دکتر سعید جلیلی در آغازین روزهای دهه فجر با حضور در مسجد جامع ابوذر در جمع مردم جنوب تهران سخنرانی کرد. مشروح سخنان وی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک ان الظلمات الی النور فذکرهم بایام الله ان فی ذلک لآیات لکل صبار الشکور.
خدا را شاکرم که در این شب عزیز و گرانقدر، در دهه فجر انقلاب اسلامی توفیق پیدا کردم در این محله پرقدر و ارزشمند و در جمع شما عزیزان حضور پیدا کنم. اینکه ما از پیروزی انقلاب و بیست و دوی بهمن یاد میکنیم به چه خاطر است. آیا بیست و دوی بهمن فقط یک تغییر سیاسی در صحنه کشور بود؟ یعنی فقط رژیمی سرنگون شد و رژیم دیگری جایگزین آن شد؟ یا نه؛ تولد مبارکِ مولودی بود که همه مدتها در انتظار آن بودند؟ این نکته، خیلی مهم است. این پدیده بیست و دوی بهمن چه بود؟
فرعون ها چرا نگران می شوند؟
شما میدانید که در طول تاریخ این گونه بوده است که هرگاه مستکبران قدرت و هیمنهای داشتند، از یک چیز نگران بودند؛ این که کسانی پیدا بشوند و این قدرت و آن مسیر باطل و غلطی که آنها بر آن مبنا حکمرانی میکردند را در هم بشکنند. این دغدغه همه فرعونها و مستکبران بوده. لذا آنها همیشه نگران این هستند که نکند کسانی پیدا بشوند که مقاومت بکنند و با آنها به مبارزه برخیزند و پیروز بشوند. این طور هم نبوده است که منتظر بشوند چنین حرکتهایی کاملاً شکل بگیرد و بعد بخواهند با آن مخالفت بکنند. شما در تاریخ میبینید؛ قرآن این را به صراحت بیان میکند. اگر فرعونی وجود داشته است، فرعون به دنبال این بوده که اصلاً نگذارد موسایی به دنیا بیاید. خانه به خانه میگشته است که مانع تولد موسی بشود. چرا؟ چون میدانسته که اگر موسایی پیدا بشود، آن نظام را در هم خواهد شکست. این موضوع فقط منحصر به زمان فرعون نیست. همه فرعونها این را دنبال میکردند. لذا شما میبینید که اگر پدیده مبارک انقلاب اسلامی شکل میگیرد، فرعونهای زمان ما از دهها سال قبل، به همان مدل فرعون عمل میکردند تا چنین موسایی متولد نشود. اگر او خانه به خانه میرفت و فرزندانی را پیدا میکرد و میکشت که اینها آن موسی نباشند، شما میبینید که تمام آنها از ابتدای قرن گذشته این حرکت را دنبال میکردند.
تولد موسای انقلاب اسلامی در جایی که فرعون زمان جزیره ثبات می نامید
این که شما میبینید در همین ایران ما خانه به خانه حرکت میکردند و چادر از سر مردم میکشیدند، برای چه بوده است؟ یعنی آنهایی که طراحی میکردند، برایشان این قدر مهم بود که در فلان روستای دورافتاده ما خانمی چادر بر سر نداشته باشد؟ چرا این کار را میکردند؟ آنها میدانستند اندیشهای وجود دارد که اگر آن اندیشه در دامان خودش فرزندانی را تربیت بکند، آن فرزندان به آنها اجازه نخواهند داد که به حکومت ادامه بدهند.
