مجتبی نصرآبادی- دنیای امروز دنیای تلویزیون، ماهواره، کامپیوتر، اینترنت و تلفن همراه است. این تکنولوژیهای جدید چنان با سرعت وارد زندگی بشر شده و راه نفوذ خود را ادامه میدهند که مجال تشخیص استفاده درست را از جوانان و نوجوانان گرفتهاند.
نوجوانان نسبت به انجام کارهایی که موردپسند و علاقه والدین است بیحوصلهاند و کشش و علاقهای نسبت بدان ندارند. چه نسبت به معاشرتها و تفریحات آنها و چه نسبت به کارها و مسئولیتها. با توجه به این ویژگیها اگر به خود نیاییم تنها زمانی میتوانیم نوجوان را با خود همراه کنیم که به نوعی به دل او راه بیاییم و به زبان ساده تر به او باج بدهیم!!
متأسفانه به نوجوان ایرانی کسی نمیگوید از اینترنت چگونه استفاده کند؟ نوجوان ایرانی یاد نگرفته با موبایلش در شبکههای موبایلی مانند، ویچت و واتسآپ و غیره با چه کسی ارتباط داشته و چه بگوید، حتی آداب سخن گفتن را یاد نگرفته است! انقدر مشغول روزمرگی هستیم که وقت نداریم به نوجوانمان فرهنگ استفاده از چیزی را یاد بدهیم!
بیتردید، اینترنت در زندگی افراد جامعه، تغییر اساسی به وجود آورده است و بشارتدهنده کم کردن فاصلهها و گسترده کردن روابط میان آدمیان شده است که بازتاب این معجزه قرن برای ما این بوده که ارتباط بین افراد خانواده کم و با بیگانه زیاد شود.
گسترش رایانههای شخصی و افزایش اتصال به اینترنت در خانه و محل کار، و برخی مدارس منجر به ظهور اعتیاد آنلاین شده است. اعتیاد به اینترنت شامل اعتیاد به اتاقهای گپ، هرزهنگاری و قمار آنلاین میشود.
همچون دیگر اعتیادها، اعتیاد به اینترنت، فرد معتاد را از خانواده و اطرافیانش منزوی میسازد. اعتیادهای رفتاری، همچون اعتیاد به شبکههای اینترنت میتواند موجب تخریب سلامت، روابط، احساسات و نهایتاً روح و روان فرد گردند.
از طرفی رسانه ملی ما نیز حرفی برای نوجوان ما ندارد جز فیلمهایی با موضوعهای کلیشه ای که نه تنها آموزنده نیست بلکه بعضاً مخرب هم میباشد و از طرفی برای درآمد بیشتر پیامهای بازرگانی بیمحتوا نیز به خورد جوان و نوجوان میدهد و انگار شعار صداوسیما این شده که، تبلیغ میکنیم چون قصد فروش داریم! تجارت درآمد به هرقیمت! این است رسم ما در فرهنگ!
تبلیغات رادیو: خانم به آقا) امشب بریم خونه مادرم!
آقا در جواب) نه! فرشاشون پرز دارن و میچسبه به لباسامون!
خانم در پاسخ) نه باباااا!
جدیداً فرش سلیمان خریدن دیگه پرز نداره!
آقا) ااااع جدی؟!! پس بریم!
و تبلیغات پوچ دیگری از تبلیغات اغواکننده بانکی با جملاتی مانند کسی چه می داند شاید شما برنده یک کامیون پول نقد باشید!! برای برنده شدن در قرعه کشی که احتمال آن تقریبا می توان گفت صفر است، تنها کاری که می تواند انجام دهد، افزایش خیال پردازی و توهم کاذب را در جوانان است.
و مورد دیگری که میتوان به آن پرداخت استفاده جنسی از وجود زن با چهره های آرایش کرده و لباسهای تنگ است اگر بر فرض زمانی که تبلیغات تلویزیونی در حال پخش است وشما در حال تماشای این صحنه ها باشید و ولوم رسانه را نیز قطع کرده باشید و ندانید که این صحنه ها متعلق به ایران اسلامی است یا یکی از کشورهای اطراف به سختی متوجه می شویدکه تبلیغات متعلق به کدام کشور است و با مشاهده زنان بزک کرده با لباس های رنگین و جلف، لبخند زنان و پر اطوار و در عین حال موهای کاملا پوشیده شده و در حالی که فعال و پرتحرک در کنار مردان در نماهای بسته و نزدیک نمایش داده می شوند مشغول تبلیغ کالاهایی هستند که با مصرف بیشتر آنها کانون خانواده گرمتر می شود!! به هیچ وجه فکر نمی کنید که مشغول تماشای تلویزیون جمهوری اسلامی ایران هستید!
در دهه هفتاد که بازار رنگیننامههای مطبوعاتی داغ شده بود و هر روز عکس دُرشت و بزک کرده زنانه ای، روی جلد مجلات و مطبوعات نقش میبست، قانونی در مجلس شورای اسلامی در ۲۵ مرداد ۷۷ به تصویب رسید که طی آن یک بند و یک تبصره به ماده شش قانون مطبوعات (که بیانگر خطوط قرمز است) بدین نحو اضافه شد: استفاده ابزاری از افراد (اعم از زن و مرد) در تصاویر و محتوی، تحقیر و توهین به جنس زن، تبلیغ تشریفات و تجملات نامشروع و غیرقانونی ممنوع است.
