«محمدحسين صفار هرندي» وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي چندي پيش درخصوص فيلم ملك سليمان با ماهنامه «سينمارسانه» گفت و گويي انجام داده است كه مشروح اين گفت و گو در ادامه ميآيد:
يكي از حسنهاي جالب اين اثر سينمايي، انطباق عجيب آن با اتفاقات بعد از انتخابات سال 88 است. تفسير جنابعالي به عنوان بالاترين مقام فرهنگي كشور در زمان تهيه و توليد فيلم «ملك سليمان» چيست؟
– بسم الله الرحمن الرحيم. من تصور ميكنم اين فيلم ميتوانست اول انقلاب توليد شود و آنگاه نيز باز ما همين حس را داشتيم به اين معني كه فيلم به سفارش خاصي ساخته نشده است. فيلمي كه مبتني بر يك ماجراي واقعي كه داستان انبياست و مستند آن هم قرآن و روايات است نيازي به سفارش ندارد چون خسارتهاي بزرگ ما دور بودن از اين معارف است كه متأسفانه در زندگي جاري ما كم وارد شدهاند و من جزو آرزوهايم بود كه در حوزه فرهنگ و هنر بتوانيم اين باب را گسترش بدهيم. اين نياز كه ما به سراغ داستانهاي قرآني و به معارفي كه در گنجينه غني فرهنگ ديني ما نهفته است برويم، همواره و به ويژه در شرايط بعد از انقلاب حس شده است؛ در آن بهبوهه جرياناتي كه بعد از انقلاب دچارش بوديم و فتنههاي مختلفي كه در نقاط آسيبخيز كشور و در جايي كه تنوع زباني، قومي و مذهبي وجود داشت، سربرآورده بودند، بحرانهاي ناشي از تحريك بعضي از جريانات اجتماعي از طريق گروهها و احزاب قارچ گونهاي كه بعد از انقلاب ايجاد شده بودند. ظرفيت فتنه يا بهتر بگوييم ظرفيت پذيرش فتنه در وجود آدمهاست و تنها كافي است كه كسي از بيرون تحريكش كند. اينكه ما به توطئه معتقديم و ميگوييم كه توطئه توهم نيست و واقعيت است، نميخواهيم بگوييم كه همه بار بر دوش آن است، اتفاقا بار اصلي بر روي دوش ما انسانهايي است كه مستعد تحريك شدن توسط توطئهگر هستيم. اگر مي خواهيم كه ريشه فتنه خشكانده و بساط آن از روي زمين برداشته شود بايد اين استعداد فتنهپذيري در آدمها از بين برود.
هدف سليمان نبي(ع) كاهش اين استعداد در وجود آدمهاست؛ كار او در حقيقت اين است و به مردم متذكر بشود كه شما هر كجا جاي خدا را به عاريت به غير خدا بدهيد، فتنه در آنجا حضور پيدا ميكند. اين اتفاق، زمان ندارد،در همين دوره بعد از انقلاب بارها اين اتفاق افتاده است. حوادث سال پيش يكي از پيچيدهترين اعصار فتنه از نظر گستردگي در سي سال گذشته بود، اما با اين موضوعات بيگانه نبوديم و اگر كسي اين فيلم را ببيند به نظرم از سادهلوحي است اگر فكر كند فيلم خوراك فلان موضوع يا سفارشي بوده است. اگر كمي اهل تحقيق باشد ميفهمد كه رونمايي فيلم براي زمان قبل از انتخابات سال 88 است كه ميتوانست به جشنواره سال 87 برسد و به بچهها گفتيم چند روزي مهلت بدهيم و صبر كنيم، فيلم آماده بود اما تيم فني و جلوههاي ويژه به تعطيلات ژانويه برخورد كرد و باالطبع نشد، پس معلوم است كه فيلم در يك فضاي كاملا عاري از مسائل خاص اين دوره تهيه شده است، در واقع به يك ناموس خلقت و هستي اشاره ميكند كه «وَ نَفْس وَ ما سَوّاها، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواهاّ» (و قسم به نفس ناطقه انسان و آن كه او را نيكو كامل بيافريد و به او شر و خيرش را الهام كرد؛ سوره شمس، آيات شريفه 7و8)، در وجود آدمي دو جايگاه تعبيه شده كه يكي سوق دهندههاي رحماني و ديگري سوق دهندههاي شيطاني است و اين دو در حال نبرد هستند. فيلم ملك سليمان هنري تمام عيار در به تصوير كشيدن اين آيه كريمه دارد و ميخواهد بگويد كه خلاء حضور خداوند به فتنه شياطين منتهي ميشود. به خوبي توانسته سوال «سرانجام فتنه چه مي شود؟» را پاسخ دهد: «فتنه سرانجام ندارد براي اينكه استعداد آن هميشه وجود دارد!» هر زمان كه ادب الهي و اعتقاديرا از دست برود و از مدار انسانيت خدامحور خارج شويم، فتنهگر و عامل جريان فتنه ميشويم.