شما این را شاهد هستید. از ابتدای قرن بیستم میلادی مستکبران عالم یک حرکت سنگین و فراگیر را در جهان اسلام شروع کردند؛ برای این که نگذارند موسایی در جهان اسلام به دنیا بیاید که طومار منافع آنها را در هم بپیچد. این حرکت را شکل دادند. کشورهای اسلامی را تجزیه کردند. قدرتهای آنها را تضعیف کردند. تا جایی که توانستند هر آن چه میتوانست موسای مبارزه و مقاومت را شکل بدهد مانعش بشوند. روضههای اباعبدالله علیهالسلام را در همین کشور مانع میشدند، اگر جلسات قرآن و نهج البلاغهای بود باید در پستوها برگزار میشد، آنها به سراغش میآمدند. این که شما میبینید در کشورهای دیگر اسلامی، با تمام توان سعی کردند اندیشه اسلام و حتی ظواهر اسلام را کنار بگذارند، (مانند ترکیه و کشورهای دیگر) برای چه بود؟ برای این بود که میترسیدند. میترسیدند که چنین موسایی متولد بشود. البته از آن طرف کسان دیگری هم بودند که میدیدند و به ظهور چنین موسایی امیدوار بودند. برای مثال «اقبال لاهوری» خطاب به مردم بیان میکند که «میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند/ دیدهام از روزن دیوار زندان شما». آنها کسانی بودند که این را با آرزو پیشبینی میکردند. دشمنان گونهای پیشبینی میکردند و دوستان گونهای دیگر.
به زعم و خیال باطل خودشان فکر میکردند موفق هم هستند. هم چنان که فرعون فکر میکرد موفق است. فکر میکردند توانستهاند مانع رویش چنین مولودی بشوند. خیلی هم خوشحال بودند. ببینید در جهان اسلام و در کشورهای اسلامی تعبیرشان راجع به ایران چیست. تعبیرشان این بود که ایران جزیره ثبات شده است. ژاندارم منطقه شده است. میگفتند ما سیاستِ دو ستون را داریم. یعنی دو ستون است که منافع ما را حفظ میکند؛ منافع استکبار را حفظ میکند؛ یکی از این ستون ها ایران است و دیگری عربستان. این دو ستون، سیاست نیکسون را پیش می برد. در سال پنجاه و شش و یک سال قبل از پیروزی انقلاب، رئیس جمهور وقت آمریکا به تهران آمد و در آن گفتگوی مطبوعاتی که با شاه داشت بیان کرد که امروز ایران جزیره ثبات است. با یک همچین تصویری به سان فرعون دیدند که اتفاقاً موسی از همین جا متولد شد. این جا به دنیا آمد.
بیست و دوی بهمن، روز تولد موسایی جدید است
عظمت دهه فجر و بیست و دوی بهمن در این بود. موسایی متولد شد که دیگر فقط نگفت شاه باید برود. در گام بعدی حمله را متوجه خود رأس استکبار کرد. آن تعبیری که حضرت امام رحمت الله علیه راجع به تسخیر لانه جاسوسی داشت چه بود؟ که یک انقلاب بزرگتر است. اصلاً چرا انقلاب توانست مسیر خودش را با قدرت دنبال کند و مثل حرکتهای قبل، مثل مشروطه، مثل ملی شدن نفت ناتمام نمانَد؟ چون فهمید دشمن اصلی کجا است. فرعون اصلی کجا است. به یک نوکر مزدور آنها اکتفا نکرد. بسنده نکرد. فهمید اگر انقلاب بخواهد مسیر پیشرفت خودش را ادامه بدهد، باید اصل دشمن و رأس دشمن را هدف قرار بدهد. اوست که دارد این توطئهها را انجام میدهد.
شما دیدید که در همین چند سال اخیر در منطقه ما حرکتهایی شکل گرفت. آنها این حرکتها را چه کار کردند؟ در مصر، در لیبی و در جاهای دیگر. چون آن رأس را هدف قرار نداده بودند، برخی از اینها دچار اشتباه شدند. دچار اشتباه محاسباتی شدند. دیدید که چه فرجامی پیدا کردند. ظرف یکی دو سال نتوانستند آن مسیر خودشان را ادامه بدهند اما چرا انقلاب ما توانست مسیر خودش را پرشکوه ادامه بدهد؟ به خاطر آن فهم صحیحی که از مسیر داشت.
