از علی (ع) نقل شده که روزی رسول خدا (ص) بر فاطمه وارد شد و به او گفت: ای فاطمه! هنگامی که به در بهشت رسیدی دوازده هزار حوریه با تو ملاقات میکنند که قبلاً با هیچکس ملاقات نکردهاند و بعد از ملاقات با تو نیز با هیچکس ملاقات نخواهند کرد.
در پارهای از روایات آمده فاطمه (س) یکی از سواران چهارگانه روز قیامت است که سوار بر «غضباء» ناقه (شتر) رسول خدا (ص) میشود. مرحوم ابن شهر آشوب، روایت میکند: هنگامی که پیامبر اسلام (ص) در بستر رحلت قرار گرفت، ناقه غضباء به پیامبر (ص) عرض کرد، مرا بعد از خود برای چه کسی وصیت میکنی؟ پیامبر (ص) فرمود: «ای غضباء، خدا به تو برکت دهد، تو از آن دخترم فاطمه (س) هستی، که در دنیا و آخرت بر تو سوار میشود.»
هنگامی که پیامبر (ص) رحلت کرد، آن ناقه، شبانه نزد فاطمه (س) آمد و گفت:سلام بر تو ای دختر رسول خدا، اکنون فراق من از دنیا نزدیک شده است سوگند به خدا پس از رحلت رسول خدا (ص) لب به آب و علف نزدهام، آن ناقه (از فراق جانسوز پیامبر) سه روز بعد از رحلت رسول خدا (ص) جان داد.
در تفسیر فرات ابن ابراهیم نقل شده که امیرالمومنین علی (ع) فرمود: روزی رسول خدا (ص) بر فاطمه (س) وارد شد درحالیکه فاطمه (س) غمگین بود (صفحه 36) پیامبر (ص) مطالبی درباره قیامت فرمود تا به اینجا رسید: ای فاطمه! هنگامی که به در بهشت رسیدی دوازده هزار حوریه با تو ملاقات میکنند، که قبلاً با هیچکس ملاقات نکردهاند و بعد از ملاقات با تو نیز با هیچکس ملاقات نمیکنند، در دست آنها سلاحی از نور است، آنها بر ناقههایی از نور سوار هستند که پالان آن ناقهها از طلای زرد و یاقوت سرخ است، مهار آنها از مروارید تر است، و بر هر ناقه بساطی از سُندس که با جواهر آبدار، مرصع و متراکم است، قرار دارد، هنگامی که وارد بهشت شوی، بهشتیان از قدوم تو شادمان میشوند و از برای شیعیان تو مائده (سفرههای) مخصوصی که بر کرسی نور قرار دارند حاضر کنند و از غذای آن تناول کنند، درحالیکه سایر مردم هنوز درگیر حساب و کتاب خود هستند و از برای شیعیان تو آنچه را که میل داشته باشند، همیشه آماده و مهیا شده است و هنگامی که اولیاء خدا در بهشت استقرار مییابند، حضرت آدم (ع) و همه پیامبران بعد از او، به زیارت تو میآیند.
در کتاب خرائج راوندی از سلمان نیز نقل شده که گفت: در خانه حضرت زهرا (س) بودم دیدم که فاطمه (س) نشسته و آسیائی پیش روی او است و بوسیله آن مقداری جو را آرد میکند و عمود آسیا خون آلود است و حسین (ع) که در آن هنگام کودک شیرخوار بود، در یک جانب خانه بر اثر گرسنگی به شدت گریه میکند، عرض کردم که ای دختر رسول خدا (ص) چندان خود را به زحمت نینداز و اینک این فضه (کنیز شما) است و در خدمت حاضر است. فرمود: رسول خدا (ص) به من سفارش کرد که کارهای خانه را یک روز من انجام دهم و روز دیگر فضه انجام دهد، دیروز نوبت فضه بود و امروز نوبت من است. سلمان میگوید: عرض کردم من بنده آزاد شده شما هستم من حاضر به خدمت هستم یا آسیا کردن جو را به عهده من بگذارید و یا پرستاری از حسین (ع) را فرمود: من به پرستاری حسین مناسبتر و نزدیکتر هستم تو آسیا کردن را به عهده گیر. من مقداری از جو را آسیا کردم که ناگهان ندای نماز شنیدم به مسجد رفتم و نماز را با رسول خدا (ص) خواندم و پس از نماز، جریان را به علی (ع) گفتم آن حضرت گریان به خانه رفت و خندان بازگشت، رسول خدا (ص) از علت خنده او رسید، او عرض کرد: نزد فاطمه (س) رفتم و دیدم خوابیده و حسین هم به خوابی رفته و آسیا در پیش روی او بی آنکه دستی آن را بگرداند، خود بخود میگردد. رسول خدا (ص) خندید و فرمود: یا علی آیا نمیدانی که برای خدا فرشتگانی است که در زمین گردش میکنند تا به محمد و آل محمد خدمت کنند و این خدمت آنها تا روز قیامت ادامه دارد.
Sorry. No data so far.