محصول كار را چطور ارزيابي ميكنيد؟
-بايد انصاف داد كه آقاي بحراني هم به لحاظ اعتقادات شخصي، هم به لحاظ استفاده از مشاوران خوب در اين زمينه و هم با وسواسي كه در زمان تهيه فيلمنامه به كار رفت، اثر قابل قبولي را خلق كردهاند. من در اوايلي كه وزارت را شروع كرده بودم متوجه شدم كه چنين فيلمنامهاي آمده و در معاونت سينمايي به دليل يك برداشت تنگنظرانه متوقف شده است. تصور اين بود كه چون اين فيلمنامه بحث ملك سليمان است. ممكن است ادعاهاي كذايي مربوط به تاريخ قوم يهود كه از سوي رژيم جعلي صهيونيستي مطرح ميشود را تأييد كند. من گفتم با نگاهي كه از آقاي بحراني سراغ دارم چنين تصوري اشتباه است و ايشان چنين كاري نميكنند. مسئله اعتماد به انسانهاي شريف و افرادي كه در صحنههاي مختلف آزموده شدند است در اينجا به كار آمد. روند منجر به اين شد كه فيلمنامه به محضر حضرت آقا تقديم شد. ايشان نظر كاملا تأييدي داشتند، ضمن اينكه اشاراتي هم فرمودند. آقا فرمودند فيلمنامه خوب است، اشكالي ندارد و آن نگراني كه آقايان دارند وارد نيست. در واقع ما نياز به يك چنين تأييد اطمينانآوري نياز داشتيم. گرچه ما خودمان هم به همين نتيجه ميرسيديم اما وقتي از چنين موضعي شنيديم خيلي از زمزمههايي كه ممكن بود شنيده شود مرتفع شد. به هر حال به نظر ميرسيد كه ما در جاهايي نياز به جسارتي هم داريم كه وقتي به حق رسيديم بايد پاي آن جسورانه پيش رفت و نبايد محافظهكاري و بزدلي به خرج داد. به نظر من پروژه كمي زمان برد. بخشي از آن مربوط بود به تأمين بودجه براي چنين پروژهاي بود كه دور از عادت معمول معاونت سينمايي انجام مي شد. طرف ديگر اين بود كه بالاخره از حدود 20 ميليارد پولي كه معاونت سينمايي ميخواست پاي حمايت از ساخت فيلمها صرف كند، بايد رقم قابل توجهي را به اين پروژه اختصاص ميداد كه برآوردي چهار ميليارد داشت كه در نهايت هم بيش از پنج ميليارد شد و اين در وسع معاونت نبود اما به دليل اشتياقي كه ما براي ساخته شدن فيلم داشتيم بنده مدام تكرار مي كردم كه ملك سليمان يادتان نرود. انصافا هم معاونت همكاري كرد. البته فلسفه وجودي بنياد فارابي كه ابتدا شكل گرفت اين بود كه جايي باشد كه كار خاص و گلخانهاي انجام دهد اما بعد تبديل شد به جاييكه كفي از حمايت حتي براي فيلمهاي دختر پسري را هم قائل شود. جالب اينجاست كه همه از منتقد گرفته تا مسئول و عامه مردم و مطبوعات و رسانهها، و تا خود اهالي سينما فرياد ميزنند كه ابتذال سينما را آلوده كرده است اما وقتي يك جوانمردي پيدا ميشود و ميگويد چرا اين پول را به همه بدهيم، آنوقت همه ميگويند كه اين آدم سختگير است و… حتي بعضي دوستان خوب ما توجه نداشتند كه بنياد فارابي نياز به يك چنين جراحي دارد و بايد به همان فلسفه وجودي اوليه برگردد.