و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبیلا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته؛ طبیعی است که اگر چنین حرکتی شکل بگیرد، شیاطین بیکار نمینشینند. وقتی که همه پیامبران حرکت بزرگی را شروع کردند، شیاطین در برابر آن اهداف و آرمانهایی که آنها داشتند ایستادند. در همه جهات هر آن چه که دارند بسیج میکنند، برای این که این نتواند شکل بگیرد. چرا؟ چون میدانند جنس این فرق میکند. میدانند که این دعوای قدرت بین دوتا قدرت باطل نیست. این یک شجره طیبهای است که اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها و کل حین به اذن ربها. اگر این شکل بگیرد هر روز ثمراتی خواهد داشت و آنها نمیتوانند با این مقابله بکنند. این از جنس مارکسیسم نیست که یک شجره خبیثهای باشد و چند صباحی آمده باشد و بعد هم کنده بشود و به موزه فرستاده بشود. من فوق الارض مالها من قرار. میدانند این یک شجره طیبه است. اگر این شکل بگیرد موفقیتهای بزرگی را رقم میزند. به دنیا موفقیتهای بزرگی را نشان میدهد. منافع آنها را در هم میریزد.
یک محله با چهار هزار شهید، محاسبات را به هم می زند
ما در ایتالیا، دیداری با آقای پرودی، نخست وزیر اسبق ایتالیا داشتیم. وقتی هم که ایشان برکنار شد و به تهران آمد، مجدداً یک ملاقاتی با ما داشت. گفت آن نقطهای که اهمیت دارد این است که شما فقط مقاومت نکردهاید. شما پیشرفت کردهاید. آقای پرودی میداند. حالا جدا از این که نخست وزیر ایتالیا بود، دکترای اقتصاد دارد و نظریهپرداز توسعه است. استاد دانشگاه است. میگفت من این را به عنوان کسی که سی سال است دارم مسائل ایران را دنبال میکنم. میبینم چه شرایطی بر کشور شما حاکم است. این تعابیر را سران برخی از این کشورهای اروپایی در دیدارهایی که داشتیم به صراحت بیان میکردند. میگفتند این فشاری که به شما وارد میشود، اگر به دولت ما وارد میشد شش ماه هم نمیتوانستیم دوام بیاوریم ولی شما سالهای طولانی است که دارید هم مقاومت میکنید، هم پیشرفت میکنید. آنها میفهمند که این انقلاب از یک جنس دیگر است.
من یک بار به یکی از اینها گفتم فرق دمکراسیای که شما ادعایش را میکنید با آن چه در انقلاب اسلامی شکل گرفته، یک فرق بسیار بزرگ است. اگر ما میگوییم مردمسالاری دینی، این مردمسالاری دینی خیلی فرق میکند با آن دمکراسیای که مردم بیایند یک رأی بدهند و بروند. بعد هم اگر فردا مالیات یک درصد زیاد شد یا کم شد بگویند عجب اشتباهی کردیم. اینجا فقط یک محلهاش حاضر است برای این آرمان بزرگ چهار هزار شهید تقدیم بکند و بعد به این افتخار هم بکند. او میفهمد که این متفاوت است. این همه محاسبات را به هم میریزد. وقتی دشمن میخواهد بایستد تمام کارش این است که شما را بترساند. محاسبات شما را عوض بکند. بگوید اینجا هم ضرر زیاد شد هم سود کم شد. عقبنشینی کنند. اما اگر پدیدهها و مؤلفههای جدیدی وارد محاسبات ملتی شد و مبنای محاسبه خودش را این قرار داد که «حسبنا الله و نعم الوکیل» اینجا دیگر قضیه فرق میکند.
