تورج زاهدی نویسنده رمان تصرف در نشست نقد و بررسی کتابش گفت که همه رمانهایش حاصل کشف و شهود بوده است.
نشست نقد و بررسی رمان «تصرف» با حضور تورج زاهدی، محمد مهدی رسولی، عبدالله اسفندیاری، رسول آبادیان، دکتر پرویز عباسی داکانی عصر امروز در سرای اهل قلم برگزار شد.
در ابتدای این جلسه تورج زاهدی نویسنده کتاب گفت: آگاهی یک ودیعه الهی است که صرفا جسمانی نیست. موجوداتی هستند که جسم ندارند اما آگاهی دارند. علم میگوید موجودی که زنده است آگاهی دارد در حالی که عرفان برعکس آن را میگوید. اگر ما این راقبول نکنیم هرگز نمیتوانیم بیماریهایی که جنبه جسمی ندارند را قبول کنیم.
وی ادامه داد: ما در قرآن در دو جا پناه بردن به خدا را داریم یکی سوره ناس است و دیگری سوره فلق است که هر کدام برای دستهای از افراد آورده شده است. در ناس راجع به خناس صحبت میشود که با ما زاده میشود و اکثرا تا آخر عمر هم همراه ما است. حضرت محمد(ص) میگوید هر کس در خود شیطانی دارد و بر او غلبه نمیکند مگر آنکه آن شیطان را مسلمان کند. هم چنین موجوداتی هستند که از ابتدا با ما نیستند اما به دلیل حفرههایی که در زندگی ما ایجاد میشود وارد زندگی ما میشوند. این مورد در سوره فلق آمده است. این کتاب در مورد هر دو موجود صحبت میکند هم خناس که شیطانی است و هم موجوداتی که شامل سوره فلق میشود. فکر، حرف و عمل وقتی منفی باشد انرژی تولید میشود که غذای این موجودات است. من این موجودات را در هیئت موجودی به نام زید و امر شخصیت دادم.
زاهدی خاطرنشان کرد: باید این گفتگوی درونی خاموش شود و تا آن آرام نشود نمیتوان امیدی به صلح داشت.
در ادامه جلسه عبدالله اسفندیاری به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: عوالمی غیر از عوالم مادی داریم که به دلیل ترس از افتادن در مجهولات آن، از مفاهیم این عالم دوری میکنیم. در سینمای معنا گرا میگوییم این سینما موضوعی هستی شناسانه، راز گرایانه و معطوف به عامل قدس داشته باشد. این سه نکته در این کتاب نیز وجود دارد عدهای میگفتند اسم این سینما را سینمای معنوی بگذارید اما من هنوز هم میگویم اسم آن باید معناگرا باشد. به دلیل حاکمیت غالب تفکرات در حوزه رمان ماتریالیستی است. هر کس سراغ رمان رفته تلاش میکند که واقعی و رئالیسم باشد.
وی ادامه داد: دربارهٔ این کتاب باید گفت که نویسنده زحمت زیادی کشیده است، به منابع مراجعه کرده و از مفاهیم قرآنی و مفاهیم کلی کمک گرفته است. البته هر کاری از نقد مبرا نیست. شاید در بخشی از داستان اشکالات ویرایشی جزئی وجود داشت که قابل صرف نظر بود.
اسفندیاری اضافه کرد: در چنین مفاهیمی اساس مسئله پرداختن به موضوعات است. ما در سینمای معنا گرا با هجوم زیادی از مخالفتها رو به رو شدیم که بخش از آن از جانب علما بود. آنها فکر میکردند که کاری که ما انجام میدهیم راجع به معنویتهای دروغین است که امروز مد شده است. البته در کنار هر دینی شاید یک دکان ایجاد شود امروزه بخشهای خطرناکی درست شده است که به ترویج شیطان پرستی و دیگر معنویتهای دروغین میپردازد در حالی که موضوع کار ما این نبود. من به زاهدی و نیستان آفرین میگویم که همت کردید و در این زمینه کار کردید چرا که این کار قدمی است که در آینده قدمهای بعدی برداشته خواهد شد. در این کتاب به عوالم موازی اشاره شده است. برای مثال کتاب «جهان هولوگرافیک» ترجمه مهرجویی را در نظر بگیرید. این کتاب هم به این موضوعات اشاره کرده است. باید توجه کنیم که در کنار این دنیا دنیای دیگری هم وجود دارد.