چه فيلمهايي بايد از اين حمايت خاص برخوردار باشند؟
– مبناي حمايت نهادهايي كه از بودجه ملي ارتزاق ميكنند ميبايست اين باشد كه «نتيجه اين اثر چه خواهد شد؟» فيلمي كه توانايي شناساندن يك مفهوم فلسفي، اخلاقي يا يك مفهوم بلند حيات بشري را داشته باشد؛ مثل مفهوم فتنه كه يك مفهوم بلندي است و اگر شناخته شود تكليف خيلي از موضوعات ما را حل ميكند.
كارنامه جامعه سينمايي ما در مقابل اين فتنه قابل قبول بود؟
– بگذريم از اين كه بعضي هنرمندان ما خودشان هم اسير فتنه شدند و متأسفانه در دام فتنه افتادند. البته من ملامتشان نميكنم و معتقدم كه هنرمند ما در قالبهايي گرفتار ميشود كه به طور طبيعي و در هنگام غبارآلودشدن فضا سر از آنجا در ميآورد، مظلوميت سينماي ماست. خود اينها هم در يك غربتي هستند و بايد رفت و دست اينها را گرفت و كمكشان كرد. من به سهم خودم پيش از انتخابات گفتم ما يك خيرخواهي ميتوانيم كنيم. در جمع بزرگان اهل هنر (تئاتر و سينما) جلسهاي گذاشتيم و گفتم: «ورود در انتخابات همراه خواهد بود با موضعگيريهايي به نفع و عليه افراد. شما اهالي هنر خصوصيتتان اين است كه سوار بر امواج عواطف مردم ميشويد. اين تقيسمبندي كه در انتخابات پيش ميآيد شما را بين اين طرف و آن طرف تجزيه ميكند. اگر تيمي كه شما به آن ملحق ميشويد ببرد آن گروه ديگر با شما زاويه پيدا خواهند كرد. اگر ببازيد خودتان احساس ضرر ميكنيد. پس بهتر است كه شما در اين قصه وارد نشويد!» من تنها كمك و پيشنهادي كه دادم اين بود و بعد شنيدم كه كسي از اين جماعت تربيت نشده گفته بود كه من به خاطر مخالفت با فلاني كه شده مخوصا آرايشي اينچنيني به خودمان ميگيريم و من افتخار مي كنم كه عضو فلان گروه هستم و… يعني محيط اينگونه حداقل با احتياط وارد شدن را ميطبلد، اگر نگوييم كه بصيرت ميخواهد.
«ملك سليمان» در تقابل با سينماي غرب و هاليوود در چه جايگاهي قرار ميگيرد؟
– بايد به واسطه از بين بردن احساس كوچكي ما در قبال سينماي شگفتانگيز هاليوود و غرب و بالا آوردن چند پلهاي سينماي ايران ممنون سازندگان آن به خصوص شخص آقاي بحراني باشيم. اعتقادم اين است كه فيلم «ملك سليمان» سدي را شكست؛ سد فاصله معناداري كه بين سينماي ما و سينماي دنياي غرب به لحاظ شكوه ظاهري وجود داشت.
يعني وارد مقياس ديگري شديم؟
– بله، و اين حرف خيلي از هنرمندان و سينماگران است كه در اين فيلم ما از مرز فيلم ايراني كه تا حالا به لحاظ قوارههاي شكلي تا يك حد خاصي تعريف ميشد عبور كرديم. شايد اگر اين فيلم برخوردار از سوپر استارها و چهرههاي شاخص سينما هم بود كه مردم يك مقدار هنوز به آن عادت دارند حتما اين مظلوميتي كه به گمان من ناجوانمردانه عليه آن اعمال ميشود صورت نميگرفت. اگر بدبينانه بخواهيم نگاه كنيم چه بسا چيزهاي ديگري هم دخيل است براي اينكه اين فيلم ديده نشود. آن طرف هم مي شود گفت كه فيلم از اين بهتر هم ميتوانست باشد و كسي انكار نميكند كه انشاالله در قسمتهاي دوم و سوم آن جنبههايي كه بايد جبران شود در آن صورت گيرد.