اگر چهار هزار شهید میدهد، میگوید نگویید اینها مردهاند؛ «و لا تقولوا»، نه تنها نگو. میگوید حتی در محاسبه هم ما این طوری محاسبه نمیکنیم؛ «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا». میگوید حتی در محاسبه من هم این نیست. اینها مرده نیستند. این است که آنها را نگران میکند. این است که آنها را متوجه یک مولودی میکند که بله. هر آن چه توان دارد باید در برابر این قرار بدهد. چون میداند این مولود موفق میشود. او از این نگران است. او میبیند که امروز به برکت انقلاب اسلامی در ایران چه موفقیتهایی به دست آمده است. او از این نگران است. چرا آنها در برابر ایران اینگونه ایستاده اند؟ این که اظهارات و ادعای ما نیست که ما بیاییم ادعا بکنیم که مثلاً قضیه اینگونه است. او تمام تحلیلگران خودش را، تمام افراد خودش را پای کار آورده. امروز خود آنها بیان میکنند. اینهایی که میگویم اظهارات من نیست. خود تحلیلگران غربی میگویند قدرت ایران قابل انکار نیست. ایران قدرت منطقهای شده است. ایران قدرتی شده است که در مناسبات اصلی جهان تأثیرگذار است. این غیر از این است که او میفهمد از جنس قدرتهای دیگر نیست. فرق میکند. این که شما میبینید اگر در آنجا قدرتی ظهور میکند و موسایی در برابر فرعون میایستد. خود سحره فرعون و خود جادوگران او میگویند آمنا برب هارون و موسی، برای چیست؟ چون میفهمند که جنسش فرق میکند. این از جنس سحر آنها نیست. این که امروز خود آنها میآیند و میگویند قدرت ایران قابل انکار نیست. چون میفهمند جنس این پدیده فرق میکند. میفهمند که این انقلاب می تواند موفقیتهای بزرگ را رقم بزند و می زند. برای همین است که نگران هستند.
سئوالی که آنها باید پاسخ بدهند نه ما
من این را چند بار عرض کردهام. برای شش قدرت دنیا که هر کدامشان صدها و بلکه هزاران کلاهک هستهای دارند، این که در یک کشوری، آن هم زیر نظر آژانس و زیر نظر دوربینهای آژانس چندتا سانتریفیوژ برای مقاصد صلحآمیز کار بکند، چرا این قدر مهم شده؟ اینها که هر کدامشان چند هزار کلاهک هستهای دارند. چرا جمع میشوند و میگویند حتی این چندتا سانتریفیوژ را برای مقاصد صلحآمیز و آن هم زیر نظر دوربینهای آژانس نباید داشته باشند؟ آیا او نگران همین چندتا سانتریفیوژ است؟ او میفهمد یک قدرتی دارد ظهور و بروز پیدا میکند که با چنین قدرتی یارای مقابله ندارد.
این خیلی مهم است که بدانیم چرا امروز او این قدر نگران است. بعضی ها سؤال میکنند و برخی دیگر هم بیان میکنند که مگر هستهای چقدر مهم است که ما باید این همه برایش توجه جلب کنیم؟! خب این سؤال را باید از آن طرف بکنید. باید از آنها بپرسید که چرا فعالیت هسته ای ایران این قدر برای آنها مهم است؟ چرا آنها همه توان خودشان را به کار میبرند که مانع این فعالیت بشوند؟ چون آنها میدانند این فقط هستهای نیست. دفاع یک ملت از حقوقش است. یک ملتی است که نشان داده است میتوان مقاومت کرد و پیروز شد.
مگر پیروزی چیست؟ آنها خودشان این تعریف را دارند. پیروزی یعنی اگر دوتا اراده بود، یک طرف بتواند اراده خودش را به طرف دیگر تحمیل بکند. این میشود پیروزی. تعریفی است که کردهاند. در همین دهه فجر کی است که منکر این بشود که تمام همین قدرتهایی که امروز هستند اراده کرده بودند شاه بماند. ملتی اراده کرد که شاه برود و این ملت پیروز شد.
کیست که بتواند انکار کند که تمام همین قدرتهایی که امروز دارند ملت ما را تحریم میکنند، اینها چه کسانی هستند.منطق تحریم را چه کسانی به دستشان گرفتهاند؟ همان کسانی که منطق ترور دستشان بود. کسانی که هفده هزار نفر از این ملت را ترور کردند. از همین کوچه و بازار شهر تهران بگیرید تا همه کشور. امروز کجا هستند و توسط چه کسانی دارند پشتیبانی میشوند؟ همینهایی که امروز دارند تحریم میکنند؛ اما چه نتیجهای گرفتند؟ هیچ.
