دوشنبه 09 فوریه 15 | 08:36
بحران هویت؛

عامل اصلی فعالیت‌های تروریستی در غرب

مهاجرین مسلمان در اثر تبعیض‌های شدید اجتماعی، عطای زندگی مرفه در کشورهای غربی را به لقای آن بخشیده و با رضایت خویش جذب گروه‌های افراطی و تکفیری می‌شوند و در کمال تعجب همگان،تحمل شرایط جنگی را به زندگی در شهرهای مدرن اروپایی ترجیح می‌دهند.


13931021000521_PhotoA

مهاجرین مسلمان در اثر تبعیض‌های شدید اجتماعی، عطای زندگی مرفه در کشورهای غربی را به لقای آن بخشیده و با رضایت خویش جذب گروه‌های افراطی و تکفیری می‌شوند و در کمال تعجب همگان،تحمل شرایط جنگی را به زندگی در شهرهای مدرن اروپایی ترجیح می‌دهند.

با تداوم بحران سوریه و گسترش آن به سمت عراق، میزان افرادی که از کشورهای مختلف جهان به عنوان جهادگرا وارد این کشور می‌شوند، رو به فزونی گذارده است. محافظه‌کارترین تخمین‌های موجود، میزان این تروریست‌ها را حدود 12000 نفر برآورد می‌کنند. طبق این برآورد، جنگ داخلی در سوریه و عراق بیشترین تعداد تروریست‌های خارجی را در مقایسه با بحران‌های قبلی منطقه و جهان جذب کرده است. نکته جالب توجه این است که بخش زیادی از این تروریست‌ها، از مهاجرین مسلمان مقیم کشورهای غربی بوده و راهی سوریه و عراق شده‌اند. این واقعیت نه‌تنها دشواری رسیدن به یک راه‌حل سیاسی را برای بحران مزبور آشکار می‌سازد، بلکه حاکی از دست‌های پشت پرده برخی از کشورهای غربی و منطقه‌ای در تشدید بحران‌های خاورمیانه است.

در میان کشورهای غربی، شهروندان منتسب به کشورهای اروپایی (فرانسه و بریتانیا) در رتبه نخست قرار دارند، و استرالیایی‌ها و آمریکایی‌ها در رده‌های بعدی هستند. هرچند که در بین کشورهای غربی، اتباع فرانسه و بریتانیا بیشترین میزان مداخله را در بحران سوریه داشته‌اند.[1] اما با گسترش دامنه تحرک تروریست‌ها به عراق، بر تعداد آمریکایی‌هایی که به جمع تروریست‌های تکفیری پیوستند، نیز افزوده شده است، به‌گونه‌ای که دست کم 100 تبعه آمریکایی در عضویت گروه‌های تروریستی فعال در منطقه هستند و خطر بالقوه‌ای برای واشنگتن و سایر کشورهای فرستنده محسوب می‌شوند.[2] با این حال، فهم چرایی گسست شهروندان غربی (که عمدتاً دورگه بوده و یا اصلیتشان به یکی از کشورهای اسلامی می‌رسد) از جوامع خود و پیوستن به گروه‌های تروریستی از جمله داعش، نیازمند حلاجی و بازبینی سیاست‌های اجتماعی و همچنین سیاست خارجی کشورهای غربی است.

1- جهانی‌شدن فرهنگ و بحران هویت در غرب

جهانی‌شدن امری اجتناب‌ناپذیر و تقریباً نیرویی غیر قابل مهار است. جهانی‌شدن به معنای افزایش، گسترش و تنوع پدیده‌ها در سطوح جهانی، منطقه‌ای، ملی، فرو ملی و محلی می‌باشد. جهانی‌شدن از پدیده‌های مهم عصر حاضر است که اختلاف نظرهایی در ماهیت، علل و پیامدهای آن وجود دارد. برخی از دانشمندان کوشیده­اند جهانی‌شدن را به عنوان مفهومی اقتصادی تعریف کنند، در حالی که جمعی دیگر به تبیین این مفهوم در چارچوب کلی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی اخیر پرداخته­اند.[3] در این میان، بعد فرهنگی آن از اهمیت قابل ملاحظه‌ای برخوردار است.

