یکشنبه 19 آوریل 15 | 12:06

لوازم منطقی خاطره گویی به سبک هاشمی

محمدرضا کائینی-آیا بهتر نیست که آقای هاشمی به جای استفاده از انبان خاطرات خویش- به ویژه خاطراتی که به اشکال گوناگون قابل خدشه و تخطئه است- به استدلال و اقناع بهای بیشتری دهد تا سخن وی، زمینه بیشتری برای پذیرش داشته باشد؟


13931205000401_PhotoA

محمدرضا کائینی-آیا بهتر نیست که آقای هاشمی به جای استفاده از انبان خاطرات خویش- به ویژه خاطراتی که به اشکال گوناگون قابل خدشه و تخطئه است- به استدلال و اقناع بهای بیشتری دهد تا سخن وی، زمینه بیشتری برای پذیرش داشته باشد؟

جناب آقای هاشمی رفسنجانی ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام، چند روز قبل در همایش  نکوداشت «بانوی انقلاب» و به شیوه مالوف در استناد به خاطرات خویش ،سخنانی بر زبان راند به شرح ذیل: «در سال 84 یک موی بدنم راضی نبود کاندیدا شوم؛ همسر امام مرا خواست و به من گفت: امام این انقلاب را به دست شماها سپردند. آیا شما می‌دانید اینها چه کسانی هستند؟ همین صحبت‌های همسر امام سبب شد من قبول کنم و پذیرفتم».آنچه در پی می‌آید با فرض صدق سخنان وی به خامه می‌آید،که در غیر این صورت گفتن بی‌فایده می‌نماید و اما بعد: 1-در جمله « امام این انقلاب را به دست شماها سپردند»، مراد همسر امام از «های متصل به شما»،پس از آقای هاشمی چه کسانی هستند؟ بر حسب شواهد و حکم عقل این‌«ها» می‌تواند شامل رهبری، نهاد‌های قانونی از جمله شورای نگهبان و جمعی از شخصیت های حقیقی و حقوقی باشد؟ در این فرض، لازمه این سخن آقای هاشمی این است که تمامی آنها، به وظیفه خود در صیانت از انقلاب عمل نکرده و نمی کنند و همسر امام در این میان، تنها دست به دامن آقای هاشمی شده‌اند! آیا آقای هاشمی می‌داند که لازمه سخن وی چیست و چه نسبت گرانی به آن مرحومه داده است؟

2- آیا مراد همسر مکرمه امام از جمله « آیا شما می‌دانید اینها چه کسانی هستند؟» صرفا «استفهام» است یا «استفهام انکاری»؟ لازمه صرفا استفهام بودن این پرسش این است که آن بانوی ارجمند پس از حضور 40 ساله خویش در خانه‌ای که کانون تحولات سیاسی بوده است، هنوز کاندیداهای مطرح آن دوره را نشناسد و درباره هویت و پیشینه آنها از آقای هاشمی سوال کند! آیا انتساب چنین چیزی، وهن آن مرحومه نیست؟

اگر مراد بانو ثقفی از جمله فوق، استفهام انکاری باشد،مشکل دو چندان می‌شود. یعنی از دیدگاه همسر امام، در میان نامزدهای آن دوره – که برخی از آنان در دوران حیات امام مسئولیت‌های مهم  اجرایی و شبه اجرایی داشته‌اند و تمامی آنها توسط مرجع قانونی تائیید صلاحیت شده اند – هیچیک نه تنها صلاحیت نداشته‌اند،بلکه با استفهام انکاری فوق، تمامی آنها به گونه‌ای «تحقیر »هم شده‌اند! ممکن است آقای هاشمی در پاسخ بگوید که مراد از «اینها» تنها عده معدودی از آنها، یا به طور مشخص یکی از آنهاست که «محمود احمدی نژاد» نام دارد، در این صورت پرسش اینجاست که ایشان چرا سخنی را که ماهیت جمعی دارد به همسر امام نسبت داده و مرتکب جعل می‌شود و صراحتا از احمدی نژاد اسم نمی‌برد؟

آقای هاشمی در به تخطئه رئیس جمهورسابق از زبان همسر امام پرداخته که منقولات  ِ اطرافیان آن بانو، برخلاف آن است. به عنوان نمونه خانم لیلا بروجردی درباره اولین ملاقات رئیس جمهور سابق با همسر امام پس از انتخاب به ریاست جمهوری نقل کرده است: «در اولین ملاقات آقای احمدی نژاد با خانم در جماران،خانم پس از سلام و احوالپرسی و تعارفات اولیه به ایشان گفتند: من به آقای هاشمی رای دادم، ایشان را سال‌هاست که می‌شناسم و خوب، شماهم که رای مردم را آورده‌اید،حتما شخص مومن و مورد اعتمادی هستید و ان شا الله که بتوانید امور کشور را با قدرت و نیروی جوانی‌ای که دارید،انجام دهید».(ر.ک به:قدس ایران،حقایقی از حریم بیت انقلاب،ویژنامه نشریه حضور به مناسبت چهلمین روز درگذشت همسر امام خمینی ص40)