چه کسانی از صدام حمایت میکردند؟ آیا پشتیبانان صدام غیر از کسانی بودند که همین امروز در ردیف تحریمکنندگان قرار دارند؟ این را که دیگر تمام ملت ما شاهد بودند. موشکش را یکی میداد. سلاح شیمیاییاش را یکی میداد. هواپیمایش را یکی میداد. هر کدام هم که هیچی نداشت، میگفت من پولش را میدهم. همه میدانستند که این صدام نبود که با ملت ما میجنگید. خب کی پیروز شد؟ امروز صدام کجا است و ملت ما کجا است؟ آنها میفهمند که این نه تنها پیروز میشود. نه تنها موفق میشود بلکه دارد تکثیر میشود. فقط خرمشهر آزاد نمیشود. جنوب لبنان هم آزاد میشود.
اگر یک زمانی در کشورهای عربی کسی جرأت نمیکرد در برابر رژیم صهیونیستی یک سنگ پرتاب بکند، امروز شما میبینید که حزبالله لبنان با اقتدار از حقوق خودش دفاع میکند و توی دهان رژیم صهیونیستی میزند و او نمیتواند حرفی بزند. چرا رژیم صهیونیستی در برابر این تودهنی بزرگی که میخورد خفه میشود؟ این غیر از این است که قدرتی بروز پیدا کرده است که تمام سحره فرعونیان زمان باید در برابر آن تسلیم بشوند؟ میدانند نمیتوانند در مقابل این قدرت بایستند. جنس این متفاوت است. وگرنه این همان رژیم صهیونیستی بود که اراده میکرد و صحرای سینا را میگرفت. اراده میکرد، اراضی هزار و نهصد و شصت و هفت را میگرفت. مگر این کارها را نکرد؟ چرا امروز شکستهای پیدرپی به او تحمیل میشود؟ جنگ سی و سه روزه، بیست و دو روزه، هشت روزه، پنجاه و یک روزه و آخرینش این حرکت عزیزان حزبالله که باید گفت جنگ یک ساعته! چون اسرائیل بلافاصله در برابر این حمله، اظهار تسلیم و عجز کرد.
حمله نظامی؛ اولین گزینه روی میزشان بود و نه آخرین گزینه!
این آن قدرتی است که شکل گرفته. باید اینجا هوشیار بود. دشمن هر آن چه که دارد به کار میگیرد. من قبلاً هم گفتهام اینکه می گوید گزینه نظامی روی میز است، حرف جدیدی نیست؛ اتفاقاً اولین گزینهاش گزینه نظامی بود. تحمیل هشت سال جنگ به ملت ما؛ اما چرا نتوانست؟ چرا بیست و پنج سال است که دیگر فکر گزینه نظامی را هم نمیکند؟ چون فقط از یک محله چهار هزار جوان عزیزش میروند و جانشان را در این راه میدهند. او میفهمد که در برابر این ملت، گزینه نظامی جواب نمی دهد.
خب باید چه بکند؟ در هر صحنه نبردی که در این سی و شش سال شکل گرفته کی پیروز شده؟ او میفهمد اگر نبردی شکل بگیرد پیروزی با این اندیشه است. با انقلاب اسلامی است. در همین موضوع هستهای. خودشان بیان کردهاند ما تمام این تحریمها را کردیم که ایران هستهای نشود ولی ایران هستهای شد. این افتخار ما است که علیرغم همه تحریمها ایران به اتکای خودش هستهای شد. یعنی او اراده کرد شما نشوید ولی ملتی اراده کرد بشود. این ملت کی بود. همین شهدای بزرگوار هستهای ما. وقتی آنها برای ملت ما شاخ و شانه میکشیدند که بله؛ سوخت بیست درصد را به شما نمیدهیم. این چیزها را میخواهیم. چه کسی آمد و این پیروزی را رقم زد؟ همین ملت، همین جوانان این ملت، دانشمندان این ملت.