نگاه شما به اكران جهاني فيلم چيست؟ بازخورد آن را چگونه پيشبيني ميكنيد؟
-من در اكران جهاني تصور ميكنم پيش از آنكه آثار محتوايي فيلم را مد نظر قرار دهيم بايد به شبكه حرفهاي كه ميخواهد اين كار را انجام دهد بينديشيم. يعني اينطور نيست كه بگوييم اگر فيلم ما به اكرانهاي جهاني راه پيدا نميكند اين است كه در قواره آنجا نيست، بلكه آنجا يك ساز و كاري وجود دارد كه ما از آن دوريم و ارتباط نداريم. حالا يك زماني صحبت بود كه سرمايهگذاري كنيم براي اينكه خودمان را در آن شبكه وارد كنيم و همانند سهمي كه در بعضي محيطهاي بينالمللي اقتصادي داريم به نوعي در اين عرصه هم تأثير بگذاريم. قاعدتا گوش و چشم براي شنيدن و ديدن چيزهايي كه ما منشأ آن هستيم خيلي آماده است. يعني دنيا خيلي دلش ميخواهد ما را به روايت خودمان بشنود و ببيند. البته بگذريم از كساني كه به نام ايران گاهي وقتها اثري را خلق ميكنند كه وقتي آن طرف ميرود، آنها باورشان نميشود و با تعجب سوال ميكنند: «اينها ايراني بودند؟! اينها كه روايت خود ماست از ايران. ما دلمان ميخواهد حرف ايران را به روايت خود ايران بشنويم.» بعضيها وكيل مدافع همان روايت بيروني هستند و لذا شايد خيلي كسي انگيزه نداشته باشد كه چيزي كه از ايران آمده باشد را با اين نگاه ببيند. اما اگر بدانند كه ما همان روايت و قرائت خالص خودمان است، كنجكاويهاي بسياري آنها را به سمت آثار ما ميكشاند. چرا بعد از ماجراي 11سپتامبر ميخواهند بدانند قرآن و اسلام چه ميگويند؟ همين روح كاوشكر را براي جمهوري اسلامي دارند. و متأسفانه هنر ما هنوز روايت كننده همان چيزي كه تئوريپردازان انقلاب ما يا سياستمداران وفادار به اين نهضت و نظام ميگويند، نيست. در واقع حرفهاي آنها هيچ وقت برگردان درستي در كار هنرنمد ما نداشته است، لذا ما جهاني نشديم.
راه رسيدن به آن چيست؟
– راه جهاني شدن ما اين است كه اول ملي بشويم، اول بايد خودمان را درست بشناسيم و شناسنامهدار شويم. اين شناسنامه در دنيا وارد ميشود و كار خودش را انجام ميدهد. ملك سليمان(ع)، مريم مقدس(س)، يوسف پيامبر(ع)، مردان آنجلس، فيلمهاي اجتماعي ما مثل بچههاي آسمان، رنگ خدا، و فيلمهاي جبهه و جنگ ما –همانند تصويري كه در ديدهبان از جهاد في سبيل الله و ايثار ارائه ارائه ميشود- اگر به دنياي آنطرف راه پيدا كند يك جهان ديگري پيش روي آنها تصوير ميشود و لذا مشتاقانه به سراغش ميروند. بدبختي گذشته ما اين بوده كه فكر كرديم جهاني شدن سر از جشنواره درآوردن است. در حالي كه ما جهاني ميشويم زماني كه برويم در مردم و ديده شويم، يعني سينماهاي آنجا و نه جشنواره هاي آنها كه محل تجمع يك عده افراد خاص كه ممكن است با جامعه خودشان اصلا نسبتي نداشته باشند- ما را نشان دهند. جماعت روشنفكري كه افتخار ميكنند بگويند ما با مردم كاري نداريم. يك هنرمند هنرهاي تجسمي يكبار روبروي من گفت: «كاري كه من توليد ميكنم، خريدارش متمولين و ثروتمندان هستند، من به توده مردم كاري ندارم.» يعني اصلا به سفارش اغنيا كار ميكرد و با افتخار هم ميگفت. حالا يك چنين هنرمندي معمولا پاتوقشان جشنواره ميشود. اما هنرمند ما اگر ميخواهد جهاني و ديده شود بايد ببيند اثرش در توده مردم چگونه است. ما راه رسيدن به آن اكران ها و ديده شدنها را هنوز نميدانيم. كمك و حتما سرمايهگذاري سنگين دولت را ميطلبد، و البته بايد با گروههاي غير دولتي اينكار را انجام داد. انشاءالله با اين بودجههاي سنگين 1500 ميليارد كه ميگويند به صورت كمكي براي حوزه فرهنگ آمده است بعضي از اين اتفاقات بيفتد.