جهانی‌شدن فرهنگ با طرح مجدد هویت‌های قومی و مذهبی، انحصار هویتی دولت – ملت‌ها را به چالش کشیده است. جهانی‌شدن با آثاری از قبیل ازجاکندگی، آزاد شدگی و کاهش فاصله زمانی موجب شده است که هویت‌های رایج ملی رقبای جدیدی بیابند. در واقع، سیستم دولت – ملت دیگر نمی‌تواند تمام نیازهای هویتی شهروندان خویش را برآورده سازد و در خوش‌بینانه‌ترین حالت ناچار است منابع دیگر هویت‌ساز را به خدمت گیرد.[4]

افزایش اهمیت و تأثیرگذاری اسلام و مسلمانان در جهان غرب به‌ویژه در چارچوب اتحادیه اروپا، نتیجه جهانی‌شدن فرهنگ و بحران هویت ناشی از آن است. در واقع، سیاست‌های یکپارچه کننده و ادغامی کشورهای غربی از جمله قدرت‌های اروپایی، با تبعیضی آشکار علیه مهاجرین مسلمان سازمان‌دهی شده‌اند که نه‌تنها به افزایش خودآگاهی مذهبی آنان کمک می‌کند، بلکه زمینه افکار و اعتقادات انحرافی و توسل به اعمال افراطی و تروریستی را در این دسته از مهاجرین طرد شده، به وجود می‌آورد.

رشد جمعیت مهاجرین مسلمان که در آینده نزدیک ساختار هویتی کشورهای اروپایی را تغییر خواهد داد، مزید بر علت شده است تا راست‌گرایان تندرو در برخی از کشورهای غربی همچون فرانسه، آلمان و …. احساس خطر و نگرانی کنند. اهمیت این امر زمانی بیشتر نمایان می‌شود که بدانیم بیشترین جمعیت مسلمانان مهاجر در همین کشورهای نژادگرا سکونت دارند که در عصر جهانی‌شدن به منبعی برای تأمین نیروی انسانی گروه‌های تروریستی فرقه‌ای تبدیل شده‌اند.[5]

2-سیاست‌های اجتماعی تبعیض‌آمیز علیه مسلمانان در کشورهای غربی

به‌رغم تفاوت‌های فرهنگی، مذهبی و سبک زندگی، امروزه افزایش قابل ملاحظه مهاجرت از سوی کشورهای در حال توسعه اسلامی به سمت کشورهای غربی ، مسلمانان و اروپایی‌ها را مجبور به زندگی در کنار یکدیگر کرده است. اولین مهاجرت‌های هدفمند و قابل توجه، بعد از جنگ جهانی دوم از کشورهای فقیر جهان سومی به عنوان نیروی کار ارزان به منظور احیای کشورهای اروپایی صورت گرفت. برای مثال، تعداد زیادی مهاجر ترک به آلمان و همچنین پاکستانی به بریتانیا مهاجرت کردند. با این وجود بعد از دو شوک نفتی بزرگ در دهه 1970 میلادی؛ اهمیت مهاجرین مسلمان به عنوان نیروی کار به‌طور قابل ملاحظه‌ای کاهش یافت و حتی وجود آنها مانع بزرگی جهت مقابله با بحران‌های اقتصادی، از جمله بیکاری تلقی گردید. به همین دلیل «نژادپرستی جدید»[6] در اکثر نقاط اروپا از جمله فرانسه شدت یافته است.