امروز او بیشتر از آن که نگران غنیسازی چندتا دستگاه باشد، نگران دانشمندانی مثل شهدای بزرگوار هستهای ما است. مثل شهید شهریاری که نماز شب میخواند، جان خودش را برای این کار میگذارد. میداند که هدف حمله دشمن است ولی این کار را انجام میدهد. او از این نگران است. باید چه بکند؟
امروز آنها دارند دو بحث اساسی را دنبال میکنند. باید به این توجه داشته باشیم. اگر امروز ملت ما عزتی پیدا کرده، اگر امروز ملت ما پیشرفتی پیدا کرده، اگر امروز ملت ما اقتدار و قدرتی پیدا کرده، محصول اندیشه اسلام ناب محمدی است که امام عظیمالشأن ما به همراه این مردم برای کشور ما به ارمغان آوردند. «استجیبوا لله و لرسول اذا دعاکم لما یحییکم». لبیکی بود که به دعوت خدا و پیامبر گفته شد و یک حیات جدید نه تنها برای ملت ما بلکه برای منطقه آورده شد. امروز همه شاهد هستند. او امروز میفهمد این یعنی چه. این هنوز از نتایج سحر است. «تؤتی اکلها کل حین باذن ربها». او میفهمد این توانسته است ظرف سی و شش سال این میزان مقاومت و پیشرفت بکند و چه آینده درخشانی در پیش رو است. او میفهمد با گزینه نظامی و زور نمیتواند جلوی این ملت را بگیرد.
راهبرد اسلام آمریکایی در برابر اسلام ناب: انصراف از مبارزه، انحراف در مبارزه
این که حضرت امام در آن سالهای آخر عمر روی دو مفهوم بزرگ تأکید داشتند را باید درک کنیم. یکی «اسلام ناب» بود که برای ملت ما این حرکت را به ارمغان آورد و یکی «اسلام آمریکایی». برای او مهمترین چیز این است که بتواند با اسلامهای بدلی جلوی این حرکت بزرگ و توفنده را بگیرد. با موساهای بدلی نگذارد موسی حقیقی و اصلی شکل بگیرد. آنها نگران این هستند.
امروز آنها دو حرکت را شروع کردهاند. اسلام آمریکایی امروز دارد خودش را در دو قالب شکل میدهد. یکی این که تحت عنوان اسلام لیبرال اصل مبارزه را زیر سؤال ببرد. ملت را از اصل مبارزه منصرف بکند. هزینههای مبارزه را به رخ بکشاند و آن را بزرگنمایی بکند. آن برکات و آن فواید و آثار مثبتی را که امروز به خاطر مبارزه برای ملت ما حادث شده را کنار بگذارد. داشتههای یک ملت را کنار بگذارد. به «انصراف از مبارزه» بکشاند. این کاری است که آنها میخواهند در تمام جهان اسلام شکل بدهند. شما میبینید که در کشورهای مختلف این بحث را دنبال میکنند.
نکته دومی که اسلام آمریکایی امروز میخواهد دنبال بکند چه است؟ «انحراف در مبارزه». اگر نتوانست اصل مبارزه را متوقف کند، در مبارزه انحراف ایجاد بکند. تحت عنوان اسلام تکفیری. آن ظرفیت و استعدادی که در جهان اسلام شکل گرفته است، علیه امریکا و علیه صهیونیسم و علیه قدرتهای استکباری که آنها به خودشان اجازه میدهند به جای ملتها تصمیم بگیرند، آن مبارزه را به داخل جهان اسلام معطوف بکند. جنگ شیعه و سنی، عرب و عجم و بحثهایی از این قبیل را پیش بکشند.
این که شما میبینید جریانی مثل حزبالله لبنان همزمان هم هدف صهیونیستها قرار میگیرد، هم هدف تروریستها، هم هدف تکفیریهاف به چه دلیل است؟ چون او میداند وقتی که این موسای زمان و انقلاب اسلامی شکل میگیرد، تمام منافع مستکبران را در هم خواهد پیچید. این آن حرکتی است که آنها امروز با تمام توان دارند دنبال میکنند که مانع بشند.