این تهیهکننده سینما گفت: در نزدیک شدن به اهل بیت خصوصا به امام حسین (علیه السلام) شاید به تبع آن چیزی که در جامعه باب شده است – یعنی مقام معصوم را به اورژانس شفا بخش تنزل داده اند- باشد. در حالی که باید نگاه ما به خود آنها باشد. به نظرم به اینکه ما با گریه کردن در مجلس امام حسین به معرفت میرسیم جای صحبت دارد. معرفت به معنای شناخت است که باید آنها را بشناسیم. در میان بزرگان و ائمه نیز باید سیره بنویسیم. ما سیره بسیار کمی از معصومین داریم که البته همان مقدار کم هم جامعهٔ ما را تکان داده است برای مثال میبینیم که حضرت اباالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا آب را میبیند اما نمینوشد. سیره به معنای عمل صالح است که متاسفانه منابع آن کم است و در اختیار ما نیست.
وی تاکید کرد: من چنین فقدانی را در استعانت از ائمه در این کتاب دیدم که البته به نظرم جای آن را با استعانت از آیات قرآن پرکرده است. با آیات قرآن به خوبی به موضوع پرداخته است. باید دقت کنیم که در دام حکمتهای دروغین نیفتیم همان طور که این کتاب هم نیفتاد.
در ادامه محمد مهدی رسولی به صحبت پرداخت و گفت: در این زمینه تقریبا انگشت شمار کار شده است و از همین منظر این اتفاق، اتفاقی فرخنده است و البته طبیعی است که چنین کتابی در معرض یک سری خطرات قرار دارد. هر رمان قبل از آنکه بخواهد داستان بگوید و راوی آن باشد، یک زبان است و یک پدیدار زبانشناختی است که باید به گونهای دیگر به آن نگاه کنیم. باید توجه کرد هر رمان قبل از اینکه بخواهد داستان بگوید چند پیشنهاد خواهد داشت و آن هم به زبان برمیگردد البته خود زبان هم مختصاتی دارد که زمینههای آن باید از قبل در فضای رمان ایجاد شده باشد که آن زمان جای شکل گرفتن داشته باشد. یکی از عناصری که بسیار مهم است مسئله فضا در زبان است و چیزی که این دو را در بر میگیرد شکل و شیوه روایت است. یک رمان اصولا میآید تا جهانی را پیشنهاد بدهد. مثلا یکی از پیشنهادهای این رمان دخالت قابل توجه نویسنده در فضاهایی است که بیشتر در حوزه روایت نقل میشود. داستان در فضایی که مطرح میشود احساس نمیشود که کمی و کاستی داشته باشد اما چیزی که حضور نویسنده را بیان میکند و ما را از فضای داستان بیرون میبرد، شاید منطبق بر تعاریفی که ما داریم نباشد.
وی افزود: باید به این سوالات پاسخ بدهیم که آیا میشد گسترهٔ این فضا را گستردهتر کرد؟ آیا اگر زاویه دید تغییر میکرد این شکل روایت به گرهگشایی داستان کمک میکرد؟ ظاهرا با توجه به خاستگاه این نوع حادثه میشد از روایت خطی فاصله گرفت چرا که نوع زبان دیگری را پیشنهاد میداد.