از سویی دیگر ارائه سبک زندگی غربی که نوجوان و جوان را در ورطه زندگی به سبک غربی غرق می کند و یا استفاده از کودکانی که شباهت به بزرگترها دارند و به دور از رفتار یک کودک با آهنگهای شاد و غنا به تبلیغ (پوشک مرسی) می پردازند، که مشخص نیست کودکانمان با چه فرهنگی در حال رشد هستند و چه آینده سازانی در سالهای بعد خواهند بود.
و از طرفی دیگر و جالب تر این که کلیپهای مشهور خوانندگان روز دنیا دقیقا کپیبرداریشده و در تبلیغات تلویزیونی به نمایش در میآیند!
با اشاره به مواردی که ذکر شد و بسیاری از موارد دیگر در این فرصت مجال پرداختن به آنها نیست، در می یابیم که شرکتها برای برای جذب مخاطب بیشتر و فروش بهتر در پی ارائه هرگونه کذب در تبلیغات هستند و هیچ فیلتری از سوی رسانه ملی برای راستی آزمایی این تبلیغات وجود ندارد.
این نوجوان روزی اداره زندگی یک خانواده را در دست میگیرد و صاحب فرزندانی میشود که با آموختههای اجتماعی و فردی خود آنان را تربیت خواهد کرد در حالی کهآموختههای او با تبلیغات و فیلمهای رسانه ملی هم شکل خواهد گرفت. امیدهای کشور ما برای رهایی فقط به یک چیزمی اندیشند، زیرا به او فقط یک نقطه رهایی نشان داده میشود؛ ۱۸سالگی! در ۱۸سالگی موبایل، تبلت و اینترنت …. همه لذتهای خوب و بد آزاد میشود! که اکنون در برخی نوجوانان شاهد این هستیم که بلوغ و رهایی را از سنین پایین شروع کردهاند و در ۱۸ سالگی سرشار از تجربه و اندوختههای منفی و فاسد هستند.
در غرب ۱۸ سالگی یعنی رهایی از بند خانواده و تجربه زندگی فردی که نوجوان وقتی تنها شد به آفات مبتلا میشود. بر سر در کلوپها و کابارههای غربی مردان هیکل درشتی ایستادهاند و تابلویی با مضمون ۱۸+نصبشده و این مردان قوی هیکل علاوه بر تأمین امنیت افراد؛ متصدی عدم ورود نوجوانان زیر۱۸ سال هم هستند و نوجوان غربی هرروز برای ورود به این بهشت شهوت ثانیه شماری میکند تا به نقطه رهایی برسد. او میداندهجده سالگی تنها شرط رهایی از گیرها و قیدهای والدین و خانواده است! او بهخوبی میداند از هجده سالگی قانون مدنی غرب به او اجازه میدهد به والدین خود بگوید: “it’s none of your business ” به شما ربطی ندارد!!
و ما با غفلت و کمکاری گامبهگام جامعه را در فرهنگ غرب غوطهور میکنیم! هر روز در تبلیغات تلویزیونی در رسانههای خودمان فرهنگ غرب را به مردم تزریق میکنیم! پدر و مادر و احترام به بزرگتر در مسلخ سیمکارت و گوشیهای موبایل و فرش و چیبس و پفک ذبح میکنیم دیگر چه انتظاری داریم؟
جوانی که تمام فرهنگ زندگیش در پای تبلیغات و برنامههای کماهمیت ذبحشده؛ طبیعی است که به خاطر یک بازی فوتبال نوامیس داور بازی را در فضای مجازی و واقعی به هم یاداوری کند! طبیعی است که به خاطریک اختلاف سیاسی به دیوار و تابلوی خیابان هم حمله کند؛ دور از ذهن نیست که در غرقاب بی هویتی دستوپا بزند و به خاطر مرگ یک خواننده با موبایل راهپیمایی میلیونی راه بیندازد!
اینکه هر چیزی در جایگاه خاص خود نباشد و ارزش و اعتبار اشیا و اشخاص کاذب و اعتباری باشد، نه بر اساس معیارهای واقعی و حقیقی، که از رهاوردهای تمدن قرن بیستم است اما به هر حال جلوگیری از حصول امر حاصل بیمعناست الا اینکه به همراه ورود تکنولوژی جدید، فرهنگ صحیح استفاده از آن نیز وارد شود.
پس تا نوجوانانمان در گذر زمان بیهویتی و بیانگیزه بودن را عادت خویش قرار ندادند و به آن خو نگرفتند و با اعتیاد به اینترنت با علائمی همچون، اضطراب، افسردگی، کجخلقی، بیقراری، تفکرهای وسواسی مواجه نشدند و آنان را دریابیم.
از صدا وسیما انتظار می رود تا بیش از این اجازه ندهد تا حیای عمومی و عفاف جامعه مخدوش شود چرا که یکی از موضوعاتی که در جامعه بازتاب زیادی دارد و از پُربینندهترین بخشهای برنامههای تلویزیونیاند آگهیها هستند و باید مراقب بود مبادا از جاذبههای کاذب و افراطی گری برای بالابردن اثرگذاریشان بهره گرفته شود.
Sorry. No data so far.