یکی از خود این اندیشمندان غربی حدود چند سال پیش یک مقالهای نوشته و گفته بود ما باید جهان اسلام را بین دو اسلام مخیر بکنیم. یک، اسلام لیبرال همسو با منافع آمریکا و غرب. دو، اسلامی از جنس القاعده و طالبان که بتوان آن را راحت سرکوب کرد و علیه آن در دنیا جوسازی کرد. این دوتا برای چیست؟ برای نگرانی از همان اسلام نابی است که حضرت امام مطرح کرد. آنها از این نگران هستند که این بتواند شکل پیدا بکند و قوت بگیرد و روز به روز قویتر بشود.
اوباما گفت: فشار بیاورید تا ایران «یِس» بگوید!
این که آنها تمام تلاش خودشان را به کار میبرند تا یک بهانهای پیدا کنند تا این فشار را بر این اندیشه تحمیل بکنند برای چیست؟ شما به صراحت میبینید که مقامات گستاخ آمریکایی با پررویی اعلام میکنند که تازه این موضوع اولی است. بعد از این، تازه موضوعات دیگر را داریم. این بحث برای چیست؟ یا به صراحت بیان میکنند نه؛ ما باید ساختار تحریمها را حفظ بکنیم تا بتوانیم با آن بقیه موضوعات را دنبال بکنیم.
این است که باید نسبت به هدف و نقشه دشمن و برنامههای دشمن هشیار بود که چه میخواهد بکند. تمام بحثی که دنبال کرده است شما ببینید. اوباما در پایان ملاقات اخیرش با همپالکیاش نخست وزیر انگلیس، میگوید: ما باید این فشار را اعمال کنیم تا ایران «یِس» بگوید. بعد اسم این را مذاکره میگذارد. عین تعبیرش است. این خیمهشب بازی هم که بین اوباما و کنگره شکل گرفته همین است. مردم ما باید ماهیت این خیمهشب بازی را خوب درک کنند. بدانند چه چیزی است. او میگوید تو شمشیر را بالا ببر و پایین نیاور اگر یس نگفت بزن. بعد اسم آن را مذاکره میگذارد. اعمال زور و فشار، زیادهخواهی، انکار حقوق یک ملت.
فقدان منطق در طرف مقابل چیست؟ همین که میگوید من اهرم فشار دارم. معلوم میشود پس منطقی ندارد. این است که باید هشیار بود. البته این وعده قرآن است که «لن یضروکم الا اذی». آنها هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. به جز یک اذیت و آزارهایی. نمیتوانند آسیب جدی به یک ملتی که بر مبنای اسلام ناب حرکت میکند بزنند. نمیتوانند هیچ آسیب جدی برسانند. دلیل آن همین حرکت سی و شش ساله انقلاب است. مگر همه اراده خودشان را جمع نکردند برای این که مقابل این ملت بایستند؟ در نگهداری شاه، در پشتیبانی از صدام و در همه کارهای دیگر. چرا نتوانستند؟ تمام تلاش آنها این است که نگذارند چنین اندیشهای نضج بگیرد.
نترسیدن؛ باطل السحر فرعون ها
یکی از بحثهای بسیار اساسی که وجود دارد این پرسش است که «چه چیزی سحر آنها را باطل کرد؟» پاسخ روشن است؛ «نترسیدن». این که ملتی نترسد. بایستد. این بشارت شهدای ماست. اگر ما میگوییم شهدای ما نمردهاند و زنده هستند به این خاطر است. این عین آیه قرآن است که بیان میکند «یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم». که نترسید و نگران نباشید. «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا». او میفهمد. این نقطه مقابل راهبرد شیطان است که میخواهد بترساند. «ذلکم الشیطان یخوف اولیائه». او هی میخواهد بترساند. راهبرد مقابلش که باطل السحر آن است چیست؟ «نترسیدن». «لا تخافوا و لا تحزنوا». آنها از همین نگران هستند. امروز ملتی دارد در صحنه جهان الگو میشود که میگوید من نمیترسم و از تهدیدها نگران نمیشوم.
شما دیدید موفقیتی را که در همین چند روز گذشته داشتیم در فرستادن ماهواره به فضا. خب آنها هم میبینند. من این را چند جا گفتهام. یک نویسنده مصری دو سه سال پیش این را بیان کرد. آقای «فهمی هویدی» گفت در سالی که انقلاب ایران پیروز شد، ما چند ماه قبلش رفتیم کمپ دیوید را امضا کردیم و متحد آمریکا شدیم. ایران از آن سال انقلاب کرد و در برابر آمریکا قرار گرفت و شد مبارز علیه آمریکا. بعد میگوید بعد از گذشت سی سال امروز دو میلیون نفر در قاهره توی قبرستانها و خیابانها میخوابند اما ایران ماهواره به فضا میفرستد.
این است که آنها را نگران میکند. میفهمد که دارد یک الگویی شکل میگیرد که برای جهان اسلام الهامبخش است. آنها میبینند که این فقط در دانش هستهای و دانش ماهواره الگو نیست. در مردمسالاری هم که آنها ادعای دمکراسی دارند، یک الگوی جدید ارائه میدهد. این مردم هستند که انتخاب میکنند. اجازه نمیدهد کسی رأی مردم را نادیده بگیرد و وتو بکند. اصلاً فتنه هشتاد و هشت برای چه بود؟ کسانی میخواستند تحمیل بکنند که اگر هم مردم تصمیم میگیرند، آن چه که ما میخواهیم باید به کرسی بنشیند؛ اما دیدند امروز در جهان یک نظامی دارد الگو میشود که ولی فقیه اجازه نمیدهد آرای مردم وتو بشود. میگوید رأی مردم حق الناس است. همین اندیشه چه سال نود و دو، چه سال هشتاد و هشت، چه قبلش و چه بعدش، وجود داشته. این مردم هستند که انتخاب میکنند. او از این نگران است. دارد یک الگوی جدید شکل میگیرد؛ موفقیتهای جدید شکل میگیرد. این چیست؟ همین اسلام ناب که امروز تجسم آن دارد در ولایت مطلقه فقیه ظهور و بروز میکند و این موفقیتها را شکل میدهد. آنها از این نگران هستند.
گرامیداشت دهه فجر، حقیقی است و نه تشریفاتی
لذاست که اگر ما این دهه فجر را گرامی میداریم، یک کار تشریفاتی نیست. یک کار حقیقی است. دهه فجر ظهور و بروز و تولد نوزاد انقلاب اسلامی است که به لطف خدا امروز به یک جوان برومند تبدیل شده است. آن روزی که این نهالی بود و آنها میخواستند مانعش بشوند نتوانستند. امروز که به یک شجره طیبه و یک درخت تنومند تبدیل شده و یک جوان برومند شده، حتماً نمی توانند مانعش بشوند. امروز انقلاب اسلامی در سی و شش سالگی خودش است. با همه تجارب و موفقیتهایی که داشته است.
انشاءالله ملت ما موفقیتهای بسیار بیشتر و بهتری را شاهد خواهد بود. آن چه که رمز موفقیت ملت ما بوده و آن چیزی که آنها ازش نگران هستند، همین ایمان و وحدت ملت حول ولایت فقیه بوده است. آنها میخواهند این را هدف قرار بدهند. دیدند ملتی که بر مبنای ایمان در دفاع از آرمانها و اصول خودش متحد است، میتواند موفقیتهای بزرگی را رقم بزند. آنها نگران هستند که نتوانند جلوی چنین مولود مبارکی بایستند. اما انشاءالله ملت ما با موفقیتهای بیشتر پیروزیهای بزرگتری را رقم خواهد زد تا این شجره طیبه را به صاحب اصلی آن امام عصر علیهالسلام تقدیم بکند.
Sorry. No data so far.