رسولی در بخش پایانی سخنان خود گفت: در کتاب وقتی با شخصیتها روبه رو میشویم چه از نظر روایت و چه از نظر روانشناختی این افراد، چیزی را نمییابیم که دال بر این باشد که شیطان بر او تاثیر میگذارد. این گونه ترسیم شده است که گویی انسان کامل است. به صورت کلی شمایل نگاری مرزهایی را ایجاد میکند که عبور از آنها سخت است. میشود در کتاب دید که نمیشد از آن مرزها رد شد.
در ادامه این نشست پرویز عباسی داکانی صحبت کرد و گفت: من با طرح این موضوع مخالفم باید سوال شود که آیا این کتاب رمان هست یا خیر؟ آیا فقط تعریف ما از رمان تعداد صفحات زیاد است؟ تعریفی که منتقدان از رمان میکنند در تعارض با این رمان است. عرفان نمیتواند رمان داشته باشد چرا که عرفان تسلیم است و رمان ستیز است. باید دید آیا با عرفان، تحولی در شخصیتها ایجاد میشود یا خیر.
وی افزود: دربارهٔ فرم داستان باید گفت که یک نفر در این کتاب 500 – 600 صفحه صحبت میکند و شاید میشد تمهیداتی را اندیشید که بقیه هم وارد شوند. زن در این رمان منفرد است و البته دلیلی هم ندارد که بخواهیم یک شخصیت کامل بسازیم. مشکل اصلی این است که میخواهد بگوید فلان فرد مشکل دارد. ما در این کتاب بیشتر یک متن فلسفی را میشنویم در حالی که باید به سراغ تصویر برویم. به نظرم معنا گرایی در نفس خود ارزش نیست و اگر علمای ما معنی را ستایش کردند به این خاطر بود که با راز ارتباط داشت. اینکه ما عوام زدگی را با عرفان قاطی کنیم اشتباه است.
داکانی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: برای تورج زاهدی که دغدغهٔ اول او رمان نیست این کار یک معجزه است که بسیار خواندنی از آب در آمده است.
عبدالله اسفندیاری در پاسخ به این سوال که چرا سینما به این موضوع اساسی نپرداختهاست، گفت: زمانی که بحث سینمای معنا گرا رخ داد، به تلویزیون کشیده شد و از آنجا که تلویزیون هر چیزی را پیش پا افتاده میکند و همه چیز را مبتذل – به معنای آن در فرهنگ لغات معین به معنای آن قدر استفاده کردن تا از بین رفتن-کرد. در یکسال 4 سریال به اصطلاح معناگرا ساخته شد که من از مسئولان خواستم که این روند را متوقف کنند باید سالی 2 کار معناگرا ساخت و آنها را نقد و بررسی کرد و بازخورد مردم را گرفت. به نظرم کل مجموعه فرهنگ باید در این حوزه کار کند تا به آن سطح واقعی برسیم.
تورج زاهدی نیز در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: این کتاب دربارهٔ تکامل این آدم تصرف شده نیست بلکه برای این است که چگونه رها شود. او باید راهی را برود که البته تکامل نیست من اگر بخواهم این راه را بروم باید به آن سفینه نجات متوسل شوم. مگر میشود کسی بدون توسل تکامل پیدا کند؟ شما زمانی که برای امام حسین (علیه السلام) گریه میکنید یعنی گفتوگوی درونی منفی در تو متوقف است و آن بخش که خدا گفت از روح خودم در تو دمیدم فعال است.
وی خاطر نشان کرد: ما دو بخش داریم. علاقه انسان به گونهای است که شاید برای فوت یکی از اطرافیان خود حتی یک لحظه هم گریه نکند اما اینکه هنوز برای امام حسین(علیه السلام) گریه میکنیم بخش دیگر انسان است. من زمانی این موضوع را انتخاب کردم که پرداختن به چنین مباحثی در میان عدهای قدیمی شده است و از مد افتاده به حساب میآید. بنیان این داستان بر هیچ یک از بنیادهای غربی نگذاشتم. همه رمانهای من حاصل کشف و شهود است.
Sorry. No data so far.