نكته پاياني…
– من يك آرزو دارم. من در زمان وزارتم گفتم كه تريبونهاي كشور ما درست مسئوليتهاي خودشان را به انجام نميرسانند. يكي از آن تريبونها نماز جمعه است. تريبون نماز جمعه براي هدايت مردم به سمت بهترينهاست. انصافا در ابعاد مختلف هم اين كار را ميكند. حرف من اين بود كه يكي از بهترين كارها اگر سوق دادن مردم به حيات فرهنگي صحيح است، چرا از تريبون نماز جمعه يك كتاب خوب، يك فيلم خوب، يك تئاتر خوب را هيچ وقت معرفي نميكنيم؟! در حالي كه خيلي حرفهاي سادهتر را ميگوييم. خيلي وقتها وقتي يك اتفاق بدي در سينما يا در تئاتر ميافتد حرفش زده ميشود، يعني خطيب جمعه به خودش حق ميدهد كه اين كار را كه در حوزه فرهنگ اتفاق افتاده است را تقبيح كند، اما وقتي كار خوب ميشود چرا نميگويند؟! من از اين تريبونها گله جدي دارم. مخصوصا نظرم روي نماز جمعه است. من معتقدم همه وعاظ ما وظيفهشان است كه الان فيلم ملك سليمان را تبليغ بكنند. تريبونهاي نماز جمعه ما بايد بگويند كه فيلم ملك سليمان را ببينيد. نه به خاطر اينكه دلتان خنك بشود و ياد فتنه پارسال بيفتيد كه سركوب شد، به خاطر اينكه بترسيد از اين استعداد كه در وجود شما هم هست. توي نماز گزار مستعد قبول اين فتنه هستي، اگر تربيت نشويم، اگر دستمان را نگيرند، اگر متوسل به درگاه خوبان عالم نباشيم، اگر مرتبط با راهيافتگان درجه قرب الهي نباشيم و اگر بي قاعد بخواهيم اين راه را طي كنيم. اگر هركس خيال كند خودش كسي هست و نياز به راهنمايي و راهبري ندارد. اين چيزي است كه دلم ميخواست توصيهاي و به صورت يك گلايه جدي بيان كنم؛ فضاي ايجابي تريبون. خيلي كتابهاي خوب منتشر مي شود چرا هر جمعه، خطيب جمعه، نه كسي كه شعار ميدهد، بگويد كتاب بخوانيد؟ آيا ارزش يك كتاب خوب به اندازه بعضي از اين مطالبي همچون تشكر از فلان مسئولان يا فلان مهمان كه ما آنجا ميگوييم نيست؟ به جايش يا در كنار آن يك خط هم بگوييم در هفته گذشته الحمدلله يك كتابي با اين محتوا منتشر شده يا فيلمي منطبق بر ارزشها اكران شده است، كه توصيه ميكنم مومنين بروند اين كتاب را بخوانند يا اين فيلم را ببينند.
من معتقدم براي فيلم «ملك سليمان» بايد كار اينگونه شود، آموزش و پرورش ميتواند به صورت جدي وارد شود چرا كه نياز دارد اين فيلم توسط دانش آموزان ديده شود. دولت اگر گمان ميكند كه اين فيلم بخشي از كمبودهاي ارشادي فرهنگ عمومي ما را ميتواند پوشش دهد و حل كند، از اين همه يارانهاي كه ميدهيم يك سهمي هم به اينجا بدهيم و بتوانيم فيلم را نيمبها براي قشري از كارمندان دولت و براي بخشهاي قابل توجهي نمايش دهيم؛ كاري كه قبلا هم براي بعضي از فيلمها به طور خاص صورت گرفته است. اما اينجا نه به قصد اينكه دست فيلمساز را بگيريم يا به نيت جبران سرمايه سنگيني كه هزينه شده است، بلكه به هدف اينكه جامعه نياز دارد كه اين مفاهيم را بفهمد. در واقع بياييم دست خودمان را بگيريم.
Sorry. No data so far.