لازم به ذکر است که خانم بروجردی دربازگفت ِ این خاطره در روزهای اخیر، دو صفت پیش گفته خود برای احمدی نژاد، یعنی «مومن» و «مورد اعتماد »را حذف کرده است که اقدامی غیر اخلاقی به شمار می‌رود. بازدید همسر امام از محمود احمدی نژاد و وصف آن مرحومه از رئیس جمهور سابق نیز روایتی دارد که از زبان مهدی ثقفی برادر ایشان روایت شده است: «خانم…منصفانه سادگی زندگی رئیس جمهور را برای بنده تعریف کردند که وقتی بازدید ایشان را انجام می دادند، از منزل ایشان تعریف می‌نمودند و می‌گفتند: که برای من و یکی از همراهان دو تا صندلی آوردند و خودشان که مبلی نداشتند، روی زمین نشستند. آقای رئیس جمهور تا من نخواستم، مجلس را ترک نکردند و در پایان خانم فرمودند از این بازدید خاطره خوشی برای من باقی مانده است» (همان ص 51)

3- لازمه ارجاع کاندیداتوری ریاست جمهوری از سوی همسر امام به آقای هاشمی آن است که ایشان از پایگاه اندک مردمی نامبرده در جامعه کاملا بی اطلاع بوده باشد، یا اینکه اساسا وی برای شکست در این انتخابات، به کاندیداتوری ترغیب نموده است! سخنان آقای هاشمی درباره تخریب خود از سوی رقبا – با فرض صحت آن – مربوط به دوره پس از اعلام کاندیداتوری اوست و نه مقطع قانع کردن وی توسط همسر امام، مگر اینکه مراد ایشان از تخریب در این دوره،تخریب وی توسط اصلاح طلبان در آستانه انتخابات مجلس ششم باشد.

پرسش اینجاست که ایشان با نقل این خاطره، شان همسر امام را ارتقاء داده و یا ایشان را در حد کسی که اندک اطلاعی از پایگاه اجتماعی و محبوبیت ایشان در آن دوره نداشته، فرو کاسته است؟

4- آقای هاشمی در این خاطره اذعان می دارد که که با وجود اینکه حتی «یک موی بدن وی راضی به کاندیداتوری نبوده» پس از گفت وگو با همسر امام کاندیداتوری را قبول کرده است. این درحالی است که نامبرده در آستانه انتخابات سال 88، مرتبا با احاله کاندیداتوری خود به امروز و فردا، تنها اظهار می‌داشت که اگر مجموع اصولگرایان به انتخابی واحد برسند، عطای کاندیداتوری را به لقای آن خواهد بخشید. با مروری بر روزنامه های آن دوره در می‌یابیم که وی حتی بعد از کاندیداتوری نیز دلیل آمدن خویش به صحنه را، عدم اجماع اصولگرایان دانسته است. پرسش اینجاست که باید سخن آن روز آقای هاشمی را باور کرد یا سخن امروز وی را؟

5- آقای هاشمی پس از مشاهده واکنش ها درباره خاطره گویی اخیر خود، اظهار داشته است که یک بار دیگر این خاطره را در چهلم همسر امام ابراز داشته است، بنابراین بیان آن چیز جدیدی نیست که مخالفان را آشفته سازد ! تا جایی که نگارنده به یاد می آورد،اشاره وی به ویژنامه‌ای است که از سوی نشریه حضور و به عنوان ضمیمه روزنامه همشهری منتشر شد.

توضیح آنکه این نشریه در روز پنجشنبه به کیوسک ها ارسال شد و به دلیل شرایط پخش مطبوعات درآن روز،چندان مجال پخش نیافت واز دید بسیاری از مخاطبان پنهان ماند. خود نگارنده در آن روز پس از مراجعه متوالی به چندین کیوسک که اساسا این ویژه نامه را یا در اختیار نداشتند و یا از ارائه آن سر باز می‌زدند،به تهیه آن مبادرت کرد.بنابراین درست نیست که آقای هاشمی مخالفین خود را به مطالعه یک نشریه کم تیراژ که به درستی مجال پخش نیافته و طبعا بازتابی نیز نیافته، ارجاع دهد و آنان را برای عدم مطالعه آن سرزنش نماید!

6- نگارنده این سطور، از آن روی که سالها به مطالعه اسناد تاریخ انقلاب و گردآوری تاریخ شفاهی مرتبط با آن پرداخته، همواره برای جناب آقای هاشمی رفسنجانی شان و احترامی ویژه قائل بوده و وی را به خاطر پیشینه انقلابی‌اش، ستوده است. با این همه، راقم نمی‌تواند تعجب و تاسف خود را از استناد ایشان به پاره‌ای داستان های مخدوش و موهن در سال های اخیر پنهان دارد. آیا اندیشمندی چون آقای هاشمی پس 6 دهه سیاست ورزی و در مواجهه با منتقدان خویش، راهی جز «دعوی برمیت» و داستان سرایی درباره رفته گان را پیش روی خویش گشوده نمی‌بیند؟ آیا بهتر نیست که وی به جای استفاده از انبان خاطرات خویش- به ویژه خاطراتی که به اشکال گوناگون قابل خدشه و تخطئه است- به استدلال و اقناع بهای بیشتری دهد تا سخن وی، زمینه بیشتری برای پذیرش داشته باشد؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.