در فرانسه رهبر جبهه ملی، «ژان ماری له پن» که به‌ شدت مخالف اعطای حقوق برابر به مهاجرین مسلمان می‌باشد؛ ابتدا در دهه 1980 حائز رأی بالا شد و سپس در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2002 تا مرحله دوم پیش رفت. افزایش اقبال مردمی نسبت به احزاب راست افراطی نظیر جبهه ملی فرانسه، زنگ خطر را برای مهاجرین اروپا مخصوصاً مسلمانان به صدا درآورده بود. این هشدار در قالب فشار و تبعیض بر مسلمانان مقیم فرانسه و ممنوعیت حجاب در مدارس نمود داشت. اما تبعیض‌های اجتماعی و فشارهای سیاسی اخیر در قالب جنبش ضد اسلامی «پگیدا» و همچنین توهین به مقدسات دین مبین اسلام نمود یافته است. این نژادپرستی جدید با نژادپرستی سنتی تفاوت دارد چراکه نژادپرستی سنتی مبنا و میراث زیستی داشت؛ اما نژادپرستی نو بر ذات فرهنگی و تفاوت‌ها تأکید می‌کند.[7]

با نگاهی گذرا به پراکنش ادیان آسمانی در گستره جهان، می‌توان پی برد که اکثریت مسلمانان در قاره آسیا و در مقابل اکثریت مسیحیان در قاره‌های اروپا و آمریکا زندگی می‌کنند. تعداد جمعیت مسلمانان در جهان حدود 1.6 میلیارد نفر بوده در حالی که 2.1 میلیارد نفر مسیحی در جهان زندگی می‌کنند. این امر در حالی است که نرخ رشد جمعیت مسلمانان از نرخ رشد مسیحیان بیشتر است. همچنین میزان جمعیت جوان مسلمانان از اروپاییان مسیحی بیشتر است. بنابراین تفاوت موجود فقط کمّی نبوده بلکه دارای ویژگی کیفی نیز می‌باشد.

طبق بررسی‌های سازمان ملل متحد، قاره اروپا نیاز به 16 میلیون مهاجر در فاصله زمانی سال‌های 2000 تا 2025 دارد. روشن است که مسلمانان، میزان قابل توجهی از این مهاجران را تشکیل می‌دهند و یا در آینده نزدیک به خود اختصاص خواهند داد. با توجه به سیاست‌های اجتماعی و سیاسی اتخاذ شده در بسیاری از کشورهای اروپایی، می‌توان پیش‌بینی نمود که بسیاری از این مهاجران که به امید کار و زندگی مطلوب وارد اروپا می‌شوند، چیزی جز ناامیدی نصیبشان نشده و به راحتی جذب گروه‌های افراطی خواهند شد.[8]

تصویری که بسیاری از غربی‌ها و اروپاییان از جهان اسلام دارند، یکی از موانع عمده در برابر همزیستی مسالمت‌آمیز مسلمانان و اروپایی‌ها می‌باشد. به‌طور کلی تصویری که از اسلام و مسلمانان در اروپا وجود دارد عبارت است از: بی‌سوادی، فقر، فقدان تحقیقات علمی، بیگانگی فرهنگی، شرایط نامساعد برای زنان و محدودیت‌های اساسی در موضوع اجرای حقوق بشر و آزادی بیان. این تصویر ساختگی مانعی عمده در برابر «سیاست‌های همانندسازی»[9]  بسیاری از کشورهای اروپایی می‌باشد. بنابراین تا زمانی که اروپایی‌ها خودشان را از همسایگان دیروزی و هموطنان امروزی برتر تعریف کنند، نمی‌توان به آینده سیاست‌های همگون سازی در این قاره امیدوار بود. این فرآیند نیاز به یک بازتعریف جدی از خود و دیگری دارد که شواهد موجود، حرکت در این مسیر را نشان نمی‌دهد بلکه ما شاهد افزایش خشونت‌ها علیه مسلمانان در کشورهای اروپایی هستیم. میزان این خشونت‌ها و مقاومت‌ها در برابر مسلمانان و اسلام در اروپا به حدی است که می‌توان آن را «اسلام هراسی نوین»[10] نامید. طبق آمارهای سازمان‌های اسلامی واقع در بریتانیا، میزان حمله به مسلمانان از زمان 11 سپتامبر 2001 ، بیش از 13 بار نسبت به سال‌های پیشین، افزایش داشته است. همچنین قوانین جدیدی که در مجالس کشورهای اروپایی تصویب شده است، روند امور را برای مسلمانان راحت‌تر نکرده بلکه محدودیت‌های زیادی بر آنها ایجاد کرده است.

در بعد داخلی، مهاجرین مسلمان هنوز تفاوت‌های فرهنگی خود را با وجود سال‌ها زندگی در کنار اروپایی‌ها حفظ کرده‌اند.آنها به علت اشتغال در کارهای فیزیکی و فاقد مهارت، با درآمدهای کمتر در طبقات پایین جامعه قرار می‌گیرند و آموزش و تربیت فرزندان آنها در مقایسه با بومیان اروپایی سطح پایینی دارد، و در نتیجه، آنها به سمت ارتکاب جرائم و بزه‌کاری جهت بیان نارضایتی خود از شرایط جامعه تمایل دارند. این تمایزات به صورت ایجاد اجتماعات قومی کوچک در حاشیه شهرها و مبادرت به درگیری‌ها و آشوب‌های خیابانی علیه پلیس نمود پیدا می‌کنند. ناآرامی‌های اخیر در فرانسه که عنصر اصلی آنها سیاهان مسلمان آفریقایی‌تبار بودند و منازعات قومی میان ترک‌های مهاجر آلمانی و بومیان اصلی نمونه‌هایی از این برخوردهاست. پیشرفت و گسترش این آشوب‌ها در فرانسه، آلمان، بلژیک و حتی انگلستان در سال‌های اخیر قابل توجه بوده است.[11]

مسلمانان به‌رغم، برخورداری از تنوع زبانی، نژادی و جنسی دارای احساس مشترک مسلمان بودن هستند و بسیاری از آنان هویت مذهبی و اسلامی خویش را مهم‌تر از سایر لایه‌های هویتی خویش می‌دانند.این امر به حدی است که امروزه تصور آن برای یک فرد غربی دشوار به نظر می‌رسد. این امر نشان می‌دهد که اسلام فراتر از یک مذهب می‌باشد و مهم‌ترین هنجار و ارزش اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی برای مسلمانان می‌باشد. به‌طور کلی، وحدت مسلمانان همراه با حفظ تنوع در آن، یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت اسلام در جهانی‌سازی خویش بوده است. این تنوع به وحدت معنا می‌دهد و  همچنین  فرهنگ‌های مختلف را می‌پذیرد.

3- اسلام‌ستیزی در سیاست خارجی کشورهای غربی

اروپایی‌ها، مسلمانان را به علت سابقه تاریخی جنگ‌های صلیبی و ذهنیت منفی از پیشروی‌های امپراتوری عثمانی، به عنوان یک دشمن بالقوه برای خود قلمداد می‌کنند و نگران از تغییر در بافت اجتماعی و فرهنگی خود هستند. هرچند در سال‌های اخیر به ظاهر کشورهای اروپایی تلاش می‌کنند این نوع نگرش تقابلی را ترک کرده و رفتار صلح‌آمیز و متعادلی را در ارتباط با مسلمانان داشته باشند، لکن هنوز کشورهایی مسلمان همچون ترکیه، ایران و برخی کشورهای عربی را به منزله تهدیدی برای خود تصور می‌کنند. کشورهای اروپایی در کنار ایالات‌متحده آمریکا موضع تهاجمی در قبال کشورهای اسلامی در پیش گرفته و سعی در مداخله در امور داخلی این کشورها دارند.

علاوه بر سابقه تاریخی اختلافات و تمایزات فرهنگی زیاد، باید استفاده ابزاری از مقوله تروریسم را هم بر موارد فوق افزود. بعد از حملات 11 سپتامبر، مسلمانان همواره به عنوان تهدید و مستعد تروریست شدن قلمداد گردیدند. به علت تبلیغات بیش از اندازه رسانه‌های غربی در یک دهه اخیر، نگرش بسیاری از مردم اروپا و آمریکا نسبت به مسلمانان عادی منفی شده و بالقوه آنها را به عنوان فعالین تروریسم مورد توجه قرار می‌دهند.[12] کشورهای غربی همواره کوشیده‌اند با تمسک بر شعار حمایت از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم، خود را محق مداخله در امور داخلی و فی‌مابین کشورهای اسلامی بدانند. برخی از این مداخلات از حالت رسانه‌ای و گفتاری فراتر رفته و در قالب عملیات نظامی نمود یافته است. با این حال، جدیدترین نوع مداخله‌گری غرب در امور کشورهای اسلامی، تقویت مالی و تسلیحاتی گروه‌های تروریستی تکفیری همچون داعش به منظور تفرقه‌افکنی میان فرقه‌های مختلف اسلامی و تخریب وجهه اسلام نزد افکار عمومی جهانی دارد.

4- فرانسه به عنوان خط مقدم اسلام هراسی در اروپا

فرانسه به عنوان کشوری که بیشترین تعداد مسلمانان مهاجر در آن سکونت دارند، حساسیت بیشتری نسبت به ازدیاد جمعیت مسلمانان در آینده نزدیک دارد و فرانسوی‌ها به عنوان یک کشور مسیحی و لائیک هویت فرهنگی خویش را در خطر می‌بینند به همین دلیل شدت و حدت تبعیض‌های اجتماعی و فشارهای سیاسی علیه مسلمانان مقیم این کشور مشهودتر است. وجود احزاب و جریان‌های سیاسی راست‌گرا و نژادپرست در فرانسه از جمله جبهه ملی این کشور، موجب شده است تا پاریس به خط مقدم اسلام‌هراسی در اروپا تبدیل گردد. از سوی دیگر، به علت رکود اقتصادی در جهان غرب، وضعیت رفاه اجتماعی مردم فرانسه نسبت به گذشته تنزل یافته و دولت این کشور با مشکلات اقتصادی و اجتماعی دست‌به‌گریبان است.

در سیاست خارجی نیز رهبران فرانسوی نظیر «نیکولا سارکوزی»، رئیس‌جمهور سابق و «فرانسوا اولاند»، رئیس‌جمهور فعلی این کشور، علی‌رغم تعلق به دو حزب متفاوت، سعی کردند با اتخاذ سیاست‌هایی نظیر نزدیکی به ایلات متحده آمریکا در چارچوب بسط روابط فرا آتلانتیکی و ابتکار تشکیل اتحادیه کشورهای مدیترانه­ای، به ترمیم جایگاه فرانسه م در سطح اتحادیه اروپا و هم در سطح جهانی بپردازند.

پیروی کامل فرانسه از سیاست‌های تحریمی آمریکا، علیه جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه، مصداق‌هایی از این سیاست فرا آتلانتیکی است که به کاهش رفاه اقتصادی مردم این کشور کمک کرده است. در سایه نارضایتی اکثر فرانسویان از سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی دولت و شخصیت‌های سیاسی، این کشور دچار بحران محبوبیت و مشروعیت شده و آینده اتحادیه اروپا نیز به خطر افتاده است.

سیاست‌های ناکارآمد دولتمردان فرانسوی در حوزه فرهنگ، مخصوصاً در ارتباط با حقوق اقلیت‌ها، مزید بر علت شده است تا ناامنی اجتماعی در قالب اقدامات تروریستی به خیابان‌های پاریس برسد. بالاخره باید به عدم موفقیت سیاست‌های بین‌المللی به‌ویژه اتحاد فرا آتلانتیکی فرانسه و ایالات‌متحده امریکا در  سال‌های اخیر اشاره نمود که استقلال سنتی فرانسه از آمریکا را به خطر انداخته و ناخشنودی مردم این کشور را به همراه داشته است. در نتیجه، سیاست‌های اسلام‌هراسی دولت و افراطیون فرانسه را می‌توان نوعی فرافکنی مشکلات خودی دانست که رهبران این کشور از حل‌وفصل آن‌ها عاجز مانده‌اند.

جمع‌بندی

حضور جمعیت قابل توجهی از مسلمانان در اروپا بعد از جنگ جهانی دوم و موانع متعددی که برای هضم و جذب آنها در فرهنگ‌های بومی وجود دارد، موجب رشد نوعی نژادپرستی جدید با ویژگی‌های خاص خود در جوامع اروپایی شده است. افزون بر این، فرآیند جهانی‌شدن با برجسته کردن تمایزهای فرهنگی و تأکید خاص بر مسئله هویت، زمینه مناسبی برای تمییز مهاجرین مسلمان از بومیان مسیحی فراهم کرده است. این افراد در اثر تبعیض‌های شدید اجتماعی، عطای زندگی مرفه در کشورهای غربی را به لقای آن بخشیده و با رضایت خویش جذب گروه‌های افراطی و تکفیری می‌شوند و در کمال تعجب همگان، ارتکاب اعمال جهادی و تحمل شرایط جنگی را به زندگی در شهرهای مدرن اروپایی ترجیح می‌دهند. ریشه چنین ترجیحی را باید در سیاست‌های تبعیض‌آمیز و نژادگرایانه جهان غرب علیه مسلمانان جستجو نمود. سیاست‌هایی که موجب بحران هویت در شهروندان خودی به‌ویژه اقلیت‌های مهاجر مسلمان گردیده است. در واقع، شکست سیاست‌های یکسان‌سازی و ادغام کننده کشورهای غربی نظیر فرانسه، اقلیت‌های مسلمان مقیم این کشورها را به طعمه مناسبی برای گروه‌های تروریستی تکفیری تبدیل کرده است. مهاجرینی که در جستجوی ریشه‌های هویتی خویش مجذوب گروه‌های تروریستی به‌اصطلاح اسلام‌گرا می‌شوند و با تشدید خشونت و افراط‌گرایی در جهان، اسبابی برای توجیه اسلام هراسی در غرب و حضور نظامی قدرت‌های سلطه‌گر در منطقه و تخریب وجهه جهانی اسلام به شمار می‌روند.

[1] – J. Skidmore Foreign Fighter Involvement in Syria, International Institute for Counter – Terrorism, January 2014, p,38-39

[2] – Dafna Rand and Anthony Vassalo, Bringing the Fight Back Home, Western Foreign Fighters in Iraq and Syria, Center for New American Security, August 2014, p.1-14.

[3] – جان بیلیس و همکاران ،جهانی شدن سیاست: روابط بین‌الملل در عصر نوین، مترجم ابوالقاسم راه چمنی و دیگران، جلد اول، تهران: نشر ابرار معاصر. 1383

[4] – جواد افشارکهن و اسماعیل بلالی،  جهانی شدن چالش های فرهنگی، مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، 1384، شماره 268-267.

[5] – محمد مهدی احمدی معین، آشنایی با مسلمانان جهان اسلام؛ مسلمانان اتحادیه اروپا، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، 1392، 96.

[6] – New racism

[7] – Malik,Mustafa.“Islam in Europe: Quest for a Paradigm,” Middle East Policy 8, no. 2, 2001,june.P,47.

[8] – Robert, Leiken. Europes angry Muslims, foreign affairs, Vol.84, No 4. 2005, Jul –Agust. P, 156.

[9] – Assimilation policies

[10] – New islamophobia

[11] – Ken Dilanian.“France Struggles to Integrate Its Muslim Minority,” Philadelphia Inquirer, 2004, January 5. P,93.

[12] – Angel Rabasa, moderate and radical Islam, testimony presented before the house armed services committee defensive review terrorism and radical Islam gap panel on,2005, November 3

  محمد یزدان‌پناه.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.