به روش مالوف، صبح یکی از جمعهها قبل از فاتحهخوانی در بهشت زهرا به زیارت حرم امام خمینی رفتم. برخلاف همیشه که از ورودی شمالی به حرم مشرف میشدم، اینبار با راهنمائی فلشها مجبور شدم پس از طی کردن مسافتی به اندازه یک هلال وارد تونلی طولانی در قسمت شرقی حرم (روبروی بهشت زهرا) شوم. ابتدا تصور میکردم از آن تونل شیبدار با تعدادی پله یا با بالابر به شبستان اصلی حرم هدایت خواهم شد ولی برخلاف این تصور، به فضای بسیار وسیعی در زیرزمین حرم رسیدم که در انتهای آن، ضریح مانندی در مکانی که لابد زیر ضریح اصلی بود قرار داشت و چند نفری برای زیارت در آنجا دیده میشدند.
فضای بسیار وسیع، سقف و پایههای بسیار مستحکم و دیوارهای ضخیم بتونی اطراف، چنان توجه مرا به خود جلب کرده بودند که نتوانستم با حال عادی همیشگی مشغول زیارت شوم و بدون آنکه بفهمم چه کردهام از همان مسیر برگشتم و غرق در این تفکر شدم که آیا امام خمینی با این هزینه کردن برای مقبره خود موافق است؟
در مسیر رفت، به هتل، تالارها، پاساژها، فروشگاهها، گلدستهها، گنبدهای کوچک و بزرگ و سایر ساخت و سازهای پرزرق و برق که در مجموعهای با عنوان حرم امام خمینی ساخته شدهاند خیره شده بودم و بدون آنکه ذرهای تردید کنم آنها را وصلههای ناچسبی برای حرم امام خمینی یافته بودم، اما هنگامی که آن تونل و آن فضای وسیع و پرهزینه زیرزمین را دیدم، غربتی وصفناشدنی برای امام خمینی احساس کردم که تا آن روز، احساس نکرده بودم. در مسیر بازگشت، تا زمانی که به خانه رسیدم، نتوانستم خود را از سئوالی که با آن درگیر شده بودم رها کنم.
فردای آن روز، آنچه دیده بودم را با یکی از دوستان مطرح کردم. او گفت طبقه بالای حرم را اگر دیده بودی چه میکردی؟ برای آنجا هزینههائی کردهاند که نگو و نپرس! توجیه دست اندرکاران هم اینست که حرم امام هرچه باشکوهتر باشد عظمت امام را بیشتر نشان میدهد. آن امکانات هم برای درآمدزائی است از جمله در آن زمین قبرهائی را برای فروش آماده خواهند کرد تا با مجموع این درآمدها بتوانند مخارج تعمیر و نگهداری، حقوق کارمندان حرم و سایر نیازهای مالی آن را تامین کنند…
با شنیدن این مطالب و دیدن آن صحنهها تا چند روز ملتهب بودم. توجیهاتی از قبیل وابسته کردن عظمت امام خمینی به زرق و برق حرم ایشان و هتلداری و بازارسازی و فروش قبر برای تامین هزینههای آینده، چیزی غیر از عذر بدتر از گناه نبودند. با هر کس در این باره صحبت کردم نکتهای که مرا قانع کند و به سئوالم پاسخ دهد نیافتم. بسیاری از این افراد، دغدغه مرا داشتند ولی عزم و ارادهای برای مطرح ساختن آن نشان نداده بودند، حتی بعضی از آنها مرا از رسانهای کردن این نگرانی منع کردند.
یقین دارم نیت کسانی که با رسانهای شدن این دغدغه و نگرانی مخالف هستند کاملاً خیر است ولی موکداً معتقدم در طول سالهای بعد از انقلاب همه ما از این تفکر که رسانهای کردن دغدغهها و نگرانیها به مصلحت نیست بسیار ضرر کردهایم. زیرا همین سکوت به مجوزی برای بیشتر شدن اقدامات نادرست و بیحساب و کتاب تبدیل شده و از این رهگذر خسرانهای زیادی متوجه کشور و انقلاب و نظام و حتی در مواردی متوجه اسلام شده است. نکته قابل توجه اینکه با رسانهای کردن این دغدغه، هدف این نیست که شخص یا اشخاص معینی زیر سئوال بروند، هدف اینست که این شیوه و این فرهنگ نقد شود و همان فرهنگی که خود امام خمینی مطرح کردند و تفسیری که ایشان از اسلام به جامعه عرضه نمودند زنده و پایدار بماند.
امام خمینی، علاوه بر اینکه همواره مسئولین نظام جمهوری اسلامی و روحانیین را به سادهزیستی سفارش میکردند، خود نیز در نهایت سادهزیستی زندگی کردند و در ساخت و سازها نیز همواره به متصدیان امور سفارش اکید میکردند از تشریفات و هزینه کردنهای زیاد و غیرلازم بپرهیزند. یک نمونه از این سفارشهای اکید را در پاسخ امام به حضرات آیات خامنهای و هاشمی رفسنجانی که در سال ۱۳۶۷ در مورد زمین مصلای تهران خواستههائی را مطرح کرده بودند میتوان دید.
متن نامه و جواب آن چنین است:
«بسمه تعالی محضر مبارک رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی امام خمینی مدظله العالی – السلام علیکم و رحمه الله.
به دنبال احساس نیاز به ایجاد مصلای تهران و در پی جستجو و بررسی چند ساله، محلی مناسب در قسمت شمال مرکزی تهران (عباسآباد) که در مالکیت شهرداری است شناسائی شد و طرح مناسب و جامعی پس از مشورت فراوان و به مسابقه گذاشتن میان مهندسان داخلی و خارجی تهیه شد. از آنجا که مشکلات حقیقی و ثبتی و تشریفات انتقال قانونی به این زودیها قابل حل نیست و مشکلات اقامه نماز جمعه تهران در دانشگاه روزافزون است و به نظر میرسد که این کار باید به همت و اراده حضرتعالی به سرانجام برسد، لذا استدعا دارد اجازه فرمائید به مقدار یک میلیون متر مربع از اراضی مزبور در حد فاصل خیابان شهید بهشتی به سمت شمال که قسمت اعظم آن نیز با موافقت شهرداری محصور گردید و در اختیار مصلاست به ساختمان مصلا و تا حد لازم در محور قبله از شمال آن برای سایر مرافق اختصاص یابد و تصدی امور آن با امام جمعه تهران باشد. همچنین طرحهائی که بعداً در حریم مصلای تهران پیشبینی میشود با موافقت امام جمعه انجام گیرد. سید علی خامنهای. اکبر هاشمی.
بسمه تعالی با حفظ جهات شرعی در مورد زمین مذکور با پیشنهاد حجتیالاسلام، آقایان خامنهای و هاشمی موافقت میشود. انشاءالله در کنار ساختن مصلای تهران در ساختن بینش کفرستیزی مسلمانان موفق باشید. ضمناً سادگی مصلا باید یادآور سادگی محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد و شدیداً از زرق و برق ساختمانهای مساجد اسلام آمریکائی جلوگیری شود. خداوند تمامی دستاندرکاران برپا کننده مساجدالله را تایید فرماید. ۲۳/۷/۱۳۶۷ روحالله الموسوی الخمینی.»
تاکید امام خمینی بر ضرورت سادگی مصلا و پرهیز از زرق و برقدار بودن آن، تاکید بر ضرورت توجه به یک فرهنگ و پایبندی به آن در تمام زمینههاست. ایشان، در دوران رهبری، در سادهترین خانهها زندگی کردند و حتی در مقابل اصرار کسانی که از ایشان برای رنگ کردن دیوارهای شبستان حسینیه جماران اجازه میخواستند مقاومت نمودند و تا آخر عمرشان، دیدارهای عمومی را در همان فضای ساده برگزار کردند و دیدارهای خصوصیشان با سران کشور و شخصیتهای بینالمللی نیز در خانه ساده مجاور حسینیه برگزار میشد. اکنون نیز کسانی که از کشورهای مختلف جهان به تهران میآیند و مشتاق آشنائی با شیوه زندگی امام خمینی هستند، به حسینیه جماران برده میشوند تا ببینند مردی که توانست ایران را از استبداد و استعمار نجات دهد و ملتها را در سرتاسر جهان علیه قدرتهای سلطهطلب بشوراند و معادلات سیاسی جهان را تغییر دهد، در چنین مکان محقر و سادهای زندگی میکرد و پیامهای انقلابی و معنوی خود را از این مکان منتشر میساخت. الحق والانصاف که بازدید کنندگان از حسینیه جماران، تحت تاثیر ساده زیستی امام خمینی قرار میگیرند و با این فرهنگ آشنا میشوند که قدرت واقعی را به جای کاخها و زرق و برقها و تشریفات، باید در معنویت، تهذیب نفس، ساده زیستی و مردمداری جستجو کرد. حال اگر همین افراد، که تحت تاثیر ساده زیستی و معنویت امام قرار گرفتهاند، به حرم امام بروند و آنهمه ساخت و ساز و زرق و برق و پاویون و تشریفات را ببینند، چگونه میتوانند رابطه میان آن ساده زیستی و این تشریفات را درک کنند و این تضاد را توجیه نمایند؟
فقط کسانی که امام خمینی را از نزدیک دیدهاند و با زندگی واقعی ایشان آشنائی دارند میتوانند با مشاهده اینهمه تشریفات و زرق و برق ظاهری مربوط به حرم، به این نتیجه برسند که آنچه به بهانه تکریم امام در مجموعه حرم ساخته شده، با فرهنگ مورد نظر خود ایشان منطبق نیست. امام خمینی با جملاتی که در توصیف زندگی حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها فرمودند، بیگانگی پیشوایان اسلام با تشریفات و زرق و برقهای مادی را به همگان اعلام و شیوه زندگی آن حضرت را به عنوان یک الگو معرفی کردند. امام خمینی درباره حضرت زهرا گفتهاند: «زنی که در حجرهای کوچک و خانهای محقر، انسانهائی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی میدرخشد. صلوات و سلام خداوند بر این حجره محقری که جلوهگاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است.»
ارزش قائل شدن برای کوخ نشینان و اعلام برتری آنها بر کاخ نشینان که در کلام امام خمینی در دوران اوج قدرت ایشان موج میزد، یک شعار نبود. ایشان با این ارزشگذاریها درصدد جریان سازی فرهنگی بودند تا ملتها برای همیشه در برابر قدرتهای ظاهری و صاحبان کاخها و ثروتهای کلان دچار خودباختگی نشوند و قدرت واقعی را در جای دیگر جستجو کنند. امام خمینی در بسیاری از سخنرانیها و پیامهایشان، از کوخنشینان تجلیل کرده و مطالب زیادی در این زمینه گفتهاند که یکی از جملات ایشان چنین است: «یک موی سر این کوخنشینان و شهید دادگان به همه کاخها و کاخنشینان جهان، شرف و برتری دارد.»
بدین ترتیب، نباید اندکی تردید به خود راه داد که آنچه مطلوب امام خمینی است، مقبره یا حرمی ساده است که مردم بتوانند در آرامش به زیارت مراد خود بروند و هر سال یکبار که مراسم بزرگداشت امام برگزار میشود به زیر سر پناهی بروند که آنها را از گرمای آفتاب حفاظت کند. بیش از این نه مطلوب امام است، نه نیاز مردم و نه متناسب با فرهنگی که امام خمینی منادی آن بود. میدانم که متصدیان امر، نویسنده این مطلب را به فقدان بینش دراز مدت متهم خواهند کرد و اینکه خواهند گفت ما برای صدها سال دیگر برنامهریزی کردهایم و… ولی واقعیت، خلاف این ادعاست. فرهنگ مورد اشاره امام در پاسخ به نامه مربوط به مصلای تهران و آنچه در توصیف سادهزیستی حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و برتری کوخنشینان بر کاخنشینان فرمودند، محدود به امروز و دیروز نیست بلکه مربوط به تمام زمانها و مکانهاست. حرم امام خمینی باید اولین و مهمترین تجلیگاه این فرهنگ باشد تا ترویج آن و ترویج آرمانهای این نادره دوران میسر گردد.
جناب اقای مسیح مهاجری چرا اینقدر دیر!؟ساخت این مجموعه کار این یکی دوروزه که نیست که امروز متوجه ان شده اید!این سوال برای بسیاری از جمله خود من همواره مطرح بوده و در جستجوی پاسخ به جایی نرسیدم. با دیدن این سطح از بارگاه سازی با همه علاقه ای که به ان امام داشته چندین سال است که دیگر رغبتی برای حضور در ان محیط را ندارم. کاش بیت امام تاملی روی موضوع داشته باشند.