوستان مسیر را چک می کردیم متوجه مسیری انحرافی شدیم، وقتی آن را مسیر را بررسی کردیم متوجه حضور یک باند اشرار در آنجا شدیم، گزارش ماجرا به شهید الله دادی دادیم، شهید گفت: مطمئن هستید؟ من گفتم بله،امام برای این که به شهید ثابت شود که این امر جدی است مجددا برگشتیم و از محل بارانداز اشرار یک ساک آوردیم و به سردار رحیمی فرمانده تیپ و شهید الله دادی تحویل دادیم، آن موقع بود که تصمیم جدی برای عملیات در آن نقطه صورت گرفت، من به همراه شهید و یکی از دوستان با یکدستگاه موتورسیکلت سه نفری به محل مورد نظر رفتیم، مشاهدات را گزارش دادیم و در نهایت عملیات انجام شد،هدایت عملیات توسط شهید صورت گرفت و حاصل آن عملیات تعداد زیادی کشته و مجروح از اشرار به جا ماند.
Sorry. No data so far.