روز جمعه 23 مهر آیتالله خمینی (ره) عازم نجف شدند. امام ابتدا به زیارت قبر مولا علی (ع) شتافتند و سپس در خانهای که در شارعالرسول برای ایشان تهیه شده بود اقامت گزیدند.
آیتالله امام خمینی (ره) در سیزده مهرماه 1344 از ترکیه وارد عراق شدند و نام خانوادگی مشارالیه که مصطفوی است توجه ماموران عراقی را در فرودگاه بغداد جلب نکرد.
ایشان بنا به روایت سیدعلی اکبر محتشمیپور با تاکسی عازم کاظمین شدند، چند روزی در مسافرخانه جمالی اقامت اختیار کردند. پس از زیارت حرم مطهر حضرت امام موسی کاظم (ع) روحانیون و طلاب ایرانیان نجف از ورودشان آگاه شده بودند و با چند دستگاه مینیبوس و اتوبوس به کاظمین رفتند. پس از سه روز آیتالله خمینی (ره) رهسپار سامرا شدند و در آنجا نیز مورد استقبال علما و روحانیون قرار گرفتند. سپس راهی کربلا شدند و مورد استقبال حدود پانصد، ششصد تن از ایرانیان و اعراب قرار گرفتند. ایشان پس از یک هفته اقامت در کربلا به طرف نجف اشرف عزیمت فرمودند. امام فرموده بودند کسی به نفع ایشان تبلیغ نکند، شعار له و علیه ندهد و عکس ایشان را توزیع نکند. روز جمعه 23 مهرماه آیتالله خمینی (ره) عازم نجف شدند و مورد استقبال صدها تن از روحانیون و طلاب و شیعیان قرار گرفتند.
امام ابتدا به زیارت قبر مولا علی (ع) شتافتند و سپس در خانهای که در شارعالرسول برای ایشان تهیه شده بود اقامت گزیدند.
*ویژگیهای منزل امام در نجف
«شارعالرسول، خیابانی رو به قبله صحن و حرم حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام است. علت اینکه میگویند شارعالرسول این است که خیابان پس از عبور از محله جدیده و گذر از چهارصد، پانصد کیلومتر راه کویری به مرز عربستان سعودی به نام «عرعر» میرسد و از آنجا مستقیم به مدینه منتهی میشود. به موازات شارعالرسول، محله وسوق حویش واقع است. یکی از کوچههای آن محله، شربهایها نام دارد. شاید وجه تسمیه طایفه مزبور این باشد که اینها سقا بودند. چون کوزههای آب را در عراق «شربه» میگویند.
کوچه شربهایها به بازار حویش ختم میشد. در این کوچه منزلی را به وسعت حدود یکصد و پنجاه متر برای اقامت امام اجاره کرده بودند. آنجا یک بیرونی داشت و یک اندرونی، بیرونی عبارت بود از یک حیاط 6 در 3، یک اتاق 3 در 3 و سرویس دستشویی، راهپلهای هم به طبقه بالا میرفت. در طبقه دوم یک اتاق بزرگ و دو اتاق هم این طرف و آن طرف به شکل گوشوارههای آن اتاق بزرگ ساخته شده بود. چایخانه این مجموع در قسمت پاگرد بیرونی که محل رفت و آمد مردم، میهمانان، شاگردان، هیاتها و شخصیتهای سیاسی و غیرسیاسی بود قرار داشت.
در پاگرد راهپله طبقه دوم محوطهای بود که در آن سماوری گذاشته بودند و چایی درست میکردند. هر وقت امام به طبقه بالا میآمدند و جلوس داشتند از این پاگرد، چای بالا میبردند. اگر روز بود که مراجعهکنندهها داخل حیاط مینشستند، چای ریز، چای را آورد و پایین به میهمانان میداد، یعنی این پاگرد و چایخانه همزه وصل بین اتاق بالا و حیاط پایین بود. علت اینکه اتاق بالا بزرگتر از پایین بود، پیشرفتگی آن در کوچه بود. کوچههای نجف عموما به این شکل دارای سقف هستند به طور یکه اگر سر ظهر که آفتاب مستقیم میتابد در کوچه راه بروید، خبری از آفتاب نیست.
همه جا سایه است. در دو طرف کوچه، طبقههای دوم خانهها جلو آمده و به یکدیگر چسبیده اند. محوطه مسکونی منزل و به اصطلاح اندرونی، دارای حیاطی حدود 5 در 5 بود. داخل حیاط دو اتاق وجود داشت که آن اتاقها به هم راه داشتند. طرف دیگر حیاط آشپزخانه بود و روی آنیک نیمطبقه، شامل دو اتاق کوچک قرار داشت. در عراق طوری محوطهسازی میکنند که آدم از توی حیاط بخواهد آسمان را ببیند. مثل اینکه باید از دودکش مانندی نگاه کند چراکه اتاقهای طبقه دوم فضای حیاط را اشغال کردهاند، راهپلهها را هم بسیار باریک در میآورند.
مثلا راه پلههایی که در خانههای قدیمی نجف است پنجاه تا شصت سانت بیشتر عرض ندارد و ارتفاع هر پله متجاوز از سی سانت است. یک طبقه را که آدم بالا میرود، نفس نفس میزند. امام بیش از سیزده سال در چنین محیطی در یک بیرونی و اندرونی که کل مساحتش 150 متر بیشتر نبود، زندگی کردند. جالب این است که حضرت امام (ره) از مهرماه سال 1344 که وارد این خانه شدند تا سال 1357 حدود سیزده سال در همین خانه محقر بودند و از آنجا، نقل مکان نکردند، البته زیر این خانهها کلا سرداب است. به این خاطر که تابستان عراق و به خصوص نجف بسیار داغ و خشک است. مناطقی که هوای خشک دارند، هوای آنها کشنده است، یعنی در تابستان اگر کسی ساعت یازده، دوازده ظهر بیرون بیاید و یک ساعت آب به او نرسد قطعا آب بدنش تمام میشود و میمیرد.
پانزده شعبان موسم زیارتی است و اکثر مردم عراق به کربلا میآیند و سپس به سایر اماکن زیارتی هم میروند و زیارت میکنند. یک سال که مناسبت پانزده شعبان در تابستان واقع شده بود توی صحن امام علی علیهالسلام ظهر حرکت میکردم، یک دفعه دیدم که شخصی زمین افتاد و مرد. آن سال در صحن حضرت علی (ع) دوازده نفر مردهاند. همینطور که راه میرفتند از شدت گرما میافتادند. گرمای آن سال بالای شصت درجه بود، البته عراق آن را اعلام نکرد چون طبق قانون عراق اگر دما از پنجاه درجه بالاتر برود باید ادارهها و موسسات را تعطیل کنند. دولت عراق در آن سال برای تعطیل نکردن دستگاههای دولتی همیشه درجه حرارت را پایین اعلام میکرد.
یک دفعه حاج آقای مصطفی (ره) نقل می کردند که امام فرمودند صبح من برای شنیدن صدای اذان که آمدم بیرون توی ایوان، نگاه کردم به دماسنج دیدم در اول اذان صبح 48 درجه گرما بود. بعد حاج آقا مصطفی گفت: امام اضافه کردند که البته این دماسنج بالاتر از 48 درجه نداشت و گرنه گرما بیشتر از 48 درجه بود. حالا شما فرض کنید قبل از اذان صبح وقتی حرارت نجف حداقل 48 درجه باشد، در وسط روز چقدر است؟ در چنین گرمایی خانهها بالا جبار باید سرداب داشته باشند و همه خانهها هم سرداب داشتند. کمتر خانهای پیدا میشد که سرداب نداشته باشد. منزل امام سرداب داشت امام هر روز ظهر که میشد، پس از ادای نماز ظهر و عصر و صرف ناهار به سرداب میرفتند وکارهایشان را انجام میدادند.
تحرک روزانه امام در نجف چنین بود: هر روز برای رفتن به درس مسیری را از منزل در کوچه مکتب امیرالمومنین علیهالسلام و بازار حویش طی میکردند و به مسجد ترکها (مسجد شیخ انصاری) میرفتند و دو ساعت به ظهر مانده به منزل برمیگشتند. دوباره ظهر که میشد برای اقامه نماز جماعت مسیر فوق را تا مسجد شیخ انصاری میرفتند و بعد از نماز برمیگشتند. عصرها به مدت نیم ساعت روی بام منزل قدم میزدند. غروب هم برای نماز مغرب و عشا مسیر شارعالرسول را تا مدرسه آیتالله بروجردی میرفتند و پس از نماز مغرب و عشا مسیر شارغالرسول را تا مدرسه آیتالله بروجردی میرفتند و پس از نماز به منزل برمیگشتند و بالاخره سه ساعت بعد از غروب آفتاب نیز برای زیارت مولای متقیان علیبن ابیطالب علیهالسلام بار دیگر از منزل خارج شده و از راه شارعالرسول به حرم مولا میرفتند و هنگام بسته شدن حرم و صحن مطهر به منزل برمیگشتند.»
امام خمینی (ره) در طول سالهای طولانی اقامت در نجف اشرف هرگز روی خوش به نمایندگان و فرستادگان رژیم عارفی و پس از سقوط رژیم عارف، رژین بعثی عراق که سعی داشت معظمله را به همکاری ترغیب کند نشان ندادند و راهی که ایشان در مبارزه سر سختانه و بیامان با رژیم پهلوی برگزیده بودند راه مشخص و خاصی بود که دیگران راهی بدان نداشتهاند. به هنگام اقامت سپهبد فراری بختیار در عراق، رهبران بعثی تلاش فراوان کردند حمایت امام خمینی (ره) را نسبت به او جلب کنند اما امام (ره) با تقبیح اقدامات بختیار کمترین وساطتی را در مورد بختیار نپذیرفتند و او را شریک نظام سلطنت خواندند.
تا آخرین ماه اقامت امام در عراق کارگزاران بعثی که پس از اسفند 1353 رویه دوستی و همکاری با شاه اتخاذ کرده بودند نتوانستند مانع اقدامات همهجانبه و سخنرانیهای مشارالیه شوند و سرانجام امام در قبال اعمال فشار بعثیها و مراجعات مکرر متصرف (استاندار) محل و روسای امنالعام ترجیح دادند در اواسط مهر ماه خاک عراق را ترک گویند و راهی کویت شوند چون دولت کویت نیز با عزیمت امام خمینی (ره) به آن کشور مخالفت کرد ایشان راهی پاریس شدند.
رژیم از عزیمت امام خمینی (ره) به آن کشور مخالفت کرد ایشان راهی پاریس شدند.
رژیم از عزیمت معظمله به پاریس بسیار خوشحال بود. اسناد و مدارک به جا مانده نشان میدهد که مذاکرات مفصلی بین ماموران دولت ایران و عراق انجام گرفت و این ظن میرفت که با اقدامات ایشان در پاریس همه چیز به تدریج فراموش خواهد شد اما امام خمینی (ره) پس از اقامت در نوفل لوشاتو آنجا را به قرارگاه شامخ انقلاب اسلامی تبدیل کردند. قدرت رهبری، اعلامیههای قاطعانه و سیمای نورانی و چهره جدی و متفکر امام خمینی (ره) باعث شد که برخلاف پیشبینی رژیم، مقام ایشان به عنوان یک رهبر بزرگ و بیهمتا مسجل گردد. روی جلد مجله فرانسوی نوول ابزرواتور که کلمه «NON» به معنی «نه» را با حروف بزرگ زیر عکس امام چاپ کرده است حکایت از موقعیت والای امام خمینی (ره) در دوران اقامت در پاریس در میان محافل اجتماعی و فرهنگی جهان میکند.
امام خمینی (ره) که در اردیبهشت ماه 1357 نخستین مصاحبه خود را با 27 فرستاده روزنامه معروف لوموند کرده و طی ماههای سال 1356 و 1357 مرتبا با اعلامیهها و هشدارها و نوارهای سخنرانی خود انقلاب را هدایت میکردند، با کلماتی ساده و عباراتی تهییجآمیز که بوی و رایحه اسلام راستین را میداد و مردم سالها بود نظایر آن را نشنیده بودند دستگاه حاکمه زورگو، ستمگر، پرتبختر و بیاعتنا به افکار عمومی را به باد تازیانه انتقاد و حقگویی گرفتند. سخنان امام خمینی (ره) اصلیترین تاثیر را در میلیونها ایرانی به جا میگذاشت. هیچ کلام و وسیله رسانه ای در برابر او قادر به مقاومت و دفاع از م اهیت و اعمال رژیم نبود.
امام خمینی (ره) قاطع و کوبنده مردم را به پایداری و تداوم انقلاب تا فروپاشاندن حاکمیت رژیم فراخواندند او از موضعی محکم و بدون خلل؛ از ملت که چندین دهه بود نادیده انگاشته شده، تحقیر شده و از موجودیتش به عنوان «مردمی غیرعادی و غیرقابل اهمیت» سخن رانده میشد و شاه حتی طبقات تحصیلکرده آن را عین تلکتوئل میخوانند خواست که به مبارزه حیاتی ادامه دهد و در هیچ مقطعی متوقف نشود.
امام خمینی (ره) با فرهنگ تاریخی اسلامی ایرانیان منطبق بود. او به گونهای سخن میراند که همه میفهمیدند. توده سربازان مسلمان در برابر دستور اکید پیشوای دینی خود دسته دسته ا رتش را ترک می گفتند اعتصاب بر تمام وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و خصوصی حاکم شده، جریان نفت که مایه هستی رژیم بود به حداقل کاهش یافته بود تا آن زمان کمتر شخصیتی به محبوبیت و فراگیری سخن بر همه اقشار ملت نظیر امام خمینی (ره) دیده شده بود.
او در مصاحبهها موجز و قاطع و روشن صحبت کرده پیروزی را قریبالوقوع میدید و به جای تسلیت به بستگان شهیدان و ابراز اندوه و ماتم و ایجاد ضعف و فتور به آنان تبریک میگفت که شهیدان سرفراز و گلگونکفن همچون شهیدان کربلا تقدم اسلام کردهاند.
پرتو مقام مذهبی و شامخ او به عنوان پدری دینی و مصلحی بزرگ و ناصحی دلسوز بر سراسر کشور افشانده شده و تقریبا هیچ کس و هیچ قوایی حتی نیروهایی که در کمین انقلاب و غلتاندند آن به سوی کمونیسم و آنارشیسم نشسته بودند جرات مقاومت در برابر او را در خود نمیدیدند.
بدین ترتیب امام خمینی (ره) که ملت به ایشان، لقب و عنوان آشنا و دلپذیر «امام» را داد در روز 12 بهمن 1357 به ایران بازگشت و کمتر از 10 روز نینجامید که تومار رژیم در هم پیچیده شد و در طول دو روز آن تشکیلات عریض و طویل فروریخت.
24 سال است که در داخل و خارج ایران، کسانی به تفسیر و تحلیل این انقلاب ژرف مینشینند و برای ان تعابیر و تفاسیری میتراشند اما غافل از این هستند که فشار ظلم و جور و فساد و نخوت و بیخبری کارگزاران رژیم سباق از یک سو و تنزه و پاکدامنی و خوشنامی و سادگی وضعیت زندگی امام خمینی (ره) علت عمده پیروزی انقلاب بود مهمتر آن که ندایی که او سر داده بود ریشه در سنگپایههای فرهنگ و مدنیت و زندگی سنتی ایرانی داشت.
به هر ترتیب تا پاییز سال 1356 دنیا به کام شاه و دولتمداران او بود. آنان به قدری سرخوش و راضی بودند که به فکر تهیه فیلمهایی از خود برای ثبت در تاریخ و ملاحظه و تنبه و عبرت آیندگان برآمده بودند.
روزنامه اطلاعات در سال 1356 نوشت:
«اخیرا برخی از مقامات، به فکر تهیه زندگینامه مصوری از خود افتادهاند. کاری که از دیرباز در زمینههای سیاست، دانش و هنر در مغرب زمین رواج دارد.
ظاهرا بانی این کار تازه امیرعباس هویدا وزیر دربار شاهنشاهی است که در زمان صدارت، فیلمبردار ورزیدهای را مامور کرده بود قریب یک ساعت از زندگیش را در قالب فیلم، مصور کند. البته تغییر دولت و انتصاب هویدا به وزارت دربار، سوژه فیلم را تکمیل کرده است، فیلمبردار زندگینامه هویدا وقتی متوجه اهمیت تهیه این فیلمها شده است با دیگر مقامات مملکتی تماس گرفت تا از زندگی اجتماعی، سیاسی و خانوادگیشان یک ساعتی فیلم تهیه کند و از قرار معلوم تاکنون شخصیتهایی نظیر مهندس شریف امامی رئیس مجلس سنا، هوشنگ انصاری مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران و مجیدی وزیر مشاور سابق و دبیرکل بنیاد شهبانو با این پیشنهاد موافقت کردهاند.
جالب اینکه دکتر مجیدی که خود با امور سینمایی و مسائل هنری آشنایی دارد در موارد مختلف، به کمک فیلمبردار میآید و در حقیقت کارگردانی از فیلم زندگی خودش را به عهده گرفته است.»
اما توفان آغاز شده بود، غرش آن از دور به گوش میرسید و خود توفان نزدیک میشد.
Sorry